خانه » همه » مذهبی » راز عصمت و عدد معصومین علیهم السلام در عقل و نقل

راز عصمت و عدد معصومین علیهم السلام در عقل و نقل


راز عصمت و عدد معصومین علیهم السلام در عقل و نقل

۱۳۹۷/۱۰/۱۳


۱۸۸۵ بازدید

باسلام وعرض ا دب ایا عنوان (اهل بیت عصمت) اختصاص به ذوات مقدسه اصحاب کسا (ع) دارد ؟ ویا شامل همه امامان علیهم السلام میباشد ؟

مراد از اهل البیت علیهم السلام چهارده معصوم است . بر اساس آیات و روایات در چند جمله عصمت بیان شود :
– آیه خداوند اطاعت «اولوالامر» را به طور مطلق و همسان اطاعت خود و پیامبر تلقى نموده است.
– طبق روایات وارده، امام قابل مقایسه با دیگران نیست و مثل و نظیر ندارد، چنان که امام على علیه السلام مى فرماید:
«احدى از امت با آل محمد صلى الله علیه و آله قابل قیاس نیست » .
و امام رضا علیه السلام مى فرماید:
«امام از گناهان پاک و از عیوب منزه بوده، داراى علوم خاصى است او یگانه عصر خویش بوده کسى به پاى امام نمى رسد، عالمى مانند او پیدا نمى شود، مثل و نظیر ندارد» .
با توجه به آیه و روایات فوق سخنان امام براى دیگران الزام آور و مطاع است. هیچ سخن و رفتارى بالاتر از سخن و رفتار او نیست. دیگران نمى توانند از اولوالامر انتقاد نموده یا فرمانش را نپذیرند; زیرا طبق این آیه، اولوالامر معصوم است و اطاعت از معصوم بدون چون و چرا لازم است و نمى توان از او انتقاد کرد.
فلسفه امامت و شان امام علیه :
امامت در لغت به معناى پیشوایى و رهبرى است و در اصطلاح شیعه، امامت یک منصب عام الهى و خدادادى است. امام رضا علیه السلام در تعریف امام مى فرماید:
«امامت زمام دین و نظام مسلمین، و صلاح دنیا و عزت مؤمنان است، امامت اساس اسلام بارور و شاخه بلند آن است. امام، حلال خدا را حلال و حرام خدا را حرام مى شمارد (و تحقق مى بخشد) و حدود الهى را به پا مى دارد و از دین خدا دفاع مى کند، و به سوى راه پروردگارش به وسیله دانش و اندرز نیکو و دلیل رسا و محکم دعوت مى کند، امام امین خداوند در میان مردم، حجت حق بر خلق، خلیفه الهى در جامعه، رهبر و رهنماى خلق به سوى حق و نگهبان حریم حقوق الهى است » .
امامت در مکتب تشیع جزء اصول و مذهب و در ردیف توحید، نبوت و معاد قرار دارد، امام خلیفه خدا و امامت، امتداد وظایف رسالت پیامبر مى باشد و امام به همان وظایفى که بر عهده پیامبر بوده (به جز دریافت و ابلاغ وحى) قیام مى کند.
شیعه با الهام از سنت نبوى و ائمه معصومین علیهم السلام براى امامت جایگاه ویژه اى قائل است که ذیلا به مواردى از آن اشاره مى کنیم:
1- امام مخزن اسرار الهى و رکن دین است.
امام امیر المؤمنین علیه السلام در این باره مى فرماید:
«امامان اهل بیت علیهم السلام جایگاه راز خدا، پناهگاه دین او، صندوق علم او، مرجع حکم او، گنجینه هاى کتابهاى او و کوه دین او مى باشند. به وسیله آنها دین را پایدار و تزلزلش را مرتفع ساخت (لذا) احدى از امت با آل محمد صلى الله علیه و آله قابل قیاس نیست. کسانى را که از نعمت آنها متنعمند با خود آنها نتوان همتراز کرد، آنان رکن دین و پایه یقین اند. تند روان باید به آنان (که میانه رو اند) برگردند و کند روان باید سعى کنند به آنان برسند. شرایط ولایت امور مسلمین در آنهاجمع است و پیغمبر در باره آنها وصیت کرده است و آنان کمالات نبوى را به ارث برده اند» .
2- امامان نور خدا در آسمان و زمین هستند که تا روز قیامت سرچشمه نور و روشنایى اند.
ابوخالد از امام باقر علیه السلام در باره آیه شریفه: «فآمنوا بالله و رسوله و النور الذى انزلنا» سؤال کرد آن حضرت فرمود:
«اى ابا خالد! به خدا سوگند که منظور از «نور» در این آیه، امامان آل محمدند. آنان تا روز قیامت سرچشمه نور و روشنایى اند. اى اباخالد، سوگند به خدا که نور امام در دلهاى مؤمنان، از تابش خورشید روشنتر است. به خدا آنان بر دلهاى مؤمنان روشنائى مى بخشند. و اگر خدا بخواهد نور آنان را از دل برخى از مردمان دریغ مى دارد که گرفتار ظلمت مى شوند. اباخالد! به خدا سوگند هر که ما را دوست بدارد و پیرو ما باشد، خداوند باطن او را از آلایش پاک مى گرداند، و خداوند باطن هیچ بنده اى را بدون سر سپردن (مطیع محض) به ما پاک نمى گرداند. اگر کسى سر سپرده ما باشد، از حساب سخت و هراس بزرگ روز رستاخیز در امان خواهد بود» .
3- امام قلب عالم امکان است که وجود او موجب بقاى جهان هستى و امان خلق از فنا و نابودى است به عبارتى دیگر وجود او سبب بقاى هستى و بقاى عالم هستى وابسته به وجود اوست.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
«ما امان براى اهل زمین هستیم، همان طورى که ستارگان براى اهل آسمان امانند به خاطر ما خداى متعال کرات را نگه مى دارد تا بر زمین جز به فرمان او نیفتند، به خاطر ما باران فرو فرستد و رحمتش را منتشر مى کند، و برکات زمین را خارج مى سازد، و اگر از ما کسى در زمین نباشند زمین اهلش را فرو مى برد» .
4- امام منشا خیرات و برکات و سبب نزول رحمت پروردگار در جهان هستى است، او فیوضات الهى را از فیاض مطلق دریافت نموده و به عالم هستى عرضه مى کند، به طورى که تمام جهان هستى به برکت وجود او متنعمند.
امام صادق علیه السلام در این باره مى فرماید:
«خداى عز و جل به وسیله پیشوایان هدایت، از خاندان پیامبر دین خویش را آشکار ساخت، و راه روشن خود را نمایان فرمود، و سرچشمه هاى پوشیده علم خویش بگشود، اکنون هر یک از مسلمانان که وظیفه خود را در برابر امام بشناسد، طعم شیرین ایمان را خواهد چشید و شکوه همه جانبه و فراگیر اسلام را خواهد دید; زیرا خداى متعال امام را براى مردمان، چنان درفش راهیاب نصب کرده است، و او را دلیل و پیشگام مردم جهان قرار داده است.
خداى تبارک و تعالى امام را با تاج وقار مزین داشته، و او را در شعشعه انوار کبرایى غرق ساخته با رشته اى الهى تا آسمان کشیده است تا فیوضات و رحمت خداوند از او منقطع نشود و هیچ چیز از خدا به خلق نمى رسد، مگر با وساطت او، و اعمال بندگان پذیرفته نمى شود مگر با معرفت او..» .
5- امامت حجت خدا بر زمین است و بدون وجود او زمین با اهلش فرو مى ریزد.
امام باقر علیه السلام این حقایق را با بیانى زیبا تشریح کرده، مى فرماید:
«اگر روزى زمین خالى از وجود امامى از ما شود، اهلش را فرو خواهد برد، و خداى بزرگ قطعا مردم را شدیدا عذاب خواهد کرد، و این براى آن است که خدا ما را حجت خود در زمین و وسیله امنیت و امان براى آنها قرار داده است.
تا مادامى که ما میان مردم هستیم آنان پیوسته از فرو رفتن در زمین در امانند، اما هر وقت اراده خدا بر نابودى و هلاکت آنان تعلق بگیرد، کمترین مهلتى به آنان نداده، اول ما را از میان برداشته نزد خودش مى برد، سپس در باره آنان عمل مى کند هر طورى که بخواهد و دوست داشته باشد» .
به هر تقدیر، جایگاه امامت بسى بالاتر از آن است که بتوان تنها با میزان عقل و اندیشه عادى او را شناخت بلکه آگاهى ها و شایستگى هاى خاصى را مى طلبد و جز دلهاى پاک و روشن و سینه هاى صاف، کسى را یاراى تحمل آن نیست. چنان که در حدیث مى خوانیم پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«بحث و مساله آل محمد دشوار و دیریاب است. ایمان به شان و جایگاه آل محمد، کمال معرفتى مى خواهد در حد کمال و معرفت فرشتگان مقرب، پیامبران مرسل و یا بنده اى که در پیشگاه خداوند آزمون ایمان داده باشد. بنابراین اگر چیزى در این باره شنیدید، در صورتى که از صمیم قلب و با آرامش توانستید بفهمید آن را بپذیرید، اما اگر بر دلتان ننشست و نتوانستید بپذیرید، در باره آن از خداوند و رسول حق و عالم آل محمد پرس و جو کنید، (یعنى آن موضوع را بر پایه تعالیم الهى و سنت پیامبر و راهنمائى معصوم مورد دقت و بررسى قرار دهید; زیرا سخن معصوم بر اساس حکمت و مصلحت است، ما انسان ها ضعیف هستیم، عالم به حکمت آن نیستیم نه این که اگر براى ما قابل فهم نبود رد کنیم! !) بدبخت کسى است که در این باره از کسى چیزى بشنود و نتواند درکش کند و بگوید: چنین و چنان نیست. آگاه باشید که انکار به منزله کفر است » .
و نیز امام صادق علیه السلام مى فرماید:
«شان و کارهاى ما، سنگین و دشوار است، جز دلهاى پاک و روشن و سینه هاى صاف، کسى را یاراى تحمل آن نیست » .
و امام رضا علیه السلام مى فرماید:
«آیا مردم شان و جایگاه امامت را در میان امت به درستى مى شناسند؟ ! امامت از لحاظ شان و منزلت بسى برتر از آن است که مردم تنها با میزان عقل و اندیشه به آن برسند» .
فلسفه امامت و وجود امام بالاتر از آن است که ما تصور مى کنیم. آنان چراغ هدایت و نور امید و صندوق اسرار الهى، گنجینه حکمت و میراث علوم انبیا هستند، امامان سرچشمه فیاض علم و معرفت و منشا خیر و برکت و واسطه فیض و میزان یقینند. جهان هستى به مدار آنها دور مى زند با نبود آنها جهان و آنچه در آن است فرو مى ریزد، امام ولى منصوب از طرف خداوند مى باشد که هیچ کس با او قابل قیاس نیست و نمى توان امام را فقط با میزان عقل شناخت بلکه شناخت او نیازمند دلى پاک و سینه اى صاف و روشن است و بشر با نقص روحى و معنوى فراوانى که دارد هر چند به رشد و بلوغ فکرى برسد باز هم نمى تواند بدون وجود امام میراث واقعى علم نبى را درک و حفظ کند; زیرا فقط امامان، عالم به اسرار علم نبى هستند و علما و دانشمندان و فقهاى معظم تنها در پرتو نور ائمه علیهم السلام مى توانند از دین محافظت کنند.
حال با توجه به چنین شان والاى امام علیه السلام آیا مى توان سخنان امام معصوم را با سخنان افراد عادى قابل مقایسه و یکسان تلقى کرد؟ ! آیا کسانى که از نظر علم، معرفت و تقوا با امام معصوم علیه السلام قابل مقایسه نیستند مى توانند امام علیه السلام را مورد نقد و بررسى قرار دهند؟ ! ! و سخنان مستدل او را در صورت قانع نشدن نپذیرند؟ ! ! بلى از روى جهل و عدم درک اسرار واقعى بعضى از کارهاى امامان علیهم السلام ممکن است به آنها ایرادى بگیرند و سخنانشان را نپذیرند! ! ولى این نوع ایرادها قطعا از روى جهل است.
دلایل عقلى و نقلى عصمت امامان علیهم السلام :
دلایل عقلى
اندیشمندان شیعه در اثبات عصمت امامان علیهم السلام دلایل گوناگونى ارائه نموده اند. که تبیین آنها نیازمند فرصتى بیشتر و کتابى پرحجم و مستقل است چنان که علامه حلى با شرح و بسط این دلایل بیش از هزار نکته در این باره بیان کرده است.
1- امتناع تسلسل: امام باید معصوم باشد; زیرا در غیر این صورت تسلسل لازم مى آید; یعنى عدد امامان نامتناهى مى شود; چون از جمله اهداف وجود امام، منع ستمگران از ستمگرى و گرفتن حق مظلوم از ظالم است پس اگر امام، معصوم نباشد ممکن ست خود او در حق کسى ظلم کند و مظلوم براى گرفتن داد خود از او به امام عادل و معصوم دیگرى محتاج باشد و اگر این امام هم داراى عصمت نباشد آنچه گفته شده در باره این شخص نیز مطرح خواهد بود و جامعه بشرى به امام دیگرى نیازمند خواهد شد و اگر او نیز معصوم نباشد تسلسل لازم مى آید و این محال است.
2- قاعده نقض غرض: اگر امام معصوم نباشد فوائدى که بر وجود او مترتب است تحقق نمى یابد و غرض و مقصودى که موجب نصب امام علیه السلام است حاصل نمى شود در حالیکه نقض غرض بر خداوند حکیم مستلزم جهل و یا عجز او مى شود و این محال است; زیرا جهل و عجز در ساحت قدس واجب الوجود راه ندارد.
توضیح اینکه: غرض از وجود امام حفظ شریعت و احکام آن و تکامل بشر به فضایل نفسانى و ملکات انسانى و راهنمایى آنان به طریق صواب و راه معرفت و خداشناسى و آنچه لازمه سعادت دنیا و آخرت او است مى باشد; اگر امام، معصوم نباشد و احتمال فراموشى، اشتباه، کار ناپسند و معصیت در باره او برود اطمینان به طور کامل از او سلب شده باعث آلودگى دیگران مى شود; زیرا اگر سرپرست و رئیس قومى مرتکب گناه و معصیت شود جرات زیردستان در انجام همان کردار، زیاد مى شود و آن را عذر خود مى شمارند; اهل فسق و فجور نیز بى مهابا بیش از پیش جامعه را ناامن مى سازند. بنابراین، مقصود خداوند عالم از نصب امام حاصل نمى شود و چون جهل و عجز در باره حق جل و علا راه ندارد نقض غرض نیز بر او محال است; از این رو لازم است امام از گناه و نسیان و اشتباه مبرا بوده و معصوم باشد.
3- اگر امام و ولى، معصوم نباشد حجت بر بندگان تمام نمى شود، و تمام شدن حجت – بعد از بعثت رسول صلى الله علیه و آله و انزال کتب و ثبوت تکلیف – بر عصمت امام و خلیفه و جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله موقوف است. پس اگر خداوند زبان عذر بندگان را در طاعات و عبادات (اوامر و نواهى) احکام تکلیفیه و وضعیه قطع نکند به گونه اى که هیچ عذرى براى آنها نباشد، عقلا ترتب ثواب و عقاب و عتاب بر احکام، صحیح نمى باشد; زیرا بندگان مى توانند در محضر خداوند به تمام نبودن حجت، عذر بیاورند که امام به عنوان حافظ و بیان کننده احکام کتاب و سنت از کذب و افتراء، نسیان و سوء فهم و اشتباه ایمن نبوده بلکه حال او در مقام عمل بدتر از حال ما بوده است در نتیجه حقیقت بر ما کشف نشد و تکالیف به ما نرسید; و عقل هم به طور قطعى، عقاب بلابیان را قبیح مى داند و صدور آن را از حق تعالى محال مى شمارد پس باید امام، ولى و خلیفه حضرت رسول صلى الله علیه و آله مامون و معصوم از هر خطاء و لغزش بوده، صادق و مصدق باشد تا در مقام بیان کتاب و سنت رسول خدا صلى الله علیه و آله مورد اطمینان همه خلق باشد و راه عذر را بر بندگان ببندد تا اگر بندگان با تمام بودن حجت، چنین ولى و امامى، اطاعت نکردند بدانند که، عذرى از آنان پذیرفته نیست و خداوند مى تواند آنها را به اشد مجازات، عقاب نماید.
4- قاعده عدل: معصوم بودن امام داراى مصالح و فوائد بى شمارى است و از هرگونه مفسده و زیان مبراست. بنابراین به مقتضاى قاعده عدل بر خداوند عالم، واجب است که امام را معصوم قرار دهد تا به موجب ترک آن، مفسده اى حاصل و مصلحتى فوت نشود; زیرا تفویت مصالح و ایجاد مفسده بر خداوند قبیح است.
5- قاعده لطف: همانطورى که وجود امام براى جامعه بشرى لطف است، عصمت او نیز لطف است بلکه لطف بودن وجود امام بدون عصمت او محقق نمى شود. چون وجودى لطف و باعث هدایت مردم است که خود از هر نوع گناه و زشتى بدور باشد در غیر این صورت مطلوب امام که راهنمایى و رهبرى انسانها است، حاصل نمى شود.
6- اگر امام، معصوم نباشد ممکن است از او معصیتى صادر شود; در این صورت بازداشتن او از منکر بر امت، یا واجب است و یا واجب نیست; اگر واجب باشد، لازمه اش این است که عظمت و شرافت امام از دلهاى مردم ساقط شود و به دنبال آن، فائده نصب امام که انتصاف حق مظلوم از ظالم و حفاظت دین خدا است منتفى گردد و مردم از او اطاعت نکنند.
و اگر نهى او از منکر بر امت واجب نباشد، وجوب امر به معروف و نهى از منکر که از واجبات دین اسلام است از اعتبار ساقط مى شود; در نتیجه ضرورى است که امام، معصوم باشد.
7- اگر امام مانند سایر افراد بشر معصوم نباشد، وجهى ندارد که ما او را برتر و افضل از دیگران بدانیم; زیرا چه بسا ممکن است که در اثر نداشتن عصمت، خطا و اشتباهى در دین و اجزاء احکام آن مرتکب شود یا در فهم مطلبى، ناتوان باشد و از خود چیزى به دین ببندد و به خدا نسبت دهد یا چیزى را که خداوند او را مامور به ابلاغش کرده ترک کند و به مردم نرساند و یا در حکمى به واسطه هواهاى نفسانى یا امور دنیایى بر خلاف عدالت رفتار کند در این صورت اطمینان مردم از او سلب مى شود. بنابراین، فلسفه وجود امام اقتضا مى کند که رهبر و امام امت باید فردى باشد که امتیازى بر دیگران داشته و هیچ گاه به سراغ آلودگى و گناه نرود و هرگز اشتباه و خطایى برایش پیش نیاید.
8- باید امام علیه السلام در تمام عمر خویش در گفتار و رفتار و کردار معصوم از خطا و سهو باشد; زیرا اگر از او معصیت صادر شود شرافت و عظمتش از دلهاى مردم ساقط مى شود و اگر سهو و نسیان از او سر بزند، اخبار او امر و نهى و وعد و وعید او مورد اطمینان واقع نمى شود و در نتیجه نصب امام بى فایده و باطل مى گردد.
9- در جاى خود ثابت شده است که امام علیه السلام منصوب از طرف خدا بوده و اطاعت او واجب است، و غرض و فلسفه نصب امام به جانشینى پیامبر براى حفظ شریعت، تفسیر و بیان آن و حفظ نظام امت و… است، از آنجا که خداوند عالم به تمام حقایق است، وقتى مى داند شخصى براى امامت امت و جانشینى نبى صلى الله علیه و آله صلاحیت ندارد، چگونه او را به این امر مهم نصب مى کند؟ نصب شخص غیرصالح و معصیت کار براى امامت از طرف خداوند قبیح است، و کار قبیح از حکیم تعالى محال است. پس امکان ندارد امام منصوب از طرف خداوند معصوم نباشد.
10- قاعده وجوب اصلح: عقل حکم مى کند که اصلح به حال بندگان و نوع مکلفین، آن است که جانشین پیامبر صلى الله علیه و آله که مبین دین و حافظ احکام و شریعت الهى است; اصلح مردمان و اعدل و اعلم زمان خود به نحو تام و کامل بوده و از هر گونه خطا و نقص و کاستى مبرا و مصون باشد، و یقین به کنه وجود فرد صالح، امین و کامل و واجد اصلحیت تام و کامل جز به وسیله خداوند میسر نیست. پس همان طور که خداوند انبیاء را بر اساس صلاح براى برقرارى نظم و حفظ نظام اجتماع و حکمت مبعوث فرموده است آن فلسفه و لزوم و آن دقت به طریق اولى باید نسبت به جانشینى نبى صلى الله علیه و آله رعایت شود با توجه به این که اهمیت درجه امامت از نبوت بالاتر است.
11- وجوب اطاعت مطلق از امام مقتضى عصمت او است: طبق دستور خداوند اطاعت از امام علیه السلام واجب است، اگر امام معصوم نباشد اجتماع نقیضین لازم مى آید. با این توضیح که وقتى مردم امام را آلوده به گناه مى بیند، از جهت این که گناهکارند نباید از آنها تبعیت کنند و از طرفى چون امام بوده اطاعت و تبعیت از او واجب است. در نتیجه بین دو امر حد ناقض (واجب و حرام) دچار خواهد شد. و انجام دو امر ناقض در آن واحد محال است پس به ناچار باید امام معصوم باشد.
دلایل نقلى عصمت امامان علیهم السلام نیز فراوان است که در این مقوله ضرورت بیان ندارد. مواردی که تعداد معصومین از آنها فهمیده میشود بسنده مینماییم :
الف )
1- آیه امامت
(و اذ ابتلى ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین)
به یاد آورید هنگامى را که پروردگار ابراهیم، او را با وسایل گوناگونى آزمود، و او آزمایش خود را کامل کرد (و از عهده آنها بر آمد) خدا به او فرمود من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم، ابراهیم گفت: از خاندان من نیز امامانى قرار ده خداوند فرمود: پیمان من – یعنى امامت – هرگز به ستمکاران نمى رسد.
طبق آیه فوق خداوند منصبهاى الهى را به کسانى اختصاص داده است که آلوده به «ظلم » نیستند; زیرا وقتى که حضرت ابراهیم علیه السلام منصب امامت را براى فرزندانش از خداوند درخواست کرده بود، جواب آمد: پیمان من به ستمگران نمى رسد. غیرمعصوم، ظالم و ستمکار است و هیچ ستمکارى براى امامت شایسته نیست. در نتیجه هیچ غیرمعصومى صلاحیت و قابلیت امامت را نخواهد داشت.
2- آیه اولى الامر
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولى الامر منکم » اى کسانى که ایمان آورده اید از خدا و رسول و اولى الامر، اطاعت کنید.
طبق روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت رسیده است منظور از «اولى الامر» در آیه شریفه، ائمه اثنى عشر علیهم السلام است.
با استدلال به این آیه شریفه مى توان به روشنى عصمت اولى الامر (امامان) را به اثبات رساند. در این آیه، کلمه «اطیعوا» دو بار به کار رفته است، یک بار فقط به خدا نسبت داده شده و بار دیگر به رسول و اولى الامر; از بخش دوم آیه مى توان روشن نمود که «اطیعوا» (دوم) بین رسول و اولى الامر مشترک است و به دلیل آن که قید و شرطى به همراه ندارد اطاعتى همه جانبه و بى چون و چرا و مانند اطاعت خدا، مطلق است اما این مطلب جز با عصمت رسول خدا صلى الله علیه و آله و اولوا الامر، سازگار نیست; زیرا اطاعتى این چنینى، تنها در برابر کسى سزاوار است که از کج اندیشى و کج روى در گفتار و رفتار و کردار در امان است و مردم را جز به آنچه امر خداوند است نمى خواند.
3 -وجعلنا منهم ائمة یهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بایتنا یوقنون و چون شکیبایى کردند و به آیات ما یقین داشتند، برخی از آنان را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما ]مردم را [هدایت مى کردند» (سجده، آیه 24)
4 – الله اعلم حیث یجعل رسالته خداوند بهتر مى داند رسالتش را کجا قرار دهد (انعام، آیه 124) . واقعیتی که باید به آن توجه کرد آن است که «سپردن هر مسؤولیتى همراه با دادن امکانات لازم است» و امامت جامعه از این قاعده مستثنى نیست. ازاین رو خداوند آنان را از علم لازم براى عهده دارى مسؤولیت امامت بهره مند مى گرداند.
ب ) روایات :
تعداد امامان و مشخصات آنها در روایات متعددى که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در منابع شیعه و سنى نقل شده مشخص گردیده است:
1- ابن عباس مى گوید: از رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم فرمود:
من و على، حسن، حسین و نه نفر دیگر از فرزندان حسین [از هر نوع آلودگى و معصیت ] پاک و معصوم هستیم.
2- پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله درباره امام على علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام فرمود:
آنان، برگزیدگان خداوند هستند و از هر گناه و خطایى معصوم مى باشند.
3 . «کار مردم پیوسته مى گذرد تا آنکه دوازده مرد بر آنان فرمان برانند». فرائد السمطین، ج 1، ص 317. . «شمار جانشینان من به تعداد نقباى موسى (دوازده نفر) است». کنزالعمال، ح 14971.3. «تا وقتى که دوازده خلیفه و جانشین بر شما حکومت کنند، دین پیوسته پابرجاست». صحیح مسلم، ج 6، (کتاب الاماره) ؛ صحیح بخارى، ج 4، ص 165. . «کار این امت همواره پابرجاست تا دوازده خلیفه و جانشین بر آنان بگذرند که همگى از قریش اند». منتخب کنزالعمال، ج 5، ص 338. . «بر این امت دوازده خلیفه حکومت خواهند کرد، به عدد نقباى بنى اسرائیل». همان. .
امام على علیه السلام در توضیح انحصار امامت در قریش مى فرماید: «امامان از قریش، تنها از نسل هاشم هستند و امامت بر غیر آنان شایسته نیست…» نهج البلاغه، خطبه 142. «الائمة بعدى اثنى عشر، تسعة من صلب الحسین و التاسع مهدیهم» کفایةالاثر، ص 23. (به نقل از: موسوعه الامام على بن ابیطالب، ج 2، ص 48). ؛ «امامان پس از من دوازده نفرند، نه نفر ایشان از نسل حسین اند و نهمین ایشان مهدى ایشان است». نظیر این روایات را – که از اهل سنت در مورد تعداد ائمه علیهم السلام وارد شده است .
– مى توان در سایر منابع مطالعه کرد. ر.ک:
الف. ینابیع الموده، ص 2، 44.
ب. البدایة والنهایه، ج 6، ص 3، 247.
ج. سنن ابن ماجه، ج 4، 4085 / 1367.
د. مسند احمد بن حنبل، ج 5، ص 645 / 183.
ه. سنن ابى داود، 107 / 4.
. در روایات سفیان بن عینیه به نقل ینابیع الموده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «همواره دین پایدار است تا آنکه قیامت به پا شود یا بر شما، دوازده خلیفه حکم رانند که همه آنان از بنى هاشمند». ینابیع الموده، ج 3، باب 77. . امام الحرمین جوینى از ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل مى کند که فرمود: «من سرور پیامبرانم و على سرور اوصیا. اوصیاى بعد از من دوازده نفرند، اولشان على است و آخرشان مهدى».
فرائد السمطین، ج 2، ص 312.{ 10. ابن عباس از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود: «جانشینان و اوصیاى من و حجت هاى خدا بر خلق پس از من دوازده نفرند، اولشان برادرم و آخرشان فرزند من است. پرسیده شد: برادرتان کیست؟ فرمود: «على بن ابیطالب». پرسیده شد: فرزندتان کیست؟ فرمود: «مهدى، همان کسى که زمین را پر از عدل و داد کند، همانگونه که پر از ظلم و جور شده است…» همان، روایات متعدد دیگر نیز در این باب وجود دارد.بنگرید: معالم المدرستین، ج 1، ص 333.
خداوند متعال به قابلیت پیامبران وامامان براى تحصیل مقامات معنوى و شایستگى آنان براى عهده دارى مسؤولیت هدایت جامعه علم دارد و در حقیقت همان قابلیت و شایستگى آنان است که موجب برگزیدگى آنان براى امامت شده است و حصر انسانهایی که جامع جمیع خصوصیات لازم باشند در دوازده امام موجب حصر امامت در ایشان شده است.
علم و عصمت موهبتى امامان، به جهت مسؤولیتى است که براى هدایت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و این یک اصل عمومى و یک سنت الهى است، بدون آن که تبعیض ناروایى باشد که رسیدن به مقام امامت همراه با دارا شدن برخى مقامات ویژه معنوى باشد، چنان که درباره امام هادى علیه السلام مى خوانیم: «یکى از یاران ایشان به نام «هارون به فضیل» در کنارشان بود که ناگاه امام فرمودند:«انا لله و انا الیه راجعون» ابى جعفر [امام جواد علیه السلام درگذشت. به حضرت عرض شد: از کجا دانستنید؟ فرمودند: زیرا فروتنى و خضوعى نسبت به خدا در دلم افتاد که برایم سابقه نداشت»، (اصول کافى، ج 3، ص 218، ح 984)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد