خانه » همه » مذهبی » حضرت امام و تشکر از دولت فرانسه

حضرت امام و تشکر از دولت فرانسه

1. تشکر حضرت امام خمینی(ره) از دولت فرانسه در راستای نشان دادن جلوه رأفت و مهربانی اسلام از سوی یک عالم بزرگ شیعی و اخلاق رهبر اسلامی و نوعی تبلیغ تشیع محسوب می شد و تقدیر از کشور و مردمی بود که به هر حال مدتی میزبان حضرت امام بوده و وظیفه مهمان آن را ایجاب می نمود و چشم پوشی از برخی کمبودها و برخوردهای نا مناسب. اما حساب این مسأله با شاه و اطرافیان وی که با خیانت و سرسپردگی خویش،کشور را در اختیار بیگانگان قرار داده و جان هزاران نفر از مردم را گرفته بودند، جداست. اینجا حساب منافع کشور و مردم و موجودیت دین و تشیع در کشور است و مسأله شخصی نیست و جای سکوت و اغماض نبود و نه وجدان انسانی و نه وظیفه اسلامی چنین اجازه ای را به حضرت امام نمی داد.
2. منظور از اصلی ترین یاران امام که به اتفاق همه سران انقلابی از جاسوسان و مهره های انگلستان وآمریکا بودند، چه افرادی هستند؟ اگر منظور امثال بازرگان ، سنجابی و بنی صدر است که این افراد نقش خاصی در پیروزی انقلاب اسلامی نداشتند و پیروزی انقلاب اسلامی محصول رهبری حضرت امام و هدایت روحانیون و نیروهای مذهبی و همراهی مردم بود و در این میان هر چند برخی از جریان های سیاسی از جمله نهضت آزادی و جبهه ملی و… نیز تلاش داشتند، اما توفیق چندانی در جذب مردم نداشتند از این رو پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز نتوانستند خود را با خواست و اراده مردم همراه سازند و سرانجام التقاط آنان و زاویه داشتن آنان با آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی موجب جدا شدن آنان از جریان انقلابی و مردمی شد و به جرگه مخالفان و اپوزیسیون پیوستند.
3.صرف همراهی و حضور برخی افراد و چهره ها در جریان مبارزات انقلابی و کسانی که در ادامه در ردیف جریان های زاویه دار و مخالف با نظام قرار گرفتن به این معنا نیست که جریان انقلاب توسط آنان هدایت شده و حضرت امام از آنان خط می گرفتند. اگر اینگونه بود در ادامه حضرت امام باید این جریان را حمایت می کردند، اما در تحولات دوران انقلاب اسلامی شاهد مقابله حضرت امام با چنین تفکراتی بودیم از رفراندوم جمهوری اسلامی و تأکید بر عنوان جمهوری اسلامی و رد دیدگاههای این جریان ها و گروهها تا تدوین قانون اساسی و جریان تسخیر لانه جاسوسی و برخورد با آمریکا و…
برخورد حضرت امام در فرانسه با سران ملی گرا و تبیین مواضع صریح و روشن خودشان به خوبی عدم توجه ایشان به این جریان ها و تأثیر ناپذیری از آنان را در جریان مبارزات و پس از پیروزی انقلاب اسلامی آشکار می سازد.
به چند نمونه اشاره می کنیم.
دیدار با دکتر سنجابی
دکتر سنجابی که به قصد شرکت در کنفرانس بین‌المللی سوسیالیست‌ها در کانادا به پاریس سفر کرده بود، موفق شد دو بار با امام دیدار کند. در دیدار اول، دکتر سنجابی بیشتر به تبیین مواضع جبهه‌ ملی پرداخت. اما امام دیدار دوم خود با سنجابی را منوط به اعلام مواضع وی درباره‌ شاه کردند، زیرا جبهه‌ ملی به دنبال اجرای طرح «شاه سلطنت کند، نه حکومت» بودند. در واقع مسئله‌ عمده نزد این گروه، دموکراسی و آزادی بود، نه سرنگونی شاه. درحالی‌که امام از اساس به دنبال تشکیل حکومت جمهوری اسلامی و سرنگونی رژیم پهلوی بود. ایشان با حضور شاه و سلطنت‌طلبان تحت هر شرایطی مخالف بودند و تنها به ادامه‌ مبارزه تا سقوط رژیم سلطنت اعتقاد داشتند: «اگر این آدم را امروز شما مهلت دادید و گفتید سلطنت بکنید… البته می‌خواهد شما را بازی بدهد تا مردم ساکت شوند و ندای مرگ بر این سلطنت را فروکش کند»( صحیفه‌ امام، ج4 ، ص ۱۲۸)
سنجابی با قبول شرط امام و تغییر مواضع خود، موفق به دیدار مجدد با امام شد. حاصل این دیدار به صدور و انتشار بیانیه‌ای سه‌ماده‌ای از سوی رهبر جبهه‌ ملی منتهی شد که مورد تأیید امام نیز بود. انتشار متن بیانیه در برخی مطبوعات، شایعه ائتلاف امام و جبهه‌ ملی را دامن زد. امام با رد این شایعه فرمودند: «متذکر می‌شویم که ما با هیچ جبهه و دسته ای رابطه نداشته و نداریم و هرکس و یا هر گروهی که مسائل ما را نپذیرد، او را نمی‌پذیریم»( مصاحبه مجله‌ المستقبل با امام خمینی، ۱۵ آبان ۱۳۵۷ (۶ نوامبر ۱۹۷۸)
در واقع علت واکنش امام به این شایعه، علاوه بر اختلافات ایدئولوژیک امام با این گروه، به مشی مبارزاتی امام برمی‌گردد. بدین معنا که امام از آغاز مبارزات خود، زیر بیرق هیچ‌یک از احزاب سیاسی نرفته و همواره مستقل از دیگر جریانات سیاسی، مبارزات انقلابی خود را ادامه دادند. از طرفی گرچه بیانیه‌ منتشرشده مورد تأیید امام نیز قرار گرفت، اما امام آن را امضا نکردند و این خود دلیلی است بر عدم پذیرش کامل این گروه.
دیدار با مهندس بازرگان
مهندس بازرگان از دیگر افرادی بود که در ۳۰ مهر ۵۷ در پاریس به دیدار امام رفت. در این دیدار، بازرگان بیشتر بر مبارزه با شاه و رژیم پهلوی تأکید داشت و معتقد بود در روند مبارزه «لبه‌ تیز حمله فعلاً بهتر است به استبداد باشد، نه استعمار…»( خاطرات بازرگان: شصت سال خدمت و مقاومت: گفت‌وگو با سرهنگ غلامرضا نجاتی، تهران، نشریات ادواری، ص ۲۳۵)
درحالی‌که امام به گفته‌ مهندس بازرگان، با آرامشی که در باب قطعی بودن پیروزی انقلاب داشتند، به‌راحتی آمریکا را نادیده می‌گرفتند. مواضع امام و خونسردی ایشان در رابطه با آمریکا و هیچ‌انگاری آن، نشان از قاطعیت ایشان در مبارزه با استعمار و سیاست‌های آمریکا و نیز پیروزی انقلاب داشت. به همین دلیل، بازرگان پس از دیدار با امام عنوان کرده بود: «امام به شیوه‌ مبارزه خود و پیروزی انقلاب آن‌قدر اطمینان دارد که با ما درباره‌ پس از مرحله‌ی پیروزی سخن می‌گویند…»( طباطبایی، فاطمه ، اقلیم خاطرات، انتشارات عروج، 1390، ص ۴۴۶)
دیدار با سید جلال‌الدین تهرانی
از شخصیت‌های سیاسی مهم دیگری که موفق به دیدار با امام در پاریس شد، سید جلال‌الدین تهرانی رئیس شورای سلطنت بود. این شورا برای حفظ رژیم سلطنتی در ایران تشکیل شده بود و در ۲۶ دی ۱۳۵۷ تهرانی به ریاست آن انتخاب شد. تهرانی بعد از تبعید امام به پاریس، با توجه تحولات کشور، تصمیم به ملاقات با امام گرفت. بنابراین برای مذاکره با رهبری انقلاب، وارد پاریس شد. اما امام عنوان نمود که با هیچ‌یک از نماینده‌های سلطنتی ملاقات نخواهم کرد و شرط استعفای وی از شورای سلطنت و اعلام غیرقانونی بودن شورا را جهت اجازه‌ی ملاقات صادر نمود. تهرانی نیز در اقدامی غیرمنتظره، استعفانامه‌ خود را امضا و به امام تقدیم کرد. این استعفا علاوه بر آنکه ضربه‌ مهلکی بر شورای سلطنت و رژیم پهلوی بود، قاطعیت امام در برابر رژیم پهلوی را نیز نشان می‌داد.
4.پارادوکس و تناقض در پیش داوری نسبت به انقلاب اسلامی و درک نکردن و اقعیت آن و حقایق تاریخی است. با کدام عقل و منطق می توان پذیرفت که قدرتهای بزرگ آن زمان به ویژه آمریکا که قدرت مسلط بر کشور در آن زمان محسوب می شد و رژیم پهلوی حافظ منافع و جزیره ثبات این کشور محسوب می شد و با توجه به موقعیت راهبردی ایران، حاضر به سرنگونی آن با نظامی باشند که دست آنان را از منابع کشور کوتاه نموده و دشمنی با نظام سلطه و دفاع از مظلومان جزو شعارهای اصلی آن بوده و با فرهنگ دینی خود ، فرهنگ غرب را به چالش بکشاند. به طور منطقی اگر قرار به جایگزینی رژیم بود، قاعدتاً باید جایگزین رژیم پهلوی، رژیم وابسته دیگری می شد که بتواند منافع آمریکا را در این کشور و منطقه استمرار بخشد و در مسیر اهداف آنان گام بردارد رژیمی مانند رژیم سعودی نه نظام شیعی که بر اساس مبارزه با سلطه جویی و ظلم شکل گرفته و به دنبال استقلال و عزت خویش است.
این ادعا که آمریکا با سرنگونی رژیم شاه مشکلی نداشت با تصریح مقامات این کشور به هیچ وجه سازگاری ندارد. به عنوان نمونه «برژنسکی» مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا اظهار می دارد : «موقعیت استراتژیک ایران آن چنان برای غرب اهمیت دارد که آمریکا بایستی به هر ترتیب شده و حتی با اقدام نظامی جلو این که غرب ایران را از دست بدهد، را بگیرد»( روزنامه اطلاعات، ۲۸/۱/۶۲)
همچنین اسناد تاریخی و مدارک کشف شده از سفارت آمریکا در ایران نیز به خوبی مبین این موضوع است که غرب نه تنها از هیچ گونه تلاشی در جهت تقویت پایه های رژیم پهلوی در ایران دریغ نمی ورزید ، بلکه احتمال وقوع انقلاب و سرنگونی رژیم پهلوی را نیز به هیچ وجه نمی داد ؛ چنانکه سازمان تحلیل اطلاعات دفاعى که وزارت دفاع و نیروهاى مسلح آمریکا را تغذیه اطلاعاتى مى نماید در ماه اوت (مرداد ۱۳۵۷ ) در ارزیابى از موقعیت رژیم پهلوى اظهار مى کند: «ایران در وضعیت انقلابی یا ما قبل انقلابی قرار ندارد و سازمان سیا در ارزیابی اطلاعاتی مورخ ۲۸ دسامبر ۱۹۷۸ ( ۶ مهر ۱۳۵۷ ) اعلام کرد ، انتظار مى رود که شاه در ده سال آینده نیز همچنان به صورت فعال در قدرت بماند» . از سوی دیگر در شعارها و موضع گیریهای انقلابیون و رهبران آن ها نیز نه تنها هیچ گونه شاهدی بر حمایت ازقدرتهای غرب و شرق وجود ندارد بلکه برعکس مبین تضاد و خصومت شدید نهضت انقلابی با نفوذ و سلطه استعمارگران بوده ، و تازمان کنونی نیز همچنان به قوت خود باقی است و یکی از جدی ترین تهدیداتی است که اردوگاه شرق و غرب را با بحران و چالشی عظیم مواجه ساخت . چنانکه «پاتریک کلاوسون» رئیس تحقیقات مؤسسه سیاست های خاور نزدیک واشنگتن نیز اعتراف می کند: «جمهوری اسلامی یک خط عقیدتی به حساب می آید که نمی توان آن را سبک شمرد ایران به عنوان یک خطر بالقوه از لحاظ برد جغرافیای منحصر به فرد است».( اسدالله خلیلی ، روابط ایران و آمریکا، بررسی دیگاه نخبگان آمریکایی، مؤسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ایران معاصر، تهران: ۱۳۸۱، ص ۴۸۶)
ریچارد مورفی , معاون پیشین وزیر خارجه آمریکا در گزارشی خطاب به نمایندگان کنگره آمریکا گفت:« اولویت های آمریکا مبتنی بر حفظ جریان جریان آزاد نفت از خلیج فارس, مهار کردن نفوذ روسیه و جلوگیری از رادیکالیسم اسلامی است . پدیده انقلاب اسلامی ایران دیگر تنها یک مسأله استراتژیک متعارف نیست , مسأله امواجی است که این انقلاب پدید آورده و بنیادهای تمدن معاصر کاپیتالیستی و سوسیالیستی غرب را به لزره انداخته است .»( واعظی , حسن , ایران و آمریکا , تهران : سروش ،1379 , ص 314)

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد