خانه » همه » مذهبی » جنگ بدر در قرآن

جنگ بدر در قرآن


جنگ بدر در قرآن

۱۳۹۸/۰۴/۱۳


۷۰۹۶ بازدید

در چه سوره ای از قرآن جنگ بدر گفته شده است؟

عمده آیات مربوط به نبرد بدر در سه سوره بقره و آل عمران و انفال آمده است و بیش از همه در سوره انفال ، آیات 5 تا 51 این موضوع بیان شده و در سوره بقره مانند آیه 217 و 218 و آل عمران مانند آیه 123 تا 126 نیز به آن اشاره شده است . برای توضیح بیشتر به مطالب ذیل توجه بفرمایید: الف – جنگ بدر از دیدگاه قران تقابل کامل کفر و ایمان و ایستادگى و غلبه عده اى قلیل اما مومن و خدا باور بر عده کثیرى از کفار و منکران حق و حقیقت است . در این جنگ نصرت الهى در مورد یارى مومنان و خوارى و شکست کفر تحقق یافت و اهل ایمان با همه وجود نصرت و امداد هاى غیبى حق تعالى را در مورد اهل ایمان لمس کردند . ب – جنگ بدر یکى از حادثه هایى است که در آیات متعدد قرآن به فرازهایى از آن اشاره شده ،[1] و نخستین جنگ بزرگ مسلمانان با کفار قریش بود که شخص پیامبر در آن شرکت نمود و فرماندهى جنگ را در دست داشت . مسلمانان در این جنگ ضربه سختى بر دشمن وارد کردند . در آیات 45 و 46 سوره انفال شش دستور نظامى ذکر شده که در جنگ بدر موجب پیروزى مسلمانان گردید ، که اگر مسلمانان در سایر جنگها رعایت کنند ، پیروزى از آنِ آنها است ، که در ذیل ذکر خواهد شد . این پیروزى ، بسیار عجیب بود ، چرا که تعداد مسلمانان کمتر از یک سوم تعداد دشمن بود ، تجهیزات آنها ، قابل مقایسه با تجهیزات جنگى دشمن نبود ، لطف سرشار الهى نصیب مسلمانان شد ، چنان که در آیه 26 انفال مى خوانیم :
« وَ اذْکُرُوا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِى الْأَرْضِ تَخافُونَ أَنْ یتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآواکُمْ وَ أَیدَکُمْ بِنَصْرِهِ . . . به خاطر بیاورید هنگامى که شما گروهى کوچک و اندک و ضعیف ، در روى زمین بودید ، آن چنان که مى ترسیدید مردم شما را بربایند ، ولى خدا شما را پناه داد و یارى کرد . . . »
جنگ بدر در سال دوم هجرت رخ داد ، و موجب شکست مفتضحانه دشمن گردید . در این جا نظر شما را به خلاصه اى از این نبرد قهرمانانه جلب مى کنیم :
« بدر » منطقه وسیعى است که داراى چاههاى آب بوده و همواره کاروانها در آن جا توقف مى کردند و از آبهاى آن بهره مند مى شدند .
بدر در جنوب غربى مدینه بین مدینه و مکه قرار گرفته و از این رو آن را بدر مى گویند که نام صاحب آبهاى آن « بدر » بوده است .
علت این جنگ این بود که : در ماه جمادى الاول سال دوم هجرت به پیامبر صلّى الله علیه و آله خبر رسید که « کرز بن جابر » با گروهى از قریش تا سه منزلى شهر مدینه آمده و شتران پیامبر را با چهار پایان افراد دیگر به غارت برده و به محصولات مدینه آسیب زده اند . رسول اکرم صلّى الله علیه و آله بى درنگ پرچم جنگ را به على علیه السلام سپرد ، آن حضرت با جمعى از مهاجران به تعقیب آنها رفتند تا به چاه بدر رسیدند و سه روز هم در آن جا توقف کردند ، هر چه جستجو کردند ، کسى را نیافتند سپس به مدینه برگشتند ( این غزوه را غزوه بدر اولى یا بدر صغرى گویند ) .
از طرفى کفار ، اموال مهاجران را در مکه ، مصادره کرده بودند ، و به طور کلى مى خواستند ، مسلمانان را در مدینه در فشار محاصره اقتصادى قرار دهند ، و روشن است که اگر این فشار ادامه مى یافت ، دست کم جلو توسعه و گسترش اسلام گرفته مى شد .
پیامبر صلّى الله علیه و آله براى شکستن این محاصره ، تدابیرى اندیشید ، بزرگترین تدبیرش این بود که عبور کاروانهاى تجارتى مشرکان مکه را قدغن کند .
چهل نفر از مسلمانان را تحت فرماندهى حضرت حمزه که قهرمان رزم آورى بود ، براى کنترل مسیر کاروانها فرستاد . پیامبر بیست شتر در دسترس آنها قرار داد . این چهل نفر تحت فرماندهى حمزه ، به منطقه اى بین مدینه و دریاى سرخ که راه عبور کاروانهاى مکه بودند رفتند و از آن جا نگهبانى نمودند ، منطقه اى که 130 کیلومتر عرض داشت و کاروانهاى مکه چاره اى نداشتند جز این که از آن عبور کنند . چند روز گذشت دیدند کاروانى نمایان شد ، وقتى کاروان نزدیک آمد معلوم شد که کاروان قریش است که سیصد نفر همراه کاروان مى باشد ، حمزه اعلام جنگ کرد ، ولى کفار که از دلاورى ها و شجاعت حمزه اطلاع داشتند ، پیشنهاد صلح کردند ، حمزه نیز مصلحت امر را بر صلح دانسته ، و جنگ واقع نشد . ( این ماجرا را سریه حمزه گویند . )
چند هفته از این ماجرا گذشت . از گزارش گزارشگران اسلام که با دقت و هوشیارى مراقب عملیات دشمن بودند ، معلوم بود که دشمن دست بردار نیست ، و در فکر تدارک جنگ و ادامه محاصره اقتصادى و . . . است و پى فرصت مى گردد .
در این شرایط به پیامبر چنین گزارش رسید : « کاروان بزرگى همراه دو هزار شتر ( و به نقلى هزار شتر ) که پنجاه هزار دینار کالا حمل مى کند به سرزمین مدینه نزدیک شده و به طرف مکه مى رود و رئیس این کاروان ، ابوسفیان است ، و چهل نفر از آن نگهبانى مى کنند ، و اکثر مردم مکه در آن کالاهاى تجارتى شرکت دارند . »
پیامبر صلّى الله علیه و آله به اصحاب رو کرد و فرمود : « این کاروان قریش است به سوى آن بروید ، شاید خدا به این وسیله در کار شما گشایشى بدهد . »
طولى نکشید 313 نفر از مسلمانان در رمضان سال دوم هجرت همراه پیامبر از مدینه به سوى بدر حرکت کردند که 77 نفرشان از مهاجران بودند و بقیه از انصار ، و جمعاً هفتاد شتر و سه اسب بیشتر نداشتند .
ابوسفیان توسط جاسوسهایش از تصمیم پیامبر و مسلمانان آگاه شد . دو کار به نظرش رسید یکى این که فردى را از بیراهه به طور سریع به مکه بفرستد و مردم مکه را از ، در خطر قرار گرفتن کاروان خبر دهد ، دوم کاروان را از بیراهه به طرف مکه ببرد .
« ضمضم » پیام رسان ابوسفیان به مکه شتافت و مشرکان مکه را از ماجرا مطلع کرد ، طولى نکشید که حدود هزار نفر با ساز و برگ کامل نظامى براى نجات کاروان از مکه خارج شدند .
ابوسفیان که مى دانست تا رسیدن قوا از مکه ، قطعاً مورد هجوم مسلمانان قرار خواهد گرفت ، مسیر راه را عوض نمود و از بیراهه فرار کرد و کاروان را به مکه رساند .
خبر فرار کاروان به سپاه مکه رسید . سران سپاه در مورد جنگ نظریات مختلف داشتند ، نظر عده اى این بود که چون کاروان نجات یافته برگردیم ، ولى عده اى اصرار داشتند که به حرکت ادامه بدهند .
ابوجهل طرفدار جنگ بود و افراد را تحریک مى کرد . سرانجام تصمیم به جنگ گرفتند . پیامبر با 313 نفر از مسلمانان در بدر بودند که خبر فرار ابوسفیان با کاروانش به حضرت رسید ، از طرفى گزارشگران گزارش دادند که لشکر دشمن تا پشت تپه بدر آمده است . شبى که فردایش جنگ بدر واقع شد مسلمانان تمام شب را بیدار بودند و در پاى درختى تا صبح به نماز و دعا اشتغال داشتند .
صبح روز جمعه هفده رمضان بود که سپاه قریش با تجهیزات کامل جنگى از پشت تپه به دشت بدر سرازیر شدند ، هنوز در میان قریش ، اختلاف نظر در مورد جنگ وجود داشت ، اما یک موضوع جنگ را حتمى کرد و آن این که :
یکى از سپاهیان قریش به نام « اسود مخزومى » که مردى خشن بود ، چشمش به حوضى که مسلمانان درست کرده بودند افتاد ، تصمیم گرفت یکى از این سه کار را انجام دهد ، یا از آب حوض بنوشد یا آن را ویران کند و یا کشته شود ، به دنبال این تصمیم از صف مشرکان بیرون تاخت و تا نزدیک حوض رسید ، در آن جا با حضرت حمزه افسر رشید اسلام روبرو شد ، حمزه یک ضربت به پاى او زد که پایش از ساق جدا شد ، در عین حال مى خواست با حرکت سینه خیز ، خود را به آب حوض برساند و از آن بنوشد ، حمزه با زدن ضربه دیگر او را در آب کشت .
به دنبال این حادثه ، به رسم دیرینه عرب ، جنگ تن به تن شروع شد .
سه نفر از شجاعان دشمن به نامهاى : « عتبه » و برادرش « شَیبُه » ( از فرزندان ربیعه ) و سومى ولید ( فرزند عتبه ) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند .
سه نفر از انصار در صف مسلمانان در میدان تاختند ، ولید آنها را شناخت ، گفت : « شما اهل مدینه هستید به شما کارى نداریم ، کسانى که از اقوام ما هستند باید به جنگ ما آیند . »
رسول اکرم صلّى الله علیه و آله پسر عموهایش عْبیده و على علیه السلام و عمویش حمزه را به میدان فرستاد . به مناسبت سن ، على علیه السلام با ولید ، حمزه با شیبه و عبیده با عتبه به جنگ پرداختند .
طولى نکشید که على و حمزه رقیبان خود را از پاى در آوردند ، ولى عبیده کارى از پیش نبرد . هر دو ضربتى به هم زدند . على علیه السلام پیش دستى کرد و عتبه را کشت ، به این ترتیب در حمله اول ، مشرکان به سوگ سه نامور شجاعشان نشستند .
پس از آن « عاص بن سعید » براى مبارزه با على علیه السلام به میدان تاخت . على علیه السلام او را نیز کشت ، سپس حنظله پسر ابوسفیان و طعیمه و نوفل به میدان تاختند ، على علیه السلام آنها را نیز یکى پس از دیگرى کشت ، و پیوسته مبارزانى به میدان مى آمدند و کشته مى شدند .
سرانجام جنگ با پیروزى اسلام و شکست دشمن پایان یافت و از مسلمانان چهارده یا بیست و دو نفر به افتخار شهادت رسیدند .
از کفار ، هفتاد نفر کشته شدند و هفتاد نفر اسیر گشتند ، 35 یا 36 نفر از کشته شدگان، بر اثر ضربات پرچمدار اسلام در این جنگ یعنى على علیه السلام به هلاکت رسیدند، بسیارى از کشته شدگان از سران شرک مانند ابوجهل، ولید بن عتبه، حنظله بن ابوسفیان، عتبه و شیبه و. . . بودند .[2] آرى ابوجهل محرک اصلى جنگ و فرمانده دشمن که با غرور و تکبر سوگند یاد کرد تا با سپاهش به سرزمین بدر آید و سه روز در آن جا بماند و به سلامتى نجات کاروان ، شراب بنوشد و خوانندگان بنوازند و شترانى ذبح کرده و غذاى گسترده اى به راه اندازد ، و صداى عربده پیروزى و غرورش را به گوش جهانیان برساند ، مفتضحانه در این جنگ شکست خورد . چوپان پیر و ضعیفى به نام عبدالله بن مسعود ، سر او را از بدن جدا کرد و به نخى بست و آن را کشان کشان نزد پیامبر آورد .
به جاى جام هاى شراب ، جام هاى مرگ نوشیدند و در عوض خوانندگان ، نوحه گرانشان به نوحه پرداختند .
شش دستور پیروزى
آیاتى از طرف خدا در این زمینه نازل شد و شش دستور مهم به مسلمانان داد . مسلمانان با به کار بردن آن شش دستور ، این چنین دشمن را مفتضحانه تار و مار کردند ، و اگر ما نیز امروز آن شش دستور را اجرا کنیم ، حتماً به پیروزى نائل مى شویم .
آن آیات عبارتند از آیه 45 و 46 و 47 سوره انفال که مى فرماید :
« اى کسانى که ایمان آوریده اید هنگامى که با گروهى در میدان نبرد روبرو مى شوید ( این شش دستور را رعایت نمایید ) :
. 1 ثابت قدم باشید .
. 2 خدا را فراوان یاد کنید تا پیروز گردید .
. 3 از فرمان خدا و پیامبرش اطاعت کنید .
. 4 نزاع و کشمکش نکنید ( اتحاد را حفظ کنید ) تا سست نشوید و شوکتتان بر باد نرود .
. 5 استقامت کنید چرا که خداوند با استقامت کنندگان است .
. 6 و مانند آنها نباشید که از روى غرور و هواپرستى و خودنمایى ( یعنى ابوجهل و همراهان او ) به میدان ( بدر ) آمدند تا مردم را از راه خدا باز دارند ، خداوند به آن چه عمل مى کنند آگاه است . »
ج – خداوند راجع به جنگ بدر در آیه 9 و 10 سوره انفال مى فرماید : « اذ تستغیثون ربکم فاستجاب لکم انى ممدکم بالف من الملائکه مردفین * و ما جعله الله الا بشرى و لتطمئن به قلوبکم و ماالنصر الا من عند الله ان الله عزیز حکیم به خاطر بیاورید زمانى را ( که از شدت ناراحتى در میدان بدر ) از پروردگارتان تقاضاى کمک مى کردید و او تقاضاى شما را پذیرفت و گفت من شما را با یک هزار از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى آیند یارى مى کنم . ولى خداوند این را تنها براى شادى و اطمینان قلب شما قرار داد و گرنه پیروزى جز از طرف خدا نیست و خداوند توانا و حکیم است » . « اذ یغشیکم النعاس امنه منه و ینزل علیکم من السماء ماء لیطهرکم به و یذهب عنکم رجز الشیطان و لیربط على قلوبکم و یثبت به الاقدام * اذ یوحى ربک الى الملائکه انى معکم فثبتوا الذین ءامنوا سالقى فى قلوب الذین کفروا الرعب فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان ( و به خاطر بیاورید ) هنگامى را که خواب سبکى که مایه آرامش از ناحیه خدا بود شما را فرو گرفت و آبى از آسمان براى شما فرو فرستاد تا با آن شما را پاک و پلیدى شیطان را از شما دور سازد و دلهاى شما را محکم و گامها را با آن ثابت دارد . موقعى را که پروردگارت به فرشتگانى وحى کرد من با شما هستم ، پس کسانى را که ایمان آورده اند ثابت قدم بدارید . بزودى در دلهاى کافران ترس و وحشت مى افکنم ، و بر فراز گردن هاشان بزنید و سر انگشتانشان را قطع کنید » ( سوره انفال / آیه 11 و 12 ) .
این آیات به قسمتهاى حساسى از جنگ بدر و نعمتهاى گوناگونى که خداوند در این صحنه خطرناک نصیب مسلمانان کرد اشاره مى کند تا حس اطاعت و شکرگزارى آنها را برانگیزد و راه را به سوى پیروزیها و پیشرفتهاى آینده در برابر آنها بگشاید . نخست به یارى فرشتگان اشاره کرده مى گوید به خاطر بیاورید زمانى را که از شدت وحشت و اضطراب که از کثرت نفرات دشمن و فزونى تجهیزات جنگى آنها براى شما پیش آمده بود ، به خدا پناه بردید و دست حاجت به سوى او دراز کردید و از وى تقاضاى کمک نمودید . در این هنگام خداوند تقاضاى شما را پذیرفت و فرمود : من شما را با یک هزار نفر از فرشتگان که پشت سر هم فرود مى آیند ، کمک و یارى مى کنم . مردفین از ماده ارداف به معنى پشت سر هم قرار گرفتن است ، بنابر این مفهوم این کلمه این مى شود که فرشتگان پشت سر یکدیگر براى یارى مسلمانان فرود آمدند . این احتمال نیز در معنى آیه داده شده است که منظور این است که این گروه هزار نفرى گروههاى متعدد دیگرى را پشت سر داشتند و به این ترتیب با آیه 124 سوره آل عمران که مى گوید پیامبر به مؤمنان مى گفت : آیا کافى نیست که خداوند شما را به سه هزار نفر از فرشتگان یارى کند تطبیق مى نماید . ولى ظاهر این است که عدد فرشتگان در بدر یکهزار نفر بوده است و مردفین صفت آن یکهزار نفر است ، و آیه سوره آل عمران وعده اى بوده است به مسلمانان که حتى اگر لازم شود خداوند عدد بیشترى را به یارى شما مى فرستد . سپس براى اینکه کسى خیال نکند پیروزى به دست فرشتگان و مانند آنها است ، مى گوید خداوند این کار را فقط براى بشارت و اطمینان قلب شما قرار داد و گر نه پیروزى جز از ناحیه خداوند نیست و ما فوق همه این اسباب ظاهرى و باطنى اراده و مشیت او است زیرا خداوند آنچنان قادر و قوى است که هیچکس نمى تواند در برابر اراده و ایستادگى کند و آنچنان حکیم و دانا است که یارى خود را جز در مورد افراد شایسته قرار نخواهد داد .
آیا فرشتگان جنگیدند ؟
در میان مفسران در این زمینه گفتگوى بسیار شده است ، بعضى معتقدند که فرشتگان رسما وارد صحنه نبرد شدند و با سلاحهاى مخصوص به خود به لشکر دشمن حمله کردند و عده اى از آنها را به خاک افکندند ، پاره اى از روایات را نیز در این زمینه نقل کرده اند . ولى قرائنى در دست است که نشان مى دهد نظر گروه دوم که مى گویند : فرشتگان تنها براى دلگرمى و تقویت روحیه مؤمنان نازل شدند ، به واقع نزدیکتر است . زیرا : اولا : در آیه فرمود که اینها تمام براى اطمینان قلب شما بوده است که با احساس این پشت گرمى بهتر مبارزه کنید ، نه اینکه آنها اقدام به جنگ کرده باشند . ثانیا : اگر بنا شود فرشتگان ، شجاعانه سربازان دشمن را به خاک افکنده باشند چه فضیلتى براى مجاهدین بدر باقى خواهد ماند که اینهمه در روایات از آنها سخن به میان آمده است . ثالثا : تعداد مقتولین بدر 70 نفر بودند که قسمت مهمى از آنها با شمشیر امام على علیه السلام به خاک افتادند و قسمت دیگرى به دست جنگجویان اسلام که غالبا قاتلین آنها در تاریخ به نام ذکر شده اند . بنابر این چه باقى مى ماند براى فرشتگان و چه کسى را آنها به خاک انداختند . سپس دومین نعمت خود را به مؤمنان یادآور مى شود و مى گوید به خاطر بیاورید هنگامى را که خواب سبکى شما را فرو گرفت که مایه آرامش و امنیت روح و جسم شما از ناحیه خداوند گردید . « یغشى » از ماده غشیان به معنى پوشاندن و احاطه کردن است ، گوئى خواب همچون پرده اى بر آنها افکنده شد و آنها را پوشاند .
در جاى دیگر خداوند مى فرماید : « یأیها الذین ءامنوا اذکروا نعمه الله علیکم إذ جاءتکم جنود فأرسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها و کان الله بما تعملون بصیرا اى کسانى که ایمان آورده اید نعمت خدا را بر خودتان به یاد آورید در آن هنگام که لشکرهاى عظیمى به سراغ شما آمدند ، ولى ما باد و طوفان سختى بر آنها فرستادیم و لشکریانى که آنها را نمى دیدید ( و به این وسیله آنها را در هم شکستیم ) و خداوند به آنچه انجام مى دهید بینا است » ( سوره احزاب / آیه 9 ) . منظور از « جنودا لم تروها » که به یارى مسلمانان آمدند همان فرشتگانى است که یارى آنها نسبت به مؤمنان در غزوه بدر نیز صریحا در قرآن مجید آمده است ولى همانگونه که در آیه 9 سوره انفال اشاره شده دلیلى در دست نیست که فرشتگان ، این جنود الهى ناپیدا ، رسما وارد میدان و مشغول جنگ شده باشند ، بلکه قرائنى در دست است که نشان مى دهد آنها براى تقویت روحیه مؤمنان و دلگرمى آنان نازل گشته اند .
علائم مومنین حقیقى و پاداش آنها از نظر قرآن
قران در آیه 74 از سوره انفال مى فرماید : « و الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فى سبیل الله و الذین آووا و نصروا اولئک هم المؤمنون حقا لهم مغفره و رزق کریم » بار دیگر از مهاجرین و انصار تجلیل و تعظیم مى کند : آن با ایمانان ، آن مهاجران ، آن مجاهدان در راه خدا ، و این انصار که پناه دادند و یارى کردند آنها را ، اینها مؤمنین حقیقى هستند . معلوم مى شود که وقتى انسان پاکباخته شد ، در راه ایمان و عقیده خودش از همه چیز گذشت ، علامت این است که مؤمن حقیقى است . « لهم مغفره و رزق کریم » خدا گذشته هاى اینها را مى آمرزد و روزى بزرگوارى به اینها عنایت مى کند . مقصود از روزى فقط خورد و خوراک نیست ، یعنى نعمتهایى آنچنان بزرگوارانه به اینها عنایت مى کند که شما تصورش را نمى کنید .
مومنین غیر مهاجر در صدر اسلام
مسلمانانى بودند که در مکه بودند . اینها مسلمان بودند اما مهاجرت نکردند ، ماندند در مکه ، در بلاد کفر ( آنوقت مکه بلد کفر بود ) . در واقع همت آن برادران مسلمان را نداشتند . آن برادران مسلمان همانگونه که گفتم همه چیز را رها کردند و احیانا به این شکل در آمدند که پسر آمد به مدینه در صف مسلمین در حالى که پدر در مکه بود در صف کفار ، و در جنگهائى که پیش مى آمد پسر و پدر به روى یکدیگر شمشیر مى کشیدند ، برادر به روى برادر شمشیر مى کشید ، خویشاوندان نزدیک دیگر به روى یکدیگر شمشیر مى کشیدند ولى اینها نیامدند ، در بلاد کفر ماندند ، اما ایمان خودشان را هم حفظ کردند یعنى مسلمان باقى ماندند ولى مهاجرت نکردند ، این وظیفه بسیار بزرگ را انجام ندادند .
پى نوشت ها
[1]. سوره انفال ، آیات 5 تا 51 سوره بقره آیه 217 و . 218
[2]. اقتباس از کحل البصر اعلام الورى ناسخ التواریخ هجرت ، ج 1 تاریخ طبرى ، ج 2 ، ص 270 به بعد ارشاد مفید ، ص 32 و . . .
د – از آیات قرآنى و به خصوص آیاتى که در مورد نبرد بدر است چنین برمى‌آید که سنت الهى ، بر یارى کردن مؤمنان و کسانى است که خالصانه در راه خداوند تلاش مى‌کنند چنان که مى‌فرماید : « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُمْ » محمد ( 47 ) ، آیه 7 « اى کسانى که ایمان آورده‌اید ! اگر خداوند را یارى کنید ، خداوند نیز شما را یارى مى‌کند و گام‌هایتان را استوار مى‌گرداند » . این سنّت ، نه در آخرت که در همین زندگانى دنیوى جریان دارد : « إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِى الْحَیاهِ الدُّنْیا » غافر ( 40 ) ، آیه 51 « ما فرستادگان خود و کسانى را که ایمان آورده‌اند ، در زندگانى دنیا حتماً یارى مى‌کنیم » . جنگ بدر ، مصداق محک زدن این وعده‌هاى الهى بود چرا که گروهى اندک ، تنها به انگیزه یارى دین خدا و مقابله با مشرکان – با کمترین تجهیزات و فقط با پشتوانه ایمان خود راهى صحنه نبرد شدند و خداوند نیز با نزول امدادهاى غیبى خود ، آنان را یارى و پیروزشان کرد . این امدادها به حدى بود که در جنگ‌هاى بعدى با این وسعت ، کمتر شاهد آن مى‌باشیم و از این رو شاید بتوان گفت که : نزول آنها تابعى از کیفیت انگیزه‌و نیز چگونگى توکّل مؤمنان بر خداوند باشد . قرآن درباره وظایف مؤمنان مى‌فرماید : « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ انفال ( 8 ) ، آیه . 60 « در مقابل مشرکان هر آنچه مى‌توانید نیرو و ساز و برگ تهیه کنید » . با این حال باید تکیه گاه اصلى خود را ذات اقدس الهى قرار دهند و هرگاه توکّل آنان تنها بر این نیروهاى مادّى باشد ، به همان مقدار یارى خداوند را از دست داده و به وادى شکست نزدیک خواهند شد همان‌طور که در جنگ حنین – که نیروهاى آنان زیادتر از سپاه دشمن بود چنین شد و اگر یارى خاص خداوند در آن بحبوحه نبود ، مسلمانان متّکى به سلاح و غیر متوکّل به خداوند ، دچار شکست قطعى مى‌شدند . توبه ( 9 ) ، آیه 25 و 26 « لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِى مَواطِنَ کَثِیرَهٍ وَ یَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئاً وَ ضاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِما رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنْزَلَ جُنُوداً لَمْ تَرَوْها وَ عَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ در مورد چگونگى نزول امدادهاى الهى در جنگ بدر ، تذکر این نکته لازم است که گرچه اراده خداوندى – طبق آیه « إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ » یس ( 36 ) ، آیه .
82 عین تحقّق مراد است اما سنت الهى بر این جریان دارد که هر امرى را از راه اسباب خاص خود ، به انجام رساند تا قانون‌مندى نظام هستى را خدشه‌دار نسازد . البته اسباب و علل ، منحصر به علل مادّى نیست و نزول امدادهاى غیبى نیز جزو سلسله علل حوادث به شمار مى‌آید که مى‌توان با توجّه به آیات قرآنى ، به صورت ضابطه‌مند از آن بهره گرفت .
امدادهاى الهى نازل شده در جنگ بدر را مى‌توان با استفاده از آیات قرآنى چنین برشمرد :
یک . نزول فرشتگان : از آیه قرآن استفاده مى‌شود که خداوند ، با فرستادن هزار فرشته به استغاثه پیامبرصلى الله علیه وآله و مسلمانان پاسخ داد و آنان را یارى کرد : « إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّى مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلائِکَهِ مُرْدِفِینَ » انفال ( 8 ) ، آیه . 9 از آیه بعدى چنین برمى‌آید که نزول فرشتگان ، نه به منظور کشتن کافران ، که به جهت ابلاغ بشارت الهى و نیز تقویت اطمینان مؤمنان بوده است : « وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلاَّ بُشْرى وَ لِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ » همان ، آیه . 10 براى اطلاع بیشتر . ک : المیزان ، ج 9 ، ص . 21 در سوره « آل عمران » ، پس از آنکه خداوند به نزول امدادهاى خود در جنگ بدر تصریح کرده است سخن از فرستادن سه هزار فرشته به میان آورده و متذکّر شده است : در صورت پایدارى و پیشه کردن تقواى الهى ، این نزول فرشتگان حتّى تا رقم پنج هزار خواهد رسید و در پایان این نکته را یادآور شده که این امر ، براى بشارت و اطمینان دل‌هاى مؤمنان انجام گرفته است . آل عمران ( 3 ) ، آیات 123 – . 126 در کتاب‌هاى تاریخى ، گزارش‌هایى از قول حضرت على‌علیه السلام و دیگران نقل شده که حاکى از مشاهده سپاه ملائکه است در حالى که رهبرى گروه‌هاى هزار نفره آنان به عهده فرشتگان بزرگى همچون جبرئیل ، میکائیل و اسرافیل بوده است . المغازى ، ج 1 ، ص 57 ابن هشام ، السیره النبویه ، ج 2 ، ص
. 633 دو . غلبه خواب سبک برمسلمانان :
روز دوازدهم ماه مبارک رمضان ، از شهر مدینه به سمت بدر راه افتادند المغازى ، ج 1 ، ص . 21 و فاصله 153 کیلومترى مدینه تا بدر پیشوایى ، تاریخ اسلام ، ص 227 را در مدت پنج روز طى کرده ، خسته و کوفته به این سرزمین رسیدند . در آنجا با دیدن انبوه دشمن ، دچار اضطراب و واهمه شدند و قطعاً اگر با این حال نبرد را آغاز مى‌کردند ، شکست مى‌خوردند . اما خداوند اضطراب را از آنان برطرف کرد و به منظور تجدید قوا ، خواب سبک و آرام‌بخشى را بر آنان مسلّط ساخت و آنان را در پناه امن خود قرار داد چنان‌که مى‌فرماید : « إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَهً مِنْهُ » انفال ( 8 ) ، آیه . 10 طبق گزارش‌هاى تاریخى ، این خواب به گونه‌اى آرامش‌بخش و شیرین بود که برخى از مسلمانان در خواب ، محتلم شده و نیاز به غسل جنابت پیدا کردند . المغازى ، ج 2 ، ص
. 54 سه . نزول باران : در آغاز صف‌آرایى دو سپاه ، دسترسى مسلمانان به آب ، با دشوارى‌هایى همراه بود . از طرف دیگر عدّه‌اى از مسلمانان ، به واسطه خواب ، دچار جنابت شده و از جهت روانى ، خوش نمى‌داشتند که با این حالت ، به نبرد بپردازند و احیاناً به شهادت برسند . در اینجا بود که خداوند در شب هفدهم ، باران پربرکتى فروفرستاد تا مسلمانان بتوانند با انجام غسل جنابت ، خود را از پلیدى ( احتلام ) رها سازند المیزان ، ج 9 ، ص . 22 خداوند با نزول آیه « وَ یُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَ یُذْهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ » انفال ( 8 ) ، آیه 10 به این امداد الهى اشاره مى‌کند . همچنین گفته شده است : نزول باران باعث شد تا زمین رملى محل استقرارمسلمانان ، سفت و محکم شود وبرعکس زمین زیرپاى مشرکان به صورت گل‌آلود و باتلاقى درآید . المیزان ، ج 9 ، ص 22 المغازى ، ج 1 ، ص 54 طبقات ، ج 2 ، ص . 12 این امر یکى از علل پیروزى مسلمانان به شمار مى‌آید .
چهار . افکندن رُعب در دل مشرکان :
« رُعب » ، یکى از امدادهاى غیبى است که خداوند در طول تاریخ ، به منظور یارى رساندن مؤمنان و ایجاد زمینه شکست در سپاه مشرکان ، آن را به کار برده است . بدین ترتیب کمى ساز و برگ جنگى مؤمنان را جبران کرده و نشان داده است اصلى‌ترین عنصر در شکست یا پیروزى یک سپاه ، اقتدار و روحیه آن است و چه بسیار سپاه‌هاى مجهز و تا دندان مسلّحى که به علت نداشتن روحیه و ترسیدن ، شکست خورده‌اند . از آیه‌اى برمى‌آید که : نفس شرک و عدم اتکال به خداوند ، علّت افکنده شدن رعب در دل‌هاى آنان است و این یک سنّت مستمرّ و جارى در طول تاریخ است : « سَنُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ بِما أَشْرَکُوا بِاللَّهِ » آل‌عمران ( 3 ) ، آیه . 151 همچنین در آیات قرآن ، مواردى هست که کاربرد این عامل را در بعضى از غزوه‌هاى پیامبر اکرم‌صلى الله علیه وآله به روشنى نشان مى‌دهد چنان که آیه « وَ قَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِیقاً » احزاب ( 33 ) ، آیه 26 : « خداوند در دل‌هاى دشمنان رعب افکند و شما عده‌اى را مى‌کشتید و عده‌اى را اسیر گرفتید » . اشاره به « غزوه بنى‌قریظه » و آیه « فَأَتاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِى قُلُوبِهِمُ الرُّعْب » حشر ( 59 ) ، آیه 2 : « خداوند از راهى که آنان ( دشمنان ) گمان نمى‌بردند ، بر آنان وارد شد و در دل‌هایشان رعب افکند » . اشاره به « غزوه بنى نضیر » دارد . در جنگ بدر نیز خداوند با آیه « سَأُلْقِى فِى قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُوا الرُّعْب » انفال ( 8 ) ، آیه 8 : « به زودى در دل‌هاى کافران رُعب مى‌افکنم » . ، به نقش آن ، در پیروزى مسلمانان و شکست کافران اشاره مى‌کند .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد