خانه » همه » مذهبی » فتوا به حرمت وجود حکومت دینى در عصر غیبت، مرضىّ خدا و پیامبر(ص) نیست

فتوا به حرمت وجود حکومت دینى در عصر غیبت، مرضىّ خدا و پیامبر(ص) نیست


فتوا به حرمت وجود حکومت دینى در عصر غیبت، مرضىّ خدا و پیامبر(ص) نیست

۱۳۹۵/۰۹/۱۶


۹۰ بازدید

فتوا به حرمت وجود حکومت دینى در عصر غیبت، مرضىّ خدا و پیامبر(ص) نیست

خبرگزاری شبستان: فتوا به حرمت وجود حکومتى دینى در عصر غیبت، فتوا به حاکمیت قوانین غیرالهى و حکومت افراد ناشایست بر امّت اسلامى است که قطعا مرضىّ خدا و رسول گرامى‌اش(ص) نبوده و نخواهد بود.

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، آیت الله جوادی آملی در کتاب «امام مهدی علیه السلام موجود موعود» می نویسد:

فتوا به حرمت وجود حکومت دینى در عصر غیبت، مرضىّ خدا و پیامبر(ص) نیست

خبرگزاری شبستان: فتوا به حرمت وجود حکومتى دینى در عصر غیبت، فتوا به حاکمیت قوانین غیرالهى و حکومت افراد ناشایست بر امّت اسلامى است که قطعا مرضىّ خدا و رسول گرامى‌اش(ص) نبوده و نخواهد بود.

به گزارش خبرنگار مهدویت خبرگزاری شبستان، آیت الله جوادی آملی در کتاب «امام مهدی علیه السلام موجود موعود» می نویسد:

امام صادق علیه السّلام فرمودند: «مَا خَرَجَ وَ لَا یَخْرُجُ مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ إِلَى قِیَامِ قَائِمِنَا أَحَدٌ لِیَدْفَعَ ظُلْماً أَوْ یَنْعَشَ حَقّاً إلَّا اصْطَلَمَتْهُ الْبَلِیَّةُ، وَ کَانَ قِیَامُهُ زِیَادَةً فِی مَکْرُوهِنَا وَ شِیعَتِنَا؛ کسى از ما اهل بیت(ع) براى دفع ظلمى یا گرفتن حقى قبل از قیام قائم(عج) ما، قیام نکرده و نمى‌کند، مگر به مصیبت و بلیّه دچار مى‌شود و قیامش سبب ازدیاد کراهت و رنج ما و شیعیان ما مى‌شود.»

متوکل بن هارون، راوى صحیفه سجادیه چنین مى‌گوید: یحیى بن زید بن على، نوه امام زین العابدین علیه السّلام را ملاقات کردم، در حالى که عازم خراسان بود. به او سلام کردم و از حال پسر عموهایش در مدینه پرسید؛ خصوصا از عمویش امام باقر علیه السّلام موکد سوال کرد و من وى را از حال ایشان باخبر ساختم و حزن آنان را بر پدرش زید بن على به او گفتم.

یحیى بن زید پرسید: عمویم محمد بن على الباقر علیه السّلام بر این نظریه بود که پدرم زید خروج نکند، آیا تو پسر عمویم جعفر بن محمد علیه السّلام را ملاقات کرده‌اى؟ گفتم: بله، گفت آیا شنیدى درباره من چیزى بگوید؟ گفتم: آرى. گفت: چه چیزى درباره من فرمود؟ من میل نداشتم آنچه شنیده بودم براى او بازگویم؛ ولى با اصرار یحیى گفتم: از ایشان شنیدم که درباره تو مى‌فرمود: «تو نیز مانند پدرت مقتول و مصلوب مى‌شوى.»

متوکل گوید: یحیى بن زید پس از شنیدن خبر مرگ خویش، صحیفه سجادیه را که به املاء امام زین العابدین علیه السّلام و خط پدرش زید بود به من داد و گفت: تا زمان مرگم آن را نگهدار و پس از من به دو پسر عمویم محمد و ابراهیم فرزندان عبد اللّه بن حسن بن حسن بن على علیهما السّلام بده که آنان پس از من در این امر (نگهدارى صحیفه) استوارند.

متوکل ادامه مى‌دهد: پس از قتل یحیى بن زید به نزد امام صادق علیه السّلام رفتم و گفت‌وگویم را با یحیى خدمتشان عرض کردم؛ ایشان گریستند و حزنشان نسبت به یحیى زیاد شد و فرمودند: «خدا رحمت کند پسرعمویم را و او را به پدران و اجدادش ملحق کند»؛ آن‌گاه فرمودند: «ما خرج و لا یخرج. . . .»

از این روایت و روایات مشابه برمى‌آید که اگر کسى پیش از قیام قائم(عج) به پا خیزد و داعیه امامت داشته باشد و مردم را به خود بخواند یا گرچه داعیه امامت ندارد و مردم را به خویش نمى‌خواند اما شرایط قیامش آماده نباشد، محکوم به شکست است؛ اما آن‌که مردم را به امام معصوم عصر خویش بخواند- خواه آن مجاهد خود، امام معصوم باشد همچون حضرت سیدالشهداء علیه السّلام و خواه نباشد- و از سوى دیگر براساس «حضور الحاضر و قیام الحجة بوجود الناصر» شرایط قیامش فراهم باشد، حتى اگر چون حضرت سیدالشهداء(ع) به شهادت رسد، دین با قیام و اقدام او رشد یافته و پیشرفت مى‌کند، چرا که شهادت با ضرورت قیام و پیروزى مجاهدان در راه خدا منافات ندارد.

شارح صحیفه سجادیه، در مقدمه شرح آن حدیثى را از امام صادق علیه السّلام نقل کرده‌اند که مضمون آن شاهدى بر مشروعیت قیامى است که شرایط پیش گفته را دارا باشد، هرچند تعداد مجاهدان چنین قیامى اندک باشند. آن حدیث چنین است:

و عن سَدِیر الصیرفی قال: دخلت علی ابی عبدالله (ع) فقلت له: والله مایسعک القعود، فقال: ولم یا سَدِیر قلت: لکثرة موالیک و شیعتک وأنصارک، والله لوکان لأمیر المؤمنین (ع)، لَکَ من الشیعة و الأنصار والموالی ماطمع فیه تیم ولا عدیّ، فقال: یا سَدِیر وکم عَسی أن یکون؟ قلت: مائة ألف، قال: مائة ألف؟ قلت: نعم و مائتی ألف، فقال: مائتی ألف؟ قلتُ: نعم ونصف الدنیا. قال: فسکت عنّی. ثمّ قال: یخففِّ علیک أَن تبلغ معنا إلی ینُبع؟ قلت: نعم، فأمر بحمار و بغل… أن یسرجا فبادرت إلی الجمل فرکبته فقال یاسدیر تری أن تؤثرنی بالجمل فقلت له البغل أرفق فقال الجمل أرفق لی فسرنا حتی صرنا الی أرض حمراء ونظر إلی غلام یرعی جِداءً فقال: والله یا سَدِیر لو کان لی شیعة بعدد هذه الجداء ماوسعنی القعود، ونزلنا وصلّینا فلمّا فرغنا من الصلاة عَطفتُ علی الجِداءِ فعددتها فإذاهی سبعة عشر.

سدیر صیرفى مى‌گوید در ملاقاتى به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: به خدا سکوت و نشستن و قیام نکردن دیگر براى شما شایسته نیست. پرسید: چرا؟ گفتم: چون دوستدارانتان، شیعیانتان و یارانتان فراوان شده‌اند به قدرى که به خدا قسم اگر امیرمومنان على علیه السّلام از این تعداد یاران برخوردار بود، تیم و عدىّ در خلافت آن حضرت(ع) طمع نمى‌کردند. امام(ع) فرمودند: «فکر مى‌کنى این یاران که برشمردى چه مقدارند؟» عرض کردم یکصد هزار نفر، فرمودند: «یکصد هزار؟» گفتم: بله، بلکه دویست هزار. فرمودند: «دویست هزار؟» گفتم: بله، بلکه نصف دنیا.

آن حضرت(ع) دیگر به سخنم اعتنایى نفرمودند بعد از لحظاتى فرمودند: «برایت ممکن است ما را به یَنبُع برسانى» گفتم: بله. امام(ع) دستور دادند تا درازگوشى و اسبى را زین کنند… پس آمدیم تا به سرزمینى رسیدیم که خاک سرخى داشت. در آنجا، نگاه امام(ع) به جوان چوپانى افتاد که تعدادى بز را مى‌چرانید. فرمودند: «اى سدیر به خدا قسم اگر تعداد شیعیانم (که اهل مجاهده و پایمردى باشند) به عدد این بزها بود، نشستن و سکوت در برابر طاغوت زمان برایم شایسته نبود.» پیاده شدیم و نماز گزاردیم بعد از نماز متوجّه شمارش بزها شدم و دیدم که فقط «17» رأس بودند.

وجود مبارک سید الساجدین علیه السّلام هنگامى که به دروازه شام رسیده بود، در پاسخ سوال ابراهیم بن طلحة بن عبید اللّه که پرسید: که چه کسى پیروز شد، فرمودند: «إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاةِ فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ؛ اگر بخواهى پیروز این میدان را بشناسى، هنگام نماز اذان و اقامه بگو تا ببینى نام چه کسى را بر زبان مى‌آورى»؛ یعنى گرچه خاندان عصمت در کربلا بسیارى از عزیزان خود و مجاهدان در راه خدا به ویژه حجت الهى سیدالشهداء(ع) را فدا کرد، در نتیجه آن ایثار و نثار، نام مبارک پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم، بلکه اصل اسلام را احیاء کرد، بنابراین شهادت یا اسارت نشانه شکست چنین رهبران مجاهد و الهى نیست و شکست ظاهرى، دلیلى بر نادرستى و ناروایى قیام نخواهد بود، بلکه به تعبیر قرآن کریم، «إِحْدَى اَلْحُسْنَیَیْنِ» است.

چنانچه روایاتى یافت شود که مطلقا هر قیامى را محکوم به شکست و ناروا بدانند، به دلیل مخالفت با خطوط اصلى معارف قرآن و سنّت قطعى معصومان علیهم السّلام مورد پذیرش نیست، زیرا آیات و روایات فراوانى در اقامه امر به معروف و نهى از منکر، جهاد فى سبیل اللّه، اقامه حدود الهى و احیاى کلمة اللّه که منحصر در زمان و مکان خاصى هم نیستند، نشان مى‌دهد، جلوگیرى از احیاى دین در شرایط مهیّا و گاه ضرورت سخنى ناروا و زعمى آفل است.

فتوا به حرمت وجود حکومتى دینى در عصر غیبت، فتوا به حاکمیت قوانین غیرالهى و حکومت افراد ناشایست بر امّت اسلامى است که قطعا مرضىّ خدا و رسول گرامى‌اش(ص) نبوده و نخواهد بود.

انقلاب و حکومتى چون انقلاب اسلامى و جمهورى اسلامى ایران، خیزشى مبارک است که نه رهبران آن مردم را به خویش مى‌خوانند و نه شرایط قیام و اقدام و برپایى حکومت دینى برایشان مهیا نبود، در نتیجه این خیزش مقدس به برپایى حکومتى انجامید که معادلات سیاسى جهان را به هم ریخت و سرلوحه حرکت بسیارى از مسلمانان و سایر انسان‌هاى استثمار شده قرار گرفت. این انقلاب مردم را به امامت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه مى‌خواند و امام و مأموم آن همصدا مى‌گویند که ما امّت ولىّ عصر علیه السّلام هستیم و آن حضرت(عج)، امام ماست. هر کوششى در این کشور به یُمن امامت ولىّ عصر عجل اللّه تعالى فرجه است و این امّت بى‌صبرانه ظهور مبارک او و تسلیم پرچم نظام اسلامى به دست باکفایت ایشان را انتظار مى‌کشند.

پایان پیام/376

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد