خانه » همه » مذهبی » رضای الهی

رضای الهی


رضای الهی

۱۳۹۸/۰۶/۱۶


۱۵۵۴ بازدید

انسان اگر از چشم خدا افتاده باشد،چگونه میتواند خود را نجات دهد و در چشم خدا گل کند؟

پرسشگرگرامی؛ رضا یعنی خوشنودی بنده از حق تعالی و اراده او و مقدرات او (امام خمینی رحمة الله علیه) ، جنود عقل و جهل ،ص161)مقام رضا مقامی والا و بلند است که برای رسیدن به آن باید بسیار تلاش کرد و زحمت کشید. رضا یعنی انسان با زبان و در دل، از مقدرات الهی راضی بوده و هیچ گله و شکایتی نداشته باشد. کسی که راضی به رضای حق است، نسبت به تک تک احکامی که خداوند تعالی در قرآن عزیزش فرموده، از ته دل راضی است، لذا تلاش می کند تا در عمل نیز عامل به احکام الهی باشد.
شخصی که به مقام رضا رسیده شعارش اینست که:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست (سعدی شیرازی ، ص 564)
امام خمینی (رحمة الله علیه)می فرمایند: کسی که – نعوذ بالله – به یکی از احکام اسلامی در باطن قلب اعتراضی دارد, یا کدورتی از یکی از احکام اسلامی در دل دارد یا بخواهد که یکی از احکام غیر از این که هست باشد, یا بگوید که کاش این حکم کذایی این طور بود نه آن طور, این راضی به دین اسلام نیست و نتواند این دعوای کاذب را بکند (جنود عقل و جهل ، ص167)
امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: خداوند تعالی فرموده است:« بنده مومنم را به کاری نمی گیرم مگر آنکه آنرا برای او خیر قرار می دهم, پس او باید به قضای من راضی باشد و برای بلای من صبر کند و نعمتهای مرا شکر گوید (اصول کافی، ج2 ،ح 6)
لذا کسی که قصد کرده به مقام رضای الهی برسد در دل از مقدرات الهی راضی است و تمام تلاش خویش را بکار می گیرد تا اعمال و رفتار و گفتار خویش را نیز برای رضای خدا انجام دهد؛ یعنی نیت خویش را برای هر کاری, رضای پروردگار خویش قرار می دهد.
در هر کاری ابتدا می اندیشد؛ آیا خالق یکتا راضی به انجام آن کار هست؟ سپس انجام می دهد. اگر احساس کند که معبودش راضی نمی باشد, آن کار را ترک می کند.
لازم است بدانید که خدا بنده خود را، ازاین جهت که بنده اش است، دوست دارد، اما اینکه آیا از او راضی هم هست یانه؟ مربوط به عمل ورفتارواعتقادات بنده است که موجب خشنودی ویا ناخشنودی خدا از بنده اش می شود، برای مثال : واضح است که خداوند با صحیح انجام دادن فرائض و اعمالی که به آن ها امر فرموده (مثل نماز، روزه، جهاد، امر به معروف، احترام به والدین و…) خشنودخواهد شد و ازانجام منهیات واموری که از آنها نهی فرموده ، ناراضی است.
پس اگر واجبات را انجام ومحرمات را ترک کنیم ،امید اینکه خداوند از ما راضی بشود ،هست والا چگونه ممکن است که بدون طاعت الهی خدا از ما راضی وخشنود باشد! گرچه نمی توان به طور قطع ویقین گفت که هرکس واجبات را انجام میدهد، خدا از او راضی است، چون ممکن است دربه جا آوردن فرائض، شرایط آنرا به طور صحیح انجام نداده باشد، ولی می توان امیدواربود!
در روایتی از حضرت امام باقرعلیه السلام همین معنا را می یابیم:
«خدا سه چیز را در سه چیز دیگر پوشانده: خشنودی اش را در طاعتش قرار داده، پس هیچ طاعتی را کم مشمار، شاید رضایت خدا در آن طاعت باشد. دوم: خشمش را در معصیت پوشانده، پس معصیتی را ناچیز مشمار، شاید خشم او در آن معصیت باشد. سوم: اولیائش را در مردمان پنهان کرده، پس کسی را تحقیر مکن! شاید همو ولی خدا باشد.»
بنابراین وقتی به کار خوبی با نیت قربة الی الله دست می زنید احتمال اینکه در مسیر رضای الهی قرار گرفته باشید ،هست ، اما وقتی به کار ناشایستی دست می یازید، از این رضایت دور شده‌ اید.
همچنین خداوند در آیات بسیاری خود را دوستدار توّابین و بخشاینده گناهان و محو کننده آن ها خوانده است.«إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ؛ هر آینه خدا توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست دارد»
به نظر شما آیا می توان با مقداری عمل نیک کوتاه و ناقص و مشتی عبادت ناچیز که نه در شأن پروردگار عالم است و نه ذره ای از حق عبادت او را ادا می کند که احتمالا آن هم واقعاً به خاطر خدا نیست، بلکه از سر عادت یا ترس از جهنم و امید بهشت است، حق شکر نعمت او را گزارد یا رضایت او را فراهم ساخت؟!
امام سجادعلیه السلام به خوبی این مسئله را در دعای ابی حمزه بیان می دارند:
1- «أم بغایة جهدی فی عملی ارضیک؛ چگونه می توان با نهایت جُهد خود در عمل به رضایت او رسید؟»
2- «و کیف نستکثر اعمالاً نقابل بها کرمک؛ زیادی اعمال ما چگونه با میزان کرامت تو مقابله کند و با آن سازگار است؟»
نکته مهم :
رضایت پروردگار یک نشانه روحی در انسان دارد و آن شادی دل، سبکی قلب و سهل گیری در برابر شدائد دنیا است، دریافت و درک این حالت، بسته به هر شخص ، متفاوت است، از این رو قابل بررسی و تدقیق کامل نیست. اگر پس از انجام کاری که یقین به درست انجام دادنش داشته باشیم ، چنین حالتی درما ایجاد شد، بدانیم که احتمال رضایت مندی خدا ازما وجود دارد . امیدواریم که اعمال ما مورد رضایت پروردگار باشد.
*چگونگی کسب رضای الهی:
گفتنی است کسب رضایت خداوند تعالی مراتبی دارد که رتبه های آن وابسته به عبودیت و درجات بندگی بندگان نسبت به خدای سبحان می باشد, هر درجه ای از عبودیت رضایت متناسب با آن درجه را به همراه دارد.
بهترین معیار و ملاک, یک چیز به نظر می رسد: انجام وظایف شرعی. هر آن کس در این وادی کما و کیفا بیشتر موفق شد, در حقیقت خداوند از او بیشتر راضی است. مراد از وظایف شرعی اساسی ترین و مهم ترین آن است یعنی انجام واجبات و ترک محرمات.
در همین باب است این حدیث شریف : «عن ابی حمزه الثمالی قال: قال علی بن الحسین (علیهما السلام ): من عمل بما افترض الله علیهم , فهو (من) خیر الناس؛ امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: هر کس به آنچه که خدا بر او واجب کرده عمل نماید, او از بهترین مردم می باشد. (بحارالانوار, ج 71, ص 195, روایت 7 به نقل از سر الاسراء، علی سعادت پرور, ج 2, ص 65)
و واضح است کسی که با فعل واجبات و ترک محرمات بهترین مردم شده باشد از منظر خدای سبحان و ائمه هدی (علیهم السلام) پسندیده ترین مردم است.
بنابراین با انجام هر چه دقیق تر واجبات و ترک محرمات باید رضایت بیشتر را تحصیل کرد.
مرتبه بعدی کسب رضایت الهی انجام مستحبات و ترک مکروهات است. سالک با رسیدن به این مقام به وادی عشق و محبت حق وارد می شود و از محبین بلکه محبوبین او خواهد بود.
*نشانه هاى رضاى خدا در روایات :
پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه هاى راضى بودن خدا از خلق نکات مختلفى در روایات مطرح گردیده است:
1- مخفى بودن موجبات خشنودى خدا. در روایتى از امام على (ع) نقل شده که خداى تبارک و تعالى چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است خشنودى خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتى را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودى خدا همراه باشد و تو بى خبر باشى- براى کسب رضایت الهى هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهى با او کسب شود.
2- سه چیز است که بنده را به خشنودى خدا مى رساند: استغفار زیاد، فروتنى و صدقه دادن زیاد. امام على (ع) هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانى کرده باشد- امام على (ع) با راحتى بدن و تأمین خواسته هاى جسمانى و پیروى از خواهشها رضایت خدا تأمین نمى شود. بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند مى شود. نقل شده که حضرت موسى (ع) عرض کرد: اى پروردگار مرا به کارى که خشنودى تو از من در آن است راهنمایى فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحى فرمود که همانا خشنودى من در ناخشنودى توست و تو بر آنچه ناخوشش دارى صبر نتوانى کرد موسى عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایى فرما. خداوند فرمود: خشنودى من در خرسندى تو به قضاى من است.
3-در نتیجه راضى و تسلیم بودن در برابر قضاى الهى ولو بر خلاف میل انسان باشد، خشنودى خدا را در پى دارد.
4- روایت شده موسى(ع) گفت: پروردگارا مرا ازنشانه ناخشنودى خودازبنده ات خبرده خداى تعالى به اووحى فرمود:هر گاه دیدى که من بنده ام را براى طاعت خود آماده وازمعصیتم روى گردان مى کنم این نشانه خشنودى من است.
5- در روایتى از پیامبر اسلام (ص) آمده: نشانه خشنودى خدا را خلقش ارزانى نرخها و دادگرى فرمانروایشان است و نشانه خشم خدا بر خلقش، ستمگرى فرمانروایشان گرانى نرخهاست.
6- و نیز آمده است که نشانه خشنودى خدا سبحان از بنده خرسندى اوست به آنچه خداى سبحان به سود و زیان او مقدم فرموده است. امام على (ع) اگر راضى به مقدرات الهى بود نشانه رضایت خداوند است.
7- در کلامى از امام على (ع) آمده: خشنودى خداى سبحان قرین طاعت اوست. و در یک کلام اگر انسان دربست تسلیم خدا باشد و مطیع محض او در این صورت خدا از او راضى است. / بحارالانوار، ج، 71 ص، 195 روایت 7 به نقل از سر الاسراء، على سعادت پرور، ج، 2 ص 65)
نکته دیگر آن است مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتى است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان مى بخشد و این رضوان چیزى غیر از باغ هاى بهشت و نعمت هاى جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر. هیچ کس نمى تواند آن لذت معنوى و احساس روحانى را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودى خدا از او دست مى دهد توصیف مى دهد، توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل (ع) را با صفت «مرضى» توصیف نموده است. «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا»(مریم/ 55) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است اصولا نعمتى از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضى و خشنود باشد به همین دلیل در بعضى از آیات بعد از آنکه معمت بهشت جاویدان را براى بندگان خاص خدا بیان مى کند در پایان مى گوید: «رَضِىَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ»(مائده/ 119) خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگارى بزرگى است.
و این نشان مى دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است (رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار)، زیرا ممکن است انسان غرق عالى ترین نعمتها باشد ولى هنگامى که احساس کند مولى و معبود و محبوب او از او ناراضى است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جامش تلخ مى گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولى به آنچه دارد راضى و قانع نباشد بدیهى است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتى مرموزى دائما او را آزار و شکنجه مى دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهى است از او مى گیرد- علاوه بر این هنگامى که خدا از کسى خشنود باشد هر بخواهد به او مى دهد و هنگامى که هر چه خواست به او داد او نیز خشنود مى شود. نتیجه اینکه بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضى باشد.
اسماعیل (علیه السلام) ظاهر امر خدا را ندید (کارد گذاشتن به گلویش توسط ابراهیم خلیل علیه السلام) بلکه ایمان و یقین داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش, امر نمی کند. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است.
اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد؛ به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (سوره مائده/119)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است. و این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است(رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار).
زیرا ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد. بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد. لذا بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
در جریان واقعه کربلا شنیده ایم که امام حسین (علیه السلام) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و یاران و تشنگی و… هر چه به زمان شهات نزدیک تر می شد, صورت مبارکش برافروخته تر میشد و در کمال آرامش و اطمینان می فرمود: رضا بقضائک, تسلیما لامرک, لا معبود سواک و… حضرت زینب (سلام الله علیه) در مجلس یزید (لعنةالله علیه) فرمود: ما رایت الا جمیلا من جز زیبایی ندیدم!
این جز رسیدن به مقام رضی الله عنهم و رضوا عنه نیست و این است ثمره خرسندی از خداوند؛ یعنی زندگی کردن در دنیا و آخرت در کمال آرامش و اطمینان قلبی.
بین با آرامش زندگی کردن و با آسایش زندگی کردن, تفاوتی اساسی است. ممکن است کسی آسایش نداشته باشد و در کمال آرامش به سر برد؛ یعنی در زندگیش با انواع سختیها درگیر باشد ولی روح وروانی آرام و با طمانینه داشته باشد. همچون اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام). بالعکس بسیارند کسانی که زندگی در رفاه و در کمال آسایش دارند ولی دریغ از ذره ای آرامش!
دوست گرامی، بدان که رسیدن به مقامات معنوی با صبر و حوصله و تلاش و کوشش بدست می آید؛ مطمئن باش اگر کارهایت را با نیت خالص انجام داده و در این کار استمرار داشته باشی, کم کم لذت معنوی آن را نیز خواهی چشید. تکرار می کنم دو شرط عمل و استمرار, لازمه این راه است؛
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود.
در روایات و زیارات فراوانی این تعبیر وارد شده که دلالت دارد که امامان معصوم –ع- چشم بینای خداوند در میان خلق خدا هستند . در زیارت امام زمان –عج – در روز جمعه آمده است : السلام علیک یا عین الله فی خلقه ؛ سلام بر تو ای چشم خدا در بین مخلوقاتش و دردر مورد امیر مومنان –ع- تعبیر به عین الله شده است . معنای این تعبیر این است که خداوند که بصیر مطلق و محض است اوصاف و کمالات خود را به بندگان برگزیده خود عطا کرده و آنها آیینه دار کمالات و اسما و صفات الهی هستند و از جمله این صفات ، صفت بصیر بودن خداوند است که تجلی این صفت به طور کامل و تمام عیار در انبیا و اولیای الهی است .

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد