خانه » همه » مذهبی » برخورد امام خمینی با منافقین؟

برخورد امام خمینی با منافقین؟

1. صلح حدیبیه با کفار مکه پیمانی دو جانبه با رعایت آن از سوی دو طرف بر اساس توقف جنگ و درگیری میان مسلمانان صورت گرفت و تا زمانی که مشرکان به آن پایبند بودند، پیامبر اکرم(ص) نیز به آن پایبند ماندند، اما نقض این پیمان توسط مشرکان ، منجر فتح مکه گردید و با آنکه ابوسفیان شخصاً برای عذرخواهی و میانجیگری به مدینه رفت، پیامبر اکرم نپذیرفتند و مسلمانان مکه را فتح کردند.
2.در جریان فتح مکه صدور عفو عمومی توسط پیامبر اکرم اولاً؛ مشروط به این بود که آنان متعرض لشکر اسلام نشده و به جنگ اقدام نکنند. ثانیاً؛ با وجود عمومی بودن این عفو، چند نفر از آن استثناء شده و پیامبر اکرم فرمودند:آن‌ها را هر کجا یافتند اگر چه به پرده کعبه خود را آویخته باشند ایشان را به قتل برسانند.
این افراد عبارت بودند از :
۱- عبد الله بن سعد: وی قبلاً مسلمان شده بود و جزء نویسندگان وحى بود ولى پس از چندى مرتد شد و بحال شرک برگشت و بنزد قریش رفت .
عبد الله بن سعد که برادر رضاعى عثمان بن عفان بود هنگامى که اطلاع پیدا کرد پیغمبر اسلام دستور قتلش را صادر کرده مخفیانه خود را بعثمان بن عفان رسانید و باو پناهنده شد، عثمان او را در پناه خود گرفته بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آورد و از آن حضرت خواست تا او را عفو کند .
پیغمبر اسلام مدت زیادى سکوت کرد آنگاه بخواهش عثمان جواب مثبت داده او را عفو کرد .
ولى هنگامى که عثمان از نزد آن حضرت رفت رسول خدا صلى الله علیه و آله رو به اطرافیان خود کرده فرمود: من سکوت کردم تا بلکه یکى از شما برخیزد و گردن این مرد را بزند! مردى از انصار عرض کرد: یا رسول الله خوب بود بمن اشاره میکردى تا من گردنش را بزنم؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود : پیمبران با اشاره دستور قتل کسى را صادر نمیکنند .
عبد الله بن سعد پس از این جریان دوباره مسلمان شد و هنگامى که عمر بن خطاب به خلافت رسید او را به امارت قسمتى از سرزمینهاى اسلامى منصوب کرد و پس از او نیز عثمان او را بامارت منصوب کرد . ( سیره ابن هشام، ترجمه: زندگانى محمد(ص)،ج ۲،ص:۲۷۲ )
۲- عبد الله بن خطل: او مردى از قبیله تیم بن غالب بود که پیش از آن مسلمان شده بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را به همراه مردى از انصار براى جمع آورى صدقات و زکات به جایی فرستاد. و در یکى از منازل به غلامش که مسلمان بود دستور داد بزغاله‌ای را بکشد و براى او غذائى طبخ کند، سپس خوابید، و چون از خواب برخاست دید غلام دستور او را انجام نداده و غذا طبخ نکرده است، از این رو خشمگین شده و آن غلام را بقتل رسانید، سپس مرتد شده بحال شرک و بت پرستى باز گشت. ( همان )
۳ و ۴- دو کنیز آوازه خوان عبد الله بن خطل :
( نکته قابل توجه آن که در زمان قدیم شعر و مجالس شعر و شاعری کار رسانه‌های تبلیغاتی امروزی را می‌کرد. و گاه یک شعر سالیان سال بر روی زبانها می‌گشت). کار این دو کنیز سرودن شعر در مذمت پیامبر خدا بود. و یکى از آنها نامش «فرتنى» بود، پیغمبر اسلام دستور داد آن دو را هر کجا یافتند بقتل برسانند. ( همان )
۵- حویرث بن نقیذ: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود، همچنین وی پس از هجرت پیامبر به مدینه، به قصد تهدید و آزار خانواده پیامبر به دنبال دختران رسول خدا: فاطمه و ام کلثوم حرکت کرد. اما (با رشادت امیر مومنان) تنها موفق شد شتر آنها را رم دهد و شتر دختران حضرت را به زمین کوبید. ( همان )
۶- مقیس بن حبابة (یا صبابة): که مردى از انصار برادرش را اشتباها کشته بود او نیز آن مرد مسلمانِ انصارى را کشت و بسوى مکه فرار کرد و بحال شرک برگشت ( همان،ص:۲۷۳ ).
۷- ساره کنیز بنى عبد المطلب: وی از آزار دهندگان رسول خدا صلى الله علیه و آله را در مکه بود جرم وی جاسوسی بود وی همان زنى بود که نامه حاطب بن أبى بلتعة مبنی بر لشکر کشی مسلمانان برای فتح مکه را گرفته بود تا به قریش برساند.
۸- عکرمة بن أبى جهل: وی پسر ابوجهل یکی از بزرگترین دشمنان رسول خدا و اسلام بود. که در این زمینه همکار پدر بود. عکرمة پس از فتح مکه بسوى یمن فرار کرد، ولى همسرش ام حکیم دختر حارث بن هشام مسلمان شد و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته براى عکرمة امان گرفت، و پس از اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله عکرمة را امان داد ام حکیم بدنبال عکرمة بسوى یمن رهسپار شد و او را بمکه باز گرداند و بنزد رسول خدا صلى الله علیه و آله برد و عکرمة بدست آن حضرت مسلمان شد .
و اما عبد الله بن خطل بدست دو تن از مسلمانان بنام سعید بن حریث و ابو برزة اسلمى کشته شد .
و اما مقیس را نیز یکى دیگر از مسلمانان که از قبیله مقیس بود بنام نمیلة بن عبد الله بقتل رسانید .
و اما دو کنیز عبد الله بن خطل یکى از آنها بدست مسلمانان کشته شد و دیگرى فرار کرد تا بالاخره از رسول خدا صلى‌الله‌علیه‌وآله برایش امان گرفتند آنگاه به مکة باز گشت. ( پیشین،ج ۲،ص:۲۷۳ ).
و سارة را نیز برایش امان گرفتند و رسول خدا صلى الله علیه و آله او را امان داد، و هم چنان زنده بود تا در زمان عمر بن خطاب که در محله ابطح زیر دست و پاى اسبى رفت و آن اسب او را بقتل رسانید. حویرث بن نقیذ نیز بدست على بن ابى طالب کشته شد .
3.برخورد حضرت امام با منافقین
برخورد حضرت امام با منافقان برگرفته از تعالیم اسلام و سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در برخورد با مخالفان بود و سه مرحله را شامل می شد.
۱- هوشیاری، ژرف اندیشی و اجتناب از برخورد احساسی؛ این رفتار را در مواجهه حضرت امام با گروه هایی از مبارزان پیش از انقلاب که خصلت های منافقانه خود را زیر نقاب انقلابی گری و ادعای اسلام خواهی مخفی کرده بودند می توان مشاهده کرد تا جایی که حضرت امام ، با وجود تایید اکثر شخصیت های انقلابی مسلمان و حتی توصیه های آنها به حضرت امام برای تایید نمایندگان گروهک مجاهدین خلق، هوشیارانه مواضع آنها را از نزدیک مطالعه کرده و صحبت های آنها را گوش داد و در نهایت از همان زمان به انحرافی و التقاطی بودن مواضع آنها پی برد و به همین دلیل تا آخر، آنها را مورد تایید قرار نداد. در باره این جلسات، تراب حق شناس، از اعضای سازمان مجاهدین خلق، می گوید که در بهمن ۵۰ جلسات مرتبی با آیت الله خمینی در باره سازمان مجاهدین داشتیم، حسین روحانی نماینده دیگر مجاهدین در عراق هم در پیکار ش ۷۸، مطالبی گفته و در ص ۱۶ می گوید مجموعه جلسات تقریبا ده ساعت می شد. حسین روحانی پس از انقلاب اعتراف کرد که از طرف سازمان به نجف رفته و طی هفت جلسه با امام گفتگو کرده است. وی دو کتاب امام حسین و کتاب راه انبیا، راه بشر را به امام داده است. وی توضیح می دهد که امام تحلیل ما را از معاد، یک تحلیل مادی قلمداد کرد. مورد دوم بحث تکامل بود که ما به تکامل انواع داروینی اعتقاد داشتیم که امام آن را مخالف احکام قرآنی شمرد. همچنین وی می گوید که امام صریحا گفت که من با جنگ مسلحانه مخالفم. امام به وی تاکید می کند که من در باره ایدئولوژی شما باید از روحانیون ایران مانند مطهری، طالقانی، منتظری و رفسنجانی تحقیق کنم.(جریان ها و سازمان های مذهبی-سیاسی ایران، رسول جعفریان، نشر مولف، چاپ ششم، ۱۳۸۵، ص۴۰۶)، بدین ترتیب حضرت امام ره با هوشیاری انحراف و التقاط این سازمان را حتی پیش از اعلام ارتداد رسمی برخی از اعضای آن، متوجه شده و حاضر به توصیه های برخی نیروهای انقلابی که به شدت به این سازمان اعتقاد داشتند نشد.
۲- تلاش برای جذب و یا حداقل، هدایت این گروه ها؛ بیشترین اهتمام حضرت امام ، تلاش برای جذب حداکثری و نه دفع افراد و گروهها بود، به همین دلیل حضرت امام با وجود آشکار بودن انحراف گروهک های نفاق و نیز رفتارهای آنها پس از انقلاب اسلامی همچنان به نصیحت آنها می پرداختند و تلاش می کردند تا آنها را به دامان اسلام و انقلاب بازگردانند، حضرت امام در این زمینه می فرمودند: « من به شما نصیحت مى کنم که دست از این شیطنتها و از این توطئه ها بردارید»(صحیفه امام، ج ۱۴، ص: ۲۹۷) « من امیدوارم که این دستجاتى که با اسم اسلام و با اسم کمک به اسلام مى خواهند اسلام را به تباهى بکشند و یا ناخواسته اسلام را به تباهى مى کشند، اینها توجه کنند که امروز ایجاد اختلاف به سود آنها تمام نخواهد شد و قبل از اینکه آنها به مطالب خودشان برسند، اگر- خداى نخواسته- در ایران اختلافات پیدا بشود، اول خود آنها قربانى این اختلافات خواهند شد ..»(همان، ص ۲۹۸.)
حضرت امام در ۱۱ اردیبهشت به مناسبتِ روز جهانی کارگر خطاب به گروهک‌ها می‌فرمایند: «شما چیزی نیستید که بتوانید در مقابلِ این موج خروشان انسان‌های برپاخاسته مقاومت کنید، پس صلاح شما و صلاح ملت شما و صلاح همه این است که اسلحه‌ها را زمین بگذارید و این شیطنت‌ها را دست بردارید و به آغوش ملت برگردید و مثل سایر برادران ما همراه با آنها به زندگی خودتان ادامه بدهید.»(همان، ص ۳۳۱.)
ایشان حتی در روزهایی که ماهیت بنی صدر برای ملت آشکار شده بود دست از نصیحت کردن ایشان و تلاش برای بازگرداندن وی به دامن انقلاب برنداشت و فرمود: « من الآن هم نصیحت مى کنم آقاى بنى صدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایى که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویى که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنى. من علاقه دارم که همه اشخاصى که در این مملکت زندگى مى کنند یک زندگى انسانى- الهى باشد. نبادا یک وقت در دام اشخاصى بیفتى که این ملت آنها را سر تا پا شناخته است؛ و آنها از تو پشتیبانى کنند و تو هم در دام آنها بیفتى؛ که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. »(همان، ص۴۹۲.)
۳- اقدام انقلابی و قاطعانه در مقابل توطئه؛ حضرت امام پس از هشدارها، نصیحت ها و تلاش هایی که در جهت بازگرداندن جریان های انحرافی انجام دادند، در نهایت زمانی که کار جریان های نفاق به توطئه بر علیه ملت و نظام اسلامی و همکاری با رژیم بعث رسید، مماشات را کنار گذاشته و قاطعانه وارد عمل شدند و دستور برخورد انقلابی را صادر کردند.
با ادامه جنایت ها و تجاوز منافقین به ایران و همکاری و همراهی باقیمانده های منافقین، راه حلی جزء اقدامی قاطع در مقابل خیانت ها و ترورهای کور مردم عادی باقی نمانده بود. هیچ حکومتی در دنیا با ترور با مماشات و مصلحت برخورد نمی کند ولی جمهوری اسلامی تقریبا یک دهه، به روش های دیگر سعی می کرد با منافقین برخورد کند که جوابگو نبود.
به هر حال پس از همدستی منافقین با صدام در حمله به ایران و تدارک برهم زدن امنیت شهرها توسط باقیماندهای منافقین وشورش در زندان ها، امام خمینی برای حفظ کشور و نظام و خشکاندن غده چرکین نفاق، طی حکمی فرمودند: «از آنجا که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می‌گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده‌اند، با توجه به محارب بودن آنها و جنگ کلاسیک آنها در شمال و غرب و جنوب کشور با همکاری‌های حزب بعث عراق و نیز جاسوسی آنها برای صدام علیه ملت مسلمان ما و با توجه به ارتباط آنان با استکبار جهانی و ضربات ناجوانمردانهٔ آنان از ابتدای تشکیل نظام جمهوری اسلامی تا کنون، کسانی که در زندان‌های سراسر کشور بر سر موضع نفاق خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند و تشخیص موضوع نیز در تهران با رای اکثریت آقایان حجت‌الاسلام نیری دامت افاضاته (قاضی شرع) و جناب آقای اشراقی (دادستان تهران) و نماینده‌ای از وزارت اطلاعات می‌باشد، اگر چه احتیاط در اجماع است، و همین‌طور در زندانهای مراکز استان کشور رای اکثریت آقایان قاضی شرع، دادستان انقلاب و یا دادیار و نماینده وزارت اطلاعات لازم الاتباع می‌باشد، رحم بر محاربین ساده‌اندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردیدناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا می‌باشد. والسلام»

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد