خانه » همه » مذهبی » دلایل روایی خلافت علی (ع)

دلایل روایی خلافت علی (ع)


دلایل روایی خلافت علی (ع)

۱۳۹۸/۰۸/۱۶


۲۹۲ بازدید

سوالی داشتم که میخواهم احساسی پاسخ داده نشود. ادله خلافت و جانشینی حضرت علی (ع ) در کتب تاریخی اهل سنت و همچنین کتب روایی اهل سنت رو بی زحمت بفرمایید .این روزها یه عده به مناسبت ۹ ربیع خیلی شبهه وارد میکنند؟

به یک آیه و چند حدیث اشاره می کنیم چون این بحث در دانشگاه در کتابهای درسی گروه معارف آمده است . آیه تبلیغ پیامبردر سال آخر عمرخود به همراه مردم مدینه و دیگر سرزمین های اسلامی عازم مکه شدند، پس از انجام مراسم حج و در بازگشت، هنگامی که به منطقه ای بنام «غدیر خم» رسیدند فرشته وحی بر آن حضرت نازل گردید و به پیامبر فرمان داد که آنچه را قبلاً بر او نازل شده است به مردم ابلاغ نماید.( مجمع البیان آیه 67 مائده؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 250.)«یَـآأَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَآ أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛( مائده/ 67.) ای رسول، آن چه را که از طرف پروردگارت بر تو نازل شده به مردم برسان و اگر این کار را نکردی رسالت خدا را نرسانده ای.» پیامبر از ابلاغ این امر نگران بود ، خوف آن را داشت که مردم نپذیرند ، در برابر او به مخالفت برخیزند زیرا از یک طرف، علی(ع) پسر عمو و داماد آن حضرت است و می ترسد مردم تهمت خویشاوند بودن علی را به پیامبر بزنند و بگویند پس از خود، پسر عمو و دامادش را بر ما مسلط ساخت و از طرف دیگر علی(ع) در جنگ های متعدد اجداد و بستگان کافر بسیاری از این مسلمانان را به قتل رسانده بود و آنان از او کینه به دل دارند و از سویی دیگر افراد منافق فراوانی که در میان مسلمانان وجود داشتند مانع بسیار بزرگی برای خلافت و و لایت علی(ع) به شمار می رفت، چنانچه در روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل گردیده به این موضوع اشاره شده است.( الاحتجاج، ج 1، ص 73؛ بحارالانوار، ج 37، ص 206.) لکن خداوند در ادامه این آیه به پیامبرش اطمینان می دهد که از هیچ چیز و هیچ کس خوفی نداشته باشد زیرا خداوند او را از شر مردم نگه می دارد. «وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَـفِرِینَ؛ خداوند تو را از خطرات مردم نگه می دارد و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند.»
در پی نزول این آیه پیامبر دستور توقف مسلمانان را صادر کرد ، به آنان فرمان داد که صبر نمایند تا آنان که عقب هستند به جمعیت ملحق شوند و آنان که پیشاپیش قافله در حرکت بودند بازگردند، پس از اجتماع ، مسلمانان نماز ظهر را به جماعت پیامبر اقامه کردند، سپس آن حضرت فرمان داد تا از جهاز شتران منبری را برای آن حضرت تهیه نمایند، بر بالای منبر قرار گرفت و فرمود: من به همین زودی دعوت خدا را اجابت می کنم و از میان شما می روم، من مسئول هستم ، شما هم مسئولید، شما در مورد من چگونه شهادت می دهید؟ مردم با صدای بلند گفتند: ما گواهی می دهیم که تو وظیفه رسالت را ابلاغ کردی ، شرط خیرخواهی را انجام دادی ، آخرین تلاش خود را در راه هدایت ما انجام دادی، خداوند تو را جزای خیر دهد. سپس فرمود: آیا شما گواهی به یگانگی خدا و رسالت من و حقانیت روز رستاخیز می دهید؟ همگان گفتند آری، گواهی می دهیم، سپس فرمود: خدایا گواه باش. پس از بیان این سخنان دست علی را گرفت ، بلند کرد و فرمود: ای مردم! چه کسی از همه مردم نسبت به مسلمانان از خود آنها سزاوارتر است، همه گفتند: خدا و پیامبر او داناتر هستند پیامبر فرمود: خداوند ولی و رهبر من است و من مولی و رهبر مؤمنان هستم و نسبت به آنان از خودشان سزاوارترم. سپس فرمود:
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
( مسند احمد، ج 1، ص 84 و 118 و …) هر کس من مولاه و رهبر او هستم این علی نیز مولی و رهبر اوست. این سخن را سه بار تکرار کرد و بدنبال آن سر را به سوی آسمان برداشت و عرضه داشت :
«اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار؛( مسند احمد، ج 1، ص 119.) خداوندا دوست بدار کسی را که او را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که او را دشمن بدارد و محبوب بدار کسی را که او را محبوب بدارد و مبغوض بشمار کسی را که او را مبغوض شمارد و یاری نما کسی را که او را یاری نماید، خوارگردان کسی را که او را خوار گرداند و حق را به همراه او بدار به هر سویی که او رود.»
پس از پایان سخنان پیامبر و ابلاغ این پیام الهی آیه اکمال دین نازل شد
: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الاْءِسْلَـمَ دِینًا؛( مائده/ 3.) امروز آئین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان آئین شما پذیرفتم.»
پس از نزول این آیه پیامبر خود در خیمه ای نشستند و علی(ع) در خیمه ای دیگر و به مسلمانان فرمان دادند که این حادثه را به آن حضرت و علی(ع) تبریک بگویند و از جمله افرادی که به حضور پیامبر(ص) و علی (ع) رسیدند ، خلیفه دوم عمر بن خطاب بود که با این جملات تبریک گفت: «بخٍ بخٍ یابن ابی طالب، اصبحت و امسیت مولای و مولا کلّ مؤمن و مؤمنة؛( البدایة و النهایة، ج 7، ص 386.) مبارک باد بر تو ای فرزند ابوطالب که مولای من و تمام مردان و زنان با ایمان شدی.»
و بدین ترتیب بود که پیامبر اکرم(ص) به فرمان الهی خلافت علی(ع) را برای مسلمانان اعلام کرد و مسلمانان را به پیروی از علی(ع) پس از خود توصیه کرد .
چند حدیث
1ـ حدیث منزلت
حدیث منزلت ازمـشـهـورتـریـن احـادیـثـى است که از پیامبر اکرم (ص ) صادر شده و بسیارى از اصحاب رسول خـدا(ص ) آن را روایت کرده اند ابن عساکر در تاریخ دمشق (همان , ج 1, ص 306 تا ص 394 حدیث 336 تا 456.) این حدیث را از 23 نفر از صحابه بـه طرق و اسناد مختلف روایت کرده است به طورى که از قراین استفاده مى شود, این کلام شریف چندین بار ازرسول خدا(ص ) صادر شده است , ولى مشهورترین مورد آن در غزوه تبوک است .
در غـزوه تـبـوک پـیـامبر اکرم (ص ) خود فرماندهى سپاه را به عهده گرفت، از مدینه خارج شد ، عـلـى (ع) رابه جانشینى خود در مدینه گمارد واین تنها جنگى بود که على (ع ) پیامبر را همراهى نکرده است , به همین جهت براى آن حضرت مشکل بود که در مدینه بماند و پیامبر خدا(ص ) راهى مـیـدان نـبـرد شـود . هنگام حرکت سپاه , خدمت پیامبر اکرم (ص ) رسید و عرض کرد: مرا با زنان و کودکان در مدینه مى گذارید؟
حضرت در جواب فرمود:
اما ترضى ان تکون منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى
(مـسـنـد امـام احـمـد بـن حـنـبـل , ج 1, ص 177 و الـصـواعق المحرقه , ص 187, حدیث 1 و فـرائدالـسـحطین , ج 1, ص 122, باب 21, حدیث 85تا 89 و کنزالعمال , ج 13, ص 158, حدیث 9 و 36488 و تـاریـخ دمشق , ج 1, ص 177, حدیث 150 و مناقب ابن مغازلى , ص 27 تا 37,حدیث 40 تا 55.)
آیـا نـمـى خـواهـى برای من همانند هارون برای موسی باشی ؟! با این فرق که بعد از من پیامبرى نمى آید.
از قـرآن بـرمـى آیـد که هارون نسبت به حضرت موسى , پنج سمت داشته است: برادر, شریک نبوت , وزیر یاور و پشتیبان (سوره طه , آیه 29 تا 32: واجعل لى وزیرا من اهلى هارون اخى اشدد به ازرى و اشرکه فى امرى , از خـانواده ام وزیرى براى من قرار ده ,برادرم هارون را, پشتم را با او محکم کن و در کارم شریکش کن .) خلیفه و جانشین (سـوره اعـراف , آیـه 142: و قـال موسى لاخیه هارون اخلف فى قومى و اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین , موسى به برادرش گفت : درمیان قومم تو جانشین من باش و اصلاح کن و از اهل فساد پیروى نکن .)
بـنـابراین حضرت على (ع ) نیز همین پنج نسبت را با پیامبر اکرم (ص ) دارد برادر اوست , چون او را بـه بـرادرى بـرگزید و فرمود: در دنیا و آخرت تو برادر منى( کنزالعمال , ج 13, ص 114, حدیث 36370 و 105 حدیث 36345.) در ابلاغ پیام الهى شریک اوسـت , چـون فـرمود: جز من و على کسى از جانب من پیامى نمى رساند (الصواعق المحرقه ص 188, حدیث 6 و سنن ابن ماجه , ج 1, ص 44, باب 11, حدیث 119.) وزیر اوست , چـون خـود فـرمود: على وزیر من است (فـرائدالـسـمطین , ج 1, ص 311, باب 57, حدیث 249 و ص 315 باب 58 حدیث 250 و تاریخ دمشق , ج 1, ص 130, حدیث 155 و157 و 158.) پشتیبان اوست , چون خداوند او را با على (ع ) یارى کرد (تاریخ بغداد, ج 11, ص 173 و فرائدالسمطین , ج 1, ص 235, باب 46, حدیث 183 تا 185.) و خلیفه اوست , چون خود او را به خلافت برگزید (کنزالعمال , ج 13, ص 131, حدیث 36419 و تاریخ طبرى , ج 2, ص 62.)
2ـ حدیث وصایت و وراثت
پیامبر اکرم فرمود: لکل نبى وصى و وارث و ان علیا وصیى و وارثى ,( تاریخ دمشق , ج 3, ص 5, حدیث 1030 و 1031 و مناقب ابن مغازلى , ص 200, حدیث 238.)هر پیامبرى وصى و وارثى دارد و على وصى و وارث من است .
و فرمود:انا نبى هذه الامة و على وصیى فى عترتى و اهل بیتى و امتى من بعدى ,( فرائدالسمطین , ج 1, ص 272, باب 52, حدیث 211.)من پیامبر این امتم و على بعد از من در میان خانواده و امتم وصى من است .
و فرمود:على اخى و وزیرى و وارثى و وصیى و خلیفتى فى امتى ,( فرائدالسمطین , ج 1, ص 315, باب 58, حدیث 25.)على برادر, وزیر, وارث , وصى و خلیفه من در میان امت من است .
در ایـن روایـات دو عـنـوان وصى و وارث مورد تاکید قرار گرفته است هر یک از این دو عنوان به تنهایى برخلافت امیرالمؤمنین على (ع ) دلالت دارند.
وصى :
وصـى کـسى است که مى تواند در تمام امورى که شخص وصیت کننده , حق تصرف داشته تصرف کـنـد,مـگـر در صورتى که فقط در مورد خاصى به او وصیت شده باشد که در این صورت فقط در همان موردخاص , حق تصرف دارد.
در ایـن روایـات , پـیامبر اکرم (ص ) وصایت حضرت امیر(ع ) را به مورد خاصى منحصر نکرده و او را بـه طـور مـطـلق وصى خود قرار داده است , یعنى آن حضرت مى تواند در تمام امورى که به پیامبر اکـرم (ص )مـربـوط مى شود تصرف کند به عبارت دیگر على (ع ) از تمام اختیارات پیامبراکرم (ص ) برخوردار است واین , همان معناى خلافت است .
وارث :
آنـچـه در ابـتـدا از کـلمه وارث به ذهن مى آید این است که شخص وارث مالک اموال مورث باشد, ولـى عـلـى (ع ) از نـظـر شرعى وارث اموال پیامبر نبوده است زیرا طبق فقه امامیه زمانى که میت داراى فرزندباشد, نوبت ارث به خویشان او نمى رسد ـ فرزند در طبقه اول ارث قرار دارد و خویشان در طبقات بعد ـو مى دانیم که پیامبر اکرم (ص ) در زمان حیات خود داراى فرزند بوده است فاطمه زهـرا(س ) حـداقـل هـفتاد و پنج روز پس از پیامبر(ص ) زنده بوده اند, و جز او, همسران پیامبر که مـجـمـوعـا یک هشتم اموال اورا به ارث مى برده اند, در قید حیات بوده اند . بر فرض که این همه را نـدیده بگیریم , على (ع ) پسرعموى پیامبر است و پسر عمو در طبقه سوم ارث قرار دارد, و مى دانیم که عباس عموى پیامبر در زمان وفات آن حضرت زنده بوده است , و عمو در طبقه دوم قرار دارد.
امـا طـبـق فـقـه اهـل سـنت , پس از پرداخت سهم همسران (یک هشتم ) مال به دو بخش تقسیم مـى شـود:یـک قـسمت به فاطمه زهرا(س ) که تنها دختر است , داده مى شود و قسمت دیگر که از سـهـم او خارج است , به عمویش عباس تعلق مى گیرد بنابراین حضرت امیر(ع ) به هیچ وجه وارث امـوال پیامبر نبوده است از سویى , چون پیامبر صریحا او را وارث خود اعلام کرده است , باید در این احـادیـث مـوضـوع ارث چـیز دیگرى باشد قهرا موضوع ارث در این احادیث , دانش , مقام و منصب مـعـنـوى و موقعیت اجتماعى پیامبراکرم (ص ) است آرى , على وارث علم و سنت پیامبر است , و به همین دلیل خلیفه ایشان است .
پـیامبراکرم (ص ) به على فرمود: تو برادر و وارث منى ، عرض کرد: یا رسول اللّه ! من چه چیزى ازشما ارث مى برم ؟ فرمود: همان چیزى که پیامبران پیش از من ارث گذاشته اند عرض کرد: ایشان چه چیزى به ارث نهاده اند؟ فرمود: کتاب پروردگار و سنت پیامبرشان را ( کنزالعمال , ج 13, ص 106, حدیث 36345.) و امیرالمؤمنین على (ع )خود نیز فرمود: من وارث علم پیامبرم. ( المستدرک على الصحیحین , ج 3, ص 126.)
3ـ على سرپرست مؤمنان
پیامبر اکرم (ص ) هر وقت با کسانى مواجه مى شد که به هر دلیل با على (ع ) ناسازگارى مى کردند, یا جاهلانه از او به پیامبر(ص ) شکایت مى بردند, مى فرمود: ما تریدون من علی ان علیا منى و انا منه و هو ولى کل مؤمن بعدى ( فرائدالسمطین , ج 1, ص 56, باب 16, حدیث 21 و کنزالعمال , ج 13, ص 135, حدیث 36425 و 3 ص 142, حدیث 36444.)از على چه مى خواهید على از من است و من از او پس از من على سرپرست هر مؤمنى است .
هـر چـنـد کـلـمه (ولى ) در لغت داراى معانى متعددى است , اما در این حدیث جز به معناى رهبر وسرپرست نیست , توجه به کلمه (بعد از من ) در حدیث این نظر را تایید مى کند چون اگر منظور از ولـى ,دوسـتدار, دوست , یاور, همسایه , هم قسم و امثال این معانى باشد, اختصاصى به زمان بعد ازپیامبر(ص ) نداشته در زمان حیات آن حضرت نیز صادق بود.
4 ـ نتایج سرپرستى على (ع ) در کلام رسول خدا(ص )
هـر وقـت اصـحـاب دربـاره خـلـیفه رسول خدا(ص ) و رهبر جامعه اسلامى پس از آن حضرت , با حـضـرتش گفتگو مى کردند, حضرت از نتایج و ثمرات سرپرستى على (ع ) سخن به میان مى آورد.
از جمله مى فرمودند:ان و لیتموها علیا وجد تموه هادیا مهدیا یسلک بکم على الطریق المستقیم ,( فـرائد السمطین , ج 1, ص 266, باب 52, حدیث 208 و تاریخ دمشق , ج 3, ص 90 تا 94 حدیث 1119 تا حدیث 1123.)اگـر خـلافـت را بـه على بسپرید, مى بینید که هدایت شده و هدایت کننده اى است , که شما را به راه راست مى برد.
اما والذى نفسى بیده لئن اطاعوه لیدخلن الجنة اجمعین اکتعین ,( تـاریـخ دمـشق , ج 3, ص 95, حدیث 1124 و فرائدالسحطین , ج 1, ص 274, باب 53, حدیث 212.)قسم به آنکه جانم در دست اوست , اگر از على اطاعت کنند, همگى , همگى وارد بهشت مى شوند.
ان تستخلفوا علیا ـ و لا اراکم فاعلین ـ تجدوه هادیا مهدیا یحملکم على المحجة البیضا,( فرائدالسمطین , ج 1, ص 265, باب 52, حدیث 207.)
اگر على را خلیفه کنید مى بینید که او راه یافته هدایتگرى است که شما را از راه اصلى مى برد.
5ـ خلافت انتصابى على (ع )
از رسـول گـرامـى اسـلام (ص ) روایـت شـده است : شب معراج , هنگامى که به مقام قرب نهایى رسـیـدم ودر پـیـشـگـاه پروردگارم ایستادم , فرمود: یا محمد! من عرض کردم : لبیک فرمود: آیا بندگان مرا آزمایش کرده اى تا بدانى کدامیک از ایشان در پیشگاه من مطیع ترند؟ .
عرض کردم : پروردگارا مطیع ترین ایشان على است .
فرمود: راست گفتى اى محمد! آیا براى خود خلیفه اى انتخاب کرده اى که وظایف ترا انجام دهد و به بندگانم آنچه از قرآن نمى دانند بیاموزد؟ .
عرض کردم : پروردگارا! تو برایم انتخاب کن .
فرمود: من على را برایت انتخاب کردم , او را به وصایت و خلافت خود برگزین (فرائدالسمطین , ج 1, ص 269, باب 52, حدیث 210.)
برای مطالعه کاملتر در مورد روایات خلافت علی علیه السلام می توان به ملحقات کتاب احقاق الحق مراجعه کرد . آیه الله نجفی مرعشی همه روایات مربوط به خلافت حضرت علی علیه السلام را از کتابهای اهل سنت جمع آوری کرده است .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد