خانه » همه » مذهبی » بیان غصه در زبان قصه نمی‌گنجد

دانلود کتاب های امتحان شده

بیان غصه در زبان قصه نمی‌گنجد

وقتی ذهن درگیر یک نگرانی و مشغله و دل درگیر اضطراب و دغدغه باشد، نوشتن یا دشوار می شود یا ناممکن. همچنان که غمِ زیاد، سکوت می آورد و شنیدن خبر بد، لال می‌کند.  دل و دماغ که نباشد، دست و دل به کار نمی رود چه اینکه بتواند بنویسد و روایت کند.
اگر همین تجربه دردناک فردی را در سطحی اجتماعی به تجربه های دردناک طبقه فقیر و فرودست در جامعه تعمیم دهیم درمی یابیم که آنها چطور به جمعیت و قشری خاموش بدل می شوند!….چون جان چنان به لب رسیده که دهان بسته می شود و زبان از سخن بازمی ایستد. فقر و فلاکت به فقدان زبان و روایت می انجامد. آنها حتی توان بیان فقر و درد و رنج خویش را ندارند و در سکوتی مغموم فرو می‌روند.
گرچه گاهی زبانی همچون هنر برای روایت درد و رنج های آنها پیدا می شود اما آن زبان اغلب در همان سطح زیبایی شناختی باقی می‌ماند یا صرفا اعتباری روشنفکرانه و نوع دوستانه می یابد اما نمی تواند دردی از آنها کم کند یا از رنجشان بکاهد. در وضعیت بغرنج تراژیک، زبان یا از سخن بازمی ماند یا به زخم زبان بدل می شود که به دیگری نیش می زند یا به زخم دل تبدیل می شود.
حالا با گسترش فقر و یاس در جامعه کنونی که در آن شصت میلیون مشمول بسته کمک معیشتی می شوند و طبقه فقیر رو به گسترش و همگانی شدن است، زبان نیز در روایت کردن ناتوان شده. بیان غصه در زبان قصه نمی گنجد یا گر گله ای هم هست دیگر حوصله ای برای گفتنش نیست.
باید زبان را به آوردگاه روایت آورد تا حرف بزند، بنویسد و فریاد بزند و حتی ناسزا بگوید. سکوت کِشدار، کُشنده است. غمی که یاد نشود، غمباد می شود. باید از غصه ها، قصه ساخت و آن را روایت کرد وگرنه در ملامت این زمانه، زبان می میرد و زبان که بمیرد، انسان می میرد. نباید گذاشت آنها که زمانه و زمینه سکون و سکوت را رقم زدند، زبان را از کام این مردم ناکام بگیرند!

نویسنده: شهریار خادمی


چهل‌سالگی

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها