متن آهنگ سعید آذر خورشیدو روشن کن

 

دلشوره هات اصلا معلومه از چشمات اشکاتو میبینم تو اکثر اوقات

حس میکنم از من دلگیر و غمگینی با من نمیخندی با من نمیشینی

انگاری شک داری میری یا میمونی تو خونتی اما مثل یه مهمونی

میدونی رفتن همیشه آخرین در جای جوابه

ما به هم فرصت ندادیم ما رو هم درا رو بستیم

اینکه بخوایی بمونی پای قولات یه انتخابه

ما که ادعا میکردیم ما که خیلی زود شکستیم

میدونی رفتن همیشه آخرین در جای جوابه

ما به هم فرصت ندادیم ما رو هم درا رو بستیم

اگه فقط بگیم نمیشه که یه حرف بی حسابه

ما هنوز راهی نرفتیم چه سریع عقب نشستیم

♫♫♫

دلسردی هات بوی بی کس شدن میده

کابوس تلخی که خوابم رو دزدیده

هر جا بری بازم این سایه باهامونه

من عاشقیم تو عشق این حس یه قانونه

دنیا رو شب برداشت خورشیدو روشن کن

چشم بر ندار از من عزم نرفتن کن

میدونی رفتن همیشه آخرین در جای جوابه

ما به هم فرصت ندادیم ما رو هم درا رو بستیم

اینکه بخوایی بمونی پای قولات یه انتخابه

ما که ادعا میکردیم ما که خیلی زود شکستیم

میدونی رفتن همیشه آخرین در جای جوابه

ما به هم فرصت ندادیم ما رو هم درا رو بستیم

اگه فقط بگیم نمیشه که یه حرف بی حسابه

ما هنوز راهی نرفتیم چه سریع عقب نشستیم