خانه » همه » مذهبی » تنزیه خدای متعال از ترکیب

تنزیه خدای متعال از ترکیب


تنزیه خدای متعال از ترکیب

۱۳۹۸/۰۴/۳۱


۶۰۹ بازدید

با سلامعلم خداوند چگونه با بسیط بودن او قابل جمع است؟ چرا که علم از اجزای متفاوتی تشکیل شده است.

توحید صفاتی یعنی اینکه معتقد باشیم که تمام صفات ذاتی خدا، مفهوماً غیر هم، ولی حقیقتاً عین هم هستند. همچنین صفات ذاتی با ذات، مفهوم غیر هم، ولی حقیقتاً عین هم هستند. پس صفات خدا ، گرچه مفهوماً با یکدیگر تفاوت دارند ، ولی مصداقاً و در مقام واقع ، عین هم و عین ذات می باشند ؛ یعنی خداوند متعال ، یک حقیقت یگانه است که ما ادراک کنندگان ، از او مفاهیم مختلفی را انتزاع نموده و به صورت اسم و صفت برای آن ذات یگانه به کار می بریم.
ـ نحوه ی انتزاع اوصاف و اسماء خدا از ذات واحد
خدا یعنی وجود محض ، صرف و بدون هیچ قید و حدّی. و روشن است که چنین وجودی ترکیب بردار نخواهد بود ؛ چون هر ترکیبی مستلزم نوعی دو گانگی است ؛ و دوگانگی فرع بر وجود وجه تمایز است. و هر وجه تمایزی قید است. پس لازمه ی مرکّب بودن وجود محض ، مقیّد بودن آن است. و این خلف و تناقض است. چون مقیّد بودن یعنی غیر محض بودن که نقیض محض بودن است.
پس وجود صرف ، منزّه از هر گونه ترکیب است. چه ترکیب خارجی ، چه ترکیب عقلی و چه ترکیب وهمی. و چنین وجودی عین وحدت و یگانگی است. لذا از صرافت و وجوب وجود خدا ، اسم الاحد انتزاع می گردد. همچنین خدا نمی تواند جسم باشد ؛ چون جسم مرکّب است از مادّه و صورت است. خدا ، روح هم نمی تواند باشد ؛ چون روح نیز مرکّب از وجود و ماهیّت است. به تعبیر دیگر روح ، ماهیّت است نه وجود.
همچنین چنین وجودی دوّمی بر نمی دارد. چون لازمه ی دومی نیز دوگانگی و تمایز و مقیّد بودن است. پس او دومی بردار نیست ؛ لذا واحد است. به این ترتیب اسم الواحد از ذات خدا انتزاع می شود.
و چون وجود محض ، زوال و عدم نمی پذیرد لذا او همواره ثابت است. و از اینجا اسم الثابت و الحقّ برای او انتزاع می گردد. چرا که حقّ نیز به معنی ثابت است.
و چون وجود محض به خودی خود ظهور دارد و ظهور ماهیّات نیز با اوست او را نور گفته اند. چون نور خود عین روشنی بوده دیگر امور را نیز روشن می کند.
و چون او نزد خود حاضر است و همه ی موجودات در محضر اویند او را عالِم و علیم گویند. چون علم یعنی حضور چیزی نزد چیز دیگر. و چون فعل او (مخلوقات) از علم او صادر گشته اند و ظهور علم او می باشند ، لذا او را قادر گویند.
و چون هر مطلقی و محضی احاطه ی وجودی بر مقیّد دارد ، خدا را محیط نامند.
و چون وجود مقیّد در پیدایش و بقائش بند به وجود محض است خلق را قائم به خدا و خدا را قیّوم گویند.
و چون نامحدود است (ماهیّت ندارد) ، لذا کرانه ندارد ؛ و آنچه کرانه ندارد ، رخنه در او نیست ؛ لذا صمد است.
و چون وجود محضی غیر او نیست لذا کسی نیست که شکست دهنده ی او باشد پس عزیز (شکست ناپذیر) است.
و چون از وجود نامحدود و بی کرانه چیزی جدا نمی شود پس لَم یَلِد ؛ و چون عین وجود از چیزی پدید نمی آید پس و لَم یُولَد.
و چون خلل در او و ظهوراتش نیست حکیم است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد