خانه » همه » مذهبی » حقیقی یا اعتباری بودن مفاهیم اخلااقی

حقیقی یا اعتباری بودن مفاهیم اخلااقی


حقیقی یا اعتباری بودن مفاهیم اخلااقی

۱۳۹۷/۰۴/۲۷


۶۰۵ بازدید

سلام اگر امور اخلاقی و مفاهیم اخلاقی انتزاعی و اعتباری باشند پس یعنی کشک و بی ارزش هستند!؟

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
این که در اخلاق می‌گوییم: مثلا «دروغ بد است» یا «ظلم به دیگران بد است»؛ «راست گویی خوب است»؛ و….گزاره هایی اخلاقی و دارای مفاهیم کلی هستند.
این که گزاره اخلاقی از کدام نوع از مفاهیم هستند: مفاهیم ماهوی یا فلسفی یا منطقی.در میان مسائل فلسفة اخلاق، آنچه که اساسی تر و مهمتر از همه به نظر می رسد، «ماهیت گزاره های اخلاقی» است؛ یعنی اینکه آیا گزاره های اخلاقی از سنخ قضایای واقعی و خارجی است و یا از نوع قضایای اعتباری است؟ و اگر اعتباری است، آیا از امور اعتباری محض است که صرفاً بستگی به اعتبار معتبِر دارد، یا آنکه از اعتباراتی است که ریشة تکوینی و منشأ انتزاع واقعی دارد؟ خلاصه آنکه گزاره های اخلاقی از سنخ گزاره هایِ اخباری است یا انشایی؟ این مسئله در فلسفة اخلاق جنبة کانونی و محوری دارد؛ به گونه ای که مسائل دیگر از قبیل اطلاق یا نسبیت، معیار ارزش اخلاقی، معقول و منطقی بودن گزاره های اخلاقی و … بستگی به نوع نظریه ای دارد که در این مسئله اتخاذ می شود.
*حقیقی یا اعتباری بودن ارزش‌ها:
در باب حقیقی یا اعتباری بودن ارزش‌ها دو تلقی و دیدگاه را می‌توان بیان کرد:
1. نگاهی که عقیده دارد هیچ ارزشی ریشه در واقعیت‌ها ندارد.
2. نگاه دوم معتقد است لااقل پاره‌ای از ارزش‌ها ریشه در واقعیت‌ها دارند.
ارزش‌های دینی، ارزش‌های اخلاقی و بسیاری از ارزش‌های حقوقی از آن دسته ارزش‌هایی هستند که ریشه در واقعیت‌ها دارند و به اموری از قبیل سلیقه‌های فردی و قراردادهای اجتماعی وابسته نیستند. این دسته از ارزش‌ها اموری نفس الامری‌اند که باید درست همچون حقایق ریاضی، فلسفی و علمی کشف شوند و عملی گردند (مصباح یزدی، محمدتقی (1372)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، (دوم) قم: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم. ص 206 تا 208).
در نظام ارزشی اسلام، محور ارزش‌ها افعال اختیاری انسان است و رابطه بین رفتار و اهداف انسان بر اساس قانون علیت، قابل تبیین است (همو، 1385، پیش‌نیازهای مدیریت اسلامی (مشکات 1 ـ 2/6)، (اول) قم: مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ص 146).
بنابراین ویژگی ارزش‌های دینی عبارت خواهد بود از:
1. ثبات و پایداری 2. مطلق بودن 3. داشتن ریشه در واقعیات نفس‌الامری 4. عقلانی یا وحیانی بودن 5. فراگیری و شمول 6. برخورداری از ارتباط و انسجام کافی 7. قابلیت تبیین عقلانی 8. حسن فعلی و فاعلی و غایی 9. مراتب داشتن ارزش‌ها. از این‌رو ارزش‌های دینی، لزوما، موصوف به اوصاف صدق، فایده‌مندی، معتمَد بودن، جاودانگی و تکوینی هستند.
*منشأ ارزش‌های اخلاق:
بحث منشأ بودن دین یا عقل برای اخلاق، وابستگی بسیاری به بحث عقلی بودن و یا شرعی بودن حُسن و قُبح دارد. در این‌باره نظریات گوناگونی مطرح شده است. نظریه درست همان است که گروهی از مسلمانان گفته‌اند و آن‌این‌که حُسن و قُبح، ذاتی اشیاء است و عقل، حسن و قبح را درک می‌کند و «حسن و قبح دو امر عقلی هستند». بر این اساس، عقل، حاکم بر حسن و قبح صفات اخلاقی خواهد بود و منشأ اخلاق، عقل می‌باشد؛ و اخلاق، اعتباری بنفسه داشته و از عقل سرچشمه می‌گیرد. اما ناگفته نماند؛ کسانی که اخلاق را مبتنی بر عقل دانسته و معتقد به حُسن و قُبح عقلی شدند، چنین نیست که مقام کشف افعال پسندیده و ناپسند را لزوماً تنها بر عهده عقل بگذارند. اندیشمندان اسلامی بر این نکته تأکید می‌کنند که برای درک برخی و حتی بسیاری از آموزه‌های پسندیده و ناپسند اخلاقی به آموزه‌های دینی نیاز است. یکى از ویژگی‌هاى مهم این نظریه، آن است که هم به نقش عقل و هم به نقش وحى در منشأ و تشخیص صفات اخلاقى توجه شده است. بنابراین، هر چند بخشی از صفات اخلاقى را می‌توان از راه تعقل به دست آورد؛ اما عقل و وجدان براى تشخیص همه ارزش‌ها و فضایل و رذایل کافى نیست و به سبب محدودیت‌هاى آن به دستگیرى و راهنمایى وحى آسمانى در قالب دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحى الهى و عقل، دو منبع اساسى در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقی‌اند.
اما هنگامی که آدمی به وسیله وحی و عقل فضایل و رذایل را شناخت، چگونه می‌تواند آنها را در زندگی فردی و اجتماعی خود پیاده کند، علمای اخلاق با توجه به آیات و روایات و احکام عقلی به تبیین و توضیح آنها پرداخته و راه‌کارهایی نیز بیان کرده‌اند.
سرچشمه بایدها و نبایدهای اخلاقی چیست؟ این‌که رفتار و یا گفتاری فضیلت شمرده می‌شود و یا کردار و گفتاری رذیلت نام نهاده می‌شود، آیا سرچشمه آن تنها عقل است، یا تنها دین و وحی است و یا سرچشمه معرفی فضایل و رذایل اخلاقی دین و عقل با هم است؟
پیرامون سابقه زمانی این بحث اندکی اختلاف وجود دارد؛ برخی این بحث را متعلق به جهان امروز می‌دانند هر چند معتقدند مقدمات آن از قدیم بوده است و برخی نیز اصل بحث را دارای سابقه زمانی طولانی دانسته‌اند.[1] در هر صورت آنچه مسلم است این‌که فراگیر شدن این بحث بیشتر در جهان غرب و با تضعیف دین و وحی الهی، بوده است؛ غربی‌ها وقتی از دامان دین فراتر رفتند، برای اخلاق اعتباری دو چندان قائل شدند و کم کم این بحث رشد پیدا کرد که اخلاقی که جدای از دین است چه سرچشمه­ای دارد؟ اما پیرامون منشأ بودن دین یا عقل در اخلاق باید گفت: این بحث، وابستگی بسیاری به حُسن و قُبح عقلی و یا شرعی دارد.[2]بیشتر اندیشمندانی که منشأ ارزش‌های اخلاق را دین و وحی می‌دانند، قائل به وابستگی ارزش های اخلاقیات به دین در مقام ثبوت شده‌اند؛ یعنی بایدها و نبایدهای اخلاق معنایی ذاتی ندارد، و حجیت و اعتبار خود را از دین می‌گیرد؛ هر چه دین آن‌را خوب بداند، آن چیز خوب خواهد بود، و هر چه را بد بنگارد، باید آن‌را بد دانست. در میان مسلمانان، نظریه این گروه را در بحثی تحت عنوان «حُسن و قُبح شرعی» جای می‌دهند. پیشتازان این نگرش فکری در اسلام، اشاعره بوده‌اند، که اخلاق و خوب و بد بودن اشیاء را به شرع نسبت می‌دهند. اشاعره معتقد بودند دین و وحی با حجیت بنفسه اخلاق ناسازگار است. ایشان در واقع دین را به نوعی برتر از اخلاق می‌دانستند. آنسلم (Anselm) قدیس هم در مسیحیت به این قول قائل بود. کسانی مثل اشاعره و آنسلم معتقد بودند دین و اوامر و نواهی خدا فوق اخلاق است. اشاعره به روشنی می‌گفتند اگر خدا یزید را به بهشت ببرد و سلمان را به جهنم، هیچ مشکلی نیست.[3] متکلمان اسلامی با دلایل عقلی و نقلی این نظریه را رد کرده و نپذیرفته‌اند.[4]
در مقابل؛ نظریه درست همان است که گروهی از مسلمانان گفته‌اند و آن‌این‌که حُسن و قُبح، ذاتی اشیاء است و عقل، حسن و قبح را درک می‌کند و «حسن و قبح دو امر عقلی هستند».[5] بر این اساس، عقل، حاکم بر حسن و قبح صفات اخلاقی خواهد بود و منشأ آنها، عقل می‌باشد؛ و اخلاق، اعتباری بنفسه داشته و از عقل سرچشمه می‌گیرد. اما ناگفته نماند؛ کسانی که اخلاق را مبتنی بر عقل دانسته و معتقد به حُسن و قُبح عقلی شدند، چنین نیست که مقام کشف افعال پسندیده و ناپسند را لزوماً تنها بر عهده عقل بگذارند. اندیشمندان اسلامی بر این نکته تأکید می‌کنند که برای درک برخی و حتی بسیاری از آموزه‌های پسندیده و ناپسند اخلاقی به آموزه‌های دینی نیاز است. حُسن و قُبح برخی از افعال امری کاملاً واضح و بدیهی است،‌ حسن «صدق و راست‌گویی» و قبح «کذب و دروغ‌گویی»، از جمله اموری هستند که در کشف آنها هیچ نیازی به شرع و دین نیست، و با توجه عقل به دست می‌آید، اما در کنار اینها مواردی از آموزه‌های اخلاقی وجود دارد -مانند بسیاری از احکام عبادی- که تنها با بهره‌گیری از شریعت به دست می‌آیند.[6] یکى از ویژگی‌هاى مهم این نظریه، آن است که هم به نقش عقل و هم به نقش وحى در منشأ و تشخیص صفات اخلاقى توجه شده است.
با توجه به آنچه گذشت و بر اساس روش عقل‌گرایی اعتدالی، آنچه در اینجا پذیرفتنی است نیازمندی اخلاق به دین در کشف برخی از گزاره‌های اخلاقی، است. پذیرش حسن و قبح ذاتی افعال به معنای آن است که برخی از اعمال در عالم واقع مصداق عدل‌اند و برخی دیگر مصداق ظلم. نکته در خور توجه آن است که عقل آدمی چه بسا در تعیین این مصداق به خطا می‌رود و چاره‌ای جز مددجویی از وحی ندارد.[7] بنابراین، هر چند بخشی از صفات اخلاقى را می‌توان از راه تعقل به دست آورد؛ اما عقل و وجدان براى تشخیص همه ارزش‌ها و فضایل و رذایل کافى نیست و به سبب محدودیت‌هاى آن به دستگیرى و راهنمایى وحى آسمانى در قالب دین کامل نیازمند است. براساس این دیدگاه وحى الهى و عقل، دو منبع اساسى در شناخت و منشأ بایدها و نبایدهای اخلاقی‌اند و براى تشخیص آنها باید هم به اوامر و نواهى الهى روى آورد و هم از موهبت عقل خدادادى بهره مند شد. تا عقل و وحی در کنار یکدیگر، ثمرات عملی بسیاری را برای انسان به همراه داشته باشد. یکی از این ثمرات به شرح زیر است:
گزاره‌های عقلی اخلاقی، به تنهایی شامل یک سری قواعد و دستورات خشکی است که به تنهایی نمی‌تواند انگیزه کافی را برای انجام فعل در شخص ایجاد کند. هر شخصی دوست دارد در پی انجام هر فعل اخلاقی، از مهر و لطف ویژه‌ای برخوردار شود و با این کار عنایت و عطوفت ویژه‌ای را نسبت به خود جلب کند. دین اسلام با مطرح ساختن حقایقی مانند رضایت پروردگار، ثواب و عقاب، و مراقب خطوات و وسوسه‌های شیطانی بودن، این انگیزه قوی را در انسان ایجاد می‌کند تا همواره رضایت الهی را در افق افعال اخلاقی خود ببیند و در جهت کسب آن گام بردارد.
به‌علاوه؛ ثواب و عقاب یک ضمانت اجرایی برای برای عملی شدن قواعد عقلی اخلاقی در جامعه است. اصولاً هر قانون و مصوّبه‌ای مادامی که از ضمانت اجرایی برخوردار نباشد در اجرا دچار مشکل شده و به صورت جوهری بر کاغذ باقی خواهد ماند. قواعد عقلی نیز به عنوان مجموعه‌ای‌ از قواعد و دستورات که رفتار صحیح انسان در این دنیا را تنظیم می‌کند از این قاعده مستثنا نبوده و برای تحقّق نیازمند نیرویی است تا اجرای آن‌را تضمین کرده و با متخلّفان از این اصول برخورد کند. در این میان، دین و وحی با نظام پاداش و کیفر و مجازات خود یک ضمانت اجرای ما فوق طبیعی را فراهم می‌سازد. که در صورت اخلاقی زیستن، به حیاتی ابدی و سعادتی جاودان نائل می‌شود و از نعمت‌های اخروی بهره‌مند خواهد شد و از سوی دیگر وی را از عواقب سوء بداخلاقی و عدم پایبندی به اصول اخلاقی بر حذر داشته و دچار شدن به عذاب‌های دردناک اخروی را پیامد تخلّف از این اصول معرّفی کرده‌اند.
[1]. ر.ک: مجله آیین، شماره 16، میزگرد بررسی اخلاق و دین، با حضور غلامرضا اعوانی، شهرام پازوکی، سروش دباغ، علی‌رضا علوی‌تبار، مصطفی محقق داماد، ‌مهر 1387ش.
[2]. ر.ک: پیوند دین و اخلاق از منظر علامه طباطبایی، اکوان، محمد، مجله پژوهش دینی، شماره 22، ص 115، بهار و تابستان 1390ش.
[3]. ملکیان، مصطفی، دین و اخلاق، مجله آیین، شماره 16، ص 15، مهر 1387ش.
[4]. ر.ک: «حسن و قبح افعال»، سؤال 37626؛ «نقش منابع دینی در اخلاق»، سؤال 562؛ یوسفیان،‌ حسن، کلام جدید، ص 355، انتشارات سمت، مؤسسه آموزشی امام خمینی، تهران، ‌1389ش.
[5]. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، محقق و مصحح: حسن‌زاده آملی، حسن، ص 417، مرکز نشر اسلامی، قم،‌ 1425ق.
[6]. ر.ک: کلام جدید، ص 355 – 356.
[7]. کلام جدید، ص 357.
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد