خانه » همه » مذهبی » حاکمیت خدا و اختیار انسان

حاکمیت خدا و اختیار انسان


حاکمیت خدا و اختیار انسان

۱۳۹۷/۰۷/۱۹


۱۶۳۱ بازدید

چرا نظر اسلام خودخواهانه است؟اگر انسان مختاراست چرا هر کی مسلمان نباشه به نوعی کافر محسوب میشود ؟

خواست و اراده انسان در طول اراده خداست و خدا خواسته که انسان دارای اختیار باشد. اما از آنجا که انسان به تنهایی در دنیا نیست و عوامل دیگر در کنار تلاش و اختیار خود انسان موثر استبه عبارت ساده تر ، قضا و قدر خدا به این معنی است که خدا به هر چیزی و هر امری همراه با علل و خصوصیّات آنها ، قبل از ایجاد آنها ، علم دارد ؛ و اراده کرده است که هر گاه علّت تامّه چیزی در عالم تکوین تحقق یافت ، خود آن چیز نیز با خصوصیّات ویژه ای که ناشی از علّت تامّه آن است ، تحقق یابد. و چون علّت العلل همه ی موجودات خداست ، لذا هر آنچه اقتضاء وجود خداست با همان خصوصیّاتی که در علم خداست تحقق خواهد یافت. از طرف دیگر ، یکی از اموری که طبق قضا و قدر الهی پدید آمدن آن ضرورت یافته است ، اختیار انسان و افعال اختیاری اوست ؛ لذا در علم خدا تحقق برخی امور ، مشروط به اختیار و اراده انسان است ؛ و خدا اراده کرده که برخی امور با خواست و اراده انسان پدید آیند . بنا بر این ، تا زمانی که انسان این گونه امور را اراده نکرده ، تحقق آنها محال می باشد ؛ چون خدا اراده کرده که این امور بدون خواست و اراده انسان پدید نیایند ؛ و اراده خدا تخلّف ناپذیر است. بنا بر این ، مقدّرات یا به اصطلاح عرف « قسمتها » دو گونه اند ؛ در برخی از مقدرات ، اختیار انسان ، جزئی از علّت تامّه است ؛ امّا در برخی دیگر از مقدّرات ، اختیار انسان ، جزئی از علّت تامّه نیست . در قسم اوّل ، تقدیر هر انسانی به دست اختیار خود او سپرده شده است ؛ ولی در قسم دوم ، انسان هیچ نقش علّی ندارد . هر آنچه در علم خداست تحقق آن حتمی است ؛ و محال است تحقق نیابد ؛ چون در غیر این صورت علم خدا جهل می شود. ولی گفته شد که در علم خدا ، تحقق برخی امور مشروط به اختیار انسان شده است . لذا وقتی کسی نماز خواند به این معنی نیست که خدا می دانست که او نماز خواهد خواند ؛ بلکه آنچه در علم خدا بود ، این بود، که فلان شخص با اختیار خود نماز خواهد خواند ؛ یعنی در علم خدا ، قید اختیاری بودن فعل نیز لحاظ شده است ؛ پس اگر در علم خدا چنین هست که فلان شخص با اختیار خود ، نماز خواهد خواند ، محال است که او با اختیار خود نماز نخواند ؛ یعنی نماز خواندن او با اختیار خودش ضروری و حتمی است. امّا لازمه ی این ضرورت ، جبر نیست ؛ چون در بطن این ضرورت ، اختیار خود شخص نیز حضور دارد. بلی انسان در مختار بودن خود ، مجبور است ؛ و نمی تواند که مختار نباشد . امّا این جبر ، جبر در مقابل اختیار نیست ؛ بلکه مؤیّد و مؤکّد اختیار است. متأسفانه عدّه ی زیادی از مسلمین گرفتار این دام شده و به نام قسمت و قضا و قدر، اختیار انسان را زیر پا گذاشته ؛ و از زیر بار نتایج سوء اختیار نادرست خود فرار می کنند. مشکلات خودشان را بر دوش خدا گذاشته و خدا را محترمانه متّهم به مشکل آفرینی می کنند. این گونه افراد مثل شاگردی هستند که درس نخوانده سر امتحان حاضر می شود ؛ و آنگاه که نمره مردودی می گیرد ، معلّم را متّهم می کند که سوالاتی خارج از کتاب داده بود. در حالی که خداوند متعال می فرماید:« آنان که امکانات وسیعى دارند، باید از امکانات وسیع خود انفاق کنند و آنها که تنگدستند، از آنچه که خدا به آنها داده انفاق نمایند؛ خداوند هیچ کس را جز به مقدار توانایى که به او داده تکلیف نمى کند ؛ خداوند به زودى بعد از سختیها آسانى قرار مى دهد.»( الطلاق/ 7 ) و فرموده است: « وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى ــــ و اینکه براى انسان بهره اى نیست جز آنچه خود کوشیده است .»( النجم/39)حاصل مطلب این که ، در تقدیراتی که اختیار انسان در آنها دخیل است ، تقدیرات قابل تغییرند ؛ و خدا آنها را تغییر می دهد . امّا زمانی تقدیرات را تغییر می دهد که خود انسان ، اختیار خود را به کار گیرد . خداوند متعال با ارسال انبیاء علیهم السلام راه درست به کار گرفتن اختیار را به انسان یاد داده و راههای خاصّی را به انسان آموخته است که با استفاده از آن راهها می تواند آثار سوء اختیارات قبلی خود و دیگران را اصلاح نماید. بهشت امر وجودی است، و جهنم، نمود نداشته های انسان است، یعنی امر عدمی است؛ مثل کوری و کری و شلی که امور عدمی اند. لذا آنکه صالح است به او بهشت می دهند، که نمود داشته های خودش است؛ و اگر صالح نیست، به او چیزی نمی دهند، و همین نداشتن، یعنی جهنم. پس او آزاد است؛ یعنی خودش را به خودش وامی گذارند تا با نداشته هایش بسازد؛ و نادارای زجرآور است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد