۱۳۹۵/۰۴/۱۴
–
۹۶۶ بازدید
با سلام و خسته نباشید…
خانم ۳۰ ساله ای هستم که دو سال از ازدواجم میگذره, متاسفانه از کودکی دختر درونگرا و خجالتی بودم و هیچ کس و هیچ چیزی کمکم نکرد تا بتونم به خجالتی بودنم غلبه کنم , همیشه از اینکه معلم صدام کنه وحشت داشتم یا کسی تو جمع بهم میگفت فلان موضوع رو تو تعریف کن اضظراب داشتم, دختر فوق العاده باهوشی هستم اما بخاطر این ضعفم همیشه تو درس و تحصیل یه انسان تنبل و ضعیف شمرده شدم, این موضوع همیشه باهام بوده تا وقتی که ازدواج کردم و این مشکل من شدیدتر هم شد, تا حدی که تو مهمونیها الان جرات اضهار نظر ندارم و همیشه از صحبت کردن تو جمع ترس دارم و چهره ام سرخ میشه و تپش قلب میگیرم و همه با یه حالت بدی نگام میکنن… ازتون راهنمایی میخوام و میخوام که حتما مشاوره معرفی کنین تا حضورا هم بتونم باهاشون صحبت کنم.. فقط اگر میشه یه مشاوره با ویزیت پایین معرفی کنین … از تهران هستم
از اینکه با ما سخن می گوئید خرسندیم و امیدواریم که ارتباط شما با ما تداوم داشته باشد. به نظر شما واقعا مشکلِ در کجا است؟ چرا علیرغم اینکه رعایت ادب را در ارتباط با دیگران می کنید، دیگران با شا بی احترامی میکنند؟ چرا چنین اتفاقی برای شما رخ می دهد؟ چرا دیگران برای شما آن ارزشی که لازم دارید قائل نیستند؟ ایا شما برای خودتان ارزش قائل هستید که انتظار دارید دیگرانبرای شما ارزش قائل باشند. ایا بیشتر عیب های شما پیش چشمانتان می اید یا نقاط مثبت شما؟
نویسنده ای حالات دو زندانی را شرح می دهد، دو نفر در زمان جنگ جهانی زندانی بودند وبه غیر از یک پنجره کوچک هیچ راه ارتباطی به جهان خارج نداشتند.یکی از این دو نفر از آن پنجره به آسمان نگاه می کرد واز دیدن ماه وستارگان لذت می برداما نفر دوم از آن پنجره به جوی آب و کوچه ای پر گل ولای می نگریست.گرچه شرایط زندگی این دو نفرشبیه هم بود اما از آنجا که شیوه نگرش آنان باهم متفاوت بود یکی ازآندواز زندگی خود لذت می برد اما دیگری زندگی را برای خود به جهنمی تبدیل کرده بود.سبک نگرش وتفکر ما در شناخت وتفسیرما از زندگی تاثیر بسیاری دارد،به گونه ای که با تغییر در نگرش انسان به حوادث زندگی ،زندگی او سمت وسوی دیگر پیدا می کند.افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می توانند سازنده یا ویرانگر باشند،بنا براین باید به خود بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیتها و کامیابی های بزرگی دست یابیم. باید نوع نگرش خود را نسبت به خودتان تغییر دهید، آنگاه خواهید دید، تمام اتفاقات و رفتارهای دیگران در چشم شما تغییر می کند. احتمالا باز خورد منفی اطرافیان شما نسبت به شما موجب شده است تا شما احساس کنید، واقعا با دیگران تفاوت دارید و خود پنداره شما کاهش پیدا کند. در واقع اطرافیان شما به ویژه والدینتان با رفتار خود موجب شده اند، شما نسبت به توانمندی خود تردید داشته باشید. والدین شما با رفتار خود موجب شده اند که شما نسبت به توانایی های خود باور نداشته باشید و نسبت به خود نامهربان باشید. اگر با دقت رفتارهای خود را بررسی کنید، خواهید دید، از لحاظ توانایی هیچ کمبودی از سایر افراد ندارید، اما آنچه باعث شده تا شما نتوانید در جمع خودتان را بروز دهید، خود پنداره پائین شما است. در نامه های بعدی خود درباره نوع ارتباط خود با والدینتان به ویژه در دوران کودکی بیان کنید تا بتوانم بهتر به بررسی وضعیت شما بپردازم. به نظر شما مشکل در کجا وجود دارد؟ در قیافه شما؟ به نظر می رسد بیش از اینکه مشکل تان با نوع رفتار دیگران ارتباط داشته باشد، به نوع نگرش و برداشت تان نسبت به خودتان ارتباط دارد؟
ایا شما نسبت به خودتان احساس خوبی دارید؟ اگر جواب منفی است با دقت بررسی کنید، چه چیزی باعث شده تا اینچنین احساس حقارت در شما شکل بگیرد؟ در مورد احساس خود بیشتر توضیح دهید تا با فضای روان شناختی شما ارتباط بیشتری برقرار کنم.
پرسشگر گرامی به جای اینکه انتظار داشته باشید دیگران رفتارشا ن را با شما اصلاح کنند ؛ راه حل را باید در درون خود پیدا کنید. باید خودتان را همانگونه که هستید قبول کنید. باید فعالیت های خود را بر اساس استعداد خود تنظیم کنید، باید استعداد خود ر اشناسایی کیند و سپس بر اساس آن رفتار کنید. شما در ارتباط با دیگران موفق می شوید البته به شرطی که خودتان را همانگونه که هستید باور کنیدف خودتان باشید، سعی نکنید فیلم بازی کنید، خودِ خودتان باشید. اگر موفق شوید خودتان را همانطور که هستید باور کنید نیمی از راه را رفته اید. راه حل شما در این شعر است: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد انچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد باید خودتان دست به کار شوید، اگر بخواهم در یک کلمه راه حل به شما معرفی کنم، باید بگویم شما باید خودتان را باور کنید. در تمام شرایط باید خودتان باشید. خودِ خودتان. باید با تمام وجود خودتان را بپذیرید. حتما میپرسید چگونه میتوانم چنین کار مهمی را انجام دهم. مکانیزم باور خویشتن، عزت نفس است. برای اینکه خودمان را باور کنیم باید عزت نفس را در درون خودمان افزایش دهیم. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن، این حس از مجموعه ی افکار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم که فردی با هوش یا کودن هستیم ، احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟ همانطور که ملاحظه می کنید، مولفه های عزت نفس گسترده و پیچیده است. مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم، لازم به ذکر است که اعتماد به نفس و در یک کلام تمام ویژگیهای مثبت فرد برآیند عزت نفس بشمار می آید. یعنی از عزت نفس ناشی می شود. همه ی افراد ، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی و جهت و نوع کاری که در زندگی دارند ، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس پایدار رابطه ی تنگاتنگ با خودباوری واقعی دارد. خودباوری واقعی یعنی: خود را آن گونه که هستیم باور کنیم. عزت نفس از متغیرهایی است که بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. یکی از این سطوح روابط اجتماعی است. برای اینکه بتوانید در روابط اجتماعی خود موفق باشید باید عزت نفس خود را تقویت کنید. (در مورد عزت نفس بالا در مکاتبات بعدی با شما صحبت کنیم) پرسشگر گرامی با توجه به گزارشی کوتاهی که از مشکل خود داده اید، باید بگوئیم توازن منابع شناخت خود در سیستم روانی شما بهم خورده است و لذا باید این منابع را بالانس نمایید تا سلامتی روحی و روانی به درون شما باز گردد و به تبع آن رفتار غلط شما نیز اصلاح گردد. برای آشنایی شما با «منابع شناخت خود» چند سطری در مورد آن برایتان توضیح می دهیم، : در روانشناسی بحثی به نام «منابع شناختخود» وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلی شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد که شخص با توجه به این سه منبع شخصیت خود را در طول زمان شکل می دهد ویکی از راهکارهاییکه در«آموزشروان» مطرح می شود، آموزش تنظیم «منابع شناخت خود» به افراد، خانوادهها و زوج ها است. توضیح اینکه: فرد و یا خانواده برای شناخت خود و شکل گرفتن شخصیت از سه منبع استفاده میکند 1- یکی از آنها اظهارنظرهای دیگران در مورد ما است که به آن پسخوراند و یا باز خورد اجتماعی نیز گفته میشود. و به این معنی است که فرد و یا خانواده به خاطر حرفها و نظرات دیگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوی جامعه (جوّ گیری اجتماعی) در تکرارعمل خویش اصرار میورزد و یا به خاطر نظر نا مساعد دیگران و دریافت باز خورد منفی از سوی جامعه، اقدام به ترک عمل خود میکند،2- «خود مشاهدهگری» منبع دیگر برای شناخت خود است. 3- «مقایسه اجتماعی» نیز سوّمین منبع برای شناختِ خود محسوب میشود. برای داشتن یک شخصیت سالم و نرمال، باید سه منبع شناخت خود بطور مساوی تنظیم (بالآنس) شود. زیرا یکی از عوامل مهّمِ ایجاد مشکل های عاطفی و شناختی برای افراد وخانوادهها بهم خوردن توازن وتعادل این سه عامل است. که برای بازگشت سلامتی و بسامّان شدن، تنظیم دوبارة آنها ضروری است. سهم نرمال و استانداردِ هر یک ازسه منبع، در شناخت خود حدّود33%میباشد. که اگر یکی از آنها کمتر و یا بیشتر شود آشفتگی و نابسامانی آغازمیشود، بعنوان مثال، آدمهایی که خود مشاهده گری در آنها غلبه دارد وسواسهای فکری وعملی بالایی دارند. پس برای اینکه شما طبق فرمودة آیة قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها»بشوید و شخصیّت معتدل ومتعادلی داشته باشید، باید این سه منبع شناخت خود را باهم مساوی کنید. به نظر می رسد منبع اول از منابع شناخت شما که دهن بینی اجتماعی(social feed back ) یا همان غیر واقعی نشان دادن است بطور ناهمگونی رشد کرده و متورم شده و از دو منبع دیگر پیش افتاده است. و در مقابل خود مشاهده گری شما بشدت تضعیف شده و در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است، و یکی از مشکلات عدیده ای که این گونه افراد با آن دست به گریبان هستند عمل کردن بر طبق انتظارات دیگران است یعنی طوری عمل می کنند که دیگران از آنها خرسند گردند مثلا اگر فکر می کنند اگر دیگران فکر کنند که آنها بچه پولدار هستند از آنها بیشتر خوششان میآید، ادای بچه پولدارها را درمیاورند و به اصطلاح در جهت خوش رقصی دیگران خالی بندی میکنند، مشکل دیگرشان خود بازداری از بروز احساسات نهفتة شان است. این افراد همیشه خود را با توجه به نگاه دیگران تنظیم می کنند و برای همین اگر احساسی داشته باشند که فکر می کنند دیگران آنرا نمی پسندند، آنرا فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مثلا اگر در جمعی یک نفر کار اشتباهی مرتکب شود، به جای بروز احساس خود مبنی بر اشتباه بودن رفتار فرد خاطی، این احساس را به درون خود منتقل می کنند. این گونه افراد با مشکلات و آشفتگی های زیادی در عرصه های فردی و اجتماعی روبرو می شوند و امکان دارد سرانجام کار آنها به افسردگی حاد ختم شود. به نظر می رسد بیش از اندازه برای قضاوت دیگران اهمیت قائل هستید و همین امر زندگی شما را با مشکل روبرو می کند باید تلاش کنید که برای قضاوت و سخن مردم اهمیت چندانی قائل نباشید. احساس می کنم سخن به درازا کشید، اجازه بدهید بررسی بیشتر مشکل شما را به مکاتبات بعدی شما موکول کنیم.
نویسنده ای حالات دو زندانی را شرح می دهد، دو نفر در زمان جنگ جهانی زندانی بودند وبه غیر از یک پنجره کوچک هیچ راه ارتباطی به جهان خارج نداشتند.یکی از این دو نفر از آن پنجره به آسمان نگاه می کرد واز دیدن ماه وستارگان لذت می برداما نفر دوم از آن پنجره به جوی آب و کوچه ای پر گل ولای می نگریست.گرچه شرایط زندگی این دو نفرشبیه هم بود اما از آنجا که شیوه نگرش آنان باهم متفاوت بود یکی ازآندواز زندگی خود لذت می برد اما دیگری زندگی را برای خود به جهنمی تبدیل کرده بود.سبک نگرش وتفکر ما در شناخت وتفسیرما از زندگی تاثیر بسیاری دارد،به گونه ای که با تغییر در نگرش انسان به حوادث زندگی ،زندگی او سمت وسوی دیگر پیدا می کند.افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می توانند سازنده یا ویرانگر باشند،بنا براین باید به خود بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل کنیم تا در زندگی به موفقیتها و کامیابی های بزرگی دست یابیم. باید نوع نگرش خود را نسبت به خودتان تغییر دهید، آنگاه خواهید دید، تمام اتفاقات و رفتارهای دیگران در چشم شما تغییر می کند. احتمالا باز خورد منفی اطرافیان شما نسبت به شما موجب شده است تا شما احساس کنید، واقعا با دیگران تفاوت دارید و خود پنداره شما کاهش پیدا کند. در واقع اطرافیان شما به ویژه والدینتان با رفتار خود موجب شده اند، شما نسبت به توانمندی خود تردید داشته باشید. والدین شما با رفتار خود موجب شده اند که شما نسبت به توانایی های خود باور نداشته باشید و نسبت به خود نامهربان باشید. اگر با دقت رفتارهای خود را بررسی کنید، خواهید دید، از لحاظ توانایی هیچ کمبودی از سایر افراد ندارید، اما آنچه باعث شده تا شما نتوانید در جمع خودتان را بروز دهید، خود پنداره پائین شما است. در نامه های بعدی خود درباره نوع ارتباط خود با والدینتان به ویژه در دوران کودکی بیان کنید تا بتوانم بهتر به بررسی وضعیت شما بپردازم. به نظر شما مشکل در کجا وجود دارد؟ در قیافه شما؟ به نظر می رسد بیش از اینکه مشکل تان با نوع رفتار دیگران ارتباط داشته باشد، به نوع نگرش و برداشت تان نسبت به خودتان ارتباط دارد؟
ایا شما نسبت به خودتان احساس خوبی دارید؟ اگر جواب منفی است با دقت بررسی کنید، چه چیزی باعث شده تا اینچنین احساس حقارت در شما شکل بگیرد؟ در مورد احساس خود بیشتر توضیح دهید تا با فضای روان شناختی شما ارتباط بیشتری برقرار کنم.
پرسشگر گرامی به جای اینکه انتظار داشته باشید دیگران رفتارشا ن را با شما اصلاح کنند ؛ راه حل را باید در درون خود پیدا کنید. باید خودتان را همانگونه که هستید قبول کنید. باید فعالیت های خود را بر اساس استعداد خود تنظیم کنید، باید استعداد خود ر اشناسایی کیند و سپس بر اساس آن رفتار کنید. شما در ارتباط با دیگران موفق می شوید البته به شرطی که خودتان را همانگونه که هستید باور کنیدف خودتان باشید، سعی نکنید فیلم بازی کنید، خودِ خودتان باشید. اگر موفق شوید خودتان را همانطور که هستید باور کنید نیمی از راه را رفته اید. راه حل شما در این شعر است: سالها دل طلب جام جم از ما میکرد انچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد باید خودتان دست به کار شوید، اگر بخواهم در یک کلمه راه حل به شما معرفی کنم، باید بگویم شما باید خودتان را باور کنید. در تمام شرایط باید خودتان باشید. خودِ خودتان. باید با تمام وجود خودتان را بپذیرید. حتما میپرسید چگونه میتوانم چنین کار مهمی را انجام دهم. مکانیزم باور خویشتن، عزت نفس است. برای اینکه خودمان را باور کنیم باید عزت نفس را در درون خودمان افزایش دهیم. عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن، این حس از مجموعه ی افکار، احساسات ، عواطف و تجربیات ما در طول زندگی ناشی می شود. می اندیشیم که فردی با هوش یا کودن هستیم ، احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، مورد قبول و اطمینان هستیم یا خیر؟ خودرا دوست داریم یا نداریم؟ همانطور که ملاحظه می کنید، مولفه های عزت نفس گسترده و پیچیده است. مجموعه این برداشت ها و ارزیابی ها و تجاربی که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، یا بر عکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم، لازم به ذکر است که اعتماد به نفس و در یک کلام تمام ویژگیهای مثبت فرد برآیند عزت نفس بشمار می آید. یعنی از عزت نفس ناشی می شود. همه ی افراد ، صرف نظر از سن، جنسیت، زمینه ی فرهنگی و جهت و نوع کاری که در زندگی دارند ، نیازمند عزت نفس هستند. عزت نفس پایدار رابطه ی تنگاتنگ با خودباوری واقعی دارد. خودباوری واقعی یعنی: خود را آن گونه که هستیم باور کنیم. عزت نفس از متغیرهایی است که بر همه سطوح زندگی اثر می گذارد. یکی از این سطوح روابط اجتماعی است. برای اینکه بتوانید در روابط اجتماعی خود موفق باشید باید عزت نفس خود را تقویت کنید. (در مورد عزت نفس بالا در مکاتبات بعدی با شما صحبت کنیم) پرسشگر گرامی با توجه به گزارشی کوتاهی که از مشکل خود داده اید، باید بگوئیم توازن منابع شناخت خود در سیستم روانی شما بهم خورده است و لذا باید این منابع را بالانس نمایید تا سلامتی روحی و روانی به درون شما باز گردد و به تبع آن رفتار غلط شما نیز اصلاح گردد. برای آشنایی شما با «منابع شناخت خود» چند سطری در مورد آن برایتان توضیح می دهیم، : در روانشناسی بحثی به نام «منابع شناختخود» وجود دارد. منابع شناخت خود، هسته اصلی شخصیت هر فرد را تشکیل می دهد که شخص با توجه به این سه منبع شخصیت خود را در طول زمان شکل می دهد ویکی از راهکارهاییکه در«آموزشروان» مطرح می شود، آموزش تنظیم «منابع شناخت خود» به افراد، خانوادهها و زوج ها است. توضیح اینکه: فرد و یا خانواده برای شناخت خود و شکل گرفتن شخصیت از سه منبع استفاده میکند 1- یکی از آنها اظهارنظرهای دیگران در مورد ما است که به آن پسخوراند و یا باز خورد اجتماعی نیز گفته میشود. و به این معنی است که فرد و یا خانواده به خاطر حرفها و نظرات دیگران و روبرو شدن با باز خورد مثبت از سوی جامعه (جوّ گیری اجتماعی) در تکرارعمل خویش اصرار میورزد و یا به خاطر نظر نا مساعد دیگران و دریافت باز خورد منفی از سوی جامعه، اقدام به ترک عمل خود میکند،2- «خود مشاهدهگری» منبع دیگر برای شناخت خود است. 3- «مقایسه اجتماعی» نیز سوّمین منبع برای شناختِ خود محسوب میشود. برای داشتن یک شخصیت سالم و نرمال، باید سه منبع شناخت خود بطور مساوی تنظیم (بالآنس) شود. زیرا یکی از عوامل مهّمِ ایجاد مشکل های عاطفی و شناختی برای افراد وخانوادهها بهم خوردن توازن وتعادل این سه عامل است. که برای بازگشت سلامتی و بسامّان شدن، تنظیم دوبارة آنها ضروری است. سهم نرمال و استانداردِ هر یک ازسه منبع، در شناخت خود حدّود33%میباشد. که اگر یکی از آنها کمتر و یا بیشتر شود آشفتگی و نابسامانی آغازمیشود، بعنوان مثال، آدمهایی که خود مشاهده گری در آنها غلبه دارد وسواسهای فکری وعملی بالایی دارند. پس برای اینکه شما طبق فرمودة آیة قرآن «وَ نَفسٍ وَ ما سَوّاها»بشوید و شخصیّت معتدل ومتعادلی داشته باشید، باید این سه منبع شناخت خود را باهم مساوی کنید. به نظر می رسد منبع اول از منابع شناخت شما که دهن بینی اجتماعی(social feed back ) یا همان غیر واقعی نشان دادن است بطور ناهمگونی رشد کرده و متورم شده و از دو منبع دیگر پیش افتاده است. و در مقابل خود مشاهده گری شما بشدت تضعیف شده و در سطح بسیار پایینی قرار گرفته است، و یکی از مشکلات عدیده ای که این گونه افراد با آن دست به گریبان هستند عمل کردن بر طبق انتظارات دیگران است یعنی طوری عمل می کنند که دیگران از آنها خرسند گردند مثلا اگر فکر می کنند اگر دیگران فکر کنند که آنها بچه پولدار هستند از آنها بیشتر خوششان میآید، ادای بچه پولدارها را درمیاورند و به اصطلاح در جهت خوش رقصی دیگران خالی بندی میکنند، مشکل دیگرشان خود بازداری از بروز احساسات نهفتة شان است. این افراد همیشه خود را با توجه به نگاه دیگران تنظیم می کنند و برای همین اگر احساسی داشته باشند که فکر می کنند دیگران آنرا نمی پسندند، آنرا فرو می خورند و به درون خود می ریزند. مثلا اگر در جمعی یک نفر کار اشتباهی مرتکب شود، به جای بروز احساس خود مبنی بر اشتباه بودن رفتار فرد خاطی، این احساس را به درون خود منتقل می کنند. این گونه افراد با مشکلات و آشفتگی های زیادی در عرصه های فردی و اجتماعی روبرو می شوند و امکان دارد سرانجام کار آنها به افسردگی حاد ختم شود. به نظر می رسد بیش از اندازه برای قضاوت دیگران اهمیت قائل هستید و همین امر زندگی شما را با مشکل روبرو می کند باید تلاش کنید که برای قضاوت و سخن مردم اهمیت چندانی قائل نباشید. احساس می کنم سخن به درازا کشید، اجازه بدهید بررسی بیشتر مشکل شما را به مکاتبات بعدی شما موکول کنیم.