خانه » همه » مذهبی » جهنم ، عاقبت بدکاران و دلیل خلقت آنها

دانلود کتاب های امتحان شده

جهنم ، عاقبت بدکاران و دلیل خلقت آنها


جهنم ، عاقبت بدکاران و دلیل خلقت آنها

۱۳۹۷/۰۹/۱۶


۱۵۰۲ بازدید

خداوند از ابتدا می داند که از میان مخلوقاتش برخی جانی و قاتل می شوند می داند اینگونه افراد عاقبت به خیر نمی شوند باز انان را خلق می کند؟ آیا خلقت انان نوعی ظلم به این افراد نیست؟ ممکن است گفته شود که این افراد با اختیار خود راه شقاوت را انتخاب کرده اند اما ایا استناد به اختیار می تواند توجیه مناسبی برای اصل خلقت انان و معقول بودن حیاتشان باشد؟ به عبارت دیگر وقتی خالق هستی بخش می داند که در هر صورت این افراد عاقبت خوبی ندارند چرا آنان را می آفریند؟

ابتدا باید توجه داشت که خدا ما را نیافریده که به جهنم برویم ، بلکه هدف اساسی و بالذات او به سعادت جاودان ما تعلق می گیرد ، اما سعادت و کمال اختیاری و لازمه چنین چیزی تعلق تبعی اراده او به امکان تخلف و لاجرم شقاوت انسان های بدکردار است به عبارت دیگر وجود جهنم را باید خارج از هدف خلقت دید نه جزء اغراض هستی .
جهت اگاهی بیشتر در این باره ابتدا باید درک درستی از هدف خلقت انسان و سپس راز آفرینش جهنم داشت. از منظر دین جهان آفرینش بیهوده خلق نشده است؛ بلکه تمامى اجزا و عناصر آن براى هدف و غرض مشخصى خلق شده اند. در آیات زیادى از قرآن به دو اصل اساسى به عنوان هدف آفرینش جهان و آدمیان اشاره شده است: نخست اینکه خداوند به هر موجودى آنچه را نیاز داشته، عطا کرده است. دیگر آنکه هر موجودى، به گونه اى هدایت شده است که از همه نیروهاى خود در پایندگى حیات استفاده کند و به هدف نهایى وجود خود نائل آید. فلاسفه اسلامی هدف آفرینش انسان را بر مبنای فیاضیت الهی مطرح می سازند. به این بیان که خدا، هستی مطلق و وجود صرف است و از جمیع کمالات وجودی نیز برخوردار است. چنین وجودی منشأ و سرچشمه تمام خیرات و فضایل و کمالات است ذات احدیت واجد همه صفات کمالیه است و هیچ نقص و عیبی در ذات او راه ندارد و همه صفاتش عین ذات متعالی وی هستند ذات واجب الوجود از آن جهت که کامل و تمام است، فیاض علی الاطلاق است چرا که لازمه کمال، فیاضیت است و هر موجودی که کامل باشد فیاض نیز هست و هر موجودی که ناقص باشد از فیض بخشی تهی است، بنابراین فیاضیت مطلقه حق تعالی ایجاب می کند فیض بخشی را و جهان آفرینش نیز محصول عالیه فیض اوست . پس آنچه از مبدأ وجود صادر می شود، صدورش براساس فیض وجودی آن مبدأ است. از آنجا که همه موجودات از ذات احدیت کسب فیض می کنند، هیچ یک از آنها به هیچ وجهی از وجوه، نه سبب وجود اوست و نه غایت وجود او و نه موجب کمالی برای اوست. چرا که درغیر این صورت نمی توان از خدا به عنوان وجودی کامل و مطلق یاد کرد.متکلمان، فیلسوفان و عارفان الهى به گونه هاى مختلف پرده از راز وجود جهنم برگرفته، بر آن استدلال کرده اند. برخى تا یازده دلیل بر این مطلب شمرده اند که به جهت اختصار به ذکر دو مورد از آنها بسنده مى شود:
جهت آگاهى بیشتر بنگرید: محمد حسن قدردان ملکى، جهنم چرا؟، قم: بوستان کتاب.
1.در نظام حکیمانه الهى همان طور که وجود بهشت در کل نظام هستى، ضرورى و سودمند است؛ وجود دوزخ نیز لازم و فایده مند است. وقتى خداوند متعال نعمت هاى خود بر بندگان را بر مى شمارد، جهنم و عذاب هاى آن را در ردیف نعمت ها قرار داده، مى گوید:
«… هذِهِ جَهَنَّمُ الَّتِی یُکَذِّبُ بِهَا الْمُجْرِمُونَ یَطُوفُونَ بَیْنَها وَ بَیْنَ حَمِیمٍ آنٍ فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبانِ» الرحمن (55)، آیه 43 و 44. ؛ «این است همان جهنمى که تبه کاران آن را دروغ مى خواندند؛ میان آتش و آب جوشان مى گردند. پس کدام یک از نعمت هاى پروردگارتان را منکرید؟»
2.دیگر از فواید دوزخ، این است که بسیارى از مردم را از بدى، انحراف و کج روى باز مى دارد. چه بسیار کسانى که از خوف جهنم، به سعادت و شرافت جاودانه نایل آمده اند. اگر خداوند حکیم دوزخ را در شمار نعمت ها آورده است، واقعاً نعمت بزرگى را تذکر داده؛ چرا که بدون آن بیشتر انسان ها اهل بندگى و حرکت در جهت تکامل نیستند.
از طرف دیگر دوزخ چیزى جز تجسّم عینى کردار انسان نیست. کیفر اخروى مانند کیفرهاى دنیوى، امرى قراردادى و اعتبارى نیست؛ بلکه حقیقتى تکوینى و قهرى است که از ناحیه خود انسان دامنگیر او شده و او شعله هاى آن را برمى افروزد. کیفرهاى اعتبارى قابل وضع و رفع است، اما کیفر تکوینى باطن خود عمل است و عمل و کیفر دو روى یک سکه اند. در چنین رابطه اى وجود عمل سوء، مساوى با وجود کیفر است و بین آن دو فاصله اى نیست. از این رو قرآن مى فرماید:
«وَ مَن جاءَ بِالسَّیئه فَکُبَت وُجوُههم فِى النّار هَل تُجزون إِلاّ ما کُنتم تَعمَلون» نمل (27)، آیه 90. ؛ «آنان که کردار بد همراه خویش بیاورند، به رو در آتش افکنده مى شوند. آیا پاداشى جز آنچه عمل مى کردید خواهید داشت؟»
خداوند براى آنان ابزار سوخت و سوزى غیر از اعمال شان فراهم نکرده است؛ بلکه وجود ستمگر خود هیزم و ماده آتش زاى جهنم است:
«وَ أَما القاسِطُون فَکانُوا لِجَهنَّم حَطَبا» جن (72)، آیه 15. .
این بشر ملحد و ستمگر است که آتش جهنم را مى افروزد و تنورش را گرم مى سازد.قرآن به حقیقت و بدون ارتکاب مجاز و استعاره مى فرماید:
«إِنَّ الَّذِینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ ناراً» نساء (4)، آیه . ؛ «در حقیقت کسانى که اموال یتیمان را از سر ظلم و ستم مى خورند، جز این نیست که در شکم هاى خود آتش مى خورند».
در واقع خداوند انسان را به عنوان موجودى مختار آفریده است که مى تواند با کنش خوب خود، بهشتى جاودان بیافریند و همواره با آن زیست کند و یا جهنمى سوزان بسازد و در جهنم کرده هاى خویش، خود را بسوزاند؛ بلکه بالاتر از این انسان با سوء رفتارش، از خود وجودى جهنمى مى سازد و خود جهنم خویش مى شود. از همین رو بین عذاب و انسانى که اصالت انسانیت خویش را از دست داده و به شیطانى جهنمى تبدیل شده، انفکاک محال است. حقیقت آن است که بهشت و جهنم، جدا از مسئله لقاى پروردگار نیست؛ یعنى، «بهشت ها»، از آثار و لوازم لقاى حضرت حق با اسماى «رحمت» و «مغفرت» است و «جهنم ها» از آثار و تبعات لقاى پروردگار با اسماى «غضب» و «سخط» است.
البته باید توجه داشت که جهنم، تنها براى کسانى است که همه راه هاى خوشبختى و ابواب سعادت چون توبه، شفاعت و مغفرت واسعه الهى را به روى خود بسته اند و هیچ عاملى نمى تواند، بین آنان و کردار بدشان فاصله بیندازد و کسى که به چنین مرحله اى رسیده، خود آتش خویش را برافروخته است؛ بلکه خود و به دست خویش، آتش وجود خویش گشته و فاصله بین او و آتش محال است و مانند این است که بین شخص و خودش جدایى افتد . درباره مهربانى خدا گفتنى است بالاترین مهربانی ها (مهربانى مادر )نیز جلوه اى از مهربانى خدا است که در نهان مادران به ودیعه نهاده شده است .
اما نکته مهم آن است که رحمت و مهربانى خداوند، همراه با حکمت و عدالت است. از این رو اگر خطا به اندازه اى باشد که نیاز به تنبیه و یا اخراج داشته باشد، لازم است چنین کارى انجام بگیرد و اگر خطا بسیار سنگین باشد (مانند اعتیاد و یا قتل دیگر بى گناه)، حتى پدر و مادر نیز فرزند خود را به مراجع قضایى جهت مجازات معرفى مى کنند
مناسب است این مبحث را از زاویه دیگری مرور کنیم :
عوالم وجود، همه جلوه هاى اسما بوده و هر اسمى، آثار خاص خود را دارد و در مراتب مختلف تجلّى مى کند .
هر فردى در مسیر خود، با اسمى از اسماى ربوبى در ارتباط است . اگر آدمى در مقام طاعت باشد، با اسم «هادى» روبه رو است و خداوند با این اسم او را تربیت و ربوبیت مى کند . اما اگر انسان در مقام طغیان و مخالفت با حضرت حق باشد، با اسم «منتقم» و «شدید العذاب» رو به رو خواهد بود
در این باب نگا: محمد شجاعى، معاد یا بازگشت به سوى خدا، ج 1، صص 95 – 123 . .
از دیدگاه قرآن نیز، جهنم و جهنم ها از آثار لقاى پروردگار با اسماى «غضب»، «سخط»، «انتقام»، «طرد» و «ردّ» است آل عمران (3 )، آیات 87، 88، 162 ؛ انفال (8 )، آیه 16 و… و بهشت و بهشت ها از آثار لقاى پروردگار با اسماى «رحمت»، «غفور»، «ودود» و «عفو» است آل عمران (3 )، آیه 132 و 133 ؛ نساء (4 )، آیه 174 و 175 ؛ توبه (9 )، آیات 20 – 22 و… .
حال این پرسش مطرح مى شود که چگونه مى توان براى خداوند متعال – که وجودش، کمال محض و رحمانیت محض است اسماى غضب و سخط و انتقام، قابل تصوّر و توجیه باشد؟
براى پاسخ به این پرسش، باید به این مقدمه دقیق و ژرف توجه کرد که به یک نظر اسماى حسناى الهى، به «اسماى ذات» و «اسماى فعل» تقسیم مى شوند .
«اسماى ذات»، عبارت است از ظهورهاى ذات غیبى با کمالات ذاتى ؛ مانند اسم «حى»، «قادر» و «علیم» که همیشه براى خداوند ثابت است و ضد این صفات براى او معنا ندارد .
در مقابل، «اسماى فعل» عبارت است از: اسمایى که از مقام فعل حق، انتزاع شده و به حضرت حق نسبت داده مى شوند ؛ مانند «خالق» و «رازق» که از فعل حق، انتزاع شده و به او نسبت داده مى شوند .
با توجه به این مقدمه در پاسخ به پرسش مذکور، مى گوییم: اسماى «غضب»، «سخط»، «انتقام»، «طرد» و «ردّ» از جمله «اسماى فعل» بوده که در مقام فعل و از مقام فعل، انتزاع مى شود؛ و در مقام ذات غیبى وجود ندارد؛ بلکه ذات، همه نور، کمال و خیر و خوبى است . به بیان دیگر، غضب و سخط، مانند حیات، علم و قدرت نیست که در مقام ذات با وجود واحد، وجود داشته و عین ذات حق باشد ؛ بلکه در مقام ذات، خبرى از غضب، سخط و انتقام نیست . آنچه در مقام ذات وجود دارد، صفات جمال است و این صفات، در مقام فعل، منشأ و مبدأ غضب و سخط مى شود و انتقام خدا را پیش مى آورد.
حال در مقام فعل، چه چیزى پیش مى آید که اسماى غضب، ظاهر مى گردد و چه رخدادى تحقّق مى یابد که موجب ظهور اسماى غضب مى شود و شامل موجود خاص یا انسانى مخصوص مى گردد؟ در پاسخ باید گفت: آنچه غضب و سخط را پیش مى آورد، خصوصیات وجودى یک موجود است که با اسماى جمال حضرت حق سازش نداشته، متناسب با آنها نیست .
وقتى انسانى با خصوصیت انکار خدا، ردّ فرمان هاى الهى، عدم قبول پیامبران او، دشمنى با احکام او و عصیان و طغیان، در برابر خداوند متعال قرار گرفت، غضب و سخط خداوند ظاهر مى شود ؛ زیرا کسى که معاند با خداوند است و با وصف مخالفت و مقاومت با او رو به رو مى شود، با اسم «قهّار» او مواجه خواهد گشت .
براى مثال، نور به همه جا مى تابد و تابشش گسترده است. نور به هوا، سنگ، سفید، سیاه، خاک و به همه مى تابد ؛ ولى هوا و سفیدى، خاصیتى دارند که آن نور را به زیبایى تبدیل مى کنند ؛ یعنى، نور در چیزى که آن را قبول کند، این چنین جلوه و ظهور مى یابد. اما آهن با تیرگى خود و مقاومتش، مى خواهد نور را ردع و طرد کند ؛ اما نور که ردع نمى شود . نور به همه مى تابد ؛ ولى این تابش در آهن – به دلیل مقاومت آن و قبول نکردن نور به آتش یا حرارت تبدیل مى شود .
ما انسان ها نیز که با اسم «نور» ذات مقدس حق روبه رو مى شویم، اگر دلمان همچون آهن تیره و سنگین بود، آن نور را ردع و طرد مى کنیم و آن نور تبدیل به عذاب و سخط مى شود که آثارش جهنم و جهنم ها است . اما اگر همچون گل لطیف بودیم و روشنى آن نور را جذب کردیم و از مواهبش بهره مند شدیم، با اسماى رحمت او مواجه مى شویم که آثارش بهشت و بهشت ها است محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 83 – 104 . .
خلاصه آنکه جهنم از آثار اسماى غضب خداوند است و این اسما، در مقام فعل پیش مى آید و از مقام فعل انتزاع مى شود ؛ نه از مقام ذات خداوند که همه اش خیر و جمال و نور است . اعمال، روش ها، رنگ ها و خصوصیت هایى که متناسب با اسماى رحمت نیست، زمینه اى براى پیش آمدن غضب و سخط خداوند است و آثار آن عذاب، رنج، ناراحتى، سوزش و درد وصف ناشدنى (جهنم یا جهنم ها ) است .
باید با تضرّع و گریه از خداوند خواست ما را با اسماى رحمت خود مواجه سازد و لقاى ما با چهره رحمتش باشد
از منظری دیگر می توان گفت لازمه اختیار انسان قدرت بر انتخاب کج راهه ها است ( اگر غیر از این بود انسان ، انسان نبود بلکه یا حیوان بود یا ملک وفرشته ) ولازمه انتخاب هم وجود ثواب و عقاب است و همین ثواب و عقاب است که لازمه نظام احسن است.
بنابراین منطقی این نیست که خداوند جهان را نیافریند تا مجرمین به جهنم نروند بلکه منطقی این است که انها از سفره فیض الهی استفاده کنند و جهنمی نشوند بالاتر این که خود را به هدف خلقت نزدیک سازند و به سعادت ابدی نایل شوند .
منابع جهت مطالعه بیشتر :
1_ جهنم چرا؟ محمد حسن قدردان ملکى قم- بوستان کتاب
2- عدل الهی – استاد مطهری
3-توحید – شهید مطهری
4- معاد شناسی علامه تهرانی جلد اول

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها