خانه » همه » مذهبی » عوامل خودفراموشی

عوامل خودفراموشی


عوامل خودفراموشی

۱۳۹۳/۱۱/۲۶


۶۷۹ بازدید

علل خود فراموشی اسلام از خود بیگانگی انسان را ناشی از چه اموری می داند؟

مهم ترین عامل در خود فراموشی و از خود بیگانگی فراموش کردن خداوند است که در برخی آیات بر آن تاکید شده است . در آیه 19 سوره مبارک حشر به این مطلب تصریح شده است که توجه شما را به تفسیر و توضیح آن جلب می نماییم :
وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ
و همچون کسانى که خدا را فراموش کردند و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد نباشید، و آنها فاسق و گنهکارند.
در این آیه به دنبال دستور به تقوى و توجه به معاد، تاکید بر یاد خدا کرده، چنین مى فرماید: همچون کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، و خدا نیز آنها را به خود فراموشى گرفتار کرد (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ).
اصولا خمیر مایه تقوى دو چیز است: یاد خدا یعنى توجه به مراقبت دائمى اللَّه و حضور او در همه جا و همه حال، و توجه به دادگاه عدل خداوند و نامه اعمالى که هیچ کار صغیر و کبیرى وجود ندارد مگر اینکه در آن ثبت مى شود، و به همین دلیل توجه به این دو اصل (مبدأ و معاد) در سر لوحه برنامه هاى تربیتى انبیاء و اولیاء قرار داشته، و تاثیر آن در پاکسازى فرد و اجتماع کاملا چشمگیر است.
قابل توجه اینکه قرآن در اینجا صریحا مى گوید: فراموش کردن خدا سبب خود فراموشى مى شود، دلیل آن نیز روشن است، زیرا از یک سو فراموشى پروردگار سبب مى شود که انسان در لذات مادى و شهوات حیوانى فرو رود، و هدف آفرینش خود را به دست فراموشى بسپارد و در نتیجه از ذخیره لازم براى فرداى قیامت غافل بماند.
از سوى دیگر فراموش کردن خدا همراه با فراموش کردن صفات پاک او است که هستى مطلق و علم بى پایان و غناى بى انتها از آن او است و هر چه غیراو است وابسته به او و نیازمند به ذات پاکش مى باشد، و همین امر سبب مى شود که انسان خود را مستقل و غنى و بى نیاز بشمرد، و به این ترتیب واقعیت و هویت انسانى خویش را فراموش کند .
اصولا یکى از بزرگترین بدبختیها و مصائب انسان خود فراموشى است، چرا که ارزشها و استعدادها و لیاقتهاى ذاتى خود را که خدا در او نهفته و از بقیه مخلوقات ممتازش ساخته، به دست فراموشى مى سپرد، و این مساوى با فراموش کردن انسانیت خویش است، و چنین انسانى تا سرحد یک حیوان درنده سقوط مى کند، و همتش چیزى جز خواب و خور و شهوت نخواهد بود! و اینها همه عامل اصلى فسق و فجور بلکه این خود فراموشى بدترین مصداق فسق و خروج از طاعت خدا است، و به همین دلیل در پایان آیه مى گوید:
چنین افراد فراموشکار فاسقند (أُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ).
این نکته نیز قابل توجه است که نمى گوید خدا را فراموش نکنید، بلکه مى گوید: مانند کسانى که خدا را فراموش کردند و خدا آنها را به خود فراموشى گرفتار ساخت نباشید، و این در حقیقت یک مصداق روشن حسى را نشان مى دهد که مى توانند عاقبت فراموش کردن خدا را در آن ببینند.
این آیه ظاهرا نظر به منافقان دارد که در آیات قبل به آنها اشاره شده بود، یا یهود بنى نضیر، و یا هر دو.
نظیر همین معنى در آیه 67 توبه در مورد خصوص منافقان آمده است، آنجا که مى فرماید: الْمُنافِقُونَ وَ الْمُنافِقاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُوفِ وَ یَقْبِضُونَ أَیْدِیَهُمْ نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ إِنَّ الْمُنافِقِینَ هُمُ الْفاسِقُونَ: مردان و زنان منافق همه از یک گروهند، آنها امر به منکر، و نهى از معروف مى کنند، و دستها را از انفاق و بخشش مى بندند، خدا را فراموش کردند، خدا نیز آنها را (از رحمتش) فراموش کرده، منافقان قطعا فاسقند.
با این تفاوت که در آنجا فراموش کردن خدا سبب قطع رحمت او ذکر شده، و در اینجا سبب خود فراموشى که هر دو به یک نقطه منتهى مى شود (دقت کنید) .
تفسیر نمونه، ج 23، ص: 535
علاوه بر مطلب فوق که علت اصلی دراین موضوع است ، مسأله بحران هویت( از خود بیگانگی) و تقلید کورکورانه مظاهر تمدن غرب توسط جوانان پدیده اى است که داراى علل متعدد و سابقه طولانى مى باشد که به برخى از مهمترین عوامل این پدیده شوم اشاره مى نماییم: نتایج تحقیقاتى که در این زمینه انجام شد، نشان مى دهد که هر چه احساس بى هویتى اجتماعى جوانان نسبت به نظام اجتماعى و ارزش هاى حاکم در جامعه بیشتر شود، احساس هویت اجتماعى آنان نسبت به الگوهاى شناختى و ارزشى، رفتارى و نمادى حاکم بر گروه هاى غربى رپ و هوى متال و… بیشتر مى شود. به عبارت دیگر به این دلیل که نظام اجتماعى زمینه هاى لازم براى کسب هویت اجتماعى جوانان را براساس ارزش هاى نظام و انقلاب اسلامى از طریق فرایندهاى اصولى و مبنایى جامعه پذیرى، فراهم نکرده است، گرایش هاى ارزشى و شناختى، رفتارى و نمادى، جوانان متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامى نیست، از طرف دیگر به دلیل این که الگوها و ارزش هاى فرهنگ غربى به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و به تناسب نیازهاى آنان توسط نظام هاى غربى براى آنها الگوسازى و ترویج شده و نظام اجتماعى خودمان نیز به تبلیغ آنها پرداخته است، احساس هویت اجتماعى نوجوانان متناسب با الگوهاى غربى شکل گرفته و ویژگى هاى شناختى و ارزشى، رفتارى و نمادى آنها نیز مبتنى بر آنها جلوه گر شده است. از جمله عواملى که زمینه هاى این روند را فراهم نموده و به آن شدت مى بخشد عبارتند از: 1- مظاهر زیبا و دلفریب حیات مادى غرب که از سویى برآیند رشد تکنولوژى است و از دیگر سو محصول غارت و به کارگیرى سرمایه هاى کشورهاى عقب مانده و ضعیف است. 2- وجود گرایش هاى نیرومندى همچون غریزه جنسى که موجب افتادن در دام هواها و تمایلات نفسانى که در جهان غرب برآمدنى تر و با فرهنگ آن تناسب بیشترى دارد و ناآگاهى بسیارى از جوانان از اهداف و توطئه هاى دشمنان و نادانسته پیروى نمودن از آنها. 3- به فراموشى سپردن منابع و ذخایر غنى و ارزشمند فرهنگى، اخلاقى، علمى و مادى خود. 4- ضعف بینش صحیح اسلامى در برخى از عناصر نقش آفرین در صحنه تفکر اجتماعى (مانند برخى از روشنفکران غرب زده و مطبوعات وابسته به خارج و…). 5- به کار نگرفتن درست و کامل اصول و تعالیم اسلامى در عرصه فرهنگ و بینش اجتماعى. 6- عدم آشنایى بسیارى از خانواده ها با اصول تربیت اسلامى. به نظر مى رسد از جمله مناسب ترین راهها براى مصونیت بخشیدن جوانان از بحران هویت و خارج ساختن آنان از باتلاق «الیناسیون» و از خود بیگانگى باز گرداندن آنها به ساحل نجات هویت اجتماعى، فرهنگى و دینى است و در این عرصه، نزدیک تر شدن گروه هاى همسال و جوانان متفکر، متدین و با اخلاق به آنان، گامى مهم در جهت جذب آنان مى باشد. به طور کلى، جوانانى که در محیط خانواده و تحت نظارت والدین خویش بسر مى برند و همواره دریافت کننده ى محبت هاى پدر و مادر خویش مى باشند. سعى مى کنند هنجارهاى حاکم بر خانواده و محیط خویش را رعایت کنند، اما اکنون که بهانه ى تحصیل یا کار از محیط با صفاى خانه و خانواده جدا شدند، سرمایه ى بزرگ توجّه ومحبت اطرافیان را از دست داده اند و خود را فراموش شده مى بینند و اصولاً هر چیزى که بتواند باعث توجه دیگران به ایشان شود، اقدام به آن کارها خواهند کرد. امروزه با توجه به الزامات عصر ارتباطات و پرتاب موشک هاى تهاجم فرهنگى غرب به جهان سوم و اصابت ترکش هاى آن به جوانان پاک و بى پناه، لازم است با تجدید نظر در ارزیابى هایمان نسبت به آنان، چترهاى حمایتى جامعه را گستراند و این جوانان پیرو مدل هاى غربى را به ارزش هاى فرهنگى و معنوى جامعه باز گرداند. بسیارى از این جوانان تشنه ى محبت و مهربانى هستند و این اکسیر محبّت را هر کجا بیابند به آن سمت خواهند رفت و چه بسا در این راه در دام هاى مفاسد اخلاقى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى (جذب جنس مخالف، اعتیاد، قاچاق و…) گرفتار خواهند شد. بهترین و کم هزینه ترین راه براى جلوگیرى از چنین انحرافات فرهنگى، عرضه کردن فرهنگ ناب اسلامى در قالب فنون و هنرهاى مختلف، از طریق جوانان خوش فکر، خوش ذوق و خوش برخورد است، مطمئن باشید اگر جوانان با مکتب حیات بخش اسلام و احکام نورانى آن و سیره ى معصومین(ع) آشنا شوند آن را با هیچ چیز عوض نخواهند کرد، چرا که در لابلاى قوانین مترقّى اسلام حتى براى جذب مخالفین و دشمنان هم، برنامه هاى جالبى داریم (البته این دسته از جوانان را نباید دشمن انگاشت) اینک به دو نمونه از رفتار عملى معصومین(ع) اشاره مى کنیم: 1. یکى از افرادى که در مدینه با پیامبر(ص) و مسلمانان مخالف بود و از هیچ فرصتى براى کارشکنى، البته به صورت مخفیانه، خوددارى نمى کرد عبدالله بن ابى بود. این فرد، رئیس قبیله ى خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود، با وجود این، زمانى که از دنیا رفت، اطرافیان او از پیامبر(ص) خواستند که پیراهن خود را در اختیار آنان قرار دهد تا عبدالله بن ابى را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت قرار گیرد. پیامبر(ص) خواسته ى آنان را اجابت کرد. برخى از اصحاب به وى اعتراض کردند که چرا با آنکه وى کافر است چنین کردى. آن حضرت فرمود: «پیراهن من مانع عذاب او در آخرت نیست. و من با این کار امید دارم جمع کثیرى اسلام بیاورند.» گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانى که دیدند عبدالله بن ابى به لباس پیامبر متوسّل شده است اسلام آوردند، (تفسیر نور الثقلین، ج 2، ص 250). 2. روزى بیرون از مدینه مردى امام زین العابدین(ع) را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام(ع) به او حمله کردند. امام فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهاى ما بر تو پوشیده است بیش از آن است که تو مى دانى. آیا نیازى دارى تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(ع) لباس خود را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، همیشه مى گفت شهادت مى دهم که تو از فرزندان رسول خدایى، (کشف الغمّه، ج 2، ص 293). بر این اساس مهم ترین راه هاى مبارزه با آن عبارتند از: 1- حفظ و تعمیق ارزش هاى اسلامى و ملى از طریق فرآیند صحیح جامعه پذیرى و عوامل آن مانند خانواده، مدرسه، رسانه ها و… و آگاه نمودن جوانان با پیشینه هاى درخشان تمدن اسلامى و دستاوردهاى مادى و معنوى عظیم انقلاب اسلامى. 2- تحقق حیات طیبه اسلامى و حفظ ارزش هاى انقلابى، استقرار عدالت اجتماعى و قسط اسلامى و تأمین رفاه، سعادت، خوشى، صلح و امنیت براى مردم در سایه ایمان به خداوند و حاکمیت ارزش هاى الهى. 3- هوشیارى و بیدارى در مقابل انحراف معنوى جامعه اسلامى. 4- احیاى فریضه مهم امر به معروف و نهى از منکر که به عنوان یکى از ارکان اساسى اسلام و ضامن حفظ و بقاى فرایض و ارزش هاى الهى مى باشد. 5- تحقق باورى عمیق، درونى، ریشه دار، عقلانى و مبتنى بر نظام ارزش اسلام در مدیران جامعه به معنى کسانى که در دستگاه هاى رسمى، تقنینى، اجرایى، قضایى، نظامى، انتظامى، آموزشى، فرهنگى و تبلیغى و… نقش ایفا مى کند. نسبت به جایگاه و اهمیت اساسى این مجموعه، در جهت گیرى فرهنگى و ارزشى جامعه و خارج شدن این مجموعه از حالت انفعال، یأس و اعتقادات پنهان جبرگرایانه که روحیه سازش و تسلیم در برابر فرهنگ واحد جهانى را به دنبال خواهد داشت. 6- تلاش و تدبیر جدى، گسترده و عمیق براى لحاظ نظام ارزشى مطلوب در همه فعالیت ها و اقدامات، در بخش هاى مختلف جامعه و در عرصه هاى گوناگون سیاسى، اقتصادى، فرهنگى و… 7- تبلور و تجلى این نظام ارزشى در رفتار حقیقى و حقوقى مدیران، ساختار کلان کشور و برنامه هاى اجرایى… در پایان ذکر این نکته لازم است که مسلما برخورد فیزیکى و بستن مرزها و… هرگز به عنوان بهترین یا آخرین راه حل نمى باشد و تحقق آن نیز در عصر ارتباطات و پیشرفت تکنولوژى به صورت کامل امکان پذیر نیست، اما در مواردى لازم است و از تأثیر و نفوذ بیشتر تهاجم فرهنگى جلوگیرى به عمل مى آورد. براى آگاهى بیشتر ر.ک: – فرهنگ و تهاجم فرهنگى، برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى – انقلاب و ارزش ها، على ذوعلم – ابوالفضل اشرفى، بحران هویت اجتماعى و آسیب شناسى انقلاب (مجموعه مقالات آسیب شناسى انقلاب اسلامى.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد