خانه » همه » مذهبی » سادات و نژاد پیامبر

سادات و نژاد پیامبر


سادات و نژاد پیامبر

۱۳۹۶/۱۰/۰۷


۱۴۰۸ بازدید

سلام۱ازبنی آدم کدام سیدمحسوب میشوندملاک چیست? ابوطالب هم سیدبودند۲پیامبرواجدادشان کدامیک عجم ویاایرانی بودند

گفتنی است سرسلسله سادات از هاشم جد پیامبر(ص) شروع شد، لذا عبدالمطلب و پدران پیامبر (ص) و امام علی (ع) نیز سادات هستند و فرزندان امام علی(ع) نیز سید هستند. و از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نیز مقام رفیع و بلندی دارند وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله آنها معرفی می شود. مانند سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و…لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علی(ع) نیز به آنان رسیده است.برای توضیح بیشتر توجه شما به مطالب زیر جلب می کنیم:کلمه «سید» در اصل به معناى کسى است که صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مى گویند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى آید که در قرن ششم هجرى قمرى کلمه سید رواج کامل داشت و اولاد پیامبر (ص) را سید مى گفتند. تحقیقات نشان مى دهد که در قرن چهارم و پنجم کلمه «سید» به همراه قرینه بر اولاد پیامبر اطلاق مى شد و در قرن ششم بدون قرینه استعمال مى گردید. در عصر حاضر، در ایران به بنى هاشم سید مى گویند و به غیر آن به کسى سید نمى گویند.
در حجاز کسانى را که از طریق امام حسین (ع) به پیامبر (ص) مى رسند، سید مى گویند. در قسطنطنیه عموم مردم را سید مى گویند و در آنجا کلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پیامبر کلمه میرزا را اطلاق مى کردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (جامع الأنساب، آیت الله روضاتى، ج 1، ص 32)
مامقانى مى نویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى شود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى کنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مى برند، یعنی آقا و بزرگوار. (علم النسب، ج 1، ص 144).
عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّادة العشرة معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مى نامیدند و در همان زمان تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیله قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و عرب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، (بحارالانوار، ج 15، ص 123 و 127).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص 4). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بى رقیب قبیله قریش بود.ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مى سزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى»،(بحارالانوار، ج 15، ص 130، س 15).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند.توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص 144 و جزء دوم، ص 104).
فرزندان زن سیده نیز از نظر نسبی سید شمرده می شوند لذا در عرف به آنها میرزا می گویند،فقط از نظر فقهی خمس (در صورت فقیر بودن) به فرزندان کسی تعلق می گیرد که از پدر سید باشند در نتیجه بین کسانی که فقط مادرشان سید است با کسانی که پدر یا والدین آنها سیدند از نظر نسبی و سیادت فرقی نیست ولی از نظر پاره ای از احکام فقهی تفاوت دارند.

اما نژاد پیامبر اسلام(ص):
اعراب نژاد سامى بازماندگان «سام » پسر حضرت نوح پیغمبر بودند و زبان آن ها را شاخه اى از زبان سامى مى دانند که بهترین زبان نژاد سامى است.
مورخان، قوم عرب را به دو دسته تقسیم کرده اند: عرب خالص که ساکن یمن بوده اند و به عرب قحطانى شهرت داشتند. تیره دیگر، عرب عدنانى بودند که در سرزمین تهامه، نجد، یمامه، حجاز، شام و عراق پراکنده شدند. (العبر تاریخ ابن خلدون، ترجمه عبد المحمد آیتى،ج 1،ص 15)
عدنان نیاى اعلاى اینان که جد بیستم پیغمبر اسلام است، نواده حضرت اسماعیل فرزند حضرت ابراهیم خلیل است. علت سکونت آن ها در سرزمین حجاز این بود که به واسطه مصالحى، خداوند به ابراهیم وحى نمود که فرزند خردسالش «اسماعیل » و مادرش «هاجر» را به وسیله «براق » از فلسطین به نقطه اى در حجاز که بعدها شهر مقدس مکه در آن جا بنا شد، بیاورد و در آن جا ساکن گرداند، و ابراهیم نیز چنین کرد».
با پدید آمدن آب زمزم در زیر پاى اسماعیل شیرخوار که به طرز معجزه آسا تحقق یافت، و آگاهى قبیله جرهم از وجود آب در آن نقطه و آمدن بدان جا، اسماعیل در میان قبیله مزبور پرورش یافت، و زبان آن ها یعنى عربى را فرا گرفت.
حضرت اسماعیل در جوانى، با دخترى از عرب اصیل قحطانى از قبیله «جرهم » ازدواج کرد.( الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، خیر الدین الزرکلى،ج 1،ص:307) معد فرزند عدنان چهار پسر به نام هاى: نزار، قضاعه، قنص و ایاد، داشت. قبائل مضر، ربیعه، انمار، خثعم، ثقیف، بجیله، قضاعه، تمیم، مزینه، خزاعه، اسلم، هذیل، طى، کلب، کنانه، خزیمه، و تیره هائى که از اینان منشعب گردیدند، به آنان مى رسند. به اینان عرب مستعرب یا عرب اسماعیلى مى گفتند. قبیله مشهور و محترم «قریش » نیز به آن ها مى پیوستند.
به تقسیم دیگر به موازات ظهور اسلام، عرب سه دسته بودند.
عرب شمال که در نجد و حجاز و اواسط سرزمین عرب یعنى شبه جزیره مى زیستند، و به زبانى که قرآن مجید بر اساس آن نازل گردید، سخن مى گفتند.
دیگر عرب قحطانى مقیم جنوب بودند که در یمن موطن اصلى خود و حضر موت سکونت داشتند، و زبان آن ها لغت سباى یا حمیرى بود.
عرب قحطانى به مرور ایام در حجاز پراکنده شدند که از جمله دو قبیله معروف اوس و خزرج بودند، که در سرزمین یثرب و شهر «مدینه » به سر مى بردند.
دسته دیگر عرب «نبطى » بود که در اصل عرب نبودند، ولى با عرب آمیزش پیدا کردند و در سرزمین آن ها سکونت ورزیدند، و با آنان وصلت نمودند. از این رو، زبان آن ها عربى خالص نبود، بلکه ترکیبى از عربى و غیر عربى بود.
قرن ها پیش از ظهور اسلام در نقطه شرقى و شمالى شبه جزیره عربستان، سه تیره از عرب وجود داشته اند; بدین شرح:
1- اعراب بائده
پیش از همه در عربستان مى زیسته ، براى خود دوران و سرگذشتى داشته اند، ولى طى حوادث شومى نابود شدند. به همین جهت نیز به آن ها «بائده » مى گویند، یعنى نابود شده و از میان رفته.
گویا اینان همان قوم عاد و ثمود و غیره بوده اند که در سرزمین «احقاف » یعنى جائى که امروز کشور مسقط و عمان است، مى زیسته اند، و در نقاط دیگر شبه جزیره هم پراکنده بودند. در روزگار طلوع اسلام، الواح و قبورى باقى مانده بود که مردم آن ها را به همان عرب بائده نسبت مى دادند. (الفتوح، ابن اعثم کوفى (م 314)، ترجمه محمد بن احمد مستوفى هروى ص954)
2- اعراب نجد
اینان که در شرق شبه جزیره به صورت قبائل مختلف مى زیستند، روزگار خود را حتى در یک قرن پیش با چادرنشینى و جنگ و گریزها مى گذرانیدند. از نیم قرن به این طرف خاندان سعودى در این منطقه حکومت خود را تشکیل داده و امروز پایتخت آن ها «ریاض » در منطقه نجد واقع است.
3- اعراب حجاز
عرب اصیل شبه جزیره که قرن ها به واسطه وجود خانه خدا (کعبه) در میان آن ها، محترم ترین مردم به شمار مى رفتند، در قسمت شمال و غرب جزیره به سر مى بردند. شهرهاى حجاز هنگام ظهور اسلام مکه و مدینه و طائف بود. در کنار دریاى سرخ و سى و دو فرسخى شهر مدینه هم «ینبع » قرار داشت، که خود بندرى بوده است، و رابط میان حجاز و آفریقا به شمار مى رفت.
قریش نجیب ترین مردم حجاز بودند که در شهر مکه سکونت داشتند. نجابت و احترامى که قریش در میان سایر قبایل مختلف عرب کسب کرده بودند، به خاطر «کعبه » خانه خدا و یادگار حضرت ابراهیم و اسماعیل بود که قریش خود از اولاد حضرت اسماعیل به شمار مى رفتند. به طورى که عموم قبایل عرب در یمن و حجاز و نجد و دیگر نقاط کعبه و شهر مکه را محترم شمرده و آن مکان مقدس را رمز اعتبار خود مى دانستند.
هر ساله اعراب از بادیه ها و شهرها در ماه رجب و ذى حجه براى زیارت کعبه و انجام مراسم، و زیارت بت هاى مشهور خود به مکه و منا مى آمدند. از میان عرب عدنانى و قریش قبائلى که شهرت داشتند عبارت بودند از: بنى هاشم، بنى امیه، بنى مخزوم، بنى اسد، بنى نوفل، بنى جمح، بنى عدى، بنى سهم، بنى عبدالدار، بنى زهره، و غیره.
از اینان نیز تیره هائى به وجود آمدند که در تاریخ اسلام از ایشان یاد مى شود.
از این قبائل چهار قبیله بیش از بقیه شهرت داشتند، و محل اعتبار و مورد توجه بودند: بنى هاشم، بنى امیه، بنى مخزوم، بنى عبدالدار. هنگام بالا گرفتن کار پیغمبر در مکه و مدینه، بزرگ بنى هاشم پیغمبر اسلام، و بزرگ بنى امیه ابوسفیان، و بزرگ بنى مخزوم ابوالحکم بود که بعدها بواسطه خودسرى و جهالتش در مقابل اسلام و پیغمبر«ابوجهل » خوانده شد.
نیاکان پیغمبر تا بیست و یک پشت شناخته شده اند. بدین گونه: عبدالله، عبدالمطلب، هاشم، عبد مناف، قصى، کلاب، مره، کعب، لؤى، غالب، فهر، مالک، نضر، کنانه، خزیمه، مدرکه، الیاس، مضر، نزار، معد، عدنان.( تاریخ اسلام از آغاز تا هجرت،علی دوانی)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد