خانه » همه » مذهبی » روایات «خشونت مهدوی» در بوته نقد

روایات «خشونت مهدوی» در بوته نقد


روایات «خشونت مهدوی» در بوته نقد

۱۳۹۳/۱۲/۰۶


۷۷ بازدید

روایات «خشونت مهدوی» در بوته نقد

محمدتقی دیاری بیدگلی . داود ملّاحسنی

چکیده

نوشتار پیش رو به بیان سه دیدگاه متفاوت درباره قیام مهدی موعود پرداخته است؛ دیدگاه نخست که دیدگاهی افراطی است، مسئله اصلی این پژوهش به شمار می‌آید و درباره آن می‌توان گفت متأسفانه ذهنیت رایج مسلمانان این است که حضرت مهدی با چهره‌ای خشن ظهور می‌کند و جمعیتی درخور توجه از مخالفان خویش را به قتل می‌رساند. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر معتقدند به هنگام ظهور حضرت، هرگز از جنگ با مخالفان خبری نیست و حتی به اندازۀ حجامت نیز خون‌ریزی رخ نمی‌دهد.

روایات «خشونت مهدوی» در بوته نقد

محمدتقی دیاری بیدگلی . داود ملّاحسنی

چکیده

نوشتار پیش رو به بیان سه دیدگاه متفاوت درباره قیام مهدی موعود پرداخته است؛ دیدگاه نخست که دیدگاهی افراطی است، مسئله اصلی این پژوهش به شمار می‌آید و درباره آن می‌توان گفت متأسفانه ذهنیت رایج مسلمانان این است که حضرت مهدی با چهره‌ای خشن ظهور می‌کند و جمعیتی درخور توجه از مخالفان خویش را به قتل می‌رساند. در مقابل این دیدگاه، برخی دیگر معتقدند به هنگام ظهور حضرت، هرگز از جنگ با مخالفان خبری نیست و حتی به اندازۀ حجامت نیز خون‌ریزی رخ نمی‌دهد.

در این نوشتار، با بررسی سندی و دلالی روایات، به نقد و بررسی این دو دیدگاه نادرست پرداخته‌ایم و با مدد از روایات صحیح، درمی‌یابیم که سیره حضرت مهدی همان سیره رسول خدا و امیرالمؤمنین خواهد بود؛ آن حضرت ابتدا به روشن‌گری و هدایت مخالفان می‌پردازد، آن‌گاه با دشمنان و نااهلان می‌جنگد و زمین را از لوث وجود آنان خالی می‌کند و عدل و داد را در تمام عالم فراگیر می‌سازد.

مقدمه

مبحث مهدویت، بحثی مشترک میان تمامی ادیان و مذاهب است و همگی منتظر منجی‌ای هستند که با آمدن وی تمامی جهان پر از عدل و داد شود. باید گفت در این میان دشمنان و فرصت‌طلبان نیز وارد این بحث مهم شده و هریک به فراخور حال خویش بر این بحث، خدشه‌ای وارد کرده‌ و کوشیده‌اند آن را منحرف ساخته و چهره قیام و عدالت فراگیر امام عصر را مخدوش سازند. سوگمندانه باید گفت ذهنیت رایج مسلمانان آن است که حضرت مهدی با چهره‌ای خشن ظهور می‌کند و با تکیه بر شمشیر و قتل و کشتارِ مخالفان خود، موفق به تشکیل حکومت و کسب قدرت می‌شود. این ذهنیت و تصور از چهره حضرت، ریشه در روایاتی دارد که در برخی کتاب‌ها نقل شده است و گاه بر روی منبرها برای مردم بازگو می‌شود. بر اساس برخی از این روایات _ که از لحاظ سندی و متنی دچار مشکل جدی هستند _ حضرت مهدی به هنگام ظهور، چنان با خشونت و درشتی با مردم رفتار می‌کند و کشتار و خون‌ریزی به راه می‌اندازد که بیشتر آنان آرزو می‌کنند که ای کاش هرگز او را نبینند و عده‌ای دیگر نیز نسبت به ایشان دچار تردید شده و حضرت را از آل محمد نمی‌دانند.

نوشتار پیش رو، در مقام بررسی این‌گونه روایات و پاسخ‌گویی به پرسش‌های ذیل است:

1. چگونه و با چه معیاری می‌توان صحت و سقم روایات بیان‌گر قیام همراه با خشونت و کشتار امام مهدی را شناخت؟

2. مصادر و اسانید روایاتی که دال بر قیام به سیف امام مهدی و همراه با خشونت است، تا چه حد معتبر و قابل پذیرش هستند؟

3. امام مهدی در رویارویی با ظلم و بیدادگری‌ها از چه شیوه‌ای بهره می‌گیرد؟

در مقام پاسخ به این پرسش‌ها می‌توان چنین فرضیاتی را ارائه کرد و به بررسی آن‌ها پرداخت:

_ با بررسی دلالی وسندی روایات و … که بیان‌گر قیام همراه با درگیری و کشتار افراطی است مشخص می‌شود این روایات دارای مشکل جدی هستند.

_ آیا دیدگاهی که قیام امام مهدی را بدون هیچ‌گونه درگیری می‌داند، پذیرفتنی و قابل اثبات است؟

_ قیام امام مهدی همراه با جنگ و درگیری‌هایی برای هدایت و روشن‌گری است؛ اما این جنگ‌ها _ آن‌گونه برخی افراد با استمساک از روایات ضعیف، بیان می‌کنند _ به صورت افراطی نیستند.

_ حضرت به هنگام قیام با دشمنان حقیقی خداوند قاطعانه و با دوستان خدا با رأفت و مهربانی برخورد می‌کند.

گفتنی است برخی روایات وجود دارند که بیان‌گر جنگ‌ها و کشتارهای پیش از ظهور و برخی دیگر بیان‌گر کشتارهای پس از ظهور و حکومت حضرت _ به اصطلاح مربوط به دوران رجعت _ هستند که نباید به اشتباه این جنگ و کشتارها را به امام مهدی نسبت داد و چهره قیام ایشان را خشن جلوه داد.

روایات مربوط به خون‌ریزی‌ها و کشتارهای قبل و بعد از ظهور و حکومت حضرت مهدی

نخست به بیان نمونه‌ای از روایاتی که مربوط به جنگ و کشتار قبل و پس از ظهور و حکومت حضرت می‌پردازیم:

1. عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ قُدَّامَ الْقَائِمِ مَوْتَتَانِ مَوْتٌ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیَضُ حَتَّى یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ سَبْعَةٍ خَمْسَةٌ الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ الْأَبْیَضُ الطَّاعُونُ؛ (صدوق، 1405: ج2، 655)

سلیمان بن خالد می‌گوید: از امام صادق شنیدم که مى فرمود: پیش از قیام قائم دو مرگ و میر عمومى رخ دهد؛ یکى مرگ سرخ و دیگر مرگ سپید، تا به جایی که از هر هفت تن، پنج تن برود. مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سپید با طاعون است.

2. عَن رُفاعةَ بنِ موسى قالَ: قالَ أَبو عَبدِ الله: إنّ أَولَ مَن یَکرُّ إِلى الدُّنیا الحسینُ بنُ علیٍّ وَ أَصحابُه _ وَ یزیدُ بنُ معاویةَ و أَصحابُه _ فَیقتُلهم حَذوَ القُذةِ بِالقُذَةِ؛ (عیاشی، بی‌تا: ج 2، 282، ح23)

امام صادق فرمود: همانا اولین کسی که به دنیا رجعت می‌کند امام حسین به همراه یارانش و یزید بن معاویه نیز به همراه یارانش است. سپس امام آن‌ها را موبه مو می‌کشد.

بررسی روایات

با اندکی تأمل می‌توان دریافت که دو روایت فوق مربوط به جنگ و کشتار در زمان غیرظهور و حکومت امام مهدی است و روشن است که روایت اول، به کشتارهای پیش از ظهور و روایت دوم به درگیری‌های پس از ظهور مربوط است، اما _ چنان‌که گفته شد _ نباید این جنگ‌ها را به ایشان نسبت داد.

روایات بیان‌گر کشتار و خون‌ریزی در عصر ظهور و نقد و بررسی آن‌ها

روایت محمد بن مسلم

1-1. أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِـعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ یَقُولُ : لَوْ یَعْلَمُ النَّاسُ مَا یَصْنَعُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لَأَحَبَّ أَکْثَرُهُمْ أَلَّا یَرَوْهُ مِمَّا یَقْتُلُ مِنَ النَّاسِ أَمَا إِنَّهُ لَا یَبْدَأُ إِلَّا بِقُرَیْشٍ فَلَا یَأْخُذُ مِنْهَا إِلَّا السَّیْفَ وَ لَا یُعْطِیهَا إِلَّا السَّیْفَ حَتَّى یَقُولَ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ لَیْسَ هَذَا مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ لَوْ کَانَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ لَرَحِمَ ؛ (نعمانی، 1422: 238، ب13، ح18)

محمّد بن مسلم می‌گوید: شنیدم امام باقر مى فرمود: اگر مردم مى دانستند هنگامى که قائم خروج کند چه خواهد کرد، بیشتر آنان دوست مى داشتند او را ملاقات نکنند، بس‌که خواهد کشت! بدانید که او شروع نخواهد کرد، مگر با قریش و از آنان جز شمشیر دریافت نمى کند و به قریش جز شمشیر ارزانى نمى دارد (معامله او با قریش تنها با شمشیر است) تا آن‌جا که بیشتر مردم می‌گویند: این مرد از تبار محمّد نیست که اگر از آل محمّد بود حتماً رحمت و دلسوزى مى داشت .

بررسی روایت

برخی از این روایات نادرست توسط فردی به نام محمد بن علی کوفی نقل شده است که وی فردی بسیار بدنام و دروغ‌گوست و علمای رجال بر بی‌‌اعتباری روایات وی حکم کرده‌اند؛ این شخص در زمان امام حسن عسکری می‌زیسته و از معاصران جناب فضل بن شاذان بوده است. فضل بن شاذان از بزرگان رُوات شیعه و مورد عنایت امام حسن عسکری است. حال این شخص بزرگوار در وصف محمد بن علی کوفی می‌گوید: «رجلٌ کذابٌ؛ او مردی بسیار دروغ‌گوست.»

همچنین فضل دربارۀ وی گفته است: «کِدتُ أقنتُ علیه؛ نزدیک بود در قنوت نماز لعن و نفرینش کنم» (طوسی، 1348: 546).

1-2. أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ ابْنُ عُقْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ یُوسُفَ بْنِ یَعْقُوبَ أَبُو الْحَسَنِ الْجُعْفِیُّ مِنْ کِتَابِهِ قَالَ: حَدَّثَنَا إِسْمَاعِیلُ بْنُ مِهْرَانَ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ أَبِیهِ وَ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ أَنَّهُ قَال : … إِذَا خَرَجَ یَقُومُ بِأَمْرٍ جَدِیدٍ وَ کِتَابٍ جَدِیدٍ وَ سُنَّةٍ جَدِیدَةٍ وَ قَضَاءٍ جَدِیدٍ عَلَى الْعَرَبِ شَدِیدٌ وَ لَیْسَ شَأْنُهُ إِلَّا الْقَتْلَ لَا یَسْتَبْقِی أَحَداً وَ لَا تَأْخُذُهُ فِی اللَّهِ لَوْمَةُ لَائِم … ؛ (نعمانی، 1422: 262، ب14، ح13)

هنگامى که آن حضرت خروج کند، با امرى نوین و فرمانى جدید و طریقه اى نو و حکمى تازه قیام خواهد کرد. بر عرب سخت گران است. او را کارى جز کشتار نباشد و هیچ‌یک را باقى نگذارد و در راه خدا سرزنش هیچ ملامت کننده اى او را تحت تأثیر قرار نمى دهد.

بررسی روایت

برخی دیگر از این روایات ضعیف توسط فردی به نام علی بن أبی‌حمزه بطائنی نقل شده است که از سران و بزرگان واقفیه به شمار می‌آید (نجاشی، 1365: 250). شیخ طوسی نیز به واقفی بودن وی اشاره کرده (طوسی، 1417: 283) و ابن‌غضائری نیز او را مورد لعن قرار داده است (واسطی بغدادی، 1422: 83). از این‌رو این راوی نمی‌تواند مورد اعتماد باشد.

علاوه بر وجود علی بن ابی‌حمزه در سند این روایت، احمد بن محمد بن سعید نیز وجود دارد که وی فردی زیدی جارودی است (طوسی، 1417: 69). همچنین حسن بن علی بن ابی‌حمزه از دیگر راویان این روایت نیز فردی کذاب و غالی است (طوسی، : 443).

روایت ابوهریره

عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ: عن رَسُولُ اللَّهِ _ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ : لَا تَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى یُقَاتِلَ الْمُسْلِمُونَ الْیَهُودَ فَیَقْتُلَهُمْ الْمُسْلِمُونَ حَتَّى یَخْتَبِئَ الْیَهُودِیُّ وَرَاءَ الْحَجَرِ أَوْ الشَّجَرَةِ فَیَقُولُ الْحَجَرُ أَوْ الشَّجَرُ: یَا مُسْلِمُ! یَا عَبْدَ اللَّهِ! هَذَا یَهُودِیٌّ خَلْفِی فَتَعَالَ فَاقْتُلْهُ، إِلَّا الْغَرْقَدَ فَإِنَّهُ مِنْ شَجَرِ الْیَهُودِ؛ (شیبانی، بی‌تا: ج2، 417)

قیامت برپا نمی‌شود تا این‌که مسلمانان با یهودیان به جنگ بپردازند. سپس مسلمانان به کشتار آن‌ها می‌پردازند، به‌طوری‌که یهودیان پشت سنگ یا درخت پنهان می‌شوند؛ سپس آن سنگ یا درخت می‌گوید: ای مسلمان، ای بنده خدا، همانا این یهودی است که پشت من پنهان است؛ پس بیا و او را بکش، به جز غرقد که آن درخت از یهودیان است.

دسته دیگری از این روایات ضعیف از ابوهریره نقل شده است. از جمله مسائلی که بسیاری از علمای رجال اهل‌سنت بر آن اتفاق نظر دارند، این است که ابوهریره مدلِّس بوده و سخنی را که از دیگران می‌شنیده را به رسول خدا نسبت می‌داده است. ذهبی از بزرگ‌ترین رجالیون اهل‌سنت درشرح حال ابوهریره می‌نویسد: «قالَ یزیدُ بنُ هارونَ:سَمِعتُ شُعبةَ یَقولُ: کانَ أبوهُریره یُدلِّسُ؛ ابوهریره تدلیس می‌کرد. (ذهبی، 1405: ج2، 608)» همچنین ابن‌ابی‌الحدید به نقل از استادش ابوجعفر اسکافی نوشته است: «عَن علیٍّ أنّه قالَ: ألا ݢݢإنّ أکذَبَ النّاسِ _ أو قالَ: أکذبَ الأحیاءِ _ عَلی رسولِ الله أبوهریرهُ الدّوسی؛ از امیرمؤمنان روایت شده است که فرمود: آگاه باشید که دروغ‌گوترین مردم بر رسول خدا ابوهریره است. (معتزلی، 1404: ج4، 68)»

یک اشکال و پاسخ

ممکن است اشکال شود که با توجه به وجود کلمه «الساعة»، این روایت مربوط به قیامت بوده و ربطی به دوران ظهور حضرت ندارد؛ اما در پاسخ می‌گوییم که در متن روایت است که این قتل و کشتار پیش از برپایی قیامت رخ می‌دهد و بی‌گمان دوران ظهور امام عصر نیز از مصادیق بارز قبل از قیامت به شمار می‌آید. همچنین عنوان این روایات در کتب حدیثی «بلاد العرب فی عصر ظهور الامام مهدی» است.

روایت حارث همدانی

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ جُمْهُورٍ جَمِیعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَـاعَةَ عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْوَلِیدِ الْهَمْدَانِیِ عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ الْهَمْدَانِیِّ قَالَ: قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ : بِأَبِی ابْنُ خِیَرَةِ الْإِمَاءِ _ یَعْنِی الْقَائِمَ مِنْ وُلْدِهِ _ یَسُومُهُمْ خَسْفاً وَ یَسْقِیهِمْ بِکَأْسٍ مُصَبَّرَةٍوَ لَا یُعْطِیهِمْ إِلَّا السَّیْفَ هَرْجاً فَعِنْدَ ذَلِکَ تَتَمَنَّى فَجَرَةُ قُرَیْشٍ لَوْ أَنَّ لَهَا مُفَادَاةً مِنَ الدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا لِیُغْفَرَ لَهَا لَا نَکُفُّ عَنْهُمْ حَتَّى یَرْضَى اللَّهُ؛ (نعمانی، 1422: 234 – 235، ب13، ح11)

حارث بن عبد الله أعور همدانى می‌گوید: امیرالمؤمنین فرمود: پدرم فداى فرزند برگزیده کنیزان _ یعنى قائم فرزندانش _ که آنان را خوار مى سازد و جام تلخ به آنان مى نوشاند و به آنان جز شمشیر خون‌ریز مرگ‌آفرین نخواهد داد. پس در این هنگام زشتکاران قریش آرزو مى کنند که اى کاش دنیا و هر آن‌چه در آن است از آنِ ایشان بود و آن را فدا مى دادند تا گناهانشان بخشوده شود، ولى دست از ایشان برنخواهیم داشت تا آن‌که خداوند راضى شود.

بررسی روایت

راوی ضعیفی که در سند این روایت به چشم می‌خورد، فردی به نام أبوجارود است. امام باقر به این فرد نسبت سرحوب را داده که سرحوب نام شیطانی کور است که در دریا زندگی می‌کند (طوسی، 1348: 299). همچنین این شخص مذهب زیدیه دارد (همو، 1417: 204). افزون بر این، روایت یادشده مهمل نیز هست؛ زیرا نام و توصیف یکی از روات سند به نام قاسم بن ولید همدانی، در کتب رجالی موجود نیست. همچنین محمد بن حسن بن جمهور _ که طبق نظر آیت‌الله خویی همان محمد بن جمهور است (موسوی خویی، 1403: ج15، 178) _ شخصی فاسدالمذهب و ضعیف است (نجاشی، 1365: 337).

روایت عبد الصالح هروی

حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَدَانِیُّ _ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ _ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ بْنِ صَالِحٍ الْهَرَوِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا: یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! مَا تَقُولُ فِی حَدِیثٍ رُوِیَ عَنِ الصَّادِقِ أَنَّهُ قَالَ: إِذَا خَرَجَ الْقَائِمُ قَتَلَ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ بِفِعَالِ آبَائِهَا؟ فَقَالَ: هُوَ کَذَلِکَ. فَقُلْتُ: فَقَوْلُ اللَّهِ _ عَزَّ وَ جَلَّ _ : وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى مَا مَعْنَاهُ؟ فَقَالَ: صَدَقَ اللَّهُ فِی جَمِیعِ أَقْوَالِهِ لَکِنَّ ذَرَارِیَّ قَتَلَةِ الْحُسَیْنِ یَرْضَوْنَ أَفْعَالَ آبَائِهِمْ وَ یَفْتَخِرُونَ بِهَا وَ مَنْ رَضِیَ شَیْئاً کَانَ کَمَنْ أَتَاهُ وَ لَوْ أَنَّ رَجُلًا قُتِلَ فِی الْمَشْرِقِ فَرَضِیَ بِقَتْلِهِ رَجُلٌ فِی الْمَغْرِبِ لَکَانَ الرَّاضِی عِنْدَ اللَّهِ شَرِیکَ الْقَاتِلِ وَ إِنَّمَا یَقْتُلُهُمُ الْقَائِمُ إِذَا خَرَجَ لِرِضَاهُمْ بِفِعْلِ آبَائِهِمْ. قَالَ: فَقُلْتُ لَهُ: بِأَیِّ شَیْ ءٍ یَبْدَأُ الْقَائِمُ فِیهِمْ إِذَا قَامَ؟ قَالَ: یَبْدَأُ بِبَنِی شَیْبَةَ وَ یَقْطَعُ أَیْدِیَهُمْ لِأَنَّهُمْ سُرَّاقُ بَیْتِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛ (صدوق، 1385: ج1، 229، ب164، ح1)

احمد بن زیاد بن جعفر همدانى از على بن ابراهیم، از پدرش، از عبدالسلام بن صالح هروى نقل می‌کند و مى گوید: به ابى الحسن على بن موسى الرضا عرض کردم: اى فرزند رسول خدا، درباره روایتى که از امام صادق نقل شده و آن حضرت فرمود: «هر گاه حضرت قائم خروج کنند فرزندان قاتلان امام حسین را به سبب کردار پدرانشان مى کشد» چه مى فرمایید؟ حضرت فرمود: واقع همین است. عرض کردم: پس معنای فرمودۀ خداوند: «هیچ کس بار گناه دیگرى را به دوش نگیرد» چیست؟

فرمود: خداوند در تمام اقوالش صادق است، ولى در عین حال باید توجّه داشته باشى که فرزندان قاتلان امام حسین به افعال و کردار پدرانشان راضى بوده و به آن‌ها افتخار مى کردند و به مقتضاى «کسى که به چیزى راضى باشد همچون شخصى است که آن چیز را انجام داده» فرزندان قاتلان همچون قاتلان سیّد الشهداء هستند

و اگر شخص در مشرق کشته شود و دیگرى در مغرب راضى و خشنود باشد، راضى به قاتل نزد خدا شریک در قتل به شمار می‌آید و چون این فرزندان به کردار پدرانشان راضى هستند، ناگزیر وقتى حضرت قائم خروج کند، آنان را مى کشد. راوى مى گوید: عرض کردم: چرا وقتى حضرت قیام فرماید، ابتدا آنان را مى کشد؟ فرمود: حضرت قائم ابتدا بنى‌شیبه را مى کشد، بدین‌گونه که دست‌هایشان را قطع می‌کند؛ زیرا آنان سارقان بیت‌الله _ عزّ و جلّ _ هستند.

بررسی روایت

اولاً سند این روایت منقطع و ناشناخته است؛ زیرا احمد بن زیاد همدانی از علی بن ابراهیم و او از پدرش (ابراهیم بن هاشم)و ابراهیم از عبدالسلام بن صالح هروی نقل کرده است و باید روایت بیش از چهار راوی داشته باشد تا به امام برسد. قطعاً افراد دیگری در زنجیره سلسله سند بوده‌اند که اکنون معلوم نیست چه کسانی هستند. ثانیاً، مضمون روایت با محکمات قرآن و فقه اسلامی و عقل منافات دارد؛ زیرا مجازات یک شخص راضی به قتل، شرعاً و عقلاً قصاص وی نیست.

روایت مفضل بن عمر

رُوِیَ فِی بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَـاعِیلَ وَ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِیِّ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَیْرٍ عَنْ عَمْرِو (عُمر) بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ (عن ابی عبدالله): … کُلَّ رَیْنٍ وَ خُبْثٍ وَ فَاحِشَةٍ وَ إِثْمٍ وَ ظُلْمٍ وَ جَوْرٍ وَ غَشْمٍ مُنْذُ عَهْدِ آدَمَ إِلَى وَقْتِ قِیَامِ قَائِمِنَا کُلُّ ذَلِکَ یُعَدِّدُهُ عَلَیْهِمَا وَ یُلْزِمُهُمَا إِیَّاهُ فَیَعْتَرِفَانِ بِهِ ثُمَّ یَأْمُرُ بِهِمَا فَیُقْتَصُّ مِنْهُمَا فِی ذَلِکَ الْوَقْتِ بِمَظَالِمِ مَنْ حَضَرَ ثُمَّ یَصْلِبُهُمَا عَلَى الشَّجَرَةِ وَ یَأْمُرُ نَاراً تَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ فَتُحْرِقُهُمَا… لَیَقْتَصَّنَّ مِنْهُمَا لِجَمِیعِهِمْ حَتَّى إِنَّهُمَا لَیُقْتَلَانِ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ أَلْفَ قَتْلَة؛ (مجلسى، 1403: ج 53، 14، ب28)

امام صادق فرمود: حضرت مهدی پس از بیرون آوردن جنازه‌های ابوبکر و عمر از قبر و به دار آویختن آن‌ها دستور می‌دهد آنان را با آتشی که از زمین بیرون می‌آید بسوزانند و سپس باد سیاهی می‌وزد و خاکستر آن‌ها به دریا ریخته می‌شود و این کار در هر روز و شب هزار مرتبه تکرار می‌شود. همچنین همۀ گناهان خلایق از ابتدای عالم تا روز قیام مهدی به حساب ابوبکر و عمر است و آن‌ها باید عذاب همگی را تحمل کنند.

بررسی روایت

در سند روایت آمده است که علامه مجلسی این روایت را از کتاب یکی از اصحاب نقل کرده که نام وی معلوم نیست. همچنین در سند روایت، نام مفضل بن عمر وجود دارد که این شخص، هم مدح شده و هم مورد طعن واقع گردیده است. شیخ مفید درباره وی گفته است: «او از شیوخ اصحاب امام صادق و از ثقات فقهای صالح به شمار می‌آید. (مفید، 1413 _ الف: ج2، 216)»، ولی نجاشی درباره‌اش می‌گوید: «او فردی فاسدالمذهب و مضطرب الروایة است. (نجاشی، 1365: 416)» اما بنابر قاعده مورد قبول رجال در تعارض بین مدح و ذم، ذم مقدم است (مدیر شانه‌چی، 1363: 117).

درباره محمد بن نصیر _ دیگر راویِ این روایت _ شیخ طوسی گفته است: «محمد بن نصیر مدعی رسالت و نبوت شد و قائل به تناسخ و مدعی ربوبیت امام هادی بود، و نکاح با محارم و همجنس‌بازی مردها را حلال می‌دانست. (طوسی، 1411: 398)» عمر بن فرات نیز فردی غالی معرفی شده ( همو، 1373: 362) و حسین بن حمدان فردی بسیار ضعیف و فاسدالمذهب است (حلی، 1381: 217). همچنین علی بن عبدالله حسنی فردی مجهول است. بنابراین در بی‌اعتباری این روایت و ضعف سندی آن هیچ تردیدی وجود ندارد و این روایت، هرگز قابل اعتماد نیست.

روایت عبدالرحیم القصیر

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِاللَّهِ (البرقی) عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ الرَّحِیمِ الْقَصِیرِ قَالَ : قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ: أَمَا لَوْ قَامَ قَائِمُنَا لَقَدْ رُدَّتْ إِلَیْهِ الْحُمَیْرَاءُ حَتَّى یَجْلِدَهَا الْحَدَّ وَ حَتَّى یَنْتَقِمَ لِابْنَةِ مُحَمَّدٍ فَاطِمَةَ مِنْهَا. قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاکَ! وَ لِمَ یَجْلِدُهَا الْحَدَّ؟ قَالَ: لِفِرْیَتِهَا عَلَى أُمِّ إِبْرَاهِیمَ. قُلْتُ: فَکَیْفَ أَخَّرَهُ اللَّهُ لِلْقَائِمِ؟ فَقَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً رَحْمَةً وَ بَعَثَ الْقَائِمَ نَقِمَة؛ (صدوق، ‌1385: ج2، 580 – 679، ح10)

عبدالرحیم قصیر می‌گوید: امام باقر به من فرمود: وقتی قائم ما قیام می‌کند همانا حمیراء (عایشه) تحویل او داده می‌شود تا حد بر او جاری شود و نیز انتقام فاطمه دختر محمد از او گرفته شود. راوی می‌گوید: پرسیدم: فدای شما گردم! چرا بر عایشه حد جاری می‌شود؟ فرمود: برای اتهامی است که به ام‌ابراهیم وارد کرد . پرسیدم: چرا خداوند اجرای حد عایشه را تا زمان قائم به تأخیر انداخت؟ فرمود: زیرا خداوند پیامبر را برای رحمت جهانیان مبعوث کرد و قائم را برای نقمت (انتقام و عذاب).

بررسی روایت

در سند روایت آمده که ماجیلویه از عمویش نقل کرده است. خود ماجیلویه فردی موثق است، اما عموی وی شناخته شده نیست. مراد از برقی، احمد بن محمد بن خالد برقی است که معروف است وی از ضعفا نقل می‌کرده و سند این سخن را در کتب رجالی می‌توان دید (نجاشی، 1365: 77؛ طوسی، 1417: 53). ابن غضائری نیز درباره وی گفته است: «اهل قم او را به خاطر کسانی که از آنان روایت نقل کرده است ملامت کرده‌اند. (واسطی بغدادی، 1422: ج1، 39)» محمد بن سلیمان (بصری یا دیلمی) نیز فردی متهم به غلو معرفی شده ( طوسى، 1373: 343) و عبدالرحیم قصیر نیز توثیق نشده است.

افزون بر ضعف سندی این روایت که آن را ناپذیرفتنی کرده است، متن روایت نیز مخالف روایاتی است که حضرت مهدی را در خلق و صفات و سیره عملی همچون پیامبر اسلام و نیز دارای ویژگی‌هایی از پیامبرانی چون ابراهیم، یوسف، ایوب، موسی و عیسی توصیف می‌کنند.

هنگامی که پیامبر اسلام بنا بر نص قرآن مجید «رحمة للعالمین» بود، چگونه آخرین خلیفه او به جای رحمت، نقمت برای جهانیان است؟ افزون بر این، پیامبر رحمت در اجرای حدود الهی میان خویشاوندان خود و سایر مسلمانان تفاوتی نمی‌گذاشت و اگر عایشه مستحق حد می‌بود، به طور قطع پیامبر از اجرای آن کوتاهی نمی‌کرد.

پاسخی دیگر در نقد دیدگاه افراطی

در پاسخ به وهابی‌ها و پیروان مکتب سقیفه که این روایات ضعیف را مستمسک قرار مى‌دهند تا مردم را نسبت به حضرت مهدى بدبین کنند باید گفت: چرا خود به پرونده خلفاى سه‌ گانه سرى نمى‌زنند؟ حضرت مهدى براى اجراى عدالت، دنیاطلبان و زورمدارانى را که تسلیم حق نمى‌شوند، از سر راه اسلام و مسلمانان برخواهد داشت؛ اما خلفاى سه‌گانه براى چه منظورى مردم را قتل عام مى‌کردند؟

در تاریخ 25 سالۀ حکومت خلفاى سه‌گانه، کشتارهایى در کشورهاى همسایه انجام شده است که در طول تاریخ سابقه نداشته‌اند. برای مثال، ابن‌اثیر درباره جنگ‌هاى خلیفه دوم با ایرانیان مى‌نویسد:

فما کانت بین المسلمین والفرس وقعة أبقى رمة منها بقیت عظام القتلى دهراً طویلاً و کانوا یحزرون القتلى مائة ألف؛ (جزری، 1415: ج2، 290)

هیچ جنگى بین مسلمانان و ایرانیان نبود که بعد از آن جنازه‌ها مانند این جنگ بر جاى بماند؛ استخوان کشته‌ها مدتى طولانى باقى ماند و کشته‌ها را یکصدهزار نفر می‌دانستند.

روایات قیام بدون خون‌ریزی (دیدگاه تفریطی)

در مقابل دیدگاه افراطی که در بخش پیشین آمد و بررسی شد، دیدگاه دیگری به نام دیدگاه تفریطی وجود دارد که قائلان آن معتقدند امام زمان به هنگام ظهور، از طریق ولایت و تصرف تکوینی همه خلایق را مطیع و مسخّر می‌کند و امور را با اعجاز و به صورت غیر عادی انجام می‌دهد؛ از این‌رو کشتار و اعدام بسیار اندک خواهد بود و حتی به اندازه خون حجامت نیز خون‌ریزی نخواهد شد.

برای روشن شدن این مطلب و دریافت پاسخ، به احادیثی که در این‌باره وارد شده است می‌پردازیم:

1. قَالَ الْوَلِیدُ: عَنْ أَبِی رَافِعٍ إِسْمَاعِیلَ بْنِ رَافِعٍ، عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ _ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ _ قَالَ: تَأْوِی إِلَیْهِ أُمَّتُهُ کَمَا تَأْوِی النَّحْلَةُ یَعْسُوبَهَا، یَمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرًا، حَتَّى یَکُونَ النَّاسُ عَلَى مِثْلِ أَمْرِهِمُ الْأَوَّلِ، لَا یُوقِظُ نَائِمًا وَلَا یُهْرِیقُ دَمًا؛ (مروزی، 1414: ج1، 358-359، ح1040)

امت وی به سوی او پناه می‌برند، آن‌چنان‌که زنبور عسل به ملکه‌اش پناه می‌برد. زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان‌که پر از ظلم و جور شده است تا این‌که مردم به حالت اولشان (امنیت) بازگردند. [به هنگام قیام او] هیچ در خواب فرو رفته‌ای را بیدار نمی‌کند و هیچ خون و خون‌ریزی به راه نمی‌اندازد.

بررسی روایت: این روایت، ضعیف و غیر قابل اعتماد است؛ زیرا یحیی بن معین از رجالیون اهل‌سنت درباره اسماعیل بن رافع، واژه ضعیف را به کار برده است (جرجانی، 1409: ج1، 280، ش119). همچنین در سند، عبارت مبهم «عمّن» وجود دارد که باعث ارسال و ضعف سند می‌شود.

2. حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ، عَنْ فِطْرِ بْنِ خَلِیفَةَ، عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعُکْلِیِّ، عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ _ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ _ قَالَ: یُبَایعُ الْمَهْدِیُّ بَیْنَ الرُّکݡْنِ وَالْمَقَامِ، لَا یُوقِظُ نَائِمًا، وَلَا یُهْرِیقُ دَمًا؛ (مروزی، 1414: ج1، 342-343،ح991)

ابوهریره می‌گوید: با مهدی بین رکن و مقام بیعت می‌شود. وی نه در خواب فرورفته‌ای را بیدار می‌کند و نه قطره‌ای خون می‌ریزد.

بررسی روایت: اولاً این روایت، موقوف و غیرمسند به پیامبر است؛ ثانیاً دربارۀ ضعیف بودن راوی آن _ ابوهریره _ پیش‌تر به تفصیل سخن گفته شد.

گفتنی است علاوه بر این‌که روایات بیان‌گر دیدگاه تفریطی خود از لحظ سندی و دلالی مشکل جدی دارند و پذیرفتنی نیستند، این تفکر از سوی ائمه نیز به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است که به موردی از آن اشاره می‌کنیم:

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ عُقْدَةَ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ التَّیْمُلِیُّ مِنْ کِتَابِهِ فِی صَفَرٍ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَ سَبْعِینَ وَ مِائَتَیْنِ قَالَ: حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ عَامِرِ بْنِ رَبَاحٍ الثَّقَفِیُّ عَنْ مُوسَى بْنِ بَکْرٍ عَنْ بَشِیرٍ النَّبَّالِ وَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ أَحْمَدَ الْبَنْدَنِیجِیُّ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى الْعَلَوِیِّ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ بَشِیرِ بْنِ أَبِی أَرَاکَةَ النَّبَّالِ وَ لَفْظُ الْحَدِیثِ عَلَى رِوَایَةِ ابْنِ عُقْدَةَ قَالَ: لَمَّا قَدِمْتُ الْمَدِینَةَ انْتَهَیْتُ إِلَى مَنْزِلِ أَبِی جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ … قُلْتُ: إِنَّهُمْ یَقُولُونَ: إِنَّهُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ اسْتَقَامَتْ لَهُ الْأُمُورُ فَلَا یُهَرِیقُ مِحْجَمَةَ دَمٍ. فَقَالَ: کَلَّا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ حَتَّى نَمْسَحَ وَ أَنْتُمُ الْعَرَقَ وَ الْعَلَقَ وَ أَوْمَأَ بِیَدِهِ إِلَى جَبْهَتِهِ؛ (نعمانی، 1422: 283، ب15،ح1)

بشیر بن ابی‌اراکه می‌گوید: هنگامی که به مدینه رسیدم، به خانه ابى‌‌جعفر گذرم افتاد … عرض کردم: آنان (مرجئه) می‌گویند: چون این کار (ظهور) روى دهد، همه کارها براى او درست شود و به اندازه خون یک حجامت هم خون ریخته نخواهد شد. فرمود: هرگز چنین نیست! سوگند به آن کسى که جانم به دست اوست، کار به آن‌جا خواهد کشید که ما و شما عرق و خون بسته را پاک کنیم _ و با دست خود به پیشانى خود اشاره کرد _ .

نکته: علّامه مجلسی در توضیح عبارت مسح عرق و علق گفته است:

این عبارت کنایه از سختی‌ها و دشواری‌های جنگ و درگیری است که موجب پدید آمدن عرق و ایجاد زخم‌های خونین می‌شود. (مجلسى، 1403: ج2 ، 357)

همسانی‌سیره امام‌عصر با سیره پیامبر و امیرالمؤمنین (بررسی‌دیدگاه‌صحیح)

احادیث صحیح و معتبرى وجود دارند که به صراحت روش حکومتى حضرت ولىّ عصر را همان روش حکومتى رسول خدا و امیرمؤمنان معرفى می‌کنند. نمونه‌ای از این روایات به شرح زیر است:

حَدَّثَنَا شَیْخُنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ _ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ _ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَکِّلِ

_ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهِ _ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْکُوفِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ النَّخَعِیُّ عَنْ عَمِّهِ حُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ : … التَّاسِعُ مِنْهُمْ قَائِمُ أَهْلِ بَیْتِی وَ مَهْدِیُّ أُمَّتِی أَشْبَهُ النَّاسِ بِی فِی شَمَائِلِهِ وَ أَقْوَالِهِ وَ أَفْعَالِه؛ (خزاز رازى، 1401: 10-11)

پیامبر می‌فرماید: نهمین فرزند او (امام حسین )قائم اهل‌بیت من است و مهدیِ امت من شبیه‌ترین مردم نسبت به من در شمایل و گفتار و کردار است.

أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَطَاءٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ الْبَاقِرَ فَقُلْتُ: إِذَا قَامَ الْقَائِمُ بِأَیِّ سِیرَةٍ یَسِیرُ فِی النَّاسِ؟ فَقَالَ: یَهْدِمُ مَا قَبْلَهُ کَمَا صَنَع رَسُولُ اللَّهِ وَ یَسْتَأْنِفُ الْإِسْلَامَ جَدِیداً؛ (نعمانی، 1422: 232، ب13، ح17)

عبدالله بن عطا می‌گوید: از امام باقر سؤال کردم: حضرت حجّت پس از ظهور، چه سیره و روشى در حکومت خواهد داشت؟ فرمود: مانند رسول خدا؛ تمام آن‌چه را که به نام اسلام بر دنیا حاکم است از بین خواهد برد و اسلام را از نو عرضه خواهد کرد.

به فرموده قرآن کریم، پیامبر اکرم با نرمى و بدون خشونت، سنت‌های اشتباه پیش از خود را بى‌اعتبار کرد (آل عمران: 159). این سیره پیامبر با همه مردم بود و حتّى با کافران نیز این‌گونه رفتار مى‌کرد و این رفتار آن حضرت به مسلمانان اختصاص نداشت. امام زمان نیز درباره کافران همان سیره را به کار خواهد بست و روشن است که اگر آن‌حضرت با غیرمسلمانان با لطف و مهربانى برخورد کند، با مسلمانان به طریق اولىٰ مهربان خواهد بود.

اکنون که برای ما روشن شد سیره امام مهدی همان سیره رسول خدا و امیرالمؤمنین است، باید ببینیم سیره این بزرگواران در رویارویی با دشمنان چگونه بوده است تا آن روش و سیره را برای حضرت مهدی نیز قائل باشیم.

1. حضرت على مى‌فرماید:

أَ تَأْمُرُونِّی أَنْ أَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فِیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؛ (شریف رضى، 1414: 183، خطبه 126)

آیا مرا فرمان مى دهید تا پیروزى را بجویم با ستم کردن درباره آن‌که والى اویم ؟

بی‌گمان حضرت مهدى نیز از همین روش پیروى خواهد کرد و امکان ندارد از راه ستم بخواهد حکومت بر مردم را به دست گیرد.

2. وَ سَأَلَهُ (سَأَلَ عَلی) عَمَّارٌ، حِینَ دَخَلَ الْبَصْرَةَ فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! بِأَیِّ شَیْ ءٍ تَسِیرُ فِی هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: بِالْمَنِّ وَ الْعَفْوِ کَمَا سَارَ النَّبِیُّ فِی أَهْلِ مَکَّةَ حِینَ افْتَتَحَهَا بِالْمَنِّ وَ الْعَفْوِ؛ (مغربی، 1385: ج1، 394)

چون امام علی داخل بصره شد عمار به حضرتش عرض کرد: ای امیرمؤمنان، با این‌ها چگونه رفتار خواهی کرد؟ حضرت فرمود: با گذشت و رحمت، هم‌چنان‌که پیامبر خدا وقتی مکه را فتح کرد با گذشت و رحمت با آن‌ها رفتار نمود.

3. امیرالمؤمنین در پگاه روز یازدهم جمادی الاولی، در حالی که در میمینه سپاهش مالک اشتر و در میسره آن عمار یاسر حضور داشت و پرچم به دست فرزندش محمد حنفیه بود، به سمت سپاه جمل حرکت کرد. آن‌گاه بر جایگاهی ایستاد و با صدای بلند خطاب به سپاه خود فرمود: «شتاب نکنید تا بر آن‌ها حجت اقامه کنم.» سپس ابن‌عباس را فراخواند و قرآنی به او داد و فرمود: «این قرآن را به سوی طلحه، زبیر و عایشه ببر و آن‌ها را به آن‌چه در آن است فرا خوان و به طلحه و زبیر بگو: آیا شما با اختیار با من بیعت نکردید؟ پس چه چیز سبب شد بیعت مرا بشکنید، در حالی که این قرآن میان من و شما حکم می‌کند؟»

ابن‌عباس می‌گوید: به خدا سوگند هنوز از جایم حرکت نکرده بودم که تیرهایشان همچون ملخ‌های پراکنده به سویم باریدن گرفت. به علی عرض کردم: «ای امیر مؤمنان، تا کی با ما چنین کنند؟ اجازه دهید از خود دفاع کنیم!» حضرت فرمود: «بگذارید بار دیگر بر آن‌ها حجت را تمام کنم.» سپس فرمود: «چه کسی این قرآن را می‌گیرد و آن‌ها را به آن فرا می‌خواند و بداند که کشته می‌شود و من ضمانت بهشت او را از سوی خداوند برعهده می‌گیرم؟» هیچ کس از جای خود برنخاست جز جوانی کم‌سن از عبدالقیس که قبایی سفید بر تن داشت و نامش مسلم بود. او گفت: «ای امیرمؤمنان، من این کار را انجام می‌دهم و جان خود را به خاطر خدا بر این کار می‌گزارم.» حضرت از سر دل‌سوزی از او روی برگرداند و فرمود: «چه کسی این قرآن را می‌گیرد و بر آن‌ها عرضه می‌کند و بداند که کشته می‌شود و بهشت برای اوست؟» مسلم دوباره سخن خود را تکرار کرد و گفت: «من چنین می‌کنم.» امام برای سومین‌بار سخن خود را تکرار کرد و غیر از آن جوان کسی به پا نخاست. علی قرآن را به او داد و فرمود: «به سوی آنان برو و قرآن را بر آن‌ها عرضه نما و به آن‌چه در قرآن است دعوتشان کن.» او حرکت کرد و مقابل سچاه جمل ایستاد و قرآن را باز کرد و گفت: «این کتاب خداست، و امیرمؤمنان شما را به آن‌چه در آن است فرا می‌خواند.» عایشه گفت: «خداوند صورتش را زشت کند؛ با نیزه بزنیدش!» سپاهیان نیز در نیزه زدن به او بر یکدگیر سبقت گرفتند و از هر سو نیزه‌اش زدند.

امام در این حال آماده نبرد شد و پرچم را به فرزندش محمد بن حنیفه داد و در میان سپاه فریاد زد: «هیچ فراری را نکشید و مجروحی را از پا درنیاورید؛ پرده کسی را ندرید؛ زنی را نترسانید و کشته‌ای را مثله نکنید.» آن حضرت در حال سفارش به لشکر بود که مردی از اصحابش کشته شد. علی با دیدن این واقعه فرمود: «خدایا، تو شاهد باش!» (مفید، 1413 _ ب: 336-342).

البته برخی از محققان بر این باورند که امام مهدی در مواجهه با خروج کنندگان بر آن حضرت، روشی متفاوت با روش امام علی برخواهد گزید؛ یعنی حضرت مهدی به هنگام جنگ می‌تواند اموال آن‌ها را به غنیمت گیرد، خانواده‌شان را به اسارت ببرد و اسیران و فراریان و مجروحانشان را از پای درآورد؛ ولی حضرت علی به دلیل تقیه و مصلحتِ یارانش بعد از خود که گرفتار دشمن نشوند و دشمن با آن‌ها بدرفتاری نکند، در جنگ‌ها فراریان و مجروحان دشمن را تعقیب نمی‌کرد و نمی‌کشت (نک: آیتی، 1387: 39)؛ اما این سخن، درخور تأمل و چه‌بسا نادرست باشد؛ زیرا احادیثی که این نظر را بیان و تقویت می‌کنند، از نظر سندی مشکل دارند و نمی‌توان به آن‌ها اعتماد کرد. برای نمونه به یکی از این روایات اشاره می‌کنیم:

أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی‌هَاشِمٍ عَنْ أَبِی خَدِیجَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلِیّاً قَالَ: کَانَ لِی أَنْ أَقْتُلَ الْمُوَلِّیَ وَ أُجْهِزَ عَلَى الْجَرِیحِ وَ لَکِنِّی تَرَکْتُ ُُُُُُُُُُُُُ ذَلِکَ لِلْعَاقِبَةِ مِنْ أَصْحَابِی إِنْ جُرِحُوا لَمْ یُقْتَلُوا وَ الْقَائِمُ لَهُ أَنْ یَقْتُلَ الْمُوَلِّیَ وَ یُجْهِزَ عَلَى الْجَرِیحِ؛ (نعمانی، 1422: 237، ب13، ح15)

على فرمود: مرا چنین حقى بود که فراریان از جبهه جنگ را بکشم و کار زخمى ها را یک‌سره کنم، ولى این کار را به ملاحظۀ آیندۀ یاران نکردم، باشد که اگر آنان نیز زخمى شدند کشته نشوند و از برای قائم است که فراریان را بکشد و کار زخمى را یک‌سره کند.

بررسی روایت: این روایت توسط محمد بن علی الکوفی نقل شده که وی فردی بدنام و دروغ‌گوست و علمای رجال بر بی‌اعتباری روایات وی حکم کرده‌اند _ که شرح حال وی پیش‌تر به تفصیل بررسی شد_ . افزون بر این، روایاتی وجود دارد که با مفاد این دسته از روایات معارض است.

چگونگی مقابله حضرت مهدی با دشمنان

بی‌گمان پیش از ظهور و مقارن با آن، ستمگرانی خون ریز بر دنیا حاکم اند که از هیچ جنایتى فرو نمى گذارند. حال، امامى که قیام مى کند، در برابر این همه کج روى ها و بیدادگیرى ها، چگونه برخورد کند تا جهان را پر از عدل و داد سازد؟ بى‌ تردید، گروه هاى معاندى که دستشان به خون انسان‌ها آلوده است و حق مردم را غصب کرده اند یا پست و مقامشان به خطر افتاده، در مقابل حرکت اصلاح گرانه و نهضت امام، ایستادگى مى کنند. بنابراین، امامى که قیام مى کند و مأموریت تشکیل حکومت جهانى اسلام دارد، باید براى برطرف کردن موانع، برنامه داشته باشد.

امام عصر براى انتقام و خون خواهى از دشمنان اسلام و به ثمر رساندن انقلاب جهانى و اجراى حدود الهى و برقرارى حکومت عدل جهانى، ناگزیر از جنگ خواهد بود و در مقابلش، دشمنان تا دندان مسلح و کج اندیشان دنیانگر، با در دست داشتن امکانات گسترده اقتصادى جهان و برخوردارى از فناورى پیشرفته و سازمان‌دهى ارتش هاى قدرت مند، پرچم مخالفت برمى دارند و مانع مسیر اصلاح گرانۀ آن حضرت مى شوند. از این‌رو پیش از قیام، جنگاوران دریادل و دستیارانى توان مند و کارآمد، به هدایت خاص و عام آن حضرت، تربیّت مى شوند و تعداد آنان در بعضى از روایات، سیصد و سیزده نفر و در برخى، ده هزار نفر و در تعدادى از آن ها، صدهزار نفر و… ذکر شده است.

امام صادق با اشاره به درگیری سپاه امام مهدی با سپاه سفیانی می‌فرماید:

وَ یُولّونَ فَیقتُلَهم حتّى یدخُلَهم أَبیاتِ الکوفةِ وَ یُنادی مُنادیه أَلا لا تَتّبِعوا مَولیاً وَ لاتَجهَزوا عَلى جَریحٍ وَ یَسیرُ بِهم کَما سارَ علیٌ یومَ البَصرةِ؛ (مجلسى، 1403: ج 52، 388)

و سپاه سفیانی می‌گریزند و امام مهدی آن‌ها را می‌کشد تا این‌که می‌گریزند و به خانه‌های کوفه پناه می‌برند. منادی آن حضرت فریاد برمی‌آورد: «هیچ فراری را تعقیب نکنید و مجروحی را از پا درنیاورید!» و با آنان همچون سیره امام علی در روز بصره رفتار می‌کند.

نتیجه

روایاتی که دربارۀ جنگ و کشتار در حجم وسیع هستند، سه دسته‌اند که دو دسته از آن‌ها مربوط به زمان پیش از ظهور و تنها یک دسته مربوط به زمان ظهور و حکومت حضرت مهدی است و نباید این دو دسته را به پای حکومت حضرت گذاشت و بدان نسبت داد؛ و اما روایاتی که به زمان ظهور امام عصر اختصاص دارند و چهره قیام آن حضرت را بسیار خشن نشان می‌دهنداز لحاظ سندی و متنی با مشکل جدّی مواجه‌اند و در این میان نقش پررنگ غالیان و راویان ضعیفی همچون علی بن أبی‌‌حمزه و… را در نقل این روایات مشهود است. روایاتی که ناظر به دیدگاه تفریطی هستند، هم به دلیل مشکل سندی و دلالی قابل پذیرش نیستند و هم ائمه این دیدگاه را نادرست تلقی کرده و به شدت آن را مورد انتقاد قرار داده‌اند.

با توجه به روایات صحیح، سیره حضرت در مقابله با دشمنان، همان سیره جدّ بزرگوارشان رسول خدا و امیرالمؤمنین خواهد بود و اصولاً حضرت مهدى براى برقرارى عدل

_ که خواسته طبیعى و فطرى انسان‌هاست _ خواهد آمد. بنابراین امکان ندارد به گونه‌اى رفتار کند که مردم آرزو کنند که اى کاش او را نبینند، یا به دلیل بى‌رحمى‌هایى که انجام مى‌دهد، بگویند: او از آل محمد نیست!

حضرت مهدی ابتدا به روشن‌گری شریعت حق و آموزه‌های الهی برای دشمنان می‌پردازد و آن‌ها را به حق دعوت می‌کند؛ سپس با دشمن حقیقی خدا و اهل‌بیت که حتی پس از دعوت به حق نیز لجاجت کرده، به ظلم و اعمال نابکارانه خود ادامه می‌دهند وارد جنگ شده و آن‌ها را از بین می‌برد.

منابع

_ ابن‌منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب ، تحقیق: جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع _ دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.

_ آیتی، نصرت‌الله، «بررسی تطبیقی سیره امام علی7 و امام مهدی4 در رویارویی با اهل بغی»، مجموعه مقالات چهارمین همایش بین‌المللی دکترین مهدویت (ج1)، قم، مؤسسه آینده روشن، چاپ اول، 1387ش.

_ جدیدی‌نژاد، محمدرضا، معجم مصطلحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1422ق.

_ جرجانی، عبدالله بن عدی بن عبدالله بن محمد أبو أحمد، الکامل فی ضعفاء الرجال، تحقیق: یحیى مختار غزاوی، بیروت، دار الفکر، چاپ سوم، 1409ق.

_ جزری، عزالدین أبی الحسن علی بن محمد بن الأثیر، الکامل فی التاریخ، تحقیق: عبدالله القاضی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1415ق.

_ حلی،حسن بن یوسف، خلاصة الاقوال (رجال)، تصحیح: سید محمدصادق بحرالعلوم، قم، مکتبة الرضی، چاپ دوم، 1381ق.

_ خزاز رازى، على بن محمد، کفایة الاثر، تحقیق: سید عبداللطیف حسینی کوه‌کمری، قم، نشر بیدار، 1401ق.

_ ذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ سوم، 1405ق.

_ شریف رضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة، تحقیق: صبحی صالح، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

_ شهرستانی، ابوالفتح محمد بن عبدالکریم بن ابی‌بکر احمد، الملل و النحل، تحقیق: محمد سیدکیلانی، بیروت، دارالمعرفة، 1402ق.

_ شیبانی، احمد بن حنبل، مسند احمد، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.

_ صدوق، محمد بن علی بن بابویـه، کمال الدین و تمام النعمة، تصحیح: علی‌اکبر غفاری، قم، مؤسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1405ق.

_ علل الشرایع، قم، مکتبة داورى، چاپ اول، 1385ش.

_ طبسی، نجم‌الدین؛ سید حسن واعظی، «درنگی در روایات قتل‌های آغازین دولت مهدی4»، مجله انتظار موعود، ش6، 1381ش.

_ طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، تصحیح: حسن مصطفوی، مشهد، دانشگاه مشهد، 1348ش.

_ الغیبة، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، چاپ اول، 1411ق.

_ الفهرست، تصحیح: جواد قیومی، قم، مؤسسه نشر الفقاهة، چاپ اول، 1417ق.

_ رجال طوسی، تصحیح: جواد قیومی اصفهانی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجامعة المدرسین، چاپ سوم، 1373ش.

_ عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش، تفسیرعیاشی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیة، بی‌تا.

_ مجلسى، محمدباقر بن محمدتقى ، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار7، تحقیق: جمعی از محققان، بیروت، دار احیاء التراث العربی ، چاپ دوم، 1403ق.

_ مدیر شانه‌چی، کاظم، درایة الحدیث، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1363ش.

_ مروزی، نعیم بن حماد، الفتن، تحقیق: سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، 1414ق.

_ معتزلی، (ابن‌ابی‌الحدید)، عبدالحمید بن هبة‌الله ، شرح نهج البلاغه، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، مکتبة آیة‌الله المرعشی النجفی ، 1404ق.

_ مغربى (ابن‌حیون)، نعمان بن محمد، دعائم الإسلام، تحقیق: آصف فیضی، قم، مؤسسة آل البیت: ، چاپ دوم، 1385ق.

_ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، تصحیح: مؤسسة آل البیت:، قم، دارالمفید، 1413ق _ الف.

_ الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، تحقیق: علی میرشریفی، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق _ ب.

_ منتظری، حسینعلی، موعود ادیان، تهران، خردآوا، چاپ دوم، 1384ش.

_ موسوی خویی، سید ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة، قم، مدینة العلم، چاپ سوم، 1403ق.

_ نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، چاپ ششم، 1365ش.

_ نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، تحقیق: فارس حسون، قم، انوارالهدی، چاپ اول، 1422ق.

_ واسطی بغدادی، احمد بن حسین، رجال ابن‌غضائری، تحقیق: سید محمدرضا جلالی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1422ق.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد