خانه » همه » مذهبی » جنایات غرب و شرق؟

دانلود کتاب های امتحان شده

جنایات غرب و شرق؟

تاریخ کشورمان پر است از تجاوزات غرب و شرق علیه کشورمان، اما سهم غرب در این تجاوزها و جنایت ها بیشتر از شرق بوده است.نقش استعماری انگلستان و آمریکا در تاریخ کشورمان بسیار مخرب تر از نقش روسیه تزاری و کمونیستی بود.
ورود استعمارگران به ایران با ورود پرتغالیها و سپس اسپانیا به ایران آغاز شد که حدود یک قرن و نیم به طول انجامید و در ادامه شاهد حضور روسیه و انگلستان در کشورمان برای سالیان متمادی بودیم و بعد آمریکاییها رقبای خود را کنار زده و در دوره پهلوی یکه تاز در کشور شدند.
ایران در دوره قبل از جنگ جهانی دوم و در سراسر قرن نوزدهم میلادی تا سال 1917که انقلاب روسیه واقع شد صحنه رقابت بین روسیه و انگلستان بود. ایران در دوره قاجاریه، چیزی به نام سیاست خارجی نداشت. تمام تلاش حاکمان قاجار حفظ و تداوم سلطنت بود. آنان برای نیل به این مقصود حاضر بودند هر امتیازی به بیگانگان واگذار کنند. اگر کشوری به آنها حمله می‌کرد، به دامان کشور دیگر پناه می‌بردند تا به هر طریق سلطنت خویش را حفظ نمایند. بنا به گفته لرد کرزن، ایران در قرن نوزدهم مجبور بود مستقل بماند، زیرا صحنه رقابت روسیه و انگلستان در ایران به گونه‌ای شدید بود که هیچ کدام از آن دو به راحتی نمی‌توانست بدون موافقت طرف مقابل ایران را به طور کلی تصرف نماید. آنان با بهانه کمک به سلطنت سعی می‌کردند موقعیت خویش را در این کشور مستحکم سازند. اما متاسفانه رژیم ایران قادر نبود از این رقابت به نفع مصالح و منافع ملی کشور بهره‌برداری نماید. یکی از دلایل عمده تبدیل ایران به صحنه‌ بازی و رقابت قدرتها مساله توسعه و گسترش اقتصاد بود؛ چراکه روند رو به رشد جهانی شدن اقتصاد عامل مهمی برای دخالت بیگانگان محسوب می‌گردید. حوزه اقتصاد اولین حوزه‌ای بود که پدیده جهانی شدن در آن آغاز گردید و پس از آن نوبت به جغرافیا، فرهنگ و بالاخره سیاست رسید.
ایران در قرن نوزدهم برای سه قدرت روسیه، فرانسه و بریتانیا از اهمیت طریقی برخوردار بود و به همین علت محل رقابت سه قدرت مذکور قرار گرفت. هرچند فرانسه، پس از دوره ناپلئون از صحنه رقابت ایران حذف شد اما بازی بزرگ بین دو رقیب دیگر ادامه یافت. اهمیت ایران برای دو کشور فرانسه و انگلستان آن بود که این کشور در مسیر شبه قاره هند واقع شده بود و روسیه نیز قصد داشت تا از طریق ایران به آبهای گرم(دریای عمان و خلیج فارس) دست یابد.
دخالت دول استعماری در سراسر قرن نوزدهم در ایران تداوم داشت. این وضعیت به ویژه پس از معاهدات گلستان و ترکمانچای، تحمیل کاپیتولاسیون و مساله دخالت در ولایت عهدی عباس میرزا تشدید گردید و دربار قاجار حوزه نفوذ گسترده روسها گشت. در این دوره به دلیل نفوذ بیش از حد بیگانگان در کشور، در میان نیروها و نخبگان داخلی، دو جریان به وجود آمد: نیروهای طرفداری روسیه بودند و نیروهای طرفدار انگلیس به شمار می‌رفتند. این وضعیت تا آنجا مشهود بود که وقتی میرزا آقاخان نوری پس از امیر کبیر به صدر اعظمی ایران انتخاب شد، تابعیت انگلستان را نیز داشت و برای صدر اعظم شدن ادعا کرد از تابیعت انگلستان انصراف داده است. بسیاری از امتیازاتی که حاکمان ایران به بیگانگان واگذار می‌کردند به قدری خفت بار بود که در واقع نوعی به تارج بردن ایران به حساب می‌آمد و به همین دلیل بسیاری از قیامها و شورشها را باعث می‌شد. حادثه قتل گریبایدوف و حمله به سفارت روسیه نتیجه قرارداد ترکمانچای بود که به ایران تحمیل گردید. پس از قرارداد رویتر نیز مخالفت عمومی و گسترده‌ای در کشور به وجود آمد، در جریان تحریم تنباکو نیز مردم ایران به طور بسیار گسترده در برابر حضور و سلطه استعمار به مقابله برخاستند. در جریان مشروطیت نیز انگلستان از مشروطه خواهان و روسیه از دربار حمایت می‌کرد. تشدید رقابت و خصومت دو قدرت بر سر ایران آنان را به این فکر انداخت تا به نوعی تقسیم منافع روی آورند. لذا اندکی پس از انقلاب مشروطه، در سال 1907.م با انعقاد یک قرارداد، ایران را به سه منطقه تقسیم نمودند. شمال ایران منطقه تحت نفوذ روسیه، جنوب محل نفوذ انگلیسیها و منطقه مرکزی نیز به دولت ایران اختصاص یافت. به دنبال اعطای امتیاز نفت به دارسی و امضای قرارداد دارسی در سال 1901.م انگلیسیها توانستند در سال 1908.م به اولین چاه نفت در مسجد سلیمان دست یابند. در سال 1912م. اولین پالایشگاه نفت خاورمیانه در آبادان راه اندازی شد و دو سال بعد یعنی در سال 1914م. جنگ جهانی اول آغاز گردید. در خلال جنگ جهانی اول ایران محل تاخت و تاز چهار قدرت روسیه، انگلیس، آلمان و عثمانی قرار گرفته بود دو دولت به وجود آمد؛ 1-دولت مستقر در تهران که به نوعی در اختیار انگلستان و روسیه بود.2- دولت مستقر در کرمانشاه که طرفدار آلمان و عثمانی بود.
در سال 1915م. ایران به دو منطقه تحت نفوذ روسیه و انگلستان تقسیم شد و حتی آن منطقه مرکزی که در قرارداد 1907 به ایران واگذار شده بود نیز از اختیار دولت ایران خارج شد.
همچنین در این زمان انگلستان پلیس جنوب را تاسیس کرد و روسیه نیز به وسیله نیروهای قزاق نفوذش در ایران را توسعه بخشید. با وقوع انقلاب مارکسیستی 1917.م در روسیه، روسها موقتا از ایران صرف‌نظر کردند. به دنبال خروج روسها از ایران، انگلستان خود را قدرت بلامنازع در ایران یافت و سعی کرد نفوذ و سلطه خویش را در این کشور توسعه بخشد. در همین مقطع قرارداد1919 توسط وثوق الدوله نخست وزیر وقت ایران به امضا رسید اما به دلیل تعطیلی مجلس شورا مقرر شد در اولین فرصت و در مجلسی که تشکیل خواهد شد این قرارداد به تصویب نهایی برسد. مضمون قرارداد 1919 چیزی جز مستعمره شدن ایران نبود. اعتراضات داخلی به رهبری مدرس و نیز مخالفت برخی دولتهای خارجی باعث عقب نشینی دولت انگلستان شد. از این پس بود که طرح ایجاد دولت دست نشانده در ایران از سوی انگلستان با انتخاب سید ضیاء به عنوان بازوی سیاسی و رضاخان به عنوان بازوی نظامی آغاز شد. رضاخان پس از کودتای سوم اسفند1299ش/1912م سمت وزارت جنگ را اشغال نمود و از این پس تا رسیدن به نخست وزیری کشور به عنوان وزیر جنگ در همه کابینه‌ها حضور داشت. در فاصله دو جنگ جهانی سیاست ایران کاملا توسط انگلیسیها طراحی می‌شد. در این دوران نهادهای جدیدی در راستای مذهب زدایی و مقابله با فرهنگ دینی ایران تاسیس گردیدند. سرانجام در جنگ جهانی دوم و پس از اشغال ایران توسط روسیه و انگلستان، رضاشاه از سلطنت خلع و تبعید گردید.
با خلع رضاشاه از سلطنت تصمیمات مختلفی برای جانشینی وی مطرح گردید تا اینکه سرانجام قرار شد فرزندش محمدرضا، جانشین وی گردد. حدود دو سال بعد از اشغال ایران توسط شوروی و انگلستان نیروهای آمریکایی نیز وارد ایران شدند. با توجه به نگرانی انگلستان از حضور شوروی در ایران، این دولت از آمریکا دعوت کرد در ایران حضور یابد. رقابت روسیه و انگلستان که در ایران دارای پیشینه‌ای طولانی بود پس از جنگ دوم جهانی نیز همچنان ادامه یافت. هرچند در زمان جنگ به دلیل لزوم مقابله با تهدیدات آلمان این دو کشور به وحدت تاکتیکی دست زدند اما پس از اتمام جنگ جهانی اختلافات دیرینه مجددا آشکار شد. دعوت انگلستان از آمریکا برای حضور در ایران بیشتر به منظور در اختیار داشتن برگ برنده ای در برابر روسیه بود. پس از اشغال ایران توسط متفقین قراردادی بین آنها به امضا رسید که حداکثر می‌بایست پس از جنگ، از ایران خارج شوند. با پایان یافتن جنگ، آمریکا و انگلستان به تدریج نیروهای نظامی خود را از ایران خارج کردند اما شوروی حاضر نشد به این تعهد عمل کند. این دولت خواستار نفت ایران بود تا امتیازی همطراز با انگلستان در اختیار داشته باشد چراکه انگلستان به موجب قرارداد دارسی نفت ایران را به مدت شصت سال در اختیار گرفته بود. این قرارداد در دوره رضاشاه در حالیکه بیش از سی سال از زمان انعقاد آن سپری شده بود مجددا مورد تجدید نظر قرار گرفت و از همان تاریخ نفت ایران بار دیگر به مدت شصت سال در اختیار انگلستان قرار گرفت.
در دهه 1320 شمسی آمریکا و همچنین شوروی در صدد بدست آوردن امتیاز نفت ایران برآمدند. با این وجود آمریکا به انعقاد قراردادی در زمینه نفت با ایران موفق نشد اما مسیر دیگری را برای نیل به اهداف خود برگزید. این دولت تحت عنوان کمک و برنامه‌ریزی برای توسعه ایران سعی نمود تا هم در دولتمردان ایرانی نفوذ پیدا کند و هم تا حد امکان از نفوذ انگلستان در ایران بکاهند و خود نقش اصلی را در صحنه سیاسی ایران برعهده گیرد. از سوی دیگر آمریکا در عرصه بین الملل رقیب جدی شوروی به حساب می‌آمد و لازم بود تا از حضور و نفوذ شوروی نیز در ایران جلوگیری نماید. این در حالی بود که روسها هنوز ایران را تخلیه نکرده بودند و به کارشکنی می‌پرداختند. این کشور خروج نیروهای خود از ایران را منوط به کسب امتیاز نفت شمال نموده بود. از طرفی مجلس چهاردهم، ماده واحده‌ای به تصویب رساند که به موجب آن تا زمانی که نیروهای اشغالگر در ایران حضور دارند هیچ مقامی حق مذاکره در خصوص نفت و یا اعطای امتیاز نفتی به دیگران را ندارد. با این وجود قوام- نخست وزیر وقت- با روسها در این زمینه مذاکره کرد و ظاهرا قرار شد تا چنین طرحی در مجلس به تصویب برسد. اما پیش از آن می بایست شوروی ایران را تخلیه نماید و دست از حمایت دولتهای دست نشانده خود در مناطق کردستان و آذربایجان بردارد.
به دنبال خروج شوروی از ایران و قطع حمایت از تجزیه طلبان، هر دو منطقه فوق مجددا در اختیار دولت مرکزی قرار گرفت. اما قرار داد واگذاری نفت شمال به شوروی (قرارداد قوام- سادچیکف) در مجلس پانزدهم به تصویب نرسید و تهدیدات شوروی نیز نتیجه‌ای برای این کشور در پی نداشت.
تحولات ایران پس از جنگ جهانی دوم
پس از جنگ جهانی دوم سازمان ملل متحد تشکیل گردید. هرچند در ابتدا این سازمان توسط کشورهای بلوک غرب شکل گرفت اما پس از مدتی شوروی و بلوک شرق نیز به آن ملحق شدند. در جامعه ملل که پس از جنگ جهانی اول تاسیس شده بود آمریکا حضور نداشت. کشورهای قدرتمند دیگر نیز به دلیل آنکه نظرشان تامین نمی‌شد به تدریج از جامعه ملل کنار کشیدند لذا برای تداوم کار و استحکام بیشتر تصمیم بر این شد که در سازمان ملل به کشورهای قدرتمند حق وتو تعلق گیرد. به موجب این حق هیچ تصمیمی مخالف نظر کشورهای دارای حق وتو نمی‌بایست به مرحله اجرا درآید. آمریکا در این مقطع براساس دکترین ترومن عمل می‌کرد و حضورش در ایران عمدتا متوجه مقابله با نفوذ کمونیستها بود. در همین راستا آمریکا در سال 1327 اولین برنامه توسعه ایران را تدوین نمود. بحث ملی کردن نفت نیز که در این دوره در ایران شیوع یافته بود از سوی آمریکاییها هرچند به صورت غیرعلنی حمایت می‌شد. همین مساله یکی از دلایل خوش بینی دکتر مصدق به آمریکا گردید. او معتقد بود که این دولت از ملی شدن نفت حمایت کرده است و بنابراین دلیلی ندارد به او اعتماد نکنیم. در حالیکه ‎آیت الله کاشانی معتقد بود آمریکا تنها به دنبال کسب منافع خویش است چراکه آمریکا با ملی شدن نفت، می‌توانست خود مستقیما با ایران وارد معامله شود. این دولت همچنین از طریق حمایت از طرح ملی شدن نفت می‌توانست به انگلستان نیز فشار آورد تا در صورت توافق طرفین بر سر ملی نشدن نفت، آن کشور سهمی نیز برای آمریکا در نظر گیرد. اما سرانجام با تصویب قانون 29 اسفند 1329.ش نفت ایران ملی گردید. این مساله منجر به خروج انگلستان از ایران و قطع روابط سیاسی دو کشور شد. همزمان در صحنه داخلی آمریکا، ترومن جای خود را به آیزنهاور داد، آیزنهاور نیز مصدق را تنها گذاشت و به معامله با انگلستان پرداخت.
با توافق بین آمریکا و انگلیس قرار بر این شد در صورتی که این دو کشور به طور مساوی از نفت ایران بهره‌مند شوند آمریکا به نفع انگلستان وارد صحنه گردد. به دنبال این توافق کودتای 28 مرداد 1332.ش علیه دولت مصدق به وقوع پیوست. مصدق بر کنار و به جای وی زاهدی به قدرت رسید و قرارداد نفتی جدیدی در 1954م/1333.ش به امضا رسید. به موجب قرار داد جدید، نفت ایران بین شرکتهای آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی تقسیم شد که چهل درصد کل این قرارداد به پنج شرکت آمریکایی اختصاص یافته بود.
پس از کودتای 28 مرداد1332 به تدریج شاه و دولت ایران تبدیل به مهره‌های دست نشانده آمریکا گردیدند. به دنبال جنگ جهانی دوم مساله دولتهای وابسته به صورت وسیع در سراسر دنیا مطرح گردید. در این مدت برخی کشورها دست نشانده شوروی و بلوک شرق و برخی دیگر وابسته به آمریکا و بلوک غرب بودند. (نجف لک زایی، لیست سیاه بیگانگان، زمانه 1383 شماره 22)
نقش استعماری روسیه در کشورما بیشتر در قالب دو عهد نامه ترکمنچای و گلستان و جدا شدن بخش هایی از خاک کشورما و قرار دادهای 1907و 1915 میلادی و اشغال مناطق شمالی کشور و امتیاز نفت شمال و تحرکات حزب توده نمایان است. اما رد پای استعمار انگلستان و آمریکا در تاریخ معاصر ایران در جای جای آن آشکار است که به نمونهایی اشاره می کنیم.
جنایات سیاسی انگلستان در ایران:
1- از میان برداشتن و ترور شخصیتهای مخالف
1-1. ترور نافرجام شیخ فضل الله نوری
در ترور نافرجام مرحوم حاج شیخ‌فضل‌ الله نوری (16 ذیحجه 1326) عامل اصلی، «کریم دواتگر» تروریست معروف کمیته مجازات است. در این ماجرا عوامل سرشناس سفارت انگلیس چون «میرزا محمد‌نجات خراسانی» شرکت دارند و «مستر اسمارت» نمایندة سفارت انگلیس، در محل بازجویی متهمین حاضر می‌شود تا به قول تقی‌زاده کسی نتواند به تروریستها «زور بگوید».
2-1. توطئه قتل امیرکبیر
«جیمز فریزر» مأمور انگلستان در ایران که به صورت جهانگرد وارد کشور شد، در مورد امیرکبیر و مانع بودن او در مقابل سیاست های انگلیس گزارشی می نویسد که در نهایت منجر به کشته شدن قائم مقام می شود:
«بدیهی است در مرحلة اول باید از دستِ وزیری که باعث اصلی همة این بدبختی هاست خلاص شد، کسی که پادشاه خود را در بردگی مطلق نگاه می دارد، کسی که در هر مورد فقط نقش خود را ایفا می ‎کند و به پیشبرد نظرات خویش توجه دارد، در حالی که با روش معیّنی به نظر می آید هر پیشنهاد انگلیس را خنثی می سازد و با آن مخالفت می کند. چنین کسی هرگز نمی تواند در راه اصلاحات اساسی گام بردارد… کسان دیگری هم هستند؛ اشخاصی که اهمیت و ارتقای خودشان را مدیون نفوذ انگلیس می دانند و در نتیجه نسبت به قدرت انگلیس حساسیت دارند و در دست دولت انگلیس آلت و وسیلة مطلوبی خواهند بود. شاه خوشحال خواهد شد که از این بردگی نجات پیدا کند و اگر مطمئن به پشتیبانی مؤثری باشد، در این زمینه همکاری خواهد کرد. قائم مقام دوستان بسیار کمی دارد و دشمنانِ خیلی زیاد، به طوری که کار اگر با مهارت انجام شود، سقوط او را یک مسألة ساده ای می نماید.»
3-1. انگلیس عامل قتل کنسول آمریکا در تهران
ماژور «ایمبری ویس» کنسول آمریکا هنگام عکسبرداری از سقاخانة شیخ‌هادی ـ که در آن روز، شایعاتی در مورد معجزات آن در افواه بود ـ مورد هجوم و حملة عدّة زیادی از مردم قرار گرفت و به شدت مجروح شد. پس از انتقال به بیمارستان نظمیه، عده‌ای از مردم داخل بیمارستان شده با داس و قمه و چکش و آب جوش او را به قتل ‌رساندند. حکومت ایران از این فاجعه بسیار پوزش خواست و مسئولیت این واقعه را به گردن تودة متعصّب انداخت. اما اروپایی‌های مطلع می‌دانستند که در شرق، توده همیشه آلتی در دستهای زمامداران پشت پرده است . در نیمة اول قرن اخیر، سفیر روس در تهران به دست توده به قتل رسید و این قتل نتیجة دسیسه‌‌ای بود که از طرف دربار بر ضدّ او چیده شده بود. اما چه دست‌هایی ممکن بود توده را بر علیه «ویس» کنسول آمریکا برانگیزد؟
رفته رفته اسم یک نفر در افواه شایع شد. این اسم که نخست به طور نجوا برده می‌شد و سپس علناً بر زبانها جاری ‌شد، در شماره ۲۴ سپتامبر ۱۹۲۴ روزنامه «هرالد تریبون» چاپ نیویورک فاش گردید و قتل «ماژور ایمبری» به حساب «هارولد اسپنسر» گذاشته شد. وی سالخورده‌ترین و لایق‌‌ترین عامل مخفی انگلیس در خاور نزدیک بود، اما پشتیبان این عامل، کمپانی‌های مقتدر نفت انگلیس بودند. «ویس» کنسول آمریکا کمی پیش از حادثة قتل، تمام نفوذ خود را به کار انداخته بود تا منابع نفت شمال ایران را از چنگ یک کمپانی انگلیسی به در آورده و آن را به کمپانی مشهور «سینکلر» آمریکا واگذار کند. اما مداخلة او در سیاست نفت، به بهای جان او تمام شد.
2. طراحی کودتاهای مختلف در ایران
1-2. کودتای سوم اسفند 1299
فروپاشی امپراتوری تزاری روسیه، انگلیس را به طمع بلعیدن کامل ایران انداخت. لرد کرزن انگلیسی با قلدری تمام از احمدشاه میخواست که با امضای قرارداد 1919 ایران را مستعمرة انگلستان نماید. شاه قاجار دریافته بود که امضای این قرارداد، لکة ننگی ابدی بر دامان قاجاریه خواهد گذاشت. مخالفت او با قرارداد 1919 و طرح راه آهن شمال جنوب، با پاسخی کوبنده از سوی انگلیسی های استعمارگر مواجه شد. کودتای سوم اسفند و ظهور قزاقی قلدر در صحنة سیاسی ایران، به احمد شاه نشان داد که استعمار از اهداف استعماری خود در ایران دست برنداشته است
کودتای سوم اسفند 1299 گام اول استعمار انگلیس در ایران برای اجرای نقشه ای بود که برای خاورمیانه در نظر داشت. ایجاد دولت های نظامی حامی انگلستان در منطقه و فراهم کردن شرایط مهاجرت گسترده یهودیان به فلسطین و سپس تأسیس رژیمی صهیونیسیتی در آن سرزمین، هدف اصلی انگلستان در خاورمیانه بود. کودتا، قاجاریه را بیش از پیش ضعیف کرد. حضور عناصر کارکشته ای نظیر «اردشیر جی»و دیگر عوامل استعمار در پشت پرده کودتا، شاه جوان را به وحشت انداخت و ترجیح داد مدتی از ایران دور باشد و این همان چیزی بود که دیکتاتور و حامیان آن دنبال می کردند.
رضاخان ابتدا سعی داشت همچون همتای خود در ترکیه در لباس ریاست جمهوری، سیاست های انگلستان را در ایران دنبال کند، لذا یک شبه جمهوری خواه شد و عوامل نظامی خود را جهت استقرار جمهوری! به خیابانها گسیل کرد. توطئة سلطنت طلبانِ جمهوری خواه با ایستادگی مردم و علما در فروردین 1303 خنثی شد. دیکتاتور و حامیان خارجی و داخلی او این بار از راه دیگری وارد شدند. ترور مخالفین، ضرب و شتم نمایندگان مجلس و نهایتاً برگزاری انتخابات مجلس پنجم با ارعاب نظامیان و تقلّب و فرستادن نمایندگان رضاخان به مجلس، اقداماتی بود که جهت خلع قاجاریه از سلطنت صورت گرفت. مشاوران دانای رضاخان به او آموخته بودند که باید ظاهرِ قانونیِ تغییر سلطنت در ایران رعایت شود؛ لذا لازم است نمایندگان طرفدار خود را با تقلب وارد مجلس نماید تا آنان به ضرورت خلع سلطنت قاجار و پوشاندن لباس سلطنت بر تن او، تشریفات قانونی را اجرا کنند. البته در اجرای تشریفات قانونی نیز خوی دیکتاتوری خود را بروز داد. گرفتن امضاء از نمایندگان در زیر زمین و تهدید نمایندگان مخالف، بخشی از سناریوی انگلیسی تغییر سلطنت در ایران بود. با خلع قاجاریه رژیمِ کاملاً دست نشاندة پهلوی بر سر کار آمد و به مدت پنجاه و سه سال ایران را در اختیار استعمارگران قرار داد.
2-2. کودتای 28 مرداد
امریکا و انگلیس باهم همدست شدند و کودتاى 28 مرداد را راه انداختند و بیست و پنج سال حکومت دیکتاتورى سیاهِ مبتنى بر کودتاى سرلشکر «زاهدى» را در ایران سرِپا نگه داشتند.
در جریان ملی سازی صنعت نفت ایران، «آیت الله کاشانی» و «دکتر مصدق» به عنوان راهبران دینی و سیاسی نهضت، توانستند کمر استعمار و دیکتاتوری را بشکنند. آنان نیز توفیق یافتند تا نفت را ملی ساخته و از دشمن، خلع ید به عمل آوردند. در این شرایط، استعمار که نمی توانست دست روی دست بگذارد و از کف دادن ایران، این لقمه چرب را به نظاره بنشیند، تنها راه پیروزی بر ملت را در ایجاد تفرقه در صفوف متحد آنان می جست. لذا با کمک عوامل داخلی خود ـ همچون مظفر بقایی ها ـ به اختلاف افکنی در میان سران نهضت پرداخت. متأسفانه این شگرد موفق از آب در آمد و آنها توانستند کاشانی و مصدق را از هم دور کنند. به تدریج با گسترش کدورتها، زمینه برای وقوع کودتای سیاه 28 مرداد با زمینه سازی انگلیس و اجرایی کردن آن توسط آمریکا به دست «سپهبد زاهدی» کاملاً مهیا شد. پس از کودتا، مصدق به زندان و تبعید و کاشانی به انزوا دچار شد و استعمار بار دیگر به صحنه آمد و برای 25 سال چنان تسمه ای از گردة ملت ایران کشید که تاریخ کمتر به یاد دارد تا این که سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی برای نخستین بار، نفت به شکل واقعیِ خود در تملک ملت در آمد و حقیقتاً ملی شد.
3. مقابله و سرکوب نهضتهای ضد استعماری
1-3. مقابله با نهضت جنگل
قیام استقلال طلبانة میرزا کوچک خان جنگلی در شرایطی رخ داد که ایران و جهان شاهد تحولات بزرگی بود. وقوع جنگ جهانی اول، اشغال ایران و تشدید تعدّیات روس و انگلیس، فروپاشی امپراطوری‎های تزاری و عثمانی، شرایط جدیدی را به وجود آورده بود و میرزا را در جبهه های متعدّدِ مبارزه با تعدیات روس تزاری، دست‎اندازی‎های استعمار انگلستان، انقلابی نمایان وابسته، روسهای کمونیست شده، شبکه مخفی عوامل انگلستان در ایران، عوامل فرقه ضالّه بهائیت و رژیم کودتایی درگیر نمود. استعمار انگلستان با درک اصالت نهضت جنگل و احساس خطر از ناحیة آن که می‎توانست با گسیل قوای خود به تهران و پیوند با شخصیت‎های دینی و ملی نظیر شهید مدرس، تمامی برنامه‎های شوم آنان برای ایران نظیر قرارداد ‎1919«م» و یا روی کار آوردن دیکتاتوری رضاخانی را به هم بزند، با استفاده از عوامل و امکانات خود در صدد نابودی نهضت جنگل برآمد. دستگاه جاسوسی انگلستان با طراحی نقشه‎ای پیچیده که در اجرای آن از عواملی نظیر انقلابی نماها و چپگرایان وابسته، و دشمنان قسم خوردة اسلام همچون وابستگان به فرقه ضاله بهائیت بهره برد، نهضت جنگل را از دورن با بحران مواجه ساخت و نهایتاً آن را نابود کرد.
2-3. مقابله با قیام دلیران تنگستان
دو ماه قبل از آن که قوای انگلیس بوشهر را اشغال کنند، ژنرال «کاکس» کنسول انگلیس در خلیج فارس، نامه‌ای به مرحوم «شیخ‌ محمد‌حسین برازجانی» روحانی متنفّذ و مجتهد معروف دشتستان نوشت که جواب آن نامه، انگیزه قیام رئیس‌علی دلواری شد. کنسول انگلیس در این نامه از «شیخ محمد حسین برازجانی» خواسته بود که از نفوذ خود استفاده نموده و از هرگونه آشوب و قیام علیه اشغالگران جلوگیری نماید و اینکه از دشمنی با دولت انگلیس نه تنها سودی عائد ملت ایران نخواهد شد، بلکه در صورتی که ایرانیان وارد جنگ شوند، انگلیس یک سوم خاک ایران را تصرف خواهد کرد. شیخ در پاسخ به این نامه، تمام مصیبتها را از طرف دولت انگلیس دانسته و اعلام کرده بود که چنانچه عملیات انتقام‌جویانه علیه اشغالگران صورت پذیرد، مسئولیت آن بر عهدة انگلیسی‌ها خواهد بود. رئیس‌علی در نامه‌های متعدد به «شیخ محمد‌حسین برازجانی» از او برای جهاد و قیام علیه قوای انگلیس کسب تکلیف می‌کند که سرانجام مرحوم شیخ، صورتی از حکم جهادی که مراجع شیعه از نجف اشرف ارسال داشته بودند به ضمیمة حکم خود مبنی بر وجوب جهاد با کفّار انگلیسی و جلوگیری از رخنه آنها به بنادر جنوب و دشتی و تنگستان و لزوم همکاری خوانین این مناطق و بسیج مردم مسلمان برای رفتن به میدان جنگ صادر می‌کند و برای همة خوانین می‌فرستد… بعد از اشغال بوشهر، نیروهای انگلیسی قصد تصرف دلوار را کردند؛ محلی که پیش از آن چند بار سربازان انگلیسی بدانجا یورش برده، اما هر بار طعم تلخ شکست را چشیده بودند. رئیس‌علی و شیخ حسین و زایرخضرخان با قیام دلیران تنگستان علیه اشغالگران انگلیسی وارد نبرد شدند و نیروهای متجاوز که قریب پنج‌هزار نفر بودند در دام دلیرمردان تنگستانی گرفتار آمدند و عده زیادی از بین رفتند.در جریان یکی از این حملات، رئیس‌علی دلواری در سوم سپتامبر 1915 از پشت سر هدف گلوله یکی از همراهان خائنش قرار گرفت و به شهادت رسید. اما نهضتی که او درجنوب ایران به راه انداخت، تا سالها مایه وحشت انگلیسی‌‌ها بود.
3-3. انحراف در مسیر جریان مشروطیت
یک عدّه روشن فکر هم بودند که مزدور و خود فروخته و از عوامل انگلیس محسوب مى شدند. بارى؛ مشروطه، قالب و ترکیب حکومتىِ انگلیس بود. این روشنفکران به جاى اینکه دنبال دستگاه عدالت باشند و یک ترکیب ایرانى و یک فرمول ایرانى براى ایجاد عدالت به وجود آورند، مشروطیت را سر کار آوردند نتیجه این شد که این نهضت عظیم مردم که پشت سرِ علما و به نام دین و با شعار دین خواهى بود، بعد از مدّت بسیار کوتاهى منتهى به این شد که شیخ فضل الله نورى را که این شهید بزرگوار همین جا مدفون است در تهران به دار کشیدند. اندک زمانى بعد، سید عبد الله بهبهانى را در خانه اش ترور کردند. بعد از آن هم سید محمّد طباطبایى در انزوا و تنهایى از دنیا رفت. آن وقت مشروطه را هم به همان شکلى که خودشان مى ‌خواستند برگرداندند؛ مشروطه اى که بالاخره منتهى به حکومت رضاخانى شد.
توطئه اى که دولت استعمارى انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکى که در همان موقع فاش شد، این بود که نفوذ روسیه تزارى را در ایران از بین ببرد؛ و دیگرى همین که با آوردن قوانین غربى احکام اسلام را از میدان عمل و اجرا خارج کند.
همکاری استعمار انگلیس با روشنفکران غربزده در جریان مشروطیت، اقتدار حاکمیت را از مردم سلب کرد و با تشدید ناآرامی ها و اختلافات داخلی، مانع از استقرار مشروطیت دینی ـ که می توانست منجر به ثبات و اقتدار ایران گردد ـ شد. استراتژی استعمار انگلیس، تضعیف حکومت مرکزی و تقویت جریانات مرکز گریز بود. استاد شهید مطهری در تحلیلی از اوضاع عصر مشروطه می نویسد:
«یکی از سیاستهای بزرگ امروز دنیا (انگلیس) طرفدار مشروطیت بود و کوشش می کرد مشروطیت در ایران ایجاد بشود و یک سیاست بزرگ دیگر دنیا (روسیه) از استبداد حمایت می کرد و کوشش می کرد که جلو مشروطیت را بگیرد. چرا؟
آنکه طرفدار مشروطیت بود، می خواست بعد از مشروطیت، سیاست خودش را بر ایران تحمیل بکند ـ کما این که همین کار را کرد ـ و آن که مخالف بود، نفوذی داشت و می خواست جلو نفوذ رقیب را بگیرد.
بنابراین اگر کسانی با مشروطیت مخالف بودند، از این نظر بود که دستهای خارجی را می دیدند و می دانستند و پیش بینی می کردند که منظور، مشروطیت واقعی نیست، بلکه یک سیاست خارجی دیگری در کار است. یا اگر کسی مخالف استبداد بود، از آن جهت بود که آن سیاست هایی را که طرفدار استبداد بودند می شناخت و ضررهای سیاست آنها را می دانست.
… قرائن هم نشان می دهد کسانی که مخالف با مشروطیت بودند می گفتند این مشروطیت که می خواهد بیاید، غیر از آن مشروطیتی است که دارند صحبتش را می کنند، مشروطة مشروعه به اصطلاح نیست و نخواهد آمد، مانند مرحوم شیخ فضل الله نوری.»
1-3-3. هدایت عوامل مشروطه
با این حال در جریان انقلاب مشروطه، روسیه از موقعیت بهتری در ایران برخوردار بود. به همین سبب، تداوم وضع موجود با منافع انگلیس همخوانی نداشت. از این رو انگلیس کوشید با تظاهر به حمایت از مشروطه‌خواهان، آتش انقلاب را در ایران شعله‌ور سازد و از این رهگذر بتواند روسیه را از صحنة سیاسی ایران خارج کند و هواداران خود را بر صحنة سیاست کشور مسلط گرداند. بنابراین هدف اصلی انگلستان از نفوذ در نهضت مشروطه، کنترل نهضت و هدایت آن به سمت مقاصد لندن بود. بدین ترتیب رفتار مزورانه انگلیسی‌ها سبب شد که در اوائل تابستان 1285 عده‌ای که تعداد آنها در عرض 10 روز تا 20 هزار نفر افزایش یافت، در داخل محوطة سفارت انگلیس متحصن شوند و مورد استقبال سفارت انگلیس قرار گیرند. «سِر دنیس رایت» سفیر سابق انگلیس در ایران در خاطرات خود در موارد متعددی به برنامه‌ریزی دولت متبوع خود برای تبدیل کردن سفارتخانه و کنسولگری های کشورش در ایران به «مأمن» و «پناهگاه» مشروطه‌‌خواهان جهت پیاده کردن مقاصد اصلی خود اشاره کرده است.
از نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران تا راه ‌اندازی شبکه ‌های هرمی
در ادوار مختلف تاریخ و در بیشتر جوامع بشری، همواره شاهد استثمار انسانها توسط گروهی از صاحبان قدرت بوده‎ایم. این گروه که تشکیل ‎دهنده ی اقلیت جامعه هستند، با ابزارهای مختلف، سایر انسانها را در جهت اهداف خویش مورد بهره و استعمار قرار داده و با گذر زمان، استیلای خود بر آنان را ‎افزایش داده‎اند؛ تا آنجا که دایره ی وسیعتری از جوامع و ملتها را مورد استثمار قرار داده‎اند.
در مجموعه ذیل تلاش شده است که نشان داده شود که چطور انگلستان، با نقشه های از پیش طراحی شده سعی در استثمار و سیطره بر کشورهای جهان خصوصا کشور پهناور و استراتژیک ایران داشته و دارد و جهت رسیدن به این هدف تمامی دستهای پنهان و آشکار خود را به کار گرفته است.
در راستای اثبات این مدعا، از شواهد و قرائنی مانند نقش انگلیس در تشکیل گروهها و شبکه های پیچیده و زیرزمینی «فراماسونی» که امروزه دخالت و نقش آنها در اتفاقات مختلف جهان بر کمتر کسی پوشیده است، تا دخالت در تشکیل صهیونیزم بین‎الملل و برنامه‎های بلند‎مدت برای کشورهای اسلامی استفاده شده است؛
4. جدایی برخی از بخش ها از کشور
۱-4. نقش انگلیس در جدایی بحرین از ایران
در زمینه جدایی جزیرة بحرین از خاک ایران و همچنین تصرف جزایر سه گانه «تنب بزرگ» و «تنب کوچک» و «ابوموسی»، شاه و هویدا از خود هیچ اراده و استقلالی نداشتند؛ بلکه قدرت حاکم بر منطقه ـ یعنی انگلستان ـ بود که تصمیم می ‌گرفت. اما آنچه از سخنان شاه و هویدا شنیده می‌ شد، این تصمیم را جزو «سیاست مستقل ملی» خود تلقّی می ‌کردند.
در مورد بحرین، عدم توسل به زور و خشونت را مطرح کردند و در مورد جزایر سه گانه، با استفاده از قوّة قهریه و اشغال نظامی تغییر رویه دادند. این تناقض ‌گویی ‌ها و عملکردهای گوناگون شاه و نخست وزیر در واقع پیرو مذاکرات پنهانی میان ایران و انگلستان و امیرنشین شارجه صورت می ‌گرفت، و با توجه به وعده ‌هایی که به شاه در مورد نقش ژاندارم در منطقه داده می ‌شد، سیاست به اصطلاح مستقل ملی شاه نیز تغییر می ‌کرد، که نهایتاً منجر به جدایی بحرین از ایران شد.
۲-4. نقش انگلیس در جدایی افغانستان از ایران
در محاصرة قلعه هرات توسط محمدشاه، پاتینجر نزد کامران میرزا رفت و او را از تسلیم شدن باز داشت و مطمئن کرد که دولت انگلستان به ایران اعلان جنگ خواهد کرد و نیز متعهد شد که تا هفت ماه قشون ایران را از دور هرات پراکنده سازد. او در هرات شروع به پرداخت وجه کرد و مبالغ گزافی پرداخت و موجب شد اهالی قلعه بیشتر مقاومت کنند.
«مستر مک نیل» سفیر انگلستان در ایران نیز اطلاعات اردوی ایران را برای او [پاتپنجر] می‌ فرستاد. عملیات پیچدة انگلیسی‌ ها در افعانستان علیه ایران با نقش آفرینی پاتینجر و مانکجی که وابستگی مستقیم به سرویس اطلاعاتی بریتانیا داشتند، منجر به جدا شدن هرات از خاک ایران شد.
انگلیسی ها با غارت ذخایر و منابع کشور و استثمار صنعتگران و تحصیل‎کردگان ایرانی و مدیریت بر آنان، صنعت خودشان را به ایرانیان نمایاندند. استبداد حاکم بر ایران نیز در فراهم شدن چنین زمینه‎ای نقش اساسی داشت؛ بدین ترتیب که کلید اقتصاد ایران به دست آنها افتاد، به تدریج افسار سیاست نیز به آنها واگذار شد، و در اندک زمانی یکّه‎تاز ایران شدند و استقلال سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور را در دست گرفتند و رسماً ایران را به همسایة مستعمره (هندوستان) ملحق کردند و نقشة جغرافیایی و استراتژیکی ایران را به سود خود تغییر دادند و برای جدا کردن افغانستان از ایران، جزیرة خارک و بندر بوشهر و خوزستان را به تصرف خود درآوردند و سرانجام طی تحمیل معاهدة پاریس (۱۲۷۳/ ۱۸۵۷م) و به موجب بند پنجم و ششم و هفتم آن، دولت ایران متعهد شد تمام خاک افغانستان را تخلیه و از هر‎گونه ادعا نسبت به آن پرهیز کند. جدایی افغانستان در دورة صدارت «میرزا آقا‎نوری» ـ که کاملاً به انگلیسی‎ها وابسته بود ـ واقع شد. پس از این، در سراسر خلیج فارس و دریای عمان نفوذ دریایی برقرار گردید و تنها راه بازرگانی ایران از طریق دریای آزاد به دست انگلیس افتاد.
5. ایجاد و تشکیل شبکه‎های پیچیده و زیرزمینی
تشکیلات فراماسونری
فراماسونری در ایران از آغاز به عنوان یک سازمان سیاسی به نفع انگلستان کار می‌ کرد، به نحوی که اکثر مقامات مهم مملکتی یا فرماسون بودند و آن مقام به آنها داده می ‌شد؛ و یا پس از اشتغال فراماسون می ‌شدند. در ایران مهمترین تشکیلات سیاسی اداره کننده کشور تا مدت‎ها همین تشکیلات فراماسونری بود که اشرافیت و خانواده ‌های صاحب ‌ مقام و صاحب ثروت را زیر پوشش گرفته بود و منویات امپراتوری انگستان را پیاده می ‌کرد. در دوران سلطنت محمدرضا، او ابتدا اجازه تأسیس یک لژ فراماسونری به نام «لژ پهلوی» را داد، که فردی به نام «جواهری» در رأس آن قرار داشت و «ارنست پرون» در این لژ فعّال و همه ‌کاره بود و رابط محمدرضا با لژ محسوب می ‌شد. بدنامی و سوء شهرت فراماسونری در ایران سبب می‎شد که رابطه محمدرضا با آن به شدت پنهان نگاه داشته شود، ولی محمدرضا در طول دوران خود همیشه از فراماسون ‌ها حمایت می ‌کرد و در جریان کار آنها قرار داشت و آنها نیز به شدت به سلطنت او علاقه مند و وفادار بودند.
6. جلوگیری از رشد و پیشرفت علمی کشورها
۱-6. اذیت و آزار و ترور دانشمندان و شخصیتهای علمی
با پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مردم ایران در بهمن ماه سال ۱۳۵۷ و بروز تحولات انقلابی در ایران، دولت انگلیس اقداماتی را علیه ایرانیان به خصوص دانشجویان ایرانی در انگلیس انجام داد و سخت‎گیری هایی در این زمینه آغاز نمود که منجر به تشدید تنش‌ ها میان دو کشور و برگزاری نخستین تظاهرات مردمی بر ضد انگلیس در اواخر سال ۱۳۵۷ در تهران گردید. با اخراج گروهی از دانشجویان ایرانی از لندن و زندانی‎شدن شمار دیگری از آنها، دولت ایران به مقامات دولت انگلیس رسماً اعتراض و هشدار داد که این روند در نهایت منجر به تشدید بیشتر تنش‎ها در مناسبات دو کشور می گردد. که در نهایت وزارت خارجه انگلیس در نیمه دوم سال ۱۳۵۹ کاردار و دیگر دیپلماتهای سفارت انگلیس در تهران بجز یک نفر را به لندن فراخواند و سفارت این کشور در ایران را تعطیل اعلام کرد.
۲-6. دخالت در مسائل هسته‌ ای و صدور قطعنامه علیه ایران
یکی از دخالت های اخیر انگلیس، دخالت در مسائل هسته ای ایران است. این کشور به همراه دو کشور دیگر اروپایی یعنی آلمان و فرانسه همواره با فعالیتهای هسته ای ایران مخالفت کرده‌ اند و با دخالت های خود، زمینة پیشرفت دانشمندان ایرانی را در این عرصه گرفته ‌اند. علی‎رغم تأکید مکرر ایران بر مسالمت آمیز بودن برنامه ‌های هسته ‌ای ‌اش، کشورهای اروپایی با اعمال فشار علیه ایران، خواستار لغو تمامی فعالیت‌های هسته ای ایران هستند .
از دیگر اقدامات انگلیس در بحث انرژی هسته ای می توان به تهیه پیش نویس قطعنامه سوم شورای امنیت اشاره کرد که توسط انگلیس به همراه آلمان و فرانسه تهیه شده بود. «گوردون براون» نخست وزیر انگلیس درباره فعالیت های صلح آمیز چنین گفته است:
«به اعتقاد من روندی که آغاز شده، می تواند به قطعنامه سوم سازمان ملل منجر شود و در صورتی که [ایران] فعالیت های حساس هسته ای خود را متوقف نکند، لندن از صدور قطعنامه سوم تحریم علیه تهران حمایت خواهد کرد.»
جنایات آمریکا علیه کشورما:
تاریخ معاصر کشورما سندی گویا بر توطئه ها , اقدامات خصمانه و دخالت های آمریکا می باشد که نگاهی گذرا به فهرست آن کافی است تا خوی استکباری این کشور را به نمایش بگذارد و نقاب فریب از چهره آن کنار زند که در اینجا به نمونه هایی اشاره می کنیم .
1 – کودتاى 28 مرداد 1332
کودتای 28 مرداد را باید سرآغاز تسلط آمریکا بر ایران و دخالت در امور کشورمان به حساب آورد.
بنابر اعتراف آمریکایى ها، که در اسناد منتشر شده توسط سازمان سیا و وزارت خارجه آمریکا در سال 1379 منعکس شده است، نمایندگان دستگاه امنیتى انگلیس، موضوع براندازى دولت مصدق و جایگزین کردن یک حکومت کاملا وابسته را به نمایندگان سیا پیشنهاد کردند که با پاسخ مثبت آمریکایى ها در فروردین 1332 مواجه شدند .
طرح این کودتا پس از مطالعات فراوان توسط طراحان انگلیسى و آمریکایى، در قالب طرح تى پى آژاکس در 21 تیر ماه توسط رئیس سازمان سیا، وزیر خارجه امریکا و رئیس جمهور آمریکا (آیزنهاور) به امضاى نهایى رسید و با اختصاص بودجه اى هنگفت، در 28 مرداد 1332 کودتا انجام پذیرفت که در نتیجه آن دکتر مصدق از نخست وزیرى برکنار و حکومت مردمى وى سقوط کرد . شاه، که از بیم اعتراضات و شورشهاى مردمى، از قبل به ایتالیا گریخته بود، پس از کودتا مجددا به ایران بازگشت و به این صورت، سلطه همه جانبه آمریکا بر این کشور آغاز شد . (ر.ک : اسناد منتشر شده توسط آمریکا در مورد کودتای 28 مرداد 1322 ، در سال 1379سایت روزنامه نیویورک تایمز – واعظی ، حسن ، ایران و آمریکا ، تهران : سروش ،1379، ص 57)
کرمیت روزولت از مقامات برجسته سیا که مجری این کودتا بود ، چنین اعتراف می کند .« کودتای ایران ، نخستین عملیات مخفی علیه یک دولت خارجی بود که به وسیله سیا در ماههای آخر حکومت ترومن تنظیم شده بود .» (مدنی ، سید جلال الدین ، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، قم : دفتر انتشارات اسلامی ، 1369، ج1، ص 515)
2- حمایت و تحکیم پایه هاى حکومت استبدادى شاه
حمایت دولت آمریکا از شاه پس از 28 مراد 1332 وارد مرحله جدیدى شد و آمریکایى ها با تمام توان، از شاه حمایت کردند . حمایت مالى آمریکا پس از کودتا به طرز شگفت انگیزى افزایش یافت به گونه ای که 12 روز پس از کودتاى 28 مرداد، آمریکا با پرداخت یک وام 45 میلیون دلارى به ایران موافقت نمود. .در سال 1330 کمک مالى آمریکا به ایران بالغ بر 3/1 میلیون دلار بود، در حالی که این رقم در سال پس از کودتا به 70 میلیون دلار یعنى 60 برابر رقم قبلى رسید .
همچنین در حالی که تعداد مستشاران سازمان سیا در ایران در سال 1330 کمتر از 10 نفر بود ، سه سال بعد به 308 نفر رسید. (واعظی ، حسن ، ایران و آمریکا ، پیشین ، ص64-65)
نفوذ آمریکا در دستگاه حاکمیت ایران روز به روز بیشتر مى شد , تا جایی که کارتر, ایران را جزیره ثبات خواند . و علاقه خود را نسبت به رژیم شاه این گونه توصیف نمود «هیچ کشور دیگرى در جهان براى برنامه ریزى مشترک، از ایران به آمریکا و ما نزدیک نیست . هیچ کشور دیگرى براى بررسى مشکلات منطقه اى، که مورد علاقه هر دو طرف ما نیز هست، ارتباط نزدیکترى از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگرى نزد من احترامى عمیقتر و رابطه اى دوستانه تر از شاه ندارد .» (همان ، ص 77)
آمریکا تا تا آخرین روزهاى حیات سیاسى شاه، دست از حمایت وى برنداشتند و در برابر همه جنایات ها از او حمایت می کردند .
3- تشکیل ساواک در ایران
تأسیس ساواک در ایران تحت نظارت آمریکا انجام گرفت که نه تنها سازمان سیا یعنی آژانس جاسوسی خارجی آمریکا در آن شرکت داشت , بلکه سازمان اف .بی .آی که آژانس داخلی آمریکاست نیز در این راه کمک های فراوانی کرد . آموزش نیروهای ساواک توسط افسران سازمان سیا هم در داخل کشور و هم در آمریکا صورت می گرفت . (سلیمی بنی ، صادق ، ارمغان دمکراسی ، قم : معارف ، 1383،ص 185-186)
ارتشبد حسین فردوست در این باره می نویسد :« در نخستین قدم , شناخت سازمانی که مأمور راه اندازی آن بودم ضرورت داشت . وضع سازمان را مطالعه کردم و با تک تک مدیران کل بحث نمودم .بدین ترتیب مشخص شد که از سال 1335 , ساواک توسط ده مستشار آمریکایی طبق قواره سازمان خودشان سازماندهی شده است .بنابر این ساواک دو وظیفه اطلاعاتی و امنیتی را به عهده داشت و تلفیقی بود از دو سازمان سیا و اف.بی.آی» (فردوست , حسین , ظهور وسقوط سلطنت پهلوی , تهران : مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی , 1371, ج1, ص 409)
بدین وسیله آمریکا توانست با تأسیس ساواک در ایران , کانونی قوی از سازمان جاسوسی آمریکا را بدون هزینه خود تأسیس کند تا از یک طرف حافظ رژیم سلطنتی باشد که این رژیم با اطمینان خاطر , منافع آمریکا در منطقه را تأمین نماید و از طرف دیگر با توجه به موقعیت ایران , از این طریق بتواند رقیب اصلی خود یعنی شوروی سابق را زیر نظر بگیرد .
4 – تحمیل قانون استعماری کاپیتولاسیون و تحقیر ملت بزرگ ایران
یکى از اقدامات تحقیرآمیز دولت ایالات متحده آمریکا علیه ملت ایران، تحمیل لایحه اعطاى مصونیت قضایى به اتباع آمریکایى بود . دولت آمریکا از ابتدای نخست وزیری اسد الله علم , ادامه حضور مستشاران نظامی آمریکا و خانواده آنها در ایران را مشروط به معافیت از شمول قوانین قضایی ایران کرد. قبول این درخواست به مفهوم از بین رفتن صلاحیت رسیدگی دادگاههای ایران به جرایم اتباع آمریکایی در ایران بود که این درخواست آمریکا به صورت لایحه ای توسط حسنعلی منصور نخست وزیروقت در مهرماه 1343 به مجلس ارایه شد و به تصویب رسید .
زشتى این قانون به حدى بود که دولت آمریکا و ایران اصرار داشتند که این قانون علنى نشود اما با اطلاع امام از آن و افشاگری ایشان , رژیم رسوا شده و نیت شوم آمریکا آشکار گردید . ایشان در سخنرانی مشهور 4 آبان 1343 که به تبعید ایشان منجر شد , این قانون را سند بردگی ملت ایران دانسته , فرمودند: « عزت ما پایکوب شد؛ عظمت ایران از بین رفت … ما را جزء دوَل مستعمره حساب کرد؛ ملت مسْلم ایران را پست تر از وحشیها در دنیا معرفى کرد… تمام گرفتارى ما از این امریکاست! تمام گرفتارى ما از این اسرائیل است! اسرائیل هم از امریکاست. این وکلا هم از امریکا هستند! این وزرا هم از امریکا هستند! همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمى ایستند در مقابلش داد بزنند؟…ما این قانونى که گذراندند- به اصطلاح خودشان- قانون نمى دانیم. ما این مجلس را مجلس نمى دانیم. ما این دولت را دولت نمى دانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند.» (صحیفه امام ,ج1, ص 415-424)
کویلر یانگ استاد دانشگاه پرینستون آمریکا معتقد است « کاپیتولاسیون اشتباه فجیعی برای منافع آمریکا در ایران بود و این قانون سنگین به عنوان نشانه فاحش امپریالیسم تفسیر می شد ، با این همه ما برای اجرای آن پافشاری کردیم .» (بیل ، جیمز ،عقاب وشیر ، تراژدی روابط ایران و آمریکا ، ترجمه مهوش غلامی ، تهران :کوبه ، 1371، ص 258)
5 – حمله نظامى به طبس
به دنبال اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی و تبدیل سفارت آمریکا به کانونی برای توطئه علیه ایران و تلاش برای هماهنگ ساختن فعالیت های نیروهای لیبرال و ملی گرا علیه انقلاب اسلامی که بعدها در اسناد لانه جاسوسی منتشر گردید و پذیرفتن شاه معدوم توسط این کشور و عدم استرداد وی , سفارت آمریکا در تهران به اشغال دانشجویان پیرو خط امام درآمد .
پس از ماجراى تسخیر لانه جاسوسى در تهران توسط دانشجویان ، آمریکایى ها براى حل بحران گروگانگیرى تلاش زیادی انجام دادند و فشارهای زیادی را بر علیه کشورما ایجاد نمودند و همزمان با فعالیت های گسترده تبلیغاتی و رسانه ای علیه کشورمان , تحریم های اقتصادی علیه کشورمان توسط آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به مرحله اجرا در آمد و دارایی های ایران در این کشور مسدود گردید . آمریکاییها ابتدا خواهان مذاکره با کشور مان در این خصوص بودند اما پیش شرط امام براى مذاکره، تحویل شاه معدوم به ایران بود و آمریکایى ها به جاى پذیرفتن این خواست طبیعی ملت ایران، در فاز نظامى قدم نهادند.
برژینسکى در کتاب توطئه در ایران مى نویسد:«طرح عملیات نجات را من ابتدا به عنوان آخرین چاره یا یک اقدام اضطرارى در صورت به خطر افتادن جان گروگانها تعقیب مى کردم و به مؤثر بودن عملیات نظامى، نظیر محاصره دریایى ایران، تصرف جزیره خارک و حملات هوایى به هدفهایى در داخل خاک ایران، بیشتر اعتقاد داشتم .» (برژینسکی ، زبیگنیو، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقى، تهران: هفته، 1362، ص 188)
آمریکایى ها پس از مطالعات فراوان و با اتکا به عناصر ضد انقلاب و وابسته به رژیم منحوس شاه، مصمم به حمله به ایران شدند و در 5 اردیبهشت1359 شبانه تعدادى از نیروهاى آموزش دیده و ویژه خود را توسط پنج فروند هواپیماى پیشرفته آمریکایى در یکى از فرودگاه هاى متروکه، در صحراى طبس پیاده کردند تا از آنجا بر اساس برنامه ریزى قبلى و یک زمان بندى دقیق، عملیات نظامى خود را آغاز کنند اما با عنایت خداوند و الطاف خفیه الهی,گرفتار طوفان شده و با انهدام هواپیماها , این عملیات نظامى به شکست مفتضحانه ای برای آمریکا تبدیل شد.
6- کودتاى نوژه
این کودتا که پس از گذشت 75 روز از تهاجم آمریکا به طبس به وقوع پیوست ، بزرگ ترین حرکت ائتلافی گروههای ضد انقلاب و قدرت های غربی جهت براندازی نظام جمهوری اسلامی به حساب می آید .کودتاى نوژه توسط یک ستاد از پاریس به رهبرى شاهپور بختیار هدایت مى شد و صحنه گردان اصلی آن آمریکا بود . یکی از سران کودتا نقش آمریکا در این ماجرا را چنین بازگو کرد :« هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان ، مصر ، عراق توسط نماینده سیا که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام می گرفت . تأمین هزینه های مادی چه به صورت مستقیم وچه به صورت غیر مستقیم نیز توسط آمریکا صورت گرفته است …» (کودتای نوژه ، مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی ، تهران: مؤسسه مطالعه و پژوهش های سیاسی ، 1368، ص 37)
سازمان سیا امید زیادی به کودتای نوژه بسته بود و آن را ضربه نهایی بر علیه نظام جمهوری اسلامی می پنداشت . تجهیزات نظامی که قرار بود در داخل و خارج کشور در این کودتا به کار گرفته شود , همچنین افراد برجسته کادر رهبری و اجرایی وبرنامه ریزی دقیق آن و… در تاریخ کودتاهای جهان بی سابقه بود . دقت طراحی کودتا در حدی بود که سیا موفقیت آن را قطعی می دانست . اما با عنایات خداوند، قبل از این که این کودتا وارد فاز اجرایى خود شود، طى یک عملیات بسیار دقیق ، کشف شد و تمامى عوامل آن در داخل کشور دستگیر شدند و این توطئه بزرگ نیز که می رفت تا ضربه جبران ناپذیری به نظام اسلامی بزند ، خنثی و در نطفه خفه گردید .
7 – تحریک عراق وتحمیل جنگ علیه ایران
آمریکایى ها پس از شکست سنگین در کودتاى «نوژه » ، تحرکات شدیدى را براى ترغیب صدام به جنگ با ایران آغاز کردند . برژینسکى، مشاور امنیت ملى آمریکا، براى آماده سازى عراق براى شروع جنگ سفرهاى محرمانه متعددى به بغداد کرد که مجله ژورنال استریت، مورخ 8 فوریه 1980 یکى از این سفرهاى محرمانه را فاش ساخت . علاوه بر این، مطبوعات اروپایى نیز در همان زمان، از ملاقاتهاى متعدد برژینسکى با صدام خبر دادند . (تایمز لندن، 17 ژوئن 1980 به نقل از حسن واعظى، ایران و آمریکا، پیشین، ص 108)
مجله فیگارو به نقل از طارق عزیز وزیر امور خارجه وقت عراق در این باره چنین گزارش داد : « جریان جنگ ایران و عراق در واقع از ژوئن گذشته ( تیرماه 1359) زمانی آغاز شد که برژینسکی به اردن سفر کرد و در مرز دو کشور اردن و عراق با شخص صدام ملاقات کرد و قول داد که از صدام حسین کاملاً حمایت نماید و این امر را تفهیم کرد که آمریکا با آرزوی عراق در مورد شط العرب و احتمالاً برقررای یک جمهوری عربستان در این منطقه مخالفت نخواهد کرد و بالاخره کلیه اقدامات به کشاندن عراق به جنگ علیه ایران منجر شد و پیش بینی ها چنین بود که اگر بغداد پیروز بشود , ایران بی ثبات می شود و رژیم جمهوری اسلامی از میان می رود و یک دولت طرفدار غرب به جای آن به قدرت می رسد و در صورتی که عراق با شکست مواجه گردد , آمریکا می تواند خود را به عنوان حامی و مدافع ایران قلمداد نماید .» (روزنامه انقلاب اسلامی , 17/9/1359)
نماینده آمریکا در سازمان ملل در همان روزهای آغازین جنگ اعلام کرد: « اگر عراق از آمریکا کمک بخواهد هر گونه امکانات نظامی را در اختیار عراق قرار خواهد داد .» (روزنامه اطلاعات , 7/7/1359)
هر چند آمریکایى ها کوشیده اند که نقش خود را در تحریک صدام براى حمله به ایران کتمان کنند، اما تجهیز صدام به انواع سلاحهاى جدید جنگى و کشتار جمعى و نیز حمایتهاى رسانه اى، سیاسى و بین المللى از سوى امریکا و هم پیمانان وى، چیزى نیست که بتوان آن را کتمان یا انکار کرد . از این رو، آمریکایى ها خود ناچار به اعتراف آن شدند .
روزنامه سوئدی تمپوس به نقل از هنری کسینجر وزیر امور خارجه پیشین آمریکا و نظریه پرداز امروزی در این زمینه نوشت : « واشنگتن در مورد ایران که هرگز اهداف خود را محرمانه نمی گذارد , به این نتیجه رسیده است که این کشور تهدیدی بزرگ تر است . ایران در نظر دارد بر عراق پیروز شده و دولتی اسلامی در این منطقه مستقر نماید .» (خبرگزاری جمهوری اسلامی , 25/2/1365 به نقل از روزنامه تمپوس)
سایروس ونس، مشاور سابق امنیت ملى کاخ سفید نیز رسما اعلام کرد:«ما در جنگ طولانى و پر خسارت ایران و عراق، علیه ایران بودیم .» (رابطه؟! (بررسى موضوع رابطه ایران و آمریکا از منظر تحولات بعد از دوم خرداد)،تهران: روزنامه سلام، ص 151)
8- رویارویی و دخالت نظامى مستقیم در جنگ
حمایت آمریکا در جنگ تحمیلی تنها به کمک های نظامی به این کشور خلاصه نشده و در شرایطی که جمهوری اسلامی به موفقیت ها و برتری نسبی در جنگ دست یافت ، مداخله مستقیم نظامی را در دستور کار قرار داد . که می توان به هدف قرار دادن سکوهای نفتی ایران ، حمله به کشتی «ایران اجر» ناوچه «جوشن » و «سهند» اشاره نمود . یکی از اقدامات وحشیانه این کشور در روز های پایان جنگ , حمله ناو آمریکایى وینسنس به هواپیماى مسافربرى جمهورى اسلامى ایران در 12 تیر ماه 1367بود که در جریان این حمله غیر انسانى، تمامى 290 نفر مسافر و خدمه هواپیما، که 118 نفر از آنها را فقط زن و کودک تشکیل مى دادند، به شهادت رسیدند . سران کاخ سفید نه تنها بابت این جنایت از ملت ایران عذرخواهى نکردند، بلکه در اقدامى بهت انگیز به فرمانده این ناو به خاطر ارتکاب این جنایت، مدال افتخار دادند . (سلیمی بنی ، صادق ، ارمغان دمکراسی ، پیشین ، ص 285-286)
9- فشارهای اقتصادى و اقدامات تحریمى علیه نظام جمهورى اسلامى
یکی از اقدامات دولت آمریکا در مقابله با انقلاب اسلامی ، اعمال فشارها و تحریم های اقتصادی علیه کشورمان است که این تحریم ها با دستور کارتر در 23 آبان 58 با مسدود نمودن اموال و دارایی های ایران در مؤسسات مالی و بانکهای امریکایی آغاز گردید و تا به امروز ادامه داشته و هموراه تمدید و تشدید شده است . دولت آمریکا با هدف تضعیف قدرت اقتصادى و مالى ایران و به زانو درآوردن نظام نوپاى اسلامى، به اصطلاح سیاست مهار ایران را در پیش گرفت . در دوران ریاست جمهورى ریگان، مجازاتهاى سنگینى براى مؤسسات و شرکتهاى آمریکایى، که قصد سرمایه گذارى در بخشهاى نفت و گاز ایران را داشتند، در نظر گرفته شد .
همچنین با تصویب و اجراى طرح «داماتو» در زمان ریاست جمهورى کلینتون، تحریم اقتصادى ایران وارد مرحله نوینى شد که به موجب آن، شرکتهاى غیرآمریکایى که بیش از چهل میلیون دلار در سال در صنایع نفتى ایران سرمایه گذارى می کردند، مشمول تحریمهاى سنگین این کشور قرار مى گرفتند کلینتون رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد .« ما از تمامی دوستانمان در جهان می خواهیم که از داشتن مناسبات اقتصادی با ایران اجتناب کنند و همانند آمریکا ، ایران را تحت فشار و تحریم قرار دهند زیرا ایران سرسخت ترین مخالف صلح خاورمیانه ( اعراب و اسرائیل) است .» (واعظی ، حسن ، ایران و آمریکا ، پیشین ، ص 125)
امروز نیز آمریکا به بهانه تلاش جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به انرژی هسته ای , تحریم های شدیدی را علیه کشور ما به کار گرفته و دامنه و گستره تحریم ها را شامل مراودات بانکی و شرکت های تجاری وبازرگانی و حتی دارو نموده است که با هدف ایجاد نارضایتی مردم و جدا نمودن آنان از نظام جمهوری اسلامی به عنوان پشتوانه اصلی نظام صورت می گیرد , اما ایستادگی و صلابت مردم در برابر زیاده خواهی های آمریکا موجب شد با وجود همه سختیها ، ایران اسلامی نه تنها در برابر همه تحریم ها ایستادگی نماید که آنها را به فرصتی برای پیشرفت کشور تبدیل نماید .
10 – حمایت ، سازماندهى و هدایت مخالفان نظام
یکی دیگر از اقدامات مداخلانه جویانه آمریکا علیه انقلاب اسلامی ، حمایت ، سازماندهی و هدایت مخالفان نظام برای مقابله با نظام اسلامی از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی تا به امروز بوده است. این حمایت شامل حمایت مالی , تسلیحاتی , رسانه ای و تبلیغاتی و… می باشد . حمایت این کشور از منافقان و تجهیز مادی و تسلیحاتی آنان برای عملیات تروریستی بر علیه نظام جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست.
هدایت و حمایت آشکار سران این کشور از غائله 18 تیر سال 78 و فتنه سال 88 عمق کینه توزی آنان را به خوبی نشان می دهد . در جریان فتنه 88 مقامات امریکایی بی پرده با دخالت در امور داخلی کشور ما به حمایت از جریان فته پرداختند . هلاری کلینتون که وزارت خارجه آمریکا را در آن زمان بر عهده داشت اظهار داشت :« دولت آمریکا از بیرون ایران هر حمایتی از دستش بر می آمد از معترضان(جریان فتنه) کرد .» « همه ایرانیانی که در تلاش برای شنیده شدن صدایتان و دفاع از آزادیهای بنیادی و حقوق بشر هستید، بدانید تنها نیستید. ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی پشتیبان شماست.» همچنین باراک اوباماگستاخانه ابزار داشت: «ایرانی‌ها باید شجاعت لازم برای بیان آزادی را داشته باشند و به اعتراضات خود ادامه دهند. امیدواری و توقع من این است که کماکان شاهد این باشیم مردم ایران شجاعت ابراز اشتیاق برای به دست آوردن آزادی بیشتر و حکومتی مبتنی بر مردم‌سالاری بیشتر را داشته باشند .» (alef.ir/vdccieqsm2bq1e8.ala2.html?13662- گزارش کمیسیون اصل 90 مجلس درباره فتنه 88)
11 – فضاسازى سیاسى و تبلیغاتى و جنگ روانی علیه نظام جمهورى اسلامى
از دیگر ابعاد اقدامات مداخله جویانه آمریکا فضا سازی و جنجال تبلغاتی گسترده و جنگ رسانه ای تمام عیار بر علیه نظام اسلامی و اتهامات و ادعاهای واهی و بی اساس به کشورمان با هدف تخریب چهره نظام است ، اتهاماتی همچون «نقض حقوق بشر» ، «حمایت از تروریسم و گروه هاى تروریستى » ، «تلاش براى دستیابى به سلاحهاى کشتار جمعى » و … که هراز گاهی در قالب سناریوهای مختلف و با ابعاد گسترده رسانه ای اجرا می گردد . اتهاماتی که واقعیت آن در خود آمریکا و رفتار این کشورکاملاً آشکار است .
12- اختصاص بودجه های کلان برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی
از اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی , در نظر گرفتن بودجه های کلان برای مقابله و ضربه زدن به جمهوری اسلامی است . نگاهی به بودجههای مصوب سنای آمریکا در پنج سال گذشته گویای آن است که در سال 2007 مبلغ 66 میلیون دلار برای «برای گسترش دموکراسی در ایران»، سال 2009 مبلغ 55 میلیون دلار برای «جنگ نرم با ایران»، سال 2010 مبلغ 55 میلیون دلار برای«نفوذ در ایران، مقابله با فیلترینگ سایت‌های ضد ایرانی، تحریک قربانیان سانسور در ایران، آموزش الکترونیکی ایرانیان مخالف نظام برای براندازی نرم و شبکه سازی اینترنتی برای اغتشاشگران بعد از انتخابات ریاست جمهوری، ارائه آموزش‌های لازم رسانه‌ای و کامپیوتری برای راه اندازی سایت‌ها جهت اطلاع رسانی» و مبلغ 20 میلیون دلار بودجه تکمیلی برای «مبارزه با ایران از طریق فعالیتهای اینترنتی» و در سال 2011 مبلغ 25 میلیون دلار برای «حمایت از هکرها برای تخریب فضای سایبری ایران»، تخصیص یافته است.
در گزارش عملکردهای بودجهای آمریکا چنین آمده که همه ساله مبالغی به «صندوق دمکراسی خواهی در ایران» واریز شده، مبالغ دهها میلیون دلاری صرف برنامه‌های حقوق بشر در ایران شده و آنگونه که کاندولیزا رایس وزیر وقت امورخارجه آمریکا هم در گزارش سالانه خود اعلام میکرد، مبالغی هم برای هیأت کارفرمایان پخش رادیو تلویزیونی (شامل هزینه‌های صدای آمریکا به فارسی، رادیو فردا و رادیو آزادی) هزینه میشد. البته در سالهای اخیر و در دولت اوباما بخش اعظمی از این بودجه صرف برنامه‌های اینترنتی و اقدامات آموزشی و مراودات فرهنگی شده است. کما اینکه هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا گفته بود بودجه 25 میلیون دلاری امسال پنتاگون علیه ایران را به مخالفان نظام سیاسی ایران اختصاص میدهد که به اصطلاح او به «قاتلان، هکرها و سانسورچیان» حمله کنند. این اقدام در واقع گامی عملی است در جهت آنچه سال گذشته تحت عنوان «دستور کار آزادی اینترنت» از سوی وی مطرح شده بود، به شمار میرود.
www.khabaronline.ir/detail/134936/politics/parliament
13- مقابله با دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته ای
در حالی که آمریکا پیش از انقلاب اسلامی از برنامه هسته ای ایران حمایت می کرد , اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با وجود رعایت تمامی موازین و مقررات آژانس بین المللی انرژی اتمی از سوی کشور ما , به دلیل ناهمخوانی سیاست این کشور با کشور ما , تلاش نمود تا با استفاده از ابزارهای مختلف , مانع دستیابی جمهوری اسلامی به فناوری هسته ای گردد و در این راه از هیچ کوششی فرو گذار ننموده است , از صدور قطعنامه‌ ضدایرانی شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی گرفته تا فرستادن گزارش پرونده‌ هسته‌ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه برای اعمال فشار مضاعف علیه ایران و گسترش تحریم ها در قالب اقدام های رسمی و اقدام‌های غیر رسمی چون ترور دانشمندان هسته‌ای ایران و استفاده از ویروس «استاکس نت» برای تخریب سیستم رایانه‌ی مرکزی تأسیسات هسته‌ای بوشهر و…) کاظم غریب آبادی، برنامه‌ی هسته‌ای ایران (واقعیت‌های اساسی)، تهران، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امورخارجه، پاییز 1387،ص 160- 268)
14- تهاجم فرهنگی و جنگ نرم
ابعاد توطئه های آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی تنها به جنگ سخت علیه نظام جمهوری اسلامی محدود نبوده , بلکه گستره آن ریشه های فرهنگی و فکری نظام جمهوری اسلامی را به عنوان پایه های اصلی انقلاب اسلامی در برگرفته و شاهد تهاجم گسترده فرهنگی و جنگ نرم این کشور بر علیه نظام جمهوری اسلامی می باشیم .
ادوارد شرلی نظریه پرداز آمریکایی می گوید « کلید اصلی برای ایجاد یک تغییر بنیادین در سیاست های ایران از بین بردن خصوصیات انقلابی ایران است و باید عقاید انقلاب را از درون تهی کرد »
(نفوذ و استحاله, معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه در قرار گاه ثار الله , تهران, 1378 ، ص 96)
دیوید کیو مأمور وقت سازمان سیا و رابط آن با برخی گروههای و عناصر ضد انقلاب می گوید :« مهم ترین حرکت در جهت براندازی جمهوری اسلامی تغییر فرهنگ جامعه فعلی ایران است و ما مصمم به آن هستیم »)نگارش , حمید , هویت دینی و انقطاع فرهنگی , تهران, نمایندگی ولی فقیه در سپاه , 1380,ص 180)
ابعاد جنگ نرم بر علیه نظام جمهوری اسلامی به گونه ای است که بیش از شصت بنیاد و مؤسسه در زمینه جنگ نرم بر علیه نظام جمهوری اسلامی فعال هستند که از جمله می توان به بنیاد سوروس یا بنیاد جامعه باز، مرکز وودرو ویلسون، خانه آزادی، صندوق اعانه ملی برای دموکراسی (N.E.D)، مؤسسه دموکراتیک ملی (N.D.I)، مؤسسه جمهوری خواه ملی (N.R.I)، بنیاد فورد، بنیاد برادران راکفلر، بنیاد کارنگی، مؤسسه آمریکن اینترپرایز، بنیاد دموکراسی در ایران، انستیتو آلبرت انشتین، کمیته خطر حاضر، انستیتو بروکینگز، مرکز سابان وابسته به بروکینگز، دیده بان حقوق بشر، موسسه کاتو، مرکز هیستینگز، مرکز بین المللی تحقیقات بر روی زنان، و… اشاره نمود .( فاطمه مرسلی، کانون های فکری استکبار( معرفی و بررسی عملکردهای بنیادهای جنگ نرم)،‌ تهران: اسرار قلم,ص 86)
فعالیت شبکه های فارسی زبان از جمله VOA , BBC ,رادیو فردا، رادیو زمانه، رادیو رژیم صهیونیستی، شبکه‌های ماهواره‌ای ضدانقلاب مانند منافقین، گروه‌های سلطنت‌طلب، پارس، رنگارنگ , فیس بوک , تویتر و… بیانگر تلاش همه جانبه دنیای استکبار و به ویژه آمریکا و جنگ نرم این کشور به منظور براندازی نظام جمهوری اسلامی است .

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها