خانه » همه » مذهبی » بهشت رفتن با ایمان ناقص

بهشت رفتن با ایمان ناقص


بهشت رفتن با ایمان ناقص

۱۳۹۸/۰۸/۰۱


۱۴۱۱ بازدید

باسلام ایا کسی با ایمان ناقص وارد بهشت می شود؟

پرسشگر گرامی؛ هر مؤمنی اهل بهشت است، همین قدر که اثبات شود شخص مومن است، یعنی اهل توحید و بندگی خدا و تابع امام حق زمان خودش هست و شیعه بودن اش نسبت به امام حق اثبات شود و امام زمان از او راضی باشد و او را امت خود بداند، اهل بهشت است و اگر نقصی داشته باشد با شفاعت جبران می شود.
توضیح بیشتر:
بهشت اقامتگاه ابدی مؤمنان و صالحان رستگار در جهان آخرت است و بهشتیان کسانی هستند که به تصریح قرآن، در ترازوی اعمال، کفه‌ی کارهای نیک‌شان از کفه‌ی بدی‌هاشان سنگین‌تر است. در قرآن مجید، بهشتیان به نام‌ها و صفت‌هایی همچون اصحاب الیمین و اصحاب الجنه خوانده می‌شوند. وَ الَّذى نَفسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لا تَدخُلُوا الجَنَّةَ حَتّى تُؤمِنوا وَ لا تُؤمِنوا حَتّى تَحابّوا اَفَلا اُنَبِّئُکُم بِشَىْ ءٍ اِذا فَعَلتُموهُ تَحابَبتُم؟ اَفشُوا السَّلامَ بَینَکُم؛به خدایى که جان محمد در دست قدرت اوست به بهشت نمى روید تا مؤمن شوید و مؤمن نمى شوید تا یکدیگر را دوست بدارید، آیا مى خواهید شما را به چیزى خبر دهم که با انجام آن، یکدیگر را دوست بدارید؟ سلام کردن بین یکدیگر را رواج دهید.مومن چون درراه حق قدم می دارد.اهل بهشت می شود.امام علی علیه السلام می فرماید.اَلا وَ مَن اَکَلَهُ الحَقُّ فَاِلَى الجَنَّةِ وَ مَن اَکَلَهُ الباطِلُ فَاِلَى النّارِ؛بدانید که هر کس در راه حق از دنیا برود، به بهشت و هر کس در راه باطل از دنیا برود، به جهنم مى رود.
دوست گرامی؛ در دو بخش ایمان و گناه و ایمان آغشته به گناهکاری و بهشت پاسخ میدهیم :
ایمان عبارت است از معرفت توأم با تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند. ایمان یعنی باوری یا نیرویی معنوی که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل بدور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد، علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
حقیقت ایمان آن است که انسان خودش را در جبهه حق و تحت ولایت خداوند بداند و خلافت انسان کامل معصوم را بر خودش و جامعه بپذیرد و تحت فرماندهی ولی و خلیفه خدا در روی زمین، همیشه آماده نبرد بزرگ با دشمنان داخلی( جهاد اکبر)یعنی با نفس اماره و دشمنان خارجی (جهاد اصغر) با سلطه گران و ظالمان و کافران باشد و در عرصه این درگیری بتواند از جان و مال و آبروی خویش مایه بگذارد و از هیچ نیروی شیطانی هراس بدل راه ندهد و محکم و استوار، با صدق و اخلاص در راه خدا مبارزه و مقاومت کند و در مقابل سختی ها این راه بردبار و صبور باشد. این صفات و حالات، دورنمایی از یک انسان مومن واقعی است.
ایمان در قرآن، گونه اى از معرفت وعلم را داراست، ولى تمام هویت آن، از سنخ علم و معرفت نیست؛ بلکه افزون بر آن تسلیم و خضوع در برابر حق نیز مى باشدحجرات / 15 – بقره / 42 – توبه / 110. ؛ «إنما المؤمنون الذین آمنوا بالله و رسوله ثم لم یرتابوا و جاهدوا بأموالهم و أنفسهم فی سبیل الله أولئک هم الصادقون» ؛ حجرات / 15.«در حقیقت، مؤمنان کسانى اند که به خدا و پیامبر او گرویده و شک نیاورده و با مال و جانشان در راه خدا جهاد کرده اند. اینانند که راست کردارند». پس اهل ایمان کسانى اند که در ایمان به خدا و رسول تردیدى نداشته، به آنها علم و یقین دارند «ود کثیر من أهل الکتاب لویردونکم من بعد إیمانکم کفارا حسدا من عند أنفسهم من بعد ما تبین لهم الحق فاعفوا و اصفحوا حتى یأتی الله بأمره…» ؛ بقره / 109. «بسیارى از اهل کتاب – پس از این که حق بر ایشان آشکار شد – از روى حسدى که در وجودشان بود، آرزو مى کردند که شما را بعد از ایمانتان، کافر گردانند. پس عفو کنید و درگذرید، تا خدا فرمان خویش را بیاورد».
این آیه، به روشنى حکایتگر این حقیقت است که بسیارى از اهل کتاب على رغم روشن شدن حق و علم آنها به آن، آرزو دارند تا مؤمنان را هم از روى حسد به گمراهى افکنند. بنابراین، ایمان تنها معرفت و علم نیست؛ بلکه باید در برابر حق خاضع و خاشع و قلباً تسلیم بود.
کافر و مؤمن خدا گویند لیک ——— در میان هردو فرقى هست نیک
آن گدا گوید خدا را بهر نان ———متقى گوید خدا از عین جان
گر بدانستى گدا از گفت خویش —— پیش چشم او نه کم ماندى نه بیش
سال ها گوید خدا، آن نان خواه ——همچو خر، مصحف کشد از بهر کاه
گر به دل درتافتى گفتِ لبش——– ذره ذره گشته بودى قالبش
نام دیوى ره برد در ساحرى——- تو به نام حق پشیزى مى برى
مثنوى / 2 / 502 – 497.
از منظر قرآن، به هر اندازه که معرفت آدمى عمیقتر و خضوع و خشوع و تسلیم قلبى او ژرف تر و مستحکم تر باشد، ایمان هم افزایش مى یابد و هر چه معرفت کم تر و سطحى تر و خضوع قلبى اندک و کم استقامت باشد، ایمان هم کاهش مى یابد. به هر روى، با توجه به درجات دو عنصر اساسى ایمان، یعنى معرفت و تسلیم قلبى، ایمان هم امکان کاهش یا افزایش دارد. نگا: آل عمران / 173 – انفاق، 2 – نساء / 136.
در ادامه گفتنی است: اگرچه ایمان امرى قلبى و باطنى است ولى آثار آن را در رفتار و اعمال فرد مى توان مشاهده کرد براى نمونه:
– مقدار اهتمام به نماز و تکالیف دینى دیگر،
– چگونگى معاشرت با دوستان و خویشان و رسیدگی به نیازمندان جامعه و مشارکت در پیشرفت و تکامل اجتماع.
– وضعیت خانوادگى و الگوهاى رفتارى فرد.
– ولایت پذیری و اهتمام به پیروی از امامان معصوم و در خط و جبهه حق بودن و مبارزه با اهل باطل. این نکته خیلی مهم است. مومن جبهه دارد و تحت ولایت معصوم و نایب معصوم حرکت می کند و این از نشانه های بزرگ اهل ایمان است.
با توجه به این سه اصل مى توان میزان پایبندى فرد به ایمان را تا حدودى به دست آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر فرد بر دین دوست و همنشین خود است».
هر چیزی نشانه ای دارد ایمان و تقوا هم نشانه هائی دارد، در خصوص ویژگى «ایمان» که یک صفت قلبى است به عرض مى رسانیم که راه شناخت و پى بردن به این ویژگى درونى، دقت در اعمال و رفتار ناشى از آن است. بنابراین به صرف ادعا نمى توان کسى را با ایمان دانست چون مدعیان ایمان کم نیستند.
برای پائین آمدن لذت گناه یا از راه ایمان به غیب و تصدیق کلام خدا و معصومین ـ علیهم السّلام ـ که صادقان تصدیق شده اند باید تعبداً بپذیریم که باطن گناه، آلودگی و آتش است و از آن بپرهیزیم یا باید بر اثر مخالفت هوای نفس و طی طریق تقوی به جایی برسیم که خود باطن گناه را ببینیم که این هم بدون طی طریق اوّل امکان پذیر نیست.
و برای آگاهی بیشتر به این کلام امیر بیان توجه کنیم که فرمود: «اذکروا انقطاع اللذّات و بقاء التبعات» (نهج البلاغه، حکمت، 425). بیاد آرید قطع لذتها و بقای مسئولیتهای آن را، که چگونه لذات دنیوی زود گذرند ولی آثار و تبعات آن دامنگیر انسان است و باید پاسخگو باشد. چه انسانهائی که یک قدم پیروی نفس نمودند، و آبرو و حیثیّت آنها برای همیشه در دنیا هم ریخته شد و رسوائی آخرت بسی سخت تر از دنیا است. یاد مرگ هم لذّت گناه را از انسان می ستاند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «اذکروا هادم اللذات، قیل ما هو: قال الموت.(3)» اشاره: توجه داشته باشید که آگاهی از عواقب و آثار سوء گناه بر روح و رفتار انسان ما را در ترک گناه یاری می کند.
اگر لذّت ترک لذت بدانى————————- دگر لذت نفس لذت نخوانى
سفرهاى علوى کند مرغ روحت ———————-گر از چند آزمایش آن را پرانى
– تنها راه درک لذایذ معنوى ، ترک انس با دنیا و گناه و به جاى آن انس گرفتن با دعا و نماز و کمک به محرومین و مستضعفین است . بدترین جزا و عذابى که خداوند براى گناهکار در نظر گرفته محروم شدن از حلاوت عبادت است .
– در حدیث قدسى آمده است که مردى به نزد موسى بن عمران علیه السلام آمد و گفت : به خدایت بگو من شخص گناه کارى هستم . چرا مرا عذاب نمى کند؟ خداوند فرمود: اى موسى ! به او بگو من بدترین بلا را بر سر تو آورده ام و تو را به بدترین عذاب دچار کرده ام (و تو نمى دانى ) و آن عذاب این است که شیرینى و حلاوت یاد و ذکر و مناجات مرا نمى چشى . نظیر همین احادیث در داستان پیامبران در خصوص حضرت شعیب است که مولوى آن را به نظم درآورده است :
آن یکى مى گفت در عهد شعیب—–که خدا از من بسى دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرم ها—– وز کرم یزدان نمى گیرد مرا
حق تعالى گفت در گوش شعیب ——در جواب او فصیح از راه غیب
چند گیرم و تو بى خبر———– در سلاسل مانده اى پا تا به سر
– همچنین از امام صادق علیه السلام روایتى نقل شده است که خلاصه روایت را صاحب کتاب«المراقبات » چنین آورده است :«هنگام نماز به قلبت نگاه کن ، اگر شیرینى عبادت را در آن مى یابى و دلت به مناجات با او شاد است ، بدان که در تکبیرت راست گفته اى ، ولى اگر لذت مناجات را در خود ندیده اى ، این دلیل بر آن است که در تکبیرت دروغ گفته اى و دلیل رانده شدن تو از درگاه خدا است.» با توجه به مفاد این حدیث هر کس به راحتى مى تواند خود را بسنجد که آیا به مقام ترک لذت گناه و درک لذت مناجات رسیده است یا خیر؟
یادی ازاردوگاه موصل 4 و چشم پوشی از گناه
– اردوگاه موصل 4 بود. عراقی ها در یکی از زندان ها فیلم مبتذل گذاشتند تا هم آزاده ها را اذیت کنند و هم اگر بتوانند به خیال خودشان، ایمان آنها را تضعیف کنند. همه آزادگان چشمهایشان را می بندند تا آن فیلم مبتذل را نبینند. تا آن صحنه های مستهجن و مبتذل را نبینند. چرا که دیدنش، هم موجب نارضایتی پروردگار است؛ هم از ایمان و از حیا و از نجابت انسان، ناخودآگاه و ناخواسته کم می کند و تاثیر بدی روی رفتار و افکار و اخلاق و ایمان خواهد داشت. رزمنده ها چشمهایشان را بسته بودند و عراقی ها با حرف زدن و با تهدید و هر چه کردند نتوانستند آنها را وادار به تماشا کنند. لذا با باتوم افتادند با جان این آزدگان. و برای زمان طولانی آنها را به جرم تماشا نکردن آن فیلم مبتذل با باتوم زدند. به چشم بعضی از اینها آنقدر باتوم زدند که از چشم هایشان خون جاری شد.
و در این زمانه، جوان ها دنبال جای خلوت می گردند تا در کمال آرامش بتوانند عکس مستهجن و فیلم مبتذل تماشا کنند. آنجا، چشمانشان پر ازخون می شد چون نمی خواستند چشمشان را به گناه آلوده کنند؛ ولی برای بعضی دیگر، چشم ها از گناه پر شده. گناه عادی شده، دیدن صحنه های مبتذل و غیر اخلاقی و نگاه به نامحرم از فیلم گرفته تا عکس و تا شخص زنده عادی شده. قباحت گناه، از بین رفته. و برای هر گناهی توجیهی هست. کسی به قل للمومنون یغضوا ابصارهم و قل للمومنات یغضضن ابصارهن، توجهی نمی کند. دیگر خدا در اولویت نیست!… گناه کردن، حرف اول را می زند. این کجا و آن کجا. ببین تفاوت از کجاست تا به کجا …
منابعی برای مطالعه بیشتر:
1. قلب سلیم، شهید دستغیب، دار الکتاب الاسلامیه، ج 1، ص 267، تهران 1351.
2. مراحل اخلاق، آیة الله جوادی آملی، مؤسسة اسراء
پاورقی ها:
(1) . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 11، الصدوق ابی جعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه القمی، تهران مکتبة الصدوق، 1351 ـ 1353.
(2) . ترجمه آیة الله مکارم شیرازی.
(3). بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 6، ص 133، روایت 32، باب 4.
گناهکاری و بهشت :
با توجه به این که در قیامت خدای تعالی حاکم و قاضی است «فالله یحکم بینکم یوم القیامه» (نساء، آیه 141) و با وجود آن که اجرای عدالت توسط حق تعالی بسیار واقعی و موشکافانه خواهد بود «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره و من یعمل مثقال ذره شراً یره» (زلزله، آیات 7 و 8.) قضاوت قطعی نسبت به بهشتی یا جهنمی بودن افراد در دنیا یا کار درستی نیست و یا به تعبیر دیگر امکان پذیر نیست.شهید مطهری در این زمینه کلامی دارد که قسمتی از آن را نقل می نماییم. ایشان فرموده است: حساب اشخاص در دست خدا است. هیچ کس حق ندارد درباره کسی به طور قاطع اظهار نظر کند که اهل بهشت است یا دوزخ. اگر از ما بپرسند: آیا شیخ مرتضی انصاری با آن زهد، تقوا، ایمان و عمل شناخته شده‌اش، حتماً اهل بهشت است یا نه؟ پاسخ ما این است که آن اندازه که ما از آن اطلاع داریم خیر و نیکی است اما این که صد در صد بگوییم اهل بهشت است در اختیار ما نیست. خدا است که بر همه ضمایر اشخاص مطلع است و تمام اسرار و خفایای نفوس را می‌داند و حساب خلایق نیز با او است. وقتی عثمان بن مظعون از دنیا رفت. زنی از انصار به نام «ام علا» که ظاهراً زن همان مردی بود که عثمان بن مظعون در خانه او می‌زیست و مهمان او بود، در حضور رسول خدا صلّی الله علیه و آله جنازه وی را مخاطب ساخته گفت: بهشت بر تو گوارا باد. با این که عثمان بن مظعون، مرد جلیل القدری است و رسول اکرم در مرگ او سخت گریست و خود را روی جنازه وی انداختند و او را بوسیدند، ولی از این اظهار نظر گستاخانه‌ای که آن زن کرد خشمگین شدند، و با نگاهی غضب آلود متوجه وی شده فرمود: «انی رسول الله و ما ادری ما یفعل بی؛ من فرستاده خدایم و نمی‌دانم با من چگونه رفتار خواهد شد». قرآن کریم نیز می‌فرماید: «قل ما کنت بدعا من الرسل و ما أدری ما یفعل بی ولابکم؛ بگو من پیامبر نوظهوری نیستم و نمی دانم با من و شما چه رفتاری خواهد شد» (احقاف، آیه 9) (پایان کلام شهید مطهری)ولی در عین حال شناختن راه هدایت و بهشت و همچنین گمراهی و دوزخ دشوار نیست. قرآن کریم اهل جهنم و بهشت را معرفی نموده است و هر کس به طور اجمال قادر است بداند در راه بهشت قرار دارد یا در راه جهنم. «بل الإنسان على نفسه بصیرة ـ ولو ألقى معاذیره؛ بلکه انسان خودش از وضع خود آگاه است، هر چند (در ظاهر) براى خود عذرهایى بتراشد» (قیامت 14 و 15) اگر سری به قرآن کریم بزنیم و یک دوره آن را تلاوت نماییم، با این دو راه و تمام ویژگی‌های اصحاب بهشت و اهالی دوزخ آشنا می‌شویم. هر فرد پس از آشنایی با معارف قرآن کریم با اندکی مطالعه در خویش و خودشناسی، خواهد دانست که اهل کدام راه است و سرانجامش چه خواهد بود.به برخی از آیات کلام الله مجید در این زمینه اشاره می‌نماییم:1. « إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ ـ أُولئِکَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدینَ فیها جَزاءً بِما کانُوا یَعْمَلُون؛ همانا کسانی که گفتند الله پروردگار ما است، سپس استقامت ورزیدند، پس هیچ ترس و حزنی ندارند، ایشان اصحاب بهشت‌اند و در آن جاودان می‌مانند تا پاداش عملشان باشد» (احقاف، آیات13 و 14)2. « وَ مَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ نَقیراً؛ کسی که چیزی از اعمال صالح انجام دهد چه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن باشد، داخل بهشت می‌شود و کمترین ستمی به ایشان نخواهد شد» (نساء، آیه 124).3. « إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النَّارُ وَ ما لِلظَّالِمینَ مِنْ أَنْصار؛ کسی که به خداوند شرک بورزد، بهشت بر او حرام شود و جایگاهش جهنم است» (مائده، آیه 72)4. «فَأَمَّا مَنْ طَغى ـ وَ آثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا ـ فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى ـ وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى ـ فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوى؛ پس کسی که طغیان کرده، زندگی دنیا را ترجیح دهد، به طور قطع دوزخ جایگاه او است، و آن کسی که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوا باز دارد، قطعا بهشت جایگاه او خواهد بود» (النازعات، آیات 41 – 37).5. «وَ اتَّقُوا النَّارَ الَّتی أُعِدَّتْ لِلْکافِرین ؛ از آتش بپرهیزید که برای کافران آماده شده است» (آل عمران، آیه 131).6. «إِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَ لَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصیرا؛ به درستی که منافقین در پایین‌ترین درکه‌ جهنم قرار دارند و هیچ یاوری ندارند (نساء، آیه 145).7. «… ِ وَ أَنَّ الْمُسْرِفینَ هُمْ أَصْحابُ النَّار؛ به درستی که مسرفین اهل دوزخ‌اند.» (غافر، آیه 43).8. « بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون ؛ آری کسی که گناه کند و خطاهایش او را احاطه نماید، اهل آتش است و در آن جاودان خواهد ماند (بقره، آیه 81).پس از مجموع آیات فوق به این نتیجه نیز می‌توان رسیدکه گناهان نیز متفاوت است بنابر روایات بعضى، از آنها مانند شرک و کفر و نفاق موجب عذاب ابدى است و این در صورتى است که صاحب آن بدون توبه واقعى بمیرد. بعضى دیگر از گناهان براى مدت مشخصى موجب عذاب مى باشد و بعد با شفاعت اولیاء یا لطف و فضل خداى متعال مورد بخشش واقع مى شود.و چندین دسته نیز در جهنم جاوید مى مانند که پاره اى آنها عبارتند از:1 ـ کسى که مؤمنى را عمدا به قتل رساند. « وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فیها وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذاباً عَظیما» (سوره نساء، آیه 93)2 ـ کسى که با خدا و رسولش به مبارزه بر مى خیزد. « أَ لَمْ یَعْلَمُوا أَنَّهُ مَنْ یُحادِدِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَأَنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِداً فیها ذلِکَ الْخِزْیُ الْعَظیم » (سوره توبه، آیه 63)3 ـ کسى که از روی علم و تعمد خدا و رسولش را نافرمانى کند و به حدود و احکام الهى تجاوز کند. «وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ ناراً خالِداً فیها وَ لَهُ عَذابٌ مُهینٌ» (سوره نساء، آیه 14)4 ـ کافران و تکذیب کنندگان آیات الهى. « وَ الَّذینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون » (سوره بقره، آیه39)5 ـ مرتکبین گناه که آثار گناه سراسر وجودشان را گرفته باشد. « بَلى مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فیها خالِدُون » (سوره بقره، آیه 81)6ـ مرتدى که کافر از دنیا برود. «وَ مَنْ یَرْتَدِدْ مِنْکُمْ عَنْ دینِه» (سوره بقره، آیه217)در این باره رجوع کنید به کتاب «گناهان کبیره» اثر شهید دستغیب.و اما درباره کسی که اعمال و وظایف دینی خود از جمله نماز و روزه و غیره را انجام نداده و ترک می‌کند باید گفت:آنان به سه دسته تقسیم مى شوند که هر یک حکمى جداگانه دارند:
1ـ کسی که از با این احکام و ظایف آشنا شده؛ ولى به دلیل عناد و لجاجت از انجام آنها سرباز مى زند. چنین افرادى به فرموده قرآن کریم اهل جهنم اند.
2ـ با این احکام و لزوم انجام آنها آشنا نیست؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ یعنى، از وجود احکامی دینى به نام نماز و روزه و حجاب و غیره مطلع اند؛ ولى با وجود همه امکانات و شرایط به انجام آن اقدام نمی‌وزند؛ چنین افرادى در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات مى شوند.
3ـ با این احکام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیرى ندارند؛ بلکه یا اصلاً به گوش شان نخورده یا آن که امکان یادگیری آنها را نداشته‌اند و تنها به برخی از احکام در حد توان و دانایی خود عمل نموده و سایر احکام را رها کرده و ترک کرده‌اند اما نه از سر تقصیر و یا تعصّب و لجاجت؛ چنین افرادى اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مى دهد و اعمال آنها را با میزان حقیقت خواهى آنان و آنچه فکر مى نمودند حق است، مى سنجد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد