خانه » همه » مذهبی » درمان تعصب

درمان تعصب


درمان تعصب

۱۳۹۸/۰۱/۲۵


۷۴۸ بازدید

راه زایل کردن تعصب چیست؟

در رابطه با این موضوع به چند گفتار توجه کنید .الف. گفتار اول 1.تعصب به دو قسم مذموم و ممدوح تقسیم می شود.(1) تعصب که بار منفی دارد و به معنای لجاجت، تکبر و وابستگی غیر منطقی و غیر معقول به کسی یا چیزی است، پیامدهای منفی و تلقی کورکورانه و جمود اندیشی را در پی دارد. تعصب بدین معنا از منظر اسلام مذموم بوده و در آموزه های دینی از آن شدیدا‍ً نکوهش شده است،(2) تا آنجا که پیامبر(ص) آن را یکی از ویژگی های جامعه عصر جاهلیت خواند و فرمود: هر کس در دلش به اندازه خردلی عصبیّت باشد خداوند روز قیامت او را با اعراب جاهلیت محشور می کند.(3) همو فرمود: کسی که مردم را دعوت به تعصّب کند از ما نیست و کسی به خاطر تعصّب بجنگد از ما نیست….(4)
امام علی(ع) نیز تعصب غیر منطقی را عامل انحراف و بدبختی خواند.(5)
‌2. بهترین راه مبارزه با این خوی زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش برای بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است. در حقیقت داروی این درد را قرآن مجید نقطه مقابل آن، داشتن سکینه و روح تقوی می‌داند: یعنی آنجا که ایمان و آرامش و تقوی است، حمیت جاهلیت نیست و آنجا که حمیت جاهلیت است ایمان و تقوی در کار نیست. (. تفسیر نور الثقلین جلد ۵ صفحه ۷۳.)
3.تعصب به معنای حمایت از دین و تلاش در نگهبانی از دین و کوشش در خصوص ترویج آن، ممدوح بوده و در آموزه های دینی بدان سفارش شده است. تعصب دینی که گاهی از آن به غیرت دینی یاد می شود، آن است که هرگاه به دین و مقدسات و ارزش های آن اهانت شود و دین زدایی و ارزش ستیزی ظهور نمود، مسلمانان نباید در برابر آن بی اعتنا باشند، بلکه باید با بهره گیری از خِرَد و زمان شناسی و جامعه شناسی، به دفاع از دین و مقدسات آن بپردازند. همان گونه که بزرگان دین در برابر اهانت به دین بی اعتنا نبوده، حتی برای حفظ دین و ارزش های آن زحمات طاقت فرسا را متحمل شده و بعضاً به شهادت رسیدند بی تردید یکی از علل اصلی قیام امام حسین(ع) حفظ دین و ارزش های آن بود در قیام امام حسین(ع) غیرت و تعصب دینی به اوج خود رسید. امویان دین ستیز، دین و مقدسات آن را مورد تعرض قرار داده و از دین جز پوستی باقی نگذاشته بودند از این رو امام حسین(ع) با خطبه خواندن و سخنرانی مردم را به غیرت دینی فرا خواند و مرگ در راه دین را افخار و زینت دانست: خط الموت علی وُلُد آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة….(6) همچنین امام حسین(ع) در نامه ای به مرم بصره اعلام نمود که دین و ارزش های آن مرده و بدعت ظهور نموده است: من شما را به کتاب خدا و سنّت پیامبر فرا می خوانم. سنّت مرده و بدعت زنده شده ا ست….(7)
کلمات امام دو پیام مهم داشت: یکم دین زدایی و افول غیرت دینی جامعه را فرا گرفته است.
امام حسین(ع) همگان را به غیرت دینی فرا خواند و به مسلمان گوشزد نمود که نباید در برابر دین ستیزی و ارزش زدایی امویان بی تفاوت باشد.
نکته قابل دقت آن است که امام حسین(ع) دشمنان خویش را نیز به غیرت دینی فرا خواند. حضرت در کربلا فرمود: ألا ترون إلی الحق لا یعمل به و إلی الباطل لا یتناهی عنه… فإنّی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برماً.(8)
تیغ بهر عزّت دین است و بس مقصد او حفظ آیین است و بس(9)
ائمه دیگر نیز به حفظ دین اهمیت می دادند، زیرا در برابر دین زدایی بی اعتنا نبودند و به ارزش های دینی سخت اهمیت می دادند. قیام و صلح و سکوت ائمه(ع) در راستای حفظ دین صورت گرفت و برای حفظ دین به شهادت رسیدند.
در عصر امام راحل(س) با حکم ارتداد سلمان رشدی به همه مسلمانان درس داد که باید تعصب و غیرت دینی خویش را حفظ کنند، زیرا دین و مقدسات آن را با هیچ مصلحتی نمی توان معامله کرد. فتوای امام راحل(س) در زمانی صادر شد که دین ستیزان و دین گریزان او را متهم به سنت گرایی نموده و او را مخالف بیان و اندیشه خواند؛ ولی غافل از آن بودند که آن امام فرزانه غیرت دینی را سنت پذیرفته شده دانسته و برای آ ن همه تهمت ها را تحمل می کند. تعصب دینی باید بر اساس زمان و جامعه شناسی و خرد ورزی صورت گیرد، در غیر این صورت تعصب دینی به عصبیت کور کورانه تبدیل شده، پیامدهای منفی در پی خواهد داشت. اگر غیر دینی بر اساس عقلانیت و رشد سیاسی و فرهنگی صورت نگیرد، ممکن است تبدیل به نوعی خشونت گرایی شود که با جامعه دینی همسویی ندارد.(کانون گفتگوی قرانی)
منبع:
1. ناصر مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، ج 2، ص 217.
2. اصول کافی، ج2، ص 308؛ سوره فتح، آیه 26.
3. اصول کافی، ج 2، ص 308.
4. سنن ابی داود، ح 5121، به نقل از اخلاق در قرآن، ج 2، ص 211.
5. نهج البلاغه، خطبه قاصعه.
6. کشف الغمه، ج2، ص 241.
7. تاریخ طبری،‌ج 4، ص 266، الکامل فی التاریخ، ج 4، ص 23؛ مقرّم مقتل الحسین، ص 141 – 142.
8. مقتل مقرم، ص 194؛ مقتل خوارزمی، ج 2، ص 5؛ حلیه الاولیاء،‌ج 2، ص 39؛ العقد الفرید، ج 3، ص 366.
9. کلیات اقبال لاهوری، ص 75.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد