«فنا» در لغت؛ به معناى «نابودى» و «نیستى» است. نقطه مقابل «بقا» و «ماندن». و در اصطلاح؛ به معناى خود را ندیدن و نیافتن است. البته نه به معناى از خود بی گانگى، بلکه آدمى به دلیل حضور در ساحت قدسى پروردگار، خود را هیچ نمیبیند و از هر چه غیر خدا است، دل تهى میکند.
«مقام» به «منزل» و «مرتبه»اى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است. بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمیگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنّیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ نمیپندارد و فقط به خدا نظر دارد. اولیاى الهی هر چه مشاهده میکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بیواسطه. این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف میگردد.
«مقام» به «منزل» و «مرتبه»اى گویند که عارف پس از سالها رنج و تهذیب و مرارت بدان دست یافته است. بنابراین، زوال و تغییر چیزى که با صعوبت طى شده، عادتاً و غالباً به سهولت انجام نمیگیرد و ثابت و ماندنى است.
در مقام فنا، انسان خود و بندگى خود، تمایلات و تمنّیات خود و جهان اطراف را در قبال حضرت حق هیچ نمیپندارد و فقط به خدا نظر دارد. اولیاى الهی هر چه مشاهده میکنند حق است؛ خواه با واسطه یا بیواسطه. این واسطه گاه، همان اسما و صفات الهی است که براى ارباب سلوک و معرفت، حتى این حجابهاى نورى هم برطرف میگردد.