خانه » همه » مذهبی » زاویه پیدا کردن دولت ها با رهبری

زاویه پیدا کردن دولت ها با رهبری


زاویه پیدا کردن دولت ها با رهبری

۱۳۹۵/۰۷/۲۷


۱۳۷ بازدید

چرا در تمام دولتهای اول انقلاب تا حالا دولت با رهبری تضاد یا فاصله پیدا میکند حتی دولت ولایی احمدی نژاد؟

نظام جمهوری اسلامی نظامی مردمسالار و مبتنی بر دین مبین اسلام است که در آن کلیه مسئولان نظام از میان کسانی که به آرمان ها و آرزش های اسلامی و انقلابی اعتقاد دارند برگزیده می شوند و فرایند گزینش همواره به گونه ای است که کلیه دولت هایی که بر سر کار می آیند از میان نیروها و جریان های معتقد به انقلاب اسلامی و وفادار به نظام جمهوری اسلامی یعنی همان نظامی که اکثریت مردم ایران در رفراندم تاریخی سال 58 آن را مورد تایید قرار دادند و در سالهای بعد نیز با رفتارهای خود همواره پشتیبان آن بوده اند انتخاب می شوند که این فرایند از دوران نخستین سکاندار قوه اجرایی که از سوی مردم به صورت مستقیم برگزیده شد به صورت ثابت وجود داشته است و با توجه به سازو کارها و تمهیدات قانونی موجود، کسانی که بر سر کار می آیند قاعدتا نباید هیچ زاویه ای با رهبری و نظام ولایت فقیه پیدا نمایند به ویژه اینکه کسانی که بر سر کار می آیند روسای قوه مجریه تلقی می شوند که در واقع باید وظیفه و مسئولیت اجرای قانون اساسی را بر عهده بگیرند که اصلی ترین رکن آن عبارت است از رکن رکین ولایت فقیه و اگر در این مسیر هر رئیس دولتی به گونه ای دیگر عمل نماید بدین معناست که بر خلاف عهد و میثاقی که با ملت بسته عمل کرده است و یا اینکه از ابتدا فاقد صلاحیت های لازم برای تصدی این مسئولیت بوده است که به هر دلیل بر ناظران انتخابات و یا مردم پوشیده مانده است و اینک با زاویه گرفتن وی با رهبری این عدم صلاحیت مشخص شده است.
در این میان با بررسی دولت هایی که پس از انقلاب اسلامی با رای و انتخاب مردم بر سر کار آمده اند در می یابیم که تنها رئیس دولتی که در دوران مسئولیت به صورت جدی با ولایت فقیه و رهبری زاویه پیدا کرد شخص بنی صدر بود که این زاویه دار بودن نیز چندان غیر طبیعی نیست چرا که به دلیل عدم تشکیل شورای نگهبان به عنوان بالاترین نهاد ناظر بر مراحل انتخابات در آن مقطع، بنی صدر برای انتخاب به این سمت فرایندی را که سایر روسای دولت ها برای ورود به گردونه انتخابات طی می کردند طی نکرد و در نتیجه نظارت هایی که برای ورود ایشان به گردونه رقابتهای انتخاباتی لازم بود در آن دوران به صورت ناقص طی شد به ویژه اینکه در آن مقطع، بسیاری از اطلاعاتی که بعدها از درون سفارت آمریکا فاش شد هنوز منتشر نشده بود و در نتیجه ماهیت بنی صدر کاملا برای مردم مشخص نبود، از طرفی ویژگی های شخصی بنی صدر برای مردمی که به تازگی با چهره ای به نام بنی صدر آشنا شده بودند مخفی بود و در نتیجه بنی صدر در شرایطی روی کار آمد که فاقدتعهد های لازم به اسلام و انقلاب بود و وی پس از انتخاب به این مسئولیت خطیر، به تدریج خصلت های نهان خود را آشکار کرد، در اثر همین خصلت ها بنی صدر خود را تافته ای جدا بافته از جریان انقلاب و رهبری انقلابی آن می دانست که در اثر آن وی خود را بالاتر از همه حتی رهبری انقلاب می دانست چرا که معتقدبود وی یازده میلیون رای داشته و منتخب مردم است و به همین دلیل باید همه اجزای کشور از وی اطاعت نمایند، این در حالی بود که اگر مردم به شخصی همچون اورای داده بودند به این اعتبار بود که وی مجری قانون اساسی باشد و نه اینکه انتخاب مردم مطلق باشد، اما عدم درک این مساله از سوی بنی صدر باعث شد تا وی در همان دوران ریاست جمهوری به تدریج از امام و انقلاب فاصله بگیرد تا اینکه درنهایت با تصویب عدم کفایت سیاسی وی به ریاست جمهوری وی از این سمت کنار گذاشته شد و مردم نیز پس از آن با مشارکتی فراتر از انتخاب بنی صدر و انتخاب شهید رجایی و سپس آیت الله خامنه ای با رایی بسیار بالا نشان دادند که از کنار گذاشتن بنی صدری که بر خلاف میثاق خود با ملت رفتار نموده است راضی می باشند.
پس از این مقطع، روسای جمهور متعددی در جمهوری اسلامی ایران بر سر کار آمدند اما نکته مهمی که نباید فراموش کرد این بود که هیچ یک از آنها در مقطع تصدی مسئولیت با رهبری و ولایت فقیه زاویه جدی که معنای مخالفت داشته باشد نداشتند، چرا که همه روسای جمهور بر اساس معیارهای قانونی و از جمله اعتقاد به ولایت فقیه در گود انتخابات وارد شده و اعتماد مردم را جلب می کردندو به همین حداقل در دوران ریاست جمهوری نمی توان گفت رفتاری از آنان سرزده باشد که به عنوان مخالفت و بی اعتقادی به ولایت فقیه باشد، با این حال با بررسی رفتارهای روسای جمهوری که پس از بنی صدر بر سر کار آمدند شاهد دو نوع رفتار می باشیم که برخی تحلیل گران از این رفتارها بحث تقابل و مخالفت با رهبری را مطرح می کنند:
رفتار نخست مربوط به اختلاف سلیقه ها و دیدگاه ها میان رهبری و روسای جمهور و در واقع جریان هایی که بر سر کار می آمدند می باشد که چنین اختلاف هایی به معنای مخالفت و ضدیت این روسا و جریان ها با ولایت فقیه نمی باشد و حتی باید گفت وجود چنین اختلاف سلیقه هایی در نظام مردمسالار جمهوری اسلامی امری کاملا طبیعی است، به عنوان مثال برخی دولت ها اولویت های خود را به جای اولویت های فرهنگی یا اقتصادی، به مسائل سیاسی می دادند و همین مساله نیز ضمن ایجاد پاره ای نارضایتی ها در میان بخش متوسط و پایین دست جامعه به ایجاد تنش های سیاسی در جامعه دامن می زد که مقام معظم رهبری نیز همواره نسبت به آن هشدار می دادند و خواستار آن بودند که آن دولت، اولویت های فرهنگی و اقتصادی را نیز مد نظر قرار داده و از مسائلی که باعث ایجاد تنش می شود خودداری نماید و به همین دلیل حتی همان دولت نیز در کنار اولویت هایی که اشاره شد تلاش می کرد تا دغدغه های مد نظر رهبری را نیز در نظر بگیرد و اینگونه نبود که با هشدارهای رهبری دولت مذکور اعلام نماید که وی دغدغه ای برای معیشت و یا فرهنگ نداشته و قصد دارد راه خود را ادامه دهد. در واقع رهبری در چنین مواردی نقش تنظیم کننده و تعادل بخش را در جامعه ایفا کرده و تلاش می کردند تا دولت ها را در مسیری هدایت نمایند که اهداف کلان کشور در مجموع به بهترین نحو تامین شده و از آسیب های احتمالی تا حد زیادی اجتناب شود.
رفتار دوم مربوط به برخی اشتباهاتی بود که برخی روسای جمهور در طول دوران ریاست جمهوری خود انجام می دادندکه برخی از آنها حتی ممکن بود غلط های فاحشی باشد اما با توجه به اینکه وقتی مجموع عملکرد و مواضع آن فرد را می سنجیم متوجه می شویم که این فرد علیرغم چنین رفتار غلط موردی ای، همچنان معتقد به نظام ولایت فقیه و خط انقلاب می باشد و حتی در ادامه رفتارهای غلط خود گاه به عذرخواهی و تصحیح رفتارخود (و لو گاه دیرهنگام) پرداخته است متوجه می شویم که چنین رفتارهای غلطی را باید به حساب جایز الخطا بودن وی گذاشت و نه به حساب ضدیت با ولایت فقیه.
بر این اساس اکثریت دولت هایی که در نظام جمهوری اسلامی ایران بر سر کار بودند به ویژه دولت هایی که پس از بنی صدر بر سر کار آمدند و روسای آنها حداقل در دوران تصدی مسئولیت ریاست جمهوری زاویه به معنای ضدیت با ولایت فقیه نداشته و نهایتا اختلاف سلیقه ها و یا حداکثر برخی رفتارهای غلط داشتند که چنین رفتارها و اختلاف هایی هم به معنای ضدیت با ولایت فقیه تلقی نمی شود و به همین دلیل مقام معظم رهبری همواره از همه دولتهایی که بر سر کار بودند حمایت می کردند، اگر چه از برخی دولت ها به دلیل نزدیک بودن اعتقادات آن دولت به مواضع خود وتلاش هایی که برای اجرای منویات رهبری می کردند حمایت ویژه ای می کردند چنانکه از دولت آقای احمدی نژاد به دلیل نزدیک بودن مواضع ایشان به مواضع خود، حمایت ویژه ای داشته و معتقد بودند که برخی نظرات احمدی نژاد در زمینه عدالت اجتماعی و نیز سیاست خارجی به نظرات ایشان نزدیک تر میباشد.(رک: خطبه های نماز جمعه، 29 خرداد 88)
با این حال همانگونه که انتقاد به برخی رفتارها و سیاست گذاری های دولت ها هرگز به معنای ضدیت با آن دولت آن تلقی نمی شود، چنین حمایت هایی نیز هرگز به معنای حمایت مطلق از آن فرد وجریان تلقی نمی شود چنانکه مقام معظم رهبری اعلام فرمودند: من از دولت و یکایک شما دوستانى که در دولت هستید، بى‌حدّ و مرز – اما مشروط – حمایت مى‌کنم؛ یعنى اگر بنا شد – که بنا هست – از وزارتخانه‌اى یا از دولت به طور عام حمایت کنم، این حمایت حدّ و مرز ندارد. زبان، عمل، اقدام و به‌کارگیرى همه امکاناتى که در اختیار من است، مشمول این حمایت خواهد بود؛ تا الان نیز همین‌طور بوده است. بنابراین من هیچ حدّى براى حمایت خودم از دولت و یکایک وزرا نمى‌گذارم؛ اما این حمایت، مشروط به این‌است که این جهات را رعایت کنید. اگر من ببینم و تشخیص دهم – که من دیر هم جزم مى‌کنم – وزارتخانه‌اى راهى برخلاف راه صحیح حق – که قانون اساسى و سیاستهاى نظام و اسلام براى ما معیّن کرده – حرکت مى‌کند، دیگر از او حمایت نخواهم کرد؛ اگر لازم شد، با او مقابله هم مى‌کنم. این وظیفه شرعى و قانونى من است.»(بیانات در دیدار با رئیس جمهور و اعضای هیات دولت http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3079 )
سرانجام آخرین نکته ای که در همینجا باید مورداشاره قرار دهیم این است که باید حساب برخی رفتارهای مسئولان عالیرتبه نظام در دوران پس از مسئولیت را که بوی ضدیت با نظام و انقلاب و حتی فتنه گری می دهد را از رفتارهایی که در دوران مسئولیتشان داشتند و رفتارهای آنها نهایتا اختلاف سلیقه و فکر تلقی می شد ونه ضدیت به معنای تضد و تعارض با رهبری، از هم تفکیک کرد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد