خانه » همه » مذهبی » رسیدن به مقام ولایت تکوینی

رسیدن به مقام ولایت تکوینی


رسیدن به مقام ولایت تکوینی

۱۳۹۵/۰۹/۱۴


۱۶۱۰ بازدید

آیا طی الارض یکی از نشانه های داشتن ولایت تکوینی است ؟

بنابر برخی نظریات طی الارض روشی هندسی و عالمانه است و بنا بر اینکه قدرتی غیر عادی و خارق العاده باشه طی الارض را باید یکی از نشانه های رفتاری اقتدار ولایی اولیای خدا است. تا کسی به مقام ولایت تکوینی نرسد و اقتدار ولایی در او شکوفا نشود، قدرت تصرف در طبیعت را ندارد و نمی تواند طی الارض و مانند آن را انجام دهد، بنابراین ریشه اینگونه رفتارهای قدرتی در نیروی ولایت تکوینی و احراز مقام خلافت الهی است و شاید بهتر بود سوال می شد: چگونه می توان به مقام ولایت رسید و خلیفه الله شد. اگر کسی خلیفه خدا شود، آنگاه اینگونه حرکت ها به راحتی از او صادر خواهد شد و مونه ای نخواهد داشت.ولایت از ولی یلی به معنای درکنار بودن و رنگ گرفتن از خداوند است، بنابراین برای رسیدن به چنین مقامی باید دانست که ولایت نتیجه قرب انسان به خداوند است و باید راه تقرب را طی نمود.
منتهی باید توجه شود که فرق است میان انگیزه و نتیجه. ولایت و تصرفات تکوینی نتیجه قرب انسان به خداوند است و انگیزه نیست.
انگیزه و هدف مومن در حرکت به سمت خداوند قرب به او است و در صورتی که موفق شود به خداوند نزدیک شود، آنگاه در صورت وجود ظرفیت خاص، خدای متعال به او اقتدار ولایی خواهد داد و او نیز مظهر و مجلای ولایت و قدرت خداوند خواهد شد.
توضیح بیشتر:
در یک کلام می توان گفت: راه رسیدن به مقام ولایت، پیمودن راه قرب خداوند از طریق پرستش آگاهانه و عاشقانه او است.
این مسیر از دو راه امکان پذیر است: 1- راه نظرى که در علم و شعور نهفته است و تا زمانى که انسان نسبت به چیزى شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمى دارد و نمی تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزدیک شود. 2- راه عملى؛ عبودیت آگاهانه و عاشقانه خداوند و ترک محبت دنیا راه کلی عرفان و ولایت است. حضرت على(ع) نیز مى فرمایند: «اگر خدا را دوست مى دارید محبّت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق کاشانى (شارح کتاب منازل السائرین) مى نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى کند وصال را، و وصال میسّر نمى شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168). (براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، صص 77 ـ 83).
خداوند شما را به جاده ای انداخته که بسیار زیباست. بدانید خداوند شما را دوست دارد و به دلیل این علاقه و دوستی، این دغدغه را در شما به وجود آورده است. اما در یک کلام تمام راه عشق از معرفت آغاز می شود. علم و دانش و شناخت در این وادی حرف اول را می زند. بدون آگاهی قدم از قدم نمی توان برداشت و اگر کسی بخواهد چنین کند بیشتر گمراه می شود تا هدایت . هم عشق و محبت , شکوفه ی عقل و معرفت است و هم اطاعت و عبادت معبود عالم , نیاز به دانش و بینش دارد. نیاز راه عشق و پرستش به معرفت همان نیاز حکمت و عرفان عملی به حکمت و عرفان نظری و نیاز ایدئولوژی به جهان بینی است و یا نیاز بنا, بر زیربنا. تا آدمی نداند, نمی تواند و کسی توانا بود که دانا بود.
برای عاشق شدن باید اول معشوق را شناخت , به هر مقدار که معرفت انسان نسبت به معشوق بیشتر می شود, عشق به وصال در او شعله ورتر می گردد و به هر مقدار که انسان عاشق وصال محبوب می شود, به اطاعت , بندگی و تسلیم در مقابل خواسته های محبوبش تن در می دهد و فانی در اراده ی او می گردد و به هر مقدار که عاشق خودش را در معشوقش گم می کند و از خودش و خواسته هایش دور می شود, به محبوبش نزدیک می گردد و در مقام محبت او می نشیند و بهر مقدار که خداوند از بنده اش راضی می شود, او را در مقام رضایت قرار می دهد و مظهر و مجلای صفات و کمالات خویش می گرداند. چشمش چشم خدا می شود و نگاه خدائی پیدا می کند. گوشش گوش خدا می شود و با گوش خدائی می شنود و همچنین زبانش , دستش , پایش و تمام اعضاء و جوارحش , رنگ خدائی به خود می گیرند و آن می بیند و می شنود و می کند که دیگران نه می بینند و نه می شنوند و نه می توانند انجام دهند. به سه روایت در این زمینه اشاره می نمائیم : یک – »قال الصادق (ع ) العبودیه جوهره کنهها الربوبیه فمن فقد فی العبودیه و جد فی الربوبیه « عبودیت خداوند جوهری است که باطنش ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت یافت خواهد شد, (مصباح الشریعه , ص 5, باب اول در عبودیه ).
دو – روایت از امام صادق (ع ) است ایشان نقل نموده اند که خدای عزوجل چنین فرموده است که محبوبترین چیزهائی که بندگان من بوسیله آنها به من نزدیک می شوند, انجام اعمالی است که به ایشان واجب نموده ام و همچنین بنده به واسطه ی نوافل و مستحبات آنچنان به من نزدیک می شود که محبوب من می گردد و چون محبوب من شد, من گوش او می شوم گوشی که به وسیله آن می شنود و چشم او می شوم چشمی که به آن می بیند و زبان او می شوم زبانی که با آن سخن می گوید و همچنین دست او می شوم دستی که به وسیله آن می گیرد. در این صورت است که اگر دعا کند اجابت می کنم و اگر سؤال نماید عطا می کنم (مستجاب الدعوه می شود), (وسایل الشیعه , ج 4, ص 72, باب 17).
سه – در روایت قدسی آمده است که خدای تبارک و تعالی در برخی از کتابهائی که به پیامبرانش وحی نموده است فرموده است : ای فرزند آدم , من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم , اوامر مرا اطاعت کن تا تو را همچون خودم , زنده ای قرار دهم که نمی میرد. ای فرزند آدم , من به هر چه بگویم باش , موجود می شود, اوامر مرا اطاعت کن , تو را همچون خودم صاحب این قدرت می نمایم که به هر چه بگوئی باش و اراده کنی , موجود شود, (مستدرک وسایل , ج 11, ص 258). بنابراین نباید از طاعت , عبودیت و یاد خدا و انجام واجبات و ترک محرمات غفلت کرد.
پس ابتدا با کسب معرفت و شناخت باید راه را باز کرد و ثانیا با انجام واجبات و ترک محرمات دل و قلب را صاف کرد.
سیر و سلوک و تقرب به خداوند در طی زمان و تلاش فراوان امکان پذیر می شود و امکان ندارد ره چهل ساله را یک شبه رفت و به تعبیر زیبای استاد بزرگوار حضرت آیت الله حسن زاده آملی روزی؛ روز به روز است. پس نباید در سیر و سلوک عجله به خرج داد و در عین حال امروز را به فردا سپرد. همین که تصمیم گرفته اید که از عادی بودن نجات پیدا کنید, بسیار خوب است.
می دانید که هدف دین بیان روش و هدایت انسان در مسیر قرب الهی است و این موضوع به گستره تمامی آموزه های دینی است ، بنابر این امکان این که بخواهیم تمامی جزئیات برنامه سیر و سلوک به سوی خدای تعالی را شرح دهیم، واقعا نیست، آنچه در ذیل، به عنوان پاسخ، خدمت شما ارسال می شود، خلاصه و بیان کلی راه است، آشنایی با جزئیات راه را باید در طی مطالعات فراوان و توسط اساتید اخلاق و عرفان بیابید. ما به سهم خود می کوشیم تا در این زمینه تا حدودی راه گشا باشیم.
سیر و سلوک الی الله:
سیر و سلوک انسان به سوی خداوند، مهمترین و اساسی ترین وظیفه یک مسلمان است که با عزم و اراده ای استوار و کوششی پی گیر انجام پذیر است.
اهمیت این موضوع را می توان از سوره «الشمس» همان آیه ای که اشاره کردید، فهمید که خداوند پس از یازده قسم می فرماید رستگاری و خوشبختی فقط در سایه خودسازی حاصل می شود.
براى این منظور، اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیرو سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مى باشد. پس از آن مى بایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد، چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مى دارد و هر سخنى که مى گوید و هر برنامه اى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مى باشد یا نه والا از آن صرف نظر نماید.
در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواسته هایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند».
در این مسیر دو کوشش به طور موازی و همزمان انجام می پذیرد:
الف) سلوک نظری: در این راستا انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند قدم نهد و در صراط مستقیم گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرى گرى، درویش مآبى و صوفى مسلکى خواهد شد.
اصلی ترین آگاهی هایی که انسان در این مسیر بدان نیاز دارد چند چیز است:
1- شناخت ذات هستی به عنوان پدید آورنده و ظاهر کننده انسان و جهان.
2- شناخت انسان به عنوان کاملترین مظهر خداوند و پدیده ای که در او استعداد خلافت الهی نهاده شده است و جانشین خدا در زمین است.
3- شناخت رابطه میان انسان با خداوند. این رابطه بر اساس ظهور تعریف می شود ، یعنی انسان مظهر خدا است و کمال او هم در همین مظهریت و تقویت آن است . انسان به هر مقدار که استعداد های الهی خویش را شکوفا می نماید، به خدا نزدیک تر می شود و به هر مقدار که به خدا نزدیک می شود از کمال و سعادت بیشتری برخوردار خواهد شد.
4- رسیدن به قرب الهی و شکوفایی استعداد ها، تنها در ظرف عبودیت و پرستش امکان پذیر است و در خارج از حوزه دین و عبودیت خداوند، چیزی جز فلاکت و شقاوت در انتظار انسان نیست. پرستش؛ یعنی کارهایی که انسان را به خدا نزدیک و شبیه می کند.
ب) سلوک عملى: سلوک عملی هم دارای مراحلی است:
الف) تحقق ظرف عبودیت که خود دارای دو مرحله می باشد.
1- قرب فرایض : در وهله سالک می کوشد واجبات الهى را بدون اندک کم و کاست انجام دهد و از محرمات و معاصى با تمام وجود چشم پوشد.
2- قرب نوافل: در مرحله دوم که مرحله بالاتری است سالک می کوشد تا به مستحبات و نوافل بپردازد و از مکروهات دورى گزیند.
این دو مرحله برای سالک بسیار مهم و اساسی است و نباید نسبت به آنها اهمال کرد. اما روش کار این است که تمرین و ممارست کنید و تمام تلاش خود را بکار بندید و حتی المقدور خود را از گناهان دور کنید و همه واجبات را – همان گونه که در رساله های عملیه آمده است – انجام دهید. این کار تمرین مستمر می خواهد و مدتی وقت شما را می گیرد تا ملکه شما شود. اگر در ابتدای کار دچار مشکلی یا گناهی یا کاهلی شدید, غم به خود راه ندهید و خود را به خدا بسپارید و از شر شیطان و نفس به خدا پناه ببرید و با آب توبه خود را شستشو بدهید تا خداوند شما را پاک کند و توکل خود را از دست ندهید و ناامید نشوید. زیرا در این مرحله شیطان همه تلاش خود را می کند تا شما را از راه بدر کند و با القاء ناامیدی و ناتوانی شما را خسته کند. اما چنانکه گفتیم روزی روز به روز است و باید حلاوت اتیان دستورات الهی و دوری گناه را به خود بچشانید. می توانید برنامه چهل روزه و تمرینهای چهل روزه برای خود بگذارید. آنگاه که در مرحله قرب نوافل به نتیجه مطلوب رسید و نفس خود را بر آن آماده کردید، به سراغ قرب نوافل بروید و همین روش را در آنجا پیاده کنید. در این راه اهتمام به نمازهای پنجگانه شبانه روز و نافله های آن به ویژه نافله شب و سحر خیزی حتی 10 تا 15 دقیقه به اذان صبح توصیه می شود.
ب) در این مرحله سالک می کوشد تا خویش را از تمامى اوصاف رذیله دور سازد و خود را به زیور اخلاق حسنه وملکات فاضله بیاراید ، زیرا وجود صفات رزیله مانع تحقق ظرف عبودیت و قرب است و وجود صفات حسنه در این زمینه به سالک کمک خواهد کرد. به طور مثال کسی که دارای زیله بخل است ، در ظرف عبودیت قادر به انجام واجبات مالی و انفاق در راه خدا نیست و به عکس کسی که جواد است این فرایض و نوافل را به راحتی انجام می دهد.
ج) همگام با سایر مراحل کار بزرگ دیگری که باید در دستور و برنامه سالک قراربگیرد مرحله آزاد سازی و کسب حریت است.
آزاد ساختن نفس از هر آنچه که او را اسیر خود ساخته و توان پیشرفت و سلوک را از او سلب نموده است ، آزادی او پر خوری ، پر خوابی، پر گویی ، لذت گرایی افراطی، اسارت ثروت ، قدرت ، شهرت، شهوت، عادت، دلبستگی های افراطی به امور دنیوی، وابستگی های افراطی به اشیاء و افراد، مد گرایی، غرب گرایی و خلاصه هر چیزی که به نحوی انسان را اسیر می سازد و امکان حرکت در مسیر عبودیت و قرب را از او سلب می نماید.
در این مرحله لازم است از آنچه که او را از خدا دور مى دارد، دورى گزیند و سراپاى وجود خویش و همه اعمال خود را الهى کند. حتى خواب و خوراک و لباس خویش را براى خدا وطبق آنچه او مى پسندد انجام دهد.
براى انجام این امور دستور کلی که سالک نیاز دارد تنبه و بیدارى وتوجه و مراقبت دائمى نسبت به خود و افعال و احوال خویش و از همه مهمتر حضور قلب و توجه به معبود در نماز است. مرحوم علامه طباطبائی تأیید بسیاری بر مشارطه و مراقبه و محاسبه دارند. به این معنی که ابتدای صبح با خود شرط کنید که کارهایتان برای خدا باشد و در برنامه ریزی منظم برنامه زندگی معنوی خود را بریزید و در وسط روز مراقب خود باشید که از جاده سلوک خارج نشوید و آخرت شب و پیش از خواب از خود حساب بکشید که تا چه حد بر اساس روش درست عمل کرده اید.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: من اَخلَص للّه اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه الى لسانه. مقصود از این سخن آن است که اگر کسى در چهل روز تمام رفتار و فعالیت ها واندیشه هایش را براى رضاى خدا و در راستاى خشنودى او انجام دهد و نه تنها هیچ گناهى انجام ندهد، بلکه هیچ سخنى و کارى بدون قصد قربت نداشته باشد، پاداشى که خداوند به او عنایت مى کند آن است که پرده ها و حجاب ها را از مقابل دیده و گوش او بر خواهد داشت تا حقایقعالم را بشنود و ببیند، و هنگامى که حقایق عالم و حکمت هاى خلقت را شناخت، قلب او آیینه حکمت الهى مى شود و آن حکمت همچون آب زلال کوثر بر زبان او جارى شده و دیگران را از عطش معنوى نجات خواهد داد.
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست
تو به هر حالى که باشى مى طلب آب مى جو دائما اى خشک لب
کان لب خشکت گواهى مى دهد کو به آخر بر سر منبع رسد
به طور کلی برخی از آداب و لوازم سلوک الی الله به طور اختصار در این بیت بیان شده است:
صمت و جوع و سهر و عزلت وذکری به دوام ناتمامان جهان راکند این پنج تمام
که به طور اختصار پیرامون آن توضیح می دهیم:
1. صمت (سکوت) : مراد از آن نگهداری و حفظ و کنترل زبان از زیاده روی و گفتار غیر ضروری است . سالک باید در گفتار به قدر ضرورت و اقل امکان اکتفا نماید. و این صمت در همه دوران سلوک در همه اوقات لازم است. در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: «الصمت باب من ابواب الحکمه و انه دلیل علی کل خیر، یعنی: سکوت دری از درهای حکمت و راهنمای به هر خیر و نیکی است.»
2. جوع (گرسنگی) و کم خوری: البته به اندازه ای که باعث ضعف نگردد و احوال انسان را پریشان نسازد. حضرت صادق(ع) در حدیثی می فرماید: «الجوع ادام المؤمن و غذاء الروح و طعام القلب؛ گرسنگی خورش مومن و غذای قلب و روح او است» گرسنگی موجب سبکی و نورانیت نفس میگردد و فکر در حال گرسنگی می تواند به پرواز در آید غذای زیاد نفس را ملول و خسته و سنگین می کند و از سیر در آسمان معرفت باز می دارد.
3. سهر : منظور بیداری سحرگاهی و به پا خاستن برای عبادت پروردگار در نیمه شب است که از موثرترین وسیله برای تقرب به پروردگار و وصول به رضای حق است و همه بزرگان اهل کمال بر آن تأکید داشته و آیات و روایات فراوانی در این باره داریم و برخی بزرگان رسیدن به کمال را بدون نماز شب و شب زنده داری ناممکن دانسته اند.
خداوند در باره بندگان خاص حق می فرماید: «کانواقلیلا من اللیل مایهجعون . و با لاسحار هم یستغفرون؛ مقدار کمی از شب می خوابند و در دل شب و سحرگاه از پروردگار طلب غفران و آمرزش می کنند» (ذاریات، آیه 17 و 18).
4. عزلت: هر چند اسلام دینی اجتماعی است و دستورات اجتماعی آن فراوان است و پیروانش را به ارتباط با یکدیگر و تقویت آن سفارش فراوان نموده و در متن اسلام عزلت و گوشه نشینی و خلوت وجود ندارد ولی در حاشیه آن و به عنوان دارویی مسکن و وضعیتی موقت سفارش به عزلت شده است و منظور کناره گیری از غیر اهل الله است که در ابتدا به صورت کناره گیری ظاهری و فیزیکی است ولی در افرادی که نفس قوی تری دارندمانند انبیا و اولیا و پیروان خاص آنها ، این عزلت ، عزلت با قلب و روح است نه کناره گیری ظاهری و فیزیکی ، هر چند همه پیامبران در طول عمر خود دوره ای از عزلت و خلوت را به صورت چوپانی و انس با طبیعت و دوری از مردم گذرانده اند و هدف این است که نفس ضعیف با تفکر و تقویت معنوی خود ، بتواند در اجتماع حضور یابد و مردم را ارشاد نماید و خود آلوده به آلودگی های اجتماع و انحرافات آن نگردد.
5. ذکر: منظور یاد پروردگار است که یا به صورت ذکر لفظی است و یا ذکر قلبی و عمده توجه و یاد قلبی است و ذکر لفظی وسیله و مقدمه ای برای آن ذکر قلبی است.
از عواملی که در سلوک دارای نقشی محوری و زیربنایی است «مراقبه» است که مورد تأکید قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) و بزرگان سلوک است و به منزله عمود خیمه سیر و سلوک است. معنای مراقبه آن است که سالک در همه احوال مراقب و مواظب باشد از آن چه وظیفه اوست تخطی نکند. البته مراقبه معنای عامی دارد و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می کند در ابتدای امر سلوک، مراقبه عبارت است از آن که از آن چه به حال دین و دنیای او نفعی ندارد، اجتناب کند و سعی کند خلاف رضای خداوند در گفتار و کردارش نباشد و به تدریج بالاتر می رود تا آن جا که گاهی مراد از مراقبه توجه به سکوت نفس و گاهی توجه به مراتب حقیقت اسماء و صفات کلی الهی می باشد.
از نکات مهم در راه سلوک و آداب آن رعایت «رفق» و مدارا در سلوک است و این از امور مهمی است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چون غفلت و بی توجهی به آن سالک را از ترقی و سیر باز می دارد و گاهی به طور کلی از سفر ممنوع خواهد شد. سالک در ابتدای سفر در خود شور و شوق زاید الوصفی می یابد و به دنبال آن سعی می کند اعمال زیاد و عبادات فراوانی انجام دهد و بیشتر وقت خود را صرف عبادت و گریه و تضرع می کند و به هر عملی دست می زند و از هر کسی کلمه ای می آموزد و از هر غذای روحانی لقمه ای بر می دارد. این طرز عمل نه تنها سودمند نمی باشد بلکه زیانبار نیز می باشد چون در اثر تحمیل بار سنگین بر نفس، نفس عکس العمل نشان می دهد و عقب می زند و در نتیجه سالک از همه کارها باز می ماند و دیگر در خود میل و رغبتی برای انجام جزئی ترین کارهای مستحبی پیدا نمی کند. بنابراین سالک نباید فریب شوق اولیه خود را بخورد و بار سنگین بر دوش نفس بگذارد بلکه باید با دوراندیشی استعداد و ویژگی های روحی و وضع کار و شغل و میزان ظرفیت خود را بسنجد و آن مقدار عمل و عبادت که از استعداد او کمتر و کوچکتر است انتخاب کند و بر آن مداومت ورزد تا کاملا بهره روحی و معنوی خود را از آن عمل دریافت کند و وقتی مشغول عبادت است با آن که هنوز میل و رغبت دارد از عبادت دست بکشد تا همیشه خود را تشنه عبادت ببیند. در مورد خوراک و خواب باید حد وسط و اعتدال را رعایت کرد به گونه ای که هم شکم پرور و تنبل بار نیاید و هم باعث مریضی و بی حال و ضعف نشود و رعایت اعتدال در امر سلوک در همه امور شرط اساسی این راه است.
از مسائل مهم در امر سلوک وجود مرشد و استاد راه است که واقعا راه رفته و وارسته باشد و بتواند دست سالک را گرفته و منزل به منزل راه ببرد. از برخی بزرگان نقل شده که اگر انسان نیمی از عمرش را صرف یافتن استادی مناسب و خبره نماید ارزش دارد. البته شناخت استاد راه کار ساده ای نمی باشد و این شناخت جز با مصاحبت و همراهی با او در آشکار و پنهان و اطمینان از او حاصل و عملکرد او حاصل نمی گردد. مدعیان کمال و عرفان فراوانند و همواره کسانی که از کمال و معنویت بهره ای ندارند برای باز کردن دکان و جلب منافع شخصی ادعای ارشاد و راهنمایی سالکان و شیفتگان کمال را داشته اند و باعث گمراهی وانحراف جوانان پاک دل و طالب معنا شده اند و ظهور کرامات و خوارق عادات و خبر دادن از اموری غیبی و سایر کارهای غیر عادی دلیل بر استاد بودن و راهنما بودن کسی نمی باشد. البته اگر دسترسی نداشتن به استادی شایسته و راه رفته معنایش محروم ماندن از کمال و معنویت نمی باشد بلکه می توان با استفاده از راهنمایی ها و هدایت های قرآنی و پیروی از دستورات پیشوایان دینی و دعا و تضرع و توسل به اهل بیت(ع) راه کمال را بپیماییم و با لبیک به ندای فطرت خداجو و رعایت تقوا و انجام واجبات و دوری از محرمات چراغ بندگی را در دل برفروزد و به مقام قرب الهی متناسب با ظرفیت خود برسد.
باید توجه داشت پیمودن راه بندگی و قرب با فعالیت های اجتماعی و تحصیل و کار هیچ گونه منافاتی ندارد و این از ویژگی های دین مبین و سعادت آفرین اسلام است که بین این گونه فعالیت ها و قرب حق هیچ منافاتی قائل نیست و اتفاقا راه کمال از همین کانال می گذرد و اگر نیت خدمت به بندگان خدا و حل مشکلات آنها و پیشرفت میهن اسلامی باشد، تحصیل و خدمت و کار عین خشنودی حق و عمل به دستورات او و موجب تسریع در رسیدن به کمال می گردد.
یکی دیگر از کارهایی که توصیه می شود مطالعه کتابهای مفید در این زمینه است:
1ـ کتابهای استاد آیت الله حسن زاده آملی
2ـ چهل حدیث امام خمینى (ره)
3ـ آداب الصلاه امام خمینى (ره)
4ـ نقطه هاى آغاز در اخلاق اسلامى مهدوى کنى
5ـ رساله سیرو سلوک علامه بحر العلوم
6 – رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب درس اخلاق علامه طباطبائی و نگارش علامه طهرانی. کتاب ردیف 5 و6 مکمل هم هستند و انتشارات حکمت در تهران آنها را منتشر کرده اند و دستور العمل مناسبی توسط دو تن از بزرگان عرفان برای راهیان کوی دوست نگارش داده اند که مطالعه و تدبر در آن دو کتاب توصیه می شود. این دو کتاب مبتنی بر روایت ذیل هستند که خود منبع درجه یک برای سیر و سلوک عارفان است.آری اگر این دو کتاب را مطالعه کنید، حقیقت مطلب بیشتر برای شما روشن می شود.
7 – کتابهای مرحوم میرزا جواد ملکی به ویژه رساله لقاء الله ایشان که انتشارات فیض آن را منتشر کرده است.
8 – کتابهای استاد آیت الله جوادی آملی به ویژه اسرار عبادات و تفاسیر موضعی ایشان
9 – کتابهای استاد آیت الله محمد شجاعی به ویژه مقالات ایشان که در سه جلد و در آداب سیر و سلوک نگاشته شده و انتشارات سروش آنها را منتشر کرده است.
10 – حقایق ملامحسن فیض کاشانی و ترجمه ساعد خراسانی
بجز این کتابها، کتابهای دیگری نیز است، مثل زندگی نامه بزرگان علماء و عرفاء که در ما ایجاد شوق می کند تذکر این نکته نیز لازم است که لازم نیست همه این کتابها را با هم بخوانید، بلکه بهتر است که این کار را نکنید. توصیه می شود که ابتداء مقالات استاد شجاعی را مطالعه کنید و آنگاه کتابهای ردیف 5 و 6 و بعد دیگر کتابها یی که مناسب حال خود یافتید. البته اگر استاد و راهنمایی پیدا کنید که در این امر شما را کمک کند که چه بهتر؛ وگرنه به ما نامه بنگارید و تا حد مقدور شما را راهنمایی می کنیم

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد