خانه » همه » مذهبی » خدا مرا فراموش کرده

دانلود کتاب های امتحان شده

خدا مرا فراموش کرده


خدا مرا فراموش کرده

۱۳۹۸/۰۸/۱۰


۳۰۹۷ بازدید

سلام و خسته نباشید سوالم اینه ممکنه خدا بنده هاشو فراموش کنه؟ احساس میکنم خدا صدامو نمیشنوه هرچی دعا میکنم بی اثره ۵ساله از خدا میخوام کار همسرم درست شه ولی نمیشه هر چی دنبال کار میگردیم نه خودم موفق میشم کار پیدا کنم نه همسرم به هر دری میزنیم بستس اگرم کاری پیدا شه یا موقته یا وقتی میخواد جور شه یهو خراب میشه اصلا شانس نداریم زندگیمون خیلی سخت شده دیگه کم اوردیم هیچ امیدی نداریم چیکار کنم خدا به مام نظر کنه

مقدمه :
بعضی از ما انسانها شبیه به بازیکن فوتبالی می مانیم که بدون هیچ شناخت و درکی از بازی فوتبال و قوانین آن , وارد زمین شده و مشغول به بازی شده ایم ؛ لذا بی هدف به هر طرف حرکت کرده , دروازه ی خودی را از رقیب تشخیص نمی دهیم . از زمین خوردن خود ناله ها و شکایتها داریم و از گل خوردن , دچار یأس و نا امیدی می شویم و ….
در حالی که یک بازیکن فوتبال باید بداند که مدت زمان بازی چقدر است ؟ قوانین و احکام بازی چیست ؟ قدرت رقیب تا چه حد است ؟ او باید بداند زمین خوردن لازمه ی بازی است اما خاتمه ی آن نیست ؛ بلکه باید بلافاصله بلند شده , مبارزه را از نو شروع کند . هر گاه بی دقتی کرد و گل خورد باید در فرصت باقی مانده تلاش کند و رقیب را شکست دهد و ….
پرسشگر گرامی!
بدان که دنیا محل بازی ما در آن است و قوانین خاص خود را دارد و تا زمانی که به احکام و دستورات نحوه ی بازی در آن , آگاه نباشیم واله و سرگردان خواهیم بود و جز شکست , نصیبی نخواهیم داشت . ولی فرق اصلی بین دو مثال مذکور اینست که ایفای نقش در دنیا , حقیقتی است که استعدادهای انسان را شکوفا کرده , سعادت یا شقاوت ابدی را به بار می آورد ؛ ولی بازی در فوتبال , تنها سرگرمی و ورزش است .
خداوند مهربان ما را آفرید و در وجود مان استعدادهای فراوانی قرار داد تا در اثر مواجهه ی با سختی ها و مشکلات , حرکت صحیح و برنامه ریزی دقیق , آن استعدادها شکوفا شود و مدت زمان تلاش و کوشش در این جهت را نیز ایام عمری قرار داد که بتوانیم بهترین بهره را ببریم .
بعنوان مثال به یکی از قوانین حاکم بر زندگی دنیا اشاره می کنم : – دنیا دار تزاحم و مشکلات فراوان است . انتظار زندگی کردن بدون سختی و مشکلات , انتظاری نا بجا و بدور از واقعیت است . لذا اگر با این آمادگی , با سختیها و مشکلات روبرو شویم , تحمل سختیها برایمان راحت تر شده و بدنبال حل مشکل می گردیم .
واقعیت دیگر زندگی اینست که : – داشتن مال و ثروت و جاه و مقام , دلیل بر دوست داشتن خداوند و عزت نیست ؛ از طرفی فقر وعدم برخورداری از جاه و جلال اجتماعی نیز دلیل بر خواری و عدم علاقه ی خداوند نسبت به بنده نیست، نگاه کنید به: فجر/15:
« فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ و أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ» اما هر گاه خداوند انسان را آزمایش کند و به او اکرام و نعمت دهد می گوید: پروردگارم گرامیم داشت و اما هرگاه او را بیازماید و روزیش را تنگ گیرد می گوید: پروردگارم خوارم ساخت ؛ نه هرگز چنین نیست…..
لذا وقتی به زندگی ائمه اطهار ( علیهم السلام ) که بهترین خلق خدا بودند نگاه می کنیم , می بینیم که سراسر زندگی آنها توام با سختی و مشکلات بود ؛ اما نکته ی قابل توجه در زندگی آن ذوات مقدس و نورانی این است که آنها در مقابل مشکلات , سر خم نمی کردند و از پای نمی نشستند ؛ بلکه تکلیف و وظیفه ی خود را انجام می دادند , یا سختی برطرف می شد و یا نمی شد ! مهم اینست که سختی ها پله های عروج مؤمنند ؛ باید یاد بگیریم چگونه از این پله ها بالا برویم . حکمت الهی ایجاب می کند که هر کس راه خیر و شر را بی هیچ اجباری انتخاب کند : انا هدیناه السبیل اما شاکراً و اما کفورا ما انسان را راهنمایی کردیم یا شکر گزار خواهد بود و یا نا سپاس .
– ممکن است مشکلات به وجود آمده بنا بر حکمت الهی با شد واین سختیها آزمایش ایمان شما باشد! . در این صورت بدان که مورد توجه خاص خداوند هستید ؛ چرا که :هرکه در این درگه مقربتر است جام بلا بیشترش می دهند.
تنها کافی است نیم نگاهی به زندگی حضرت زهرا ( سلام الله علیها ) و پدر بزرگوار و همسر عزیز و فرزندان دلبندش بیاندازیم و ببینیم اینها که گل سر سبد خلقت بودند با چه مشکلاتی دست به گریبان شدند . لذا دستور حضرت حق است که در همه چیز آنها را الگو و رهبر قرار داده و از آنها پیروی کنیم ؛ اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم از خدا و رسول و صاحبان امر اطاعت کنید .
منظور از بیان این نکات این نیست که در مواجهه ی مشکلات , دست روی دست گذاشته و تنها تحمل کنیم ؛ بلکه باید به بهترین وجه ممکن , در رفع مشکلات کوشش کرد .
ای عزیز بدان که :
دور گردون ، گر، دو روزی بر مراد ما نرفت———– دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور
با تکیه بر خداوند که تکیه گاهی مثل او نیست و توسل بر پاکانی که واسطه های فیض هستند و همچون آنان در پاکی و طهارت وجود ندارد و نیز با مشورت با صاحب نظران , به آنچه تکلیفت می باشد عمل نما و منتظر دستگیری حضرت حق باش .وبدان که اگر گناه در زندگی وارد شود مشکلات را بدنبال دارد،سعی کنید وظائف دینی را انجام داده واز گناهان بطور کلی دوری نمائید تا مشکلات حل شود.
توجه توجه:
1- گاهی اوقات خواسته انسان را دیر می دهند و به تاخیر می اندازند ولی خوب و مناسب و در خور می دهند بنا بر این نباید عجله داشت و نا امید شد. هر کاری به موقع خود درست می شود .
2- قاعده کلی این است که اگر چیزی زود به دست آید انسان قدر آن را نمی داند ولی اگر پس از زحمت و سختی و جستجو به دست آید انسان قدر آن را بیشتر می داند و در کام انسان لذیذتر و گواراتر است
3- شما با توکل به خدا و توسل به اولیای او و به کار گیری توان و استعداد های جوانی با عنایت حق تعالی در خواسته خود موفق خواهید شد و به مراد خود خواهید رسید و در این تردیدی نداشته باشید .
4- گفتن ذکر نورانی لا حول و لا قوه الا بالله و نیز ذکر : یا فتاح با توجه به معنای آنها در رسیدن به خواسته ها موثر است .
5- سعی کنید گناهی اگر در زندگی تان هست ترک کنید و زیاد استغفار بگویید. این ذکر کلید حل بسیاری از مشکلات است و روزی را زیاد می کند.
6- نذر کنید و از نماز و روزه کمک بگیرید. ائمه اطهار ع هنگامه مشکلات نذر روزه می کردند. و از این طریق حل مشکل را از خداوند می خواستند.
7- توصیه می کنیم با نیت خالص به زیارت امام هشتم ع بروید و از مقام ولایت ایشان در رفع مشکل کمک بخواهید و ایشان را واسطه میان خود و خداوند قرار دهید.
8- شیخ ابن فهد در کتاب«عدّة الدّاعى»از امام رضا علیه السّلام روایت کرده:هرکس پس از نماز صبح این کلمات را ادا کند حاجتى نخواهد مگر آنکه برایش فراهم شود،و خداوند آنچه براى او اهمیت دارد برایش آماده سازد،و آن کلمات این است:
بِسْمِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ فَوَقَاهُ اللَّهُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُوا لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذَلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ مَا شَاءَ اللَّهُ لا مَا شَاءَ النَّاسُ،مَا شَاءَ اللَّهُ وَ إِنْ کَرِهَ النَّاسُ حَسْبِیَ الرَّبُّ مِنَ الْمَرْبُوبِینَ حَسْبِیَ الْخَالِقُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ حَسْبِیَ الرَّازِقُ مِنَ الْمَرْزُوقِینَ حَسْبِیَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ حَسْبِی مَنْ هُوَ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِی مَنْ کَانَ مُذْ کُنْتُ لَمْ یَزَلْ حَسْبِی حَسْبِیَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ.
به نام خدا،درود خدا بر محمد و خاندانش،کارهایم را تنها به خدا واگذار میکنم چه خدا به حال بندگان خویش آگاه است (غافر آیه 45)پس خدا او را از نیرنگ آنها نگاه داشت،معبودى جز تو نیست،پاک و منزهى،همانا من از ستمکاران بودم، پس به درخواست او(یونس)پاسخ گفتیم و او را از غم رهانیدیم و بدینسان مؤمنان را رهایى میبخشیم[انبیاء:8]خدا ما را بس است و نیکو وکیلى است پس همراه با نعمت و فضل خدا و درحالیکه هیچ آسیبى به آنها نرسیده بود بازگشتند:آنچه خدا بخواهد همان میشود،هیچ نیرو و توانى نیست جز آنکه به خدا متکى است.آنچه خدا بخواهد آن میشود نه آنچه مردمان بخواهند،آنچه خدا بخواهد خواهد شد گرچه مردمان خوش ندارند،پروردگار از یارى پروردگان،آفریدگار از کمک آفریده ها،روزیدهنده از لطف روزیخواران،خداى- یکتا پروردگار جهانیان کفایتم میکند،مرا بس است آن که به حقیقت مرا بس است،مرا بس است آن که همواره مرا بس است،مرا بس است آن که همواره از آنگاه که بوده ام مرا بس بوده است،مرا بس است خدایى که معبودى جز او نیست،بر او توکل نمودم،و اوست پروردگار عرش بزرگ.
جمع بندی :
1- گره افتادن در کار موضوعی درست است و با اصول و مبانی اعتقادی و آیات و روایات هماهنگ و موافق است .
2- معنای گره افتادن در کار هموار نبودن مسیر امور و برخورد آنها با موانع و مشکلاتی است که سد راه به نتیجه رسیدن آنها است.
3- عوامل فراوانی در ایجاد گره در کارها نقش دارند برخی شناخته شده و برخی ناشناخته هستند ولی مهم آن است که نوعا این گره ها نتیجه اعمال و رفتار و نیت های بد خود ما است و در واقع از ما است که بر ما است .
4- بی شک مهم ترین عامل در شکل گیری این موانع و گره ها گناهان و ترک واجبات الهی است که توفیق را از انسان سلب کرده و موجب پیچیده شدن و برخورد امور با موانع می شود .
5- بر همین اساس است که در منابع اسلامی و روایات اهل بیت –ع- برای ازبین بردن این موانع و گشودن این گره ها دستور استغفاروتوسل به اهل بیت داده شده و این معنایش این است که گناهان مانع ساز می باشند و باید با استغفار و طلب مغفرت از خداوند وطلب توجه از انوار اهل بیت علیهم السلام موانع و مشکلاتی را که با گناه و معصیت ایجاد شده از میان بر داشت و زمینه نزول رحمت و فیض الهی و مهیا شدن توفیق را فراهم ساخت .
تاثیر تقوا در معاش امروز و گشایش کارها
در دو مرحله پاسخ می دهیم : 1- نقش تقوی در گشایش کارها 2- رزق وروزی
قبل از بیان نقش تقوی در گشایش کارها لازم است که راجع به «تقوی» توضیحی داده شود : منظور از «تقوی» که از ماده «وقایه»به معنی نگهداری است، این است که انسان خود را از زشتیها ، آلودگیها وگناهان نگهدارد وبرکنار کند. (مهمترین نکته در رعایت تقوی ترک امور مشتبه و مشکوک است)
به آیه دیگری ازقرآن توجه کنیم ؛ (اعراف/26): ((یا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ وَ رِیشاً وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ)) اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستادیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زینت شماست اما لباس پرهیزگارى بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر (نعمتهاى او) شوند.
این آیه بیانگر آن است که تقوی برای انسان لباس است ولباسی بهتر از لباس ظاهر است ، زیرا لباس ظاهر عیوب ظاهری را می پوشاند اما لباس تقوا عیوب باطنی و رذایل اخلاقی را می پوشاند.
پس تقوی نیز لباس است منتهی لباس باطن،و لباس بودنش زمانی مشخص خواهد شد که پرده ها کنار روند و باطنها به ظهور برسند. و این در نشئه دیگر و در قیامت برای همگان رخ می دهد. تقوی ملکه ایی است در وجود انسان و چیز جدای از او نیست .
توضیح بیشتر اینکه : لباس اخروی همان ظهور تقوای شخص است وهرکس اهل تقوی باشد درمحشر بی لباس محشور نمی شود. یعنی تقوای او بصورت لباس ظهور کرده و او را ازگزند حوادث وخطرات قیامت که انها نیز از اعمال خود اوست، حفظ می کند پس تقوا لباس باطنی است وچون اخرت محل ظهور باطن هاست وگناهان نیز باطن انسان را عوض کرده و کریه می کنند پس لباس باطنی تقوا پوششی است بر باطن انسان، به این گونه که اولا گناه انجام ندهد تا لازم باشد پوشش انرا بپوشاند و ثانیا اگرگناهی انجام داده با توبه انرا بپوشاند .
با توضیحات داده شده نتیجه می گیریم در قیامت و در صحنه محشر کسانی که اهل تقوا وعمل صالح بودند لباس و پوشش مناسب دارند و آن ظهور تقوایی است که در دنیا داشتند و کسانی که اهل تقوا نبودند لباس ندارند و عریان بوده و تمام عیوبشان در منظر و مرئای اهل محشر قرار می گیرد.
هنگامی که انسان خلقتش تکمیل شد خداوند «بایدها ونبایدها» را به او تعلیم کرد، انسانی که از نظر آفرینش مجموعه ای از «گِل بدبو» و«روح الهی» است واز نظر تعلیمات ، وجودی است که میتواند در قوس صعودی برتر از فرشتگان وملائکه گردد وآنچه در وهم ناید، آن شود وبه قول سعدی : رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند// بنگر که تا چه حد است طیران آدمیت
رسیدن به این مقام در گرو رام کردن شیطان نفس وبرداشتن وپاره کردن بندهای شهوت است که جز در سایه تقوا میسر نیست.طیران مرغ دیدی تو زپایبند شهوت بدرآی تا ببینی طیران آدمیت
واز طرفی در قوس نزولی از حیوانات درنده نیز پست تر گردد وبه مرحله «بل هم اضل» برسد واین منوط به آن است که با اراده و انتخابگری خویش کدام مسیر را برگزیند.در سوره بلد آیه 10 آمده است «وهدیناه النجدین»:«ما انسان را به خیر و شر هدایت کردیم» به تعبیر دیگر قدرت تشخیص وعقل ووجدان بیدار به او داده که فجور وتقوی را از طریق عقل وفطرت دریابد.
نتیجه سخنان بالا این است که : برای رسیدن به تقوی بایستی واجبات را انجام ومحرمات را ترک کرد
الف ) واما نقش تقوا در گشایش در کارها :
آیه 2و 3 سوره طلاق به سؤال شما پاسخ داده است ، توجه نمایید : «..وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ.» «هر کس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند، خداوند براى او راه نجاتى قرار مى دهد و مشکلات زندگى او را حل مى کند و او را از جایى که گمان ندارد روزى مى دهد»
آیات فوق از امیدبخش ترین آیات قرآن مجید است که تلاوت آن دل را صفا و جان را نور و ضیا مى بخشد، پرده هاى یاس و نومیدى را مى درد، شعاعهاى حیاتبخش امید را به قلب مى تاباند، و به تمام افراد پرهیزگار با تقوا وعده نجات و حل مشکلات مى دهد. در حدیثى از ابو ذر غفارى نقل شده که پیامبر ص فرمود: انى لاعلم آیة لو اخذ بها الناس لکفتهم: وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً … فما زال یقولها و یعیدها :” من آیه اى را مى شناسم که اگر تمام انسانها دست به دامن آن زنند براى حل مشکلات آنها کافى است، پس آیه” وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ” را تلاوت فرمود و بارها آن را تکرار کرد” « مجمع البیان جلد 10 صفحه 306».
در حدیث دیگرى از رسول خدا ص نقل شده که در تفسیر این آیه فرمود: من شبهات الدنیا و من غمرات الموت و شدائد یوم القیامة: ” خداوندا پرهیزکاران را از شبهات دنیا و حالات سخت مرگ و شدائد روز قیامت رهایى مى بخشد”! «” نور الثقلین” جلد 5 صفحه 356- حدیث 44» این تعبیر دلیل بر این است که گشایش امور براى اهل تقوا منحصر به دنیا نیست، بلکه قیامت را نیز شامل مى شود.
و در حدیث دیگرى از همان حضرت ص آمده است: من اکثر الاستغفار جعله اللَّه له من کل هم فرجا و من کل ضیق مخرجا: ” هر کس بسیار استغفار کند (و لوح دل را از زنگار گناه بشوید) خدا براى او از هر اندوهى گشایشى، و از هر تنگنایى راه نجاتى قرار مى دهد” « همان مدرک صفحه 357- حدیث 45».
جمعى از مفسران گفته اند: که نخستین آیه فوق، در باره” عوف بن مالک” نازل شده که از یاران پیامبر ص بود، دشمنان اسلام فرزندش را اسیر کردند، او به محضر پیامبر ص آمد و از این ماجرا و فقر و تنگدستى شکایت کرد، فرمود: تقواى را پیشه کن و شکیبا باش و بسیار ذکر لا حول و لا قوة الا باللَّه را بگو، او این کار را انجام داد، ناگهان در حالى که در خانه اش نشسته بوده فرزندش از در، درآمد، معلوم شد که از یک لحظه غفلت دشمن استفاده کرده و فرار نموده، و حتى شترى از دشمن را نیز با خود آورده است. (اینجا بود که آیه فوق نازل شد و از گشایش مشکل این فرد با تقوى و روزى از جایى که انتظارش را نداشت خبر داد) «” نور الثقلین” جلد 5 صفحه 356- حدیث 44».
ذکر این مطلب نیز لازم است که هرگز مفهوم آیه، این نیست که انسان تلاش و کوشش براى زندگى را به دست فراموشى بسپارد، و بگوید در خانه مى نشینم و تقوا پیشه مى کنم و ذکر” لا حول و لا قوة الا باللَّه” مى گویم تا از آنجا که گمان ندارم به من روزى مى رسد، نه هرگز مفهوم آیه چنین نیست، هدف تقوى و پرهیزکارى توأم با تلاش و کوشش است، اگر با این حال درها به روى انسان بسته شد خداوند گشودن آنها را تضمین فرموده است.
و لذا در حدیثى مى خوانیم که یکى از یاران امام صادق ع” عمر بن مسلم” مدتى خدمتش نیامد، حضرت جویاى حال او شد، عرض کردند: او تجارت را ترک گفته، و رو به عبادت آورده، فرمود: واى بر او ا ما علم ان تارک الطلب لا یستجاب له :” آیا نمى داند کسى که تلاش و طلب روزى را ترک گوید دعایش مستجاب نمى شود”. سپس افزود:” جمعى از یاران رسول خدا ص وقتى آیه وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ” نازل شد درها را به روى خود بستند، و رو به عبادت آوردند و گفتند:” خداوند روزى ما را عهده دار شده”! این جریان به گوش پیامبر ص رسید، کسى را نزد آنها فرستاد که چرا چنین کرده اید؟ گفتند: اى رسول خدا! چون خداوند روزى ما را تکفل کرده و ما مشغول عبادت شدیم، پیامبر ص فرمود: انه من فعل ذلک لم یستجب له، علیکم بالطلب! :” هر کس چنین کند دعایش مستجاب نمى شود، بر شما باد که تلاش و طلب کنید”
ب ) رزق وروزی :
خداوند متعال، طی آیات متعددی، تفکر «فقر طبیعت» را باطل دانسته، ریشه همه بدبختیها را، نه در کمبود امکانات و محدود بودن طبیعت، بلکه در اعمال زشت و ظالمانه انسانها می داند. این آیات را در پنج مرحله، می توان تقسیم کرد:
– مرحله اوّل: خداوند بی همانند، وعده داده است که روزی هر جنبنده ای را فراهم می کند: «وَ مَا مِن دَآبَّةٍ فِی الاْءَرْضِ إِلاَّ عَلَی اللَّهِ رِزْقُهَا وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَ مُسْتَوْدَعَهَا کُلٌّ فِی کِتَـبٍ مُّبِینٍ »؛ «هیچ جنبنده ای در زمین نیست؛ مگر اینکه روزی او بر خداست. او قرارگاه و محل رفت و آمدش را می داند، همه اینها در کتاب آشکاری ثبت است.»
– مرحله دوم: خداوند به عنوان یک سنت همیشگی اعلام کرده است که به هیچ وجه از وعده خود تخلف نمی کند: «إِنَّ اللَّهَ لاَ یُخْلِفُ الْمِیعَادَ »؛ «به یقین خداوند در وعده خود تخلف نمی کند.»
– مرحله سوم: خداوند، راه کسب روزی را نمایانده و به انسانها پیام داده است که خزاین رزق، همه به دست خداست و او اندازه روزی همگان را می داند: «وَ الاْءَرْضَ مَدَدْنَـهَا وَأَلْقَیْنَا فِیهَا رَوَ سِیَ وَأَنْبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ شَیْ ءٍ مَّوْزُونٍ * وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَـیِشَ وَ مَن لَّسْتُمْ لَهُو بِرَازِقِینَ * وَ إِن مِّن شَیْ ءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَآلـءِنُهُ وَ مَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ »؛ «و زمین را گستردیم و در آن کوههای ثابتی افکندیم و از هر گیاه موزون در آن رویانیدیم، و برای شما انواع وسایل زندگی در آن قرار دادیم؛ هم چنین برای کسانی که شما نمی توانید به آنها روزی دهید. هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزاین آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معین، نازل نمی کنیم.»
– مرحله چهارم: به انسانها خبر داده است، هر آنچه برای زندگی لازم دارید، به اندازه فراوان آماده است: «اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَ الاْءَرْضَ وَ أَنزَلَ مِنَ السَّمَآءِ مَآءً فَأَخْرَجَ بِهِی مِنَ الثَّمَرَ تِ رِزْقًا لَّکُمْ…* وَآتاکُمْ مِّن کُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَتَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَآ »؛ «خداوند، همان کسی است که آسمانها و زمین را آفرید و از آسمان، آبی فرستاد و با آن میوه ها[ی مختلف] را برای روزی شما [از زمین] بیرون آورد… و از هر چیزی که از او خواستید (نیازمند بودید) به شما داد و اگر [بخواهید] نعمتهای خدا را بشمارید، هرگز آنها را شماره نتوانید کرد.»
– مرحله پنجم: در این مرحله، پروردگار عالمیان، روشن ساخت که اگر فساد و بدبختی به وجود می آید، نتیجه اعمال ناشایست خود انسانهاست: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُم بَعْضَ الَّذِی عَمِلُواْ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ »؛ «فساد در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام داده اند، آشکار شده است. خدا می خواهد نتیجه بعضی اعمالشان را به آنها بچشاند، شاید (به سوی حق) بازگردند.»
نتیجه اینکه، خداوند، طبق تعالیم اسلام و قرآن، وعده کرده است روزی همه موجودات را برساند و این کار را انجام داده است و هرگونه کاستی و کمبود، ناشی از اعمال و رفتار انسانهاست. بنابراین تنگدستی گروهی از انسانها، نه به خِسَّت طبیعت، بلکه به رفتار خود آنان یا گروهی دیگر از بنی آدم مرتبط است و پدیده تهیدستی، نه حقیقتی ذاتی و حتمی، بلکه پدیده ای عارضی و تحمیلی است.
بر همین اساس است که امام علی علیه السلام فرمود: «ما جاعَ فَقِیرٌ اِلاَّ بِما مَنَعَ غَنِیّ؛ هیچ فقیری گرسنه نماند؛ مگر آنکه توانگری از دادن حق او ممانعت کرد» و همچنین فرمود: «اِنَّ النّاسَ ما افْتَقَرُوا وَلا احْتاجُوا وَلا جاعُوا وَلاَعَرُوا اِلاَّ بِذُنُوبِ الاَغْنِیاء؛ همانا مردم جز به اثر گناه ثروتمندان، فقیر و محتاج و گرسنه و برهنه نمی شوند.»
عوامل فقر
از قرآن و روایات استفاده می شود، عوامل متعددی در پدید آمدن فقر نقش دارد. برخی از این عوامل، اختیاری و برخی غیراختیاری است؛ چنان که برخی مربوط به جامعه و برخی مربوط به فرد است.
مهم ترین عامل نیازمندی، ساختار ناسالم نظام اقتصادی حاکم بر جوامع و وجود روابط ظالمانه بین افراد است. برخی عوامل به وجود آمدن نظامهای اقتصادی ناسالم عبارت اند از: مالکیت خصوصی نامحدود، آزادی اقتصادی نامحدود، توزیع ناعادلانه درآمد، رواج گناه و اعمال ناشایست و بی اعتنایی به نیازمندان.
شرح این عوامل و بیان راه حلهایی که سیستم اقتصادی اسلام برای هر یک از آنها دارد، از حوصله این نوشته خارج است. هدف این نوشتار، بیان عوامل فردی کاهش نعمت است.
عوامل فردى کاهش روزى
رزق همه مخلوقات به دست خالق رازق است. افرادى که نیازهاى خود را از سرچشمه و مبدأ آن جویا شوند، به آن مى رسند؛ امّا آنان که آن را نزد مخلوقات بجویند، به جاى آب به سراب مى رسند و گمشده خود را نخواهند یافت. از همین رو، توکل بر خدا باعث افزایش روزى و توکل بر خلق خدا، سبب کاهش آن خواهد شد… با مراجعه به آیات و روایات، مشاهده مى کنیم که عواملى، همچون: بیکارى، تنبلى، بى تدبیرى، اخلاق بد، گناه و… از عوامل کاستى رزق هستند.
نکته جالب توجه آن است که با مقایسه عوامل افزایش دهنده و کاهش دهنده روزى، بسیارى از آنها در نقطه مقابل و متناظر با یکدیگر قرار دارند؛ براى مثال، کار و تلاش، سبب افزایش و بیکارى و تنبلى سبب کاهش آن قلمداد شده است. همچنین است عوامل متقابلى، چون: ازدواج و زنا، توکل بر خدا و بر مردم، اخلاق خوب و بد، امانتدارى و خیانت در امانت و… .
1. بیکارى و تنبلى
همچنان که کار و تلاش، عامل افزایش نعمت است؛ تنبلى، کسالت و تن پرورى، عامل تنگدستى است. بنا به فرموده امام صادق علیه السلام: «مَنْ کسَلَ عَنْ طَهُورِهِ وَصَلاتِهِ فَلَیْسَ فِیهِ خَیْرٌ لِاَمْرِ خِرَتِهِ وَمَنْ کسِلَ عَمَّا یَصْلَح بِهِ اَمْرُ مَعِیشَتِهِ فَلَیْسَ فِیهِ خَیْرٌ لِاَمْرِ دُنْیاهُ؛(1) کسى که نسبت به پاکیزگى و نماز خود، تنبلى و کسالت ورزد، در او خیرى براى آخرتش نیست، و کسى که نسبت به انجام امورى که معاشش را اصلاح مى کند تنبلى ورزد، در او خیرى براى دنیایش نیست.»
خواب صبح (بین طلوع فجر تا طلوع خورشید) شوم است و باعث طرد رزق، زشتى و زردى چهره و تغییر آن مى شود… . خداوند، ارزاق را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم مى کند. از خوابیدن در این هنگام پرهیز کنید
امام على علیه السلام در تشبیه لطیفى، فقر را محصول ازدواج بى حوصلگى و ناتوانى برشمردند: «اِنَّ الْاَشْیاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ اِزْدَوَجَ الْکسِلُ وَالْعَجْزُ فَنَتَجا بَیْنَهُما الْفَقْر؛(2) هنگامى که اشیا با یکدیگر ازدواج کردند، کسالت و ناتوانى با هم ازدواج کردند و از آنان فقر متولد شد.»
یکى از مصادیق کسالت، خواب بین الطلوعین است که افزون بر آثار منفى بر جسم، سبب کاهش نعمت نیز مى شود: «نَوْمُ الْغَداةِ مَشْؤُمَةٌ تَطْرُدُ الرِّزْقَ وَتَصْفَرُ اللَّوْنَ وَتُقَبِّحُهُ وَتُغَیِّرُهُ… اِنَّ اللَّهَ تَعالى یُقَسِّمُ الْاَرْزاقَ ما بَیْنَ طُلُوعِ الْفَجْرِ اِلى طُلُوعِ الشَّمْسِ فَاِیَّاکمْ وَتِلْک النَّوْمَةَ؛(3) خواب صبح (بین طلوع فجر تا طلوع خورشید) شوم است و باعث طرد رزق، زشتى و زردى چهره و تغییر آن مى شود… . خداوند، ارزاق را بین طلوع فجر تا طلوع خورشید تقسیم مى کند. از خوابیدن در این هنگام پرهیز کنید.»
2. بى برنامگى
همچنان که تدبیر و برنامه ریزى در زندگى، نشان کمال شخصیت آدمى و از اسباب فزونى روزى است، در نقطه مقابل آن، بى تدبیرى و بى برنامگى در زندگى، باعث تهیدستى مى شود.
امام على علیه السلام همین نکته را از جمله عوامل فقر دانسته اند. «وَتَرْک التَّقْدِیرِ فِى الْمَعیشَةِ یُورِثُ الْفَقْرَ؛(4) «[برنامه ریزى نکردن و] عدم اندازه گیرى در معاش، موجب فقر مى شود.»
همچنین آن امام همام مى فرماید: «حُسْنُ التَّدْبِیرِ یَنْمِى قَلِیلَ الْمالِ وَسُوءُ التَّدْبِیرِ یَفْنِى کثیرَهُ؛(5) برنامه ریزى نیکو در امور [اقتصادى ]، مال اندک را افزایش مى دهد و برنامه ریزى بد، مال فراوان را نابود مى کند.»
3. توکل بر غیر خدا
رزق همه مخلوقات به دست خالق رازق است. افرادى که نیازهاى خود را از سرچشمه و مبدأ آن جویا شوند، به آن مى رسند؛ امّا آنان که آن را نزد مخلوقات بجویند، به جاى آب به سراب مى رسند و گمشده خود را نخواهند یافت. از همین رو، توکل بر خدا باعث افزایش روزى و توکل بر خلق خدا، سبب کاهش آن خواهد شد. امام على علیه السلام به نقل از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه وآله فرمود: «یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: مامِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ بِمَخْلُوقٍ دُونِى اِلَّا قَطَعْتُ اَسْبابَ السَّموات وَاَسْبابَ الْاَرْضِ مِنْ دُونِهِ فَاِنْ سَاَلَنِى لَمْ اَعْطِهِ وَاِنْ دَعانِى لَمْ اَجِبْهُ وَما مِنْ مَخْلُوقٍ یَعْتَصِمُ بِى دُونَ خَلْقِى، اِلَّا ضَمِنْتُ اَسْبابَ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ رِزْقَهُ، فَاِنْ دَعانِى اَجِبْتُهُ وِاِنْ سَاَلَنِى اَعْطَیْتُهُ وَاِنْ اِسْتَغْفَرَ غَفَرتُ لَهُ؛(6) خداوند عزّ و جل مى فرماید: هر کس که نه بر من، بلکه بر مخلوق من تکیه کند، اسباب آسمانها و زمین را براى او قطع مى کنم. پس اگر از من چیزى بخواهد به او نمى بخشم و اگر مرا بخواند پاسخش را نمى دهم و هر کس که نه بر بنده من، بلکه بر خود من تکیه کند، اسباب آسمان ها و زمین را پشتوانه رزق او قرار مى دهم. پس اگر مرا بخواند پاسخش مى دهم واگر از من چیزى بخواهد، به او عطا مى کنم و اگر از من پوزش بخواهد، از او درگذرم.» خداوند، سبب ساز و سبب سوز است. اگر فردى در انجام کارهایش بر او توکل کند، علل و اسباب کارهاى او را فراهم مى کند؛ اما اگر شخصى به جاى خالق اسباب، به خود اسباب چنگ زند، از کاریى کامل اسباب و وسایل نیز محروم خواهد شد.
همچنان که امانتدارى و حفظ حرمت مال مردم، سبب افزایش رزق است، خیانت در امانت و بى حرمتى به مال مردم، باعث کاهش نعمت خواهد شد
4. گناه و نافرمانى
نافرمانى خداوند، رابطه خالق و مخلوق را تیره مى کند و تغییر رفتار مخلوق، باعث تغییر نعمتهاى الهى مى شود و از آن مواهب مى کاهد. شاید با این کیفر، بنده از تقصیر خود آگاه شود و عذر به درگاه خدا آورد.
امام على علیه السلام فرمودند: «تَوَقُّوا الذُّنُوبَ فَمَا بَلِیَّةٌ اَشَدُّ وَأفْظَعُ مِنْهَا وَلاَ یَحْرُمُ الرِّزْقُ اِلاَّ بِذَنْبٍ حَتَّى الْخَدْشِ وَالنَّکبَةِ وَالْمُصِیبَةِ. قَالَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ: وَمَا أصَابَکمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِمَا کسَبَتْ أیْدِیکمْ وَیَعْفُوا عَنْ کثِیر؛(7) از گناهان دورى کنید که هیچ بلایى شدیدتر و زشت تر از آن نیست و رزق باز داشته نمى شود، مگر به دلیل انجام گناهى، حتى در حدّ ایجاد خراش و جراحت و ناراحتى [در دیگران ]؛ چرا که خداوند فرمود: هر مصیبتى که به شما رسد، به سبب اعمالى است که انجام داده اید و بسیارى را نیز عفو مى کند.»
امام صادق علیه السلام فرمود: عمل شنیع زنا باعث «محبوس شدن رزق»(8) است. «وَالذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الرِّزْقَ الزِّنَا؛ [از] گناهانى که باعث محبوس شدن روزى مى شود، زنا است.» بر اساس این روایت روزى افراد بر اثر بدکردارى، نابود نمى شود؛ بلکه محبوس و زندانى مى گردد. کلید این زندان نیز به دست انسان است تا با تجدید نظر در رفتار خویشتن، و برداشتن موانع، جُوى روزى خویش را به جریان اندازد و درخت زندگى اش را از آن سیراب کند.
گناه دیگرى که موجب کاهش ورزى است، خیانت در امانت مى باشد. همچنان که امانتدارى و حفظ حرمت مال مردم، سبب افزایش رزق است، خیانت در امانت و بى حرمتى به مال مردم، باعث کاهش نعمت خواهد شد. پیامبر مکرّم اسلام صلى الله علیه وآله در این باره فرمود: «ألْاَمَانَةُ تَجْلِبُ الْغِنَاءَ وَالْخِیَانَةُ تَجْلِبُ الْفَقْرَ؛(9) امانتدارى باعث بى نیازى و خیانت [در امانت،] سبب فقر مى شود.»
5. اخلاق بد
همچنان که اخلاق خوب، باعث جلب رحمت و محبت خداوند، محبوبیت بین مردم، افزایش رزق و برکت در زندگى خواهد شد، اخلاق بد نیز سبب ناخشنودى خداوند، ناخرسندى مردم و بى برکتى در زندگى مى شود. امام على علیه السلام در این باره مى فرماید: «مَنْ سَاءَ خُلْقُهُ ضَاقَ رِزْقُهُ؛(10) هرکس بد اخلاق باشد، رزقش تنگ مى شود.»
و بنا بر روایتى دیگر: «مَنْ فَحَشَ عَلَى اَخِیهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللّهُ مِنْهُ بَرَکة رِزْقِهِ وَوَکلَهُ اِلَى نَفْسِهِ وَأَفْسَدَ عَلَیْهِ مَعِیشَتَهُ؛(11) هرکس به برادر مسلمانش فحاشى کند، خداوند برکت روزیش را از او بر مى دارد و او را به خودش وامى گذارد و زندگیش را تباه مى کند.»
در فرهنگ دینى ما، حیاى بى جا یکى از عوامل کاهش رزق معرفى شده است. امام على علیه السلام مى فرمودند: «اَلْحَیَاءُ یَمْنَعُ الرِّزْقَ؛ حیاى [نابجا] از رزق جلوگیرى مى کند.»
6. اسراف در مصرف و انفاق
میانه روى و مشى معتدل در تمام ابعاد زندگى، از جمله ویژگی هاى مؤمنان خردمند است. در نقطه مقابل تندروى یا کندروى، افراط یا تفریط و اسراف یا بخل ورزیدن از ویژگی هاى نابخردان به شمار مى رود.
7. شرم ناروا
لازمه کار تجارى و اقتصادى، قدرت چانه زنى و صراحت لهجه است. فروشنده یا خریدارى که چنین نباشد یا به دلیل کم رویى و یا احترام گذاشتن بیش از حد، از بیان قیمت مطلوب خویش، خوددارى کند، و یا به نسیه فروشى روى آورد و یا اینکه کالا را به هر قیمتى – ولو گزاف – ارائه کردند، بخرد، رفته رفته از درآمدش کاسته خواهد شد و مخارج او بر درآمدهایش غلبه خواهد کرد. این همه، در شرم هاى نابجا و قرار گرفتن در محظورات اخلاقى، ریشه دارد.
در فرهنگ دینى ما، حیاى بى جا یکى از عوامل کاهش رزق معرفى شده است. امام على علیه السلام مى فرمودند: «اَلْحَیَاءُ یَمْنَعُ الرِّزْقَ؛(12) حیاى [نابجا] از رزق جلوگیرى مى کند.»
8. سایر عوامل
در پایان این بحث، به ذکر دو روایت جامع در این زمینه مى پردازیم که شمارى از عوامل کاهش رزق را بیان کرده اند. شمارى از این عوامل، در ضمن مباحث گذشته بیان شده است؛ امّا شمار دیگرى از نها ناگفته مانده است.
1. امام على علیه السلام چنین فرموده است: « رها کردن تار عنکبوت در منزل، بول کردن در حمام، خوردن در حال جنابت، خلال کردن دندان با شاخه درخت گز، شانه زدن در حالت ایستاده، باقى گذاشتن خاکروبه در خانه، قسم دروغ، زنا، اظهار حرص، خوابیدن بین دو نماز مغرب و عشا و قبل از طلوع خورشید، نداشتن برنامه ریزى در زندگى، قطع ارتباط با خویشاوندان، عادت به دروغگویى، زیاد گوش دادن به غنا و رد کردن مرد فقیر در شب، باعث فقر است.» (13)
2. خاتم انبیاصلى الله علیه وله مى فرماید: «بیست خصلت، باعث تنگدستى مى شود: عریان برخاستن از رختخواب براى رفتن به دستشویى، خوردن در حال جنابت، نَشُستن دستها هنگام خوردن، بى اعتنایى به نان ریزه، سوزاندن سیر و پیاز، نِشستن در آستانه در، جاروب کردن منزل در شب و به وسیله لباس، شستن بدن در توالت، کشیدن حوله و آستین جامه بر اعضاى شسته شده، نَشُسته ماندن ظروف، رو باز بودن ظروف آب، رها کردن تار عنکبوت در منزل، سبک شمردن نماز، زود خارج شدن از مسجد، صبح زود به بازار رفتن و دیر باز گشتن از آن تا هنگام نماز عشا، خریدن نان از فقرا، نفرین بر فرزندان، دروغگویى، دوختن لباس در حال بر تن داشتن آن، و خاموش کردن چراغ با فوت.» (14)
دعاها و ذکرهای روزی افزا:
پیامبر(ص) به مردی از یارانش فرمود: چه چیز باعث شده که کمتر نزد ما بیایی؟ عرض کرد:مرض و فقر [مرا محروم کرده است] رسول خدا(ص) فرمود: می خواهی دعایی به شما یاد بدهم که مرض و فقر را از شما بزداید؟ عرض کرد: بلی یا رسول الله.
حضرت فرمود بگو: «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم توکلت علی الحی الذی لا یموت والحمدلله الذی لم یتخذ صاحبه و لا ولدا و لم یکن له شریک فی الملک و لم یکن له ولی من الذل و کبره تکبیرا»
کفعمی در کتاب های بلدالامین و مصباح به نقل ازتاریخ علی بن انجب معروف به ابن ساعی آورده است: «هرکس که بر خواندن این دعا مواظبت کند،روزی به راحتی به او می رسد و راه های روزی برای او هموار می گردد: «اللهم یا سبب من لا سبب له،یا سبب کل ذی سبب، یا مسبب الاسباب من غیرسبب؛صل علی محمد و اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عمن سواک یا حی یا قیوم.»
پی نوشت ها :
1) وسائل الشیعه (30 جلدى)، حرّ عاملى، قم، مؤسسة آل البیت الاحیاء التراث، دوم، 1414 ق، ج 17، ص 59.
2) همان.
3) مکارم الاخلاق، طبرسى، منشورات الشریف الرضى، ششم، 1392 ق، ص 305.
4) خصال، شیخ صدوق، تحقیق على اکبر غفارى، قم، جامعه مدرسین، بى تا، ص 504.
5) الحیاة، ج 4، ص 488.
6) اعلام الدین فى صفات المؤمنین، حسن بن ابى حسن دیلمى، قم، مؤسسة آل البیت، بى تا، ص 213.
7) مکارم الاخلاق، ص 147.
8) اختصاص، شیخ مفید، تحقیق على اکبر غفارى، قم، جامعه مدرّسین، ص 238.
9) بحار الانوار، ج 75، ص 114.
10) همان، ص.
11) کافى، ج 2، ص 326.
12) غرر الحکم و دررالکلم، آمدى، ترجمه محمدعلى انصارى، قم، تهران، بى تا، هشتم.
13) خصال، ص 504.
14) معارج الیقین فى اصول الدین، ص 343.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها