شاد زی با سیاه چشمان شاد. که جهان نیست جز فسانه و باد(رودکی،460).
مرا عشق سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد. قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد(خواجه حافظ).
کومه لاو لاو، قاشای تو مای ناوَه / روزای مه دَه پیش خانه توشاوَه
دیستایی نازوکک، اونگهَ گندمگ / چیمابادام، مویای تو تاو به تاوه
در این دوبیتی که بیشترین توصیف از اندام معشوق را دارد، چشم به بادام تشبیه شده است. (چیمابادام، مویای تو تاو به تاوه) (فدائ چشـم بادامیرقم تو) در این دوبیتی گونهها برق انداخته، ابروها ماه نو، دستها نازک و چهره گندم رنگ و موها خم در خم و پچاپیچ ترسیم شدهاند. (خوش تاب و مجعد) (رخ تو مافتى دو چشماى تو ترازو) (چیماشی گرگ قدی مال وری یه) چشمانی مانند ترازو و چشمان گرگی میان رمه(سیتاره گصبا چیشمای مریم)چشم معشوق به ستارهی صبحگاهی توصیف شده است (مویا زَنگول زده چیشما سیا قیل) چشمان بسیار سیاه(امی سرمه چیم دختر آزره) چشمان سرمه کشیده (مه قوربان دوچشمان عقیقت) از جنس عقیق بودن چشم معشوق (به قوربان اَزو چیشمان مَستَت)چشمان مست(دو چشمایِ خمارشی بینظیره) چشمان خمار یا خماری (چیمایت قاصیدی فصل بهاره)چشمانی که پیام آوری فصل بهار است (دوچـشمای کاسـهی اَو داره دخـتـر)چشمانی مانند دو کاسهی آب (چیشم دیده ره آهو ام نداره)چشمانی آهویی(دو چشمش ژاله، رخ چون مای تابو) دو چشمی ژاله مانند(چیشمای تو باز شیکاری یه دیده)چشمانی مانند باز شکاری در گردش و دارای نگاه جذاب و زیبا (دو سیتاره سحری چیشمای دیده) مانند دو ستاره سحری چشمان معشوق(مه قوربان سورمه چیمای تو آلی) چشمهای سرمه کشیده از زیباترين توصیفهای ادبیو شاعرانه از معشوق در دوبیتیهای هزارگی است.
پیچه سیا
پيچه سيا رهَ پيشْكي چنگ موكوني / پوشت خوره چرخ دَدَه نيرنگموكوني
اَمی كاراي تو يِد رايِ خودا «نیست» / ديلآشوقه هر دم تنگ موكوني.
موی آویخته از بناگوش که آرایش کرده باشد (پیچه) گفته میشود. چنگ کردن پیچه سیا در فرهنگ زیباییشناسی هزارهها عاطفیترين شکل آرایش موی معشوق است. (بِیِه شی سو یِه نَی پچه شی لَخشوم) پیچه لخشوم یا پیچهی برق انداخته (پیکی شی پوشت قاشه ما بلیخور) طره روی پیشانی بودن (پِیچه وَلنگ ولنگه ما بلیبور) پیچهی پریشان (سیا پیکی تو نوربنده نگارجان) پیکی سیاه (بلند بالا و کیل پیچه گل مه) پیچهی کج و خماخم (پیچه شی غومبه غومبه تا کمر بند) پیچههای موج دار (پیکی د پیشانه شق داری یارجان) موی دو بخش روی پیشانه (جوان نازوکک پیچه شی لخته) زلف لخت (پیچه تو تو د لب او اماده) زلف پیچ در پیچ (پیچه سیا بلی بازوی دیده) زلف سیای آویخته بر شانهها (مه قوربان پیچه کشال دیده) زلف بلند و کشیده که به زمین رسیده باشد (شیخک نقره د پیچهی دیده) زلف نقره نشان که با پنس نقره باشد (صدقه پیچه بله قباغ دیده) زلف روی ابرو (پیچه سیا بله روی شی رغسه) پریشان بودن زلف بالای صورت (جوان کاکه گگ پیچی شی لخشوم) زلف بلند و آرایش کرده و روغن زده (پیچه سیای تو مثل پاره زاغه) زلف سیا مثل پر زاغ (خوشه خوشه پیچه شی بله شانه) زلفهای دسته دسته روی شانه (پیچه سیای یار لولو موکونه) زلف پرچین و برق انداخته (پیچه سیای یار جان دوبلوکه) دو دسته و شاخه بودن زلف یار (جوان قاش قتی پیکی بله روی) زلف روی صورت از توصیفهای زیبای در بارهی زلف، طره و یا پیچهی معشوق در دوبیتیهای هزارگی است.