خانه » همه » مذهبی » دینداری یا پوچ انگاری و بی هدفی

دینداری یا پوچ انگاری و بی هدفی


دینداری یا پوچ انگاری و بی هدفی

۱۳۹۳/۰۹/۱۴


۴۰۲ بازدید

دین چگونه انسان را از بی هدفی و پوچ انگاری در زندگی نجات می دهد؟؟؟

در ابتدا باید تاکید کرد که پوچ گرایى علل و عوامل مختلفى دارد که اهم آنها عبارت است از: 1- نداشتن فلسفه درست و اساسى در زندگى، 2- فقدان ایده آل و آرمان عالى و معنوى، 3- سوء تربیت، 4- ناکامى و شکست در خواسته ها، 5- تعارضات داخلى و ناتوانى در حل آنها، 6- بحران هویت. بهترین راه حل این امور بینش و گرایش ژرف دینى است، زیرا همه این امور در تعالیم و آموزه هاى دینى به عالیترین شکل، حل شده است. از این رو در این مجال سعى در بیان کارکردهاى دین داریم.
جامعه شناسان مذهب به دو کارکرد مهم دین در دنیاى مدرن پى برده اند.
1- پاسخ دادن به سئوالات اساسى و بنیادین انسان
2- تبیین معناى زندگى و مرگ و توجیه و آرام کردن رنج و ارزشهاى اخلاقى
دو کارکردى که نهایتا انسان را به وادیى امن و آرامش بخشى سوق مى دهد تا از هجوم پوچى و بى هویتى در امان اند و ما در این مجال به بررسى اجمالى آنها مى پردازیم:

الف- پاسخ به پرسش هاى بنیادین
مهم ترین کارکرد معرفتى دین، پاسخ به اساسى ترین پرسش انسان یعنى «راز هستن» است. هر انسانى افزون بر حاجات مادى مانند خوراک، پوشاک، آسایش و رفاه، نیازمندى هاى دیگرى دارد که بسیار با اهمیت تر از آنهاست. از جمله دریافت پاسخى مناسب به پرسش از راز وجود است. هر انسان هوشیارى در هر عصر و زمان، متعلق به هر نژاد و ملیت و در هر وضعى از نظر پایگاه اجتماعى، سطح معلومات، و… پرسش هایى در این باره دارد که بدون دریافت پاسخى اعتمادپذیر هرگز قرار و آرام نخواهد داشت. عمده ترین این پرسش ها عبارتند از:
1 از کجا آمده ام؟ اولین پرسش انسان این است که انسان و جهان چگونه و توسط چه عاملى پدید آمده اند؟ آیا جهان آفریدگار حکیم و دانا دارد یا نه؟
2 آمدنم بهر چه بود؟ آیا آفرینش انسان و جهان هدفمند و در پى تدبیر و عاقبت نگرى بوده یا بى هدف و پوچ است؟
3 به کجا مى روم آخر؟ جهان رو به کدامین سو دارد، فرجام جهان و انسان چیست و چه سرنوشتى فرا روى آنهاست؟
پرسش نخست به گذشته و پیشینه عالم و آدم نظر دارد پرسش دوم گذشته را به آینده مى پیوندد و پرسش سوم وضع حال را بررسى مى کند و نقش آن را در آینده پى مى گیرد.
این پرسش در بردارنده پرسش هاى دیگرى است، از جمله:
3-. 1 آیا حیات انسان محدود به همین چند روز دنیاست و با مرگ پایان مى پذیرد یا گستره اى فراخ و جاودان دارد و مرگ چیزى جز پیدایش یک تحول و گذر از مرحله اى به مرحله دیگر نیست؟
3-. 2 آیا انسان موجودى مجبور و محکوم سرنوشت است و همه چیز بدون دخالت نقش و اراده او تعیین شده، یا خود معمار شخصیت و سرنوشت خویش است و با تکیه بر بینش ها، خصلت ها و کنش هاى اختیارى خود مى تواند خوب و بد سرنوشت را رقم زند؟
4 چه باید بکنیم؟ اگر انسان داراى حیات جاودان و نویسنده کتاب سرنوشت خویش است چه باید بکند چگونه خود و آینده اش را بسازد تا فرشته خوشبختى را در آغوش گیرد؟ راه سعادت چیست و هر یک از بینش ها، خصلت ها و کنش هاى آدمى دقیقاً چه تأثیرى در نیک و بد سرنوشت دارند؟
5 چه کسانى و چگونه در این راه پرپیچ و خم، راهنما و مددکار انسان مى باشند؟ پاسخ دقیق، جامع، معتبر، بهنگام و همه فهم این پرسش ها را تنها از طریق دین حق مى توان انتظار داشت.
پاسخ این پرسش ها در بخش نظرى، «جهان بینى» خوانده مى شود و در بخش عملى، «شریعت» یا «ایدئولوژى» گفته مى شود.
مهمترین آموزه هاى دین در این عرصه عبارت است از:
1 خداشناسى اسماء حسنى و اوصاف ذاتى و فعلى خداوند و چگونگى رابطه او با جهان و انسان.
2 هستى شناسى مشتمل بر پیشینه جهان، عوالم هستى و درجات و مراتب آن، سنت هاى حاکم بر هستى، فرجام جهان.
3 انسان شناسى، ابعاد و مراتب وجود آدمى، استعدادها، توانش ها و گرایش هاى او.
4 فرجام شناسى، غایت جهان و انسان چگونگى حیات جاودان و عوامل مؤثر در آن.
5 راه شناسى نمایاندن راه سعادت و همه عوامل موثر در آن، نیز بیان موانع راه و چگونگى فراز آمدن در برابر آنها.
6 راهنماشناسى معرفى راهنمایان طریق و امدادگران آن که در مباحثى چون نبوت و امامت تبلور مى یابد.

ب- تبیین معناى زندگى و مرگ و توجیه و آرام کردن رنج و ارزشهاى اخلاقى
همانطور که مى دانید رسالت دین هدایت بشر و رسانیدن او به کمال نهایى مى باشد، به طورى که بتواند در زندگى فردى و اجثماعى خود موفق باشد و بتواند به کمک دین و امور مذهبى به سر منزل مقصود، که همان سعادت ابدى است، برسد. دین یک رسالتى دارد که این رسالت از غیر دین ساخته نیست، یعنى از عقل و علم و فکر بشر این رسالت ساخته نیست و اگر در حدود علم و عقل بشر مى بود به همان عقل و علم بشر واگذار مى شد و دیگر پیغمبران مبعوث نمى شدند.
اسلام براى عقل بشر فوق العاده ارزش قائل است، براى تفکر فوق العاده ارزش قائل است، براى علم و مطالعه و آزمایش و مشاهده موجودات و به تعبیر خود قرآن براى سیر در آیات آفاق و انفس فوق العاده ارزش قائل است، ولى اینچنین نیست که عقل و فکر و استدلال و علم و مشاهده و آزمایش، هر اندازه ترقى بکند، بتواند آن نشانه هایى را که دین از انسان یا جهان داده است، ارائه کند. این دیگر فقط رسالت دین است، و آن مقدار که علم و عقل بشر حقایقى را که دین بیان کرده است تأیید مى کند، به قول ویلیام جیمز، این بعد از راهنمایى دین بوده، یعنى بعد از آن بوده که دین حقایقى را ارائه داده، علم دو مرتبه رفته است ببیند قضیه از چه قرار است و نشانه هایى هم بر صدق و تأییدش پیدا کرده است. یکى از آن رسالتها همین مطلب است که باز به تعبیر امروزیها جهان بینى ما را تغییر مى دهد، یعنى بینش ما را درباره جهان تغییر مى دهد. جهانى که ما با حس خودمان آن را احساس مى کنیم و با عقل خودمان آن را درک مى کنیم یک جور جهان است، جهانى که نور وحى به ما ارائه مى دهد همین جهان است اما با یک تار و پود خیلى بیشترى.
به هر حال رسالت دین، هدایت بشر و رسانیدن او به کمال نهایى مى باشد، به طورى که بتواند در زندگى فردى و اجثماعى خود موفق باشد و بتواند به کمک دین و امور مذهبى به سر منزل مقصود، که همان سعادت ابدى است، برسد. دین در تمام افراد و در همه ازمنه بیش از هر چیز دیگرى مؤثر است و تنها راه سعادت بشر مى باشد و صلح و آرامش تنها در سایه دین به وجود مى آید و دین است که باعث فداکارى افراد مى شود. استاد مطهرى مى نویسد: دین باعث به وجود آمدن اخلاق و تکالیف اخلاقى مى گردد ایمان مذهبى آثار نیک فراوان دارد چه از نظر تولید بهجت و انبساط، و چه از نظر نیکو ساختن روابط اجتماعى، و چه از نظر کاهش و رفع ناراحتیهاى ضرورى که لازمه ساختمان این جهان است.
دین با ترسیم مسیرى هموار در مقابل بشر و نشان دادن مقصد و هدف این حرکت، او را از بى هدفى رها مى سازد و از آنجا که، این هدف آنقدر براى بشر مهم و جذاب است به دنبال برنامه و وسیله و ره توشه حرکت مى گردد و دین همه نیازهاى سفر او را به بهترین شکل ممکن مهیا مى سازد.
دین از آن رو که از سوى خالق و آفریننده عالم هستى به سوى بشر فرستاده شده است با علم بى حد و حصر فرستادنده آن، برنامه اى کامل و برآورنده نیازهاى زندگى او در این دنیا و حرکتش به سوى هدف و قصد تعیین شده، است.
دین با پاسخ دادن به سوالات اساسى انسان و ارائه دید جدیدى به مساله مرگ و زندگى و نشان دادن این امر که حیات واقعى در این کره خاکى نبوده و تلاشهاى بشر باید براى ساختن زندگى مطلوب در آن سرا باشد و چون در این عالم با ناکاى هایى روبرو شدید سرخورده و نا ایده نشوید چرا که هدف از زندگى ساختن و ایجاد زندگى نهایى در عالم خاکى نیست هر چند براى رسیدنى سریع به مقصود اصلى که هان حیات اخروى است باید این دنیا را ساخت چرا که وسیله اى براى حرکت انسان است و شما خود نیک مى دانید که هر چه وسیله حرکت بهتر باشد فرد راحت تر و مطمئن تر به مقصد خود مى رسد.
البته نباید این توجه به دنیا او را کاملا به خود مشغول سازد که در این صورت، دنیا خود موجب نگرانى و اضطراب خواهد شد و در دین تام این مسائل مد نظر قرار گرفته و با ارائه جهانبینیى صحیح و عقل پذیر به حل آنها شتافته است.

ممکن است این مطلب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد