خانه » همه » مذهبی » قابض ارواح- عزرائیل- انواع مرگ- مرگ- اقسام مرگ

قابض ارواح- عزرائیل- انواع مرگ- مرگ- اقسام مرگ


قابض ارواح- عزرائیل- انواع مرگ- مرگ- اقسام مرگ

۱۳۹۷/۰۲/۲۹


۳۰۴۶ بازدید

آیا مرگ اقسام و انواع مختلفی دارد؟آیا مرگ قلب یا تن داریم؟

الف ) مرگ
مرگ جدایی روح از جسم است , نه نابودی آن .قرآن کریم از مرگ با عنوان «توفّى» یاد کرده است نساء (4 )، آیه 97 ؛ انفال (8 )، آیه 50 ؛ سجده (32 )، آیه 11 ؛ غافر (40 )، آیه 77 ؛ مائده (5 )، آیه 117 ؛ نحل (16 )، آیه 28 و 70 ؛ یونس (10 )، آیه 46 و 104 ؛ رعد (13 )، آیه 40 ؛ زمر (39 )، آیه 42 ؛ محمد(47 )، آیه 27 . . این واژه در لغت، به معناى «گرفتن چیزى به طور تمام و کمال» است؛ به عبارت دیگر در زبان عربى، هر گاه کسى چیزى را به کمال و تمام و بدون هیچ کم و کاستى دریافت کند، از این کلمه استفاده مى شود فرهنگ بزرگ جامع نوین، مجلد 2 (3 – 4 ) ص 1723 ؛ مفردات راغب، ذیل ماده «وفى» . . قرآن مى فرماید: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِهَا وَالَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنَامِهَا فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضَى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَیُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمّىً »؛ زمر (39 )، آیه 42 . ؛ «خدا روح مردم را هنگام مرگشان به تمامى باز مى ستاند، و (-( نیز )-)روحى را که در (-( موقع )-)خوابش نمرده است، مى گیرد . پس آن (-( نفسى )-) که مرگ را بر او واجب کرده، نگه مى دارد و آن دیگر (-( نفس ها)-) را تا هنگامى معیّن (-( به سوى زندگى دنیا )-)باز پس مى فرستد» .در این آیه، هم از مرگ و هم از خواب – که شباهتى به مرگ دارد به «توفى» و سپس به «امساک» تعبیر شده است ؛ نه به «قبض» . علاوه بر آنکه موت را وصفى براى روح شمرده است ؛ یعنى، روح به وسیله موت، بدن مادى را ترک کرده و وفات مى کند . به بیان دیگر، آنچه از این آیه و مشابه آن استفاده مى شود، آن است که مرگ، تحویل گرفتن است ؛ یعنى، آدمى هنگام مرگ با تمام شخصیتش – که همان روح او است در اختیار مأموران الهى قرار مى گیرد و آنان انسان را دریافت مى کنند . بنابراین، مرگ از دیدگاه اسلام، نیستى و نابودى نیست ؛ بلکه انتقال از عالمى به عالم دیگر بوده و در حقیقت روز مرگ، هنگام بازگشت به خدا و سوق به سوى او است «کلا اذا بلغت التراقى و قیل من راق و ظن انه الفراق و التقت الساق بالساق الى ربک یومئذ المساق » ؛ «نه چنین است» که او پندارد ؛ (-( زیرا)-) آن گه که جان میان گلوگاهش مى رسد و گفته مى شود: «چاره ساز کیست؟» و داند که همان (-( زمان )-)فراق است و (-( محتضر را )-)ساق به ساق دیگر در پیچد . آن روز است که به سوى پروردگارت سوق دادن باشد .» قیامت (75 )، آیات 26 و 30 . .

ب ) اقسام مرگ
مرگ یا اضطرارى است و یا اختیارى؛ مرگ اضطرارى یا اجبارى، عبارت است از سیر طبیعى جبرى از صلب پدران به رحم مادران و از آن جا به منزلکه دنیا و از آن جا به عالم برزخ و از آن جا به قیامت و از آن جا به سراى ابدى بهشت نعمت ها یا آتش دوزخ.
شیخ بهائى فرماید: مردم مسافرانى هستند و شش منزلگاه دارند:
1. صلب پدر؛ 2. رحم مادر؛ 3. عالم دنیا؛ 4. عالم قبر؛ 5. عالم قیامت؛ 6. عالم آخرت.
موت اختیارى نیز چهار گونه است: موت ابیض؛ موت اسود؛ موت اخضر؛ موت احمر.
1. موت ابیض (مرگ سفید)؛ یعنى تَحَمُّلُ الْجُوعِ و الْعَطَش؛ یعنى، گرسنگى و تشنگى را متحمل شدن؛ چون گرسنگى و تشنگى قلب را روشن و منوّر مىکند و سیرى شکم، قلب را تاریک مىسازد.
یکى از اسرار وجوب روزه و استحباب روزه در اسلام، این است که روزه قلب را منوّر و باطن را نورانى مىکند.
2. موت اسود (مرگ سیاه)؛ که عبارت است از «اِحْتَمالُ الاَْذى وَ الْمَلامةِ مِنْ الْخَلْقِ حُبا للّه ِ طَلَبا لِمَرْضاتِهِ». یعنى، مرگ سیاه عبارت است از تحمّل اذیت ها و شنیدن کلام تلخ از مردم، براى رضایت الهى؛ یعنى در راه خدا.
اَجِدُ الْمَلامَةَ فى هَواکَ لَذیذةً *** حُبّا لِذِکْرِکَ فَلَیْلَمُنى اللُّومُ
خدایا ملامت و سرزنش در راه تو و به خاطر تو را خوشایند و لذت بخش مىیابم؛ پس اى سرزنش زنندگان مرا سرزنش کنید.
تحمل اذیت و ملامت، گر چه در کام انسان ناخوشایند است، امّا درون قلب انسان را روشن مىکند. بهمین جهت امیرالمؤمنین مىفرماید: وَ لَقَدْ أَمُرّ عَلَى اللَّیئمَ یَسُبُّنى *** فَمَرَرْتُ ثَمَّة قُلْتُ لا یَعْنینى
از کنار شخصى پست مىگذشتم؛ مرا فحش مىداد و ناسزا مىگفت. از آن جا ردّ شدم و با خود مىگفتم مقصودش من نیستم، بلکه دیگرى است.
3. موت اخضر (مرگ سبز): «وَ هُوَ لُبْسُ الْمُرَقّعِ مِنَ الْخِرَقِ الْمُنَقّاهِ الّتى لَها؛ یعنى، مرگ سبز همان پوشیدن لباس وصله دارى است که بسیار باارزش و پاکیزه است.
على (علیه السلام) فرمود: لَقَدْ رَقَعْتُ مِدْرَعَتى حَتّى اسْتَحَییْتُ مِنْ راقِعِها.
آن قدر لباس مخصوص خود را وصله زدم که دیگر از وصله زننده آن شرم مىکنم.
4. موت احمر: «وَ هَوَ مُقاتَلَهُ النَّفسِ الْمُسَمَّاتُ بِالْجَهادِ الاَکْبَرِ وَ هَوَ الْمَوْتُ الْجمِعُ لِجامِعِیّتِهِ اَنْواع المَوُتاتِ»؛ یعنى مرگ سرخ همان جنگ با نفس اماره است که به جهاد اکبر نامیده شده و آن مرگى است که جامع همه انواع دیگر مرگ است.
اگر سالک راه حق و اهل ریاضت، این مراحل چهار گانه را بگذراند، دیگر مرگ طبیعى جبرى برایش آسان و از عسل شیرین تر مىشود؛ على (علیه السلام) فرمود:
واللّه ُ لاَبْنُ اَبى طالِب مِنَ الْطِفلِ بِثَدْى أُمِّهِ. به خدا على بسیار مرگ را دوست مىدارد. بیشتر از کودک به پستان مادر».
«اُقْتُلُونى اُقْتُلُونى یا ثِقات *** اِنْ فى قَتْلى حَیاة فى حَیاة»
آزمودم مرگ من در زندگى است / چون رهم زین زندگى پایندگى است.

ج ) مرگ قلب
1 . قلب چیست؟
گرچه بحث و بررسى قلب اصالتا یک بحث اخلاقى نیست و نمى تواند در زمره مسائل علم اخلاق شمرده شود ولى، از آنجا که در محدوده «علم اخلاق» همه جا با این دو واژه یعنى قلب و فؤاد یا قلب و نیت که کار قلب «و یا به اصطلاح فارسى خودمان» کار دل است، سر و کار داریم، مناسب است که بحثى در این زمینه داشته باشیم
کلمه «قلب» در فیزیولوژى و نیز در عرف عام معناى روشنى دارد و در فارسى به «دل» تعبیر مى شود و در سایر زبانها نیز مرادفات این واژه به همین عضو نامبرده اطلاق مى شود؛ ولى، در هنگامى که همین واژه «قلب» یا «فؤاد» و یا در فارسى «دل» را در محدوده اخلاق و علم اخلاق به کار مى گیرند؛ قطعا، چنین مفهومى منظور نظر گوینده نیست.
در تفسیر شریف المیزان نیز بحثى مستقل زیر عنوان «قلب در قرآن» عنوان شده و وجهى در بیان ارتباط این دو مفهوم قلب ارائه گردیده است به این صورت که حیات و زندگى انسان در نخستین مرحله اش به قلب تعلق مى گیرد و در آخرین مراحل نیز از قلب جدا مى شود ، یعنى آخرین عضوى که مى میرد و یا زندگى و حیات از آن جدا مى شود «قلب» است و در این زمینه به کلماتى از اطباء قدیم چون ابن سینا و تجربیات و اکتشافاتى از طب جدید که مؤید سخن ایشان در تناسب دو معناى قلب است استشهاد کرده اند. بنابراین، بکار بردن واژه قلب در روح و صفات روحى به این مناسبت است که «قلب» بمعناى اندامى از بدن تجلیگاه روح است و نخستین عضوى است که روح به آن تعلق مى گیرد و به یک معنى، واسطه ارتباط روح با بدن است.

2 . قساوت و مرگ قلب
از جمله حالاتی که به قلب نسبت داده شده «قساوت» و «غلظت» است. که با تعابیری چون «فویل للقاسیة قلوبهم من ذکر الله». [ زمر/سوره۳۹، آیه۲۲.] یا «قست قلوبکم». [بقره/سوره۲، آیه۷۴] یا «وجعلنا قلوبهم قاسیة». [مائده/سوره۵، آیه۱۳] چنانکه در مورد غلظت در یک آیه خطاب به پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سلم می‌فرماید: «ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک؛ [آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹]و هر‌گاه تندخو و سخت دل بودی مردم از دوروبر تو متفرق می‌شدند». که غلظت قلب نقطه مقابل لینت و نرمخویی است که چنانکه در ابتدای همین آیه آمده «فبما رحمة من الله لنت لهم».
چنانکه نقطه مقابل حالات نامبرده نظیر حالت «خشوع»، «لینت»، «رافت»، «رحمت» و «اخبات» نیز در قرآن کریم به قلب نسبت داده شده است. نظیر آیه: الم یان للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق؛ [حدید/سوره۵۷، آیه۱۶]آیا وقت آن نرسیده برای آنان که ایمان آورده‌اند که دل‌هاشان به یاد خدا و آنچه که از حق فرو آمده خاشع گردد». که خشوع قلب در آیه، مقابل قساوت قلب قرار داده شده. و آیه: «ثم تلین جلودهم و قلوبهم الی ذکر الله». [ زمر/سوره۳۹، آیه۲۳]و آیه: «و جعلنا فی قلوب الذین اتبعوه رافة و رحمة؛ [حدید/سوره۵۷، آیه۲۷]و قرار دادیم در دلهای کسانی که پیروی کردند از او (حضرت عیسی) مهربانی و رحمت را».

3 . عوامل قساوت و مرگ قلب
در اینجا، بعضی ازعوامل قساوت قلب وراههای از بین بردن آن را بررسی می کنیم :
ازعلل عمده و اصلی قساوت و سنگدلی دو چیزرا ممکن است شمارش کنیم :
الف ) دوری از عبادت ب ) آلودگی به گناه

الف ) دوری از عبادت
یکی از علل اصلی قساوت قلب دوری از عبادت و بنگی خداوند متعال می باشد ، جهت درمان بیماری قساوت ، باید زیاد یاد خدا کرد و با کمال عشق و شوق قرآن خواند و از دعاهای عالی اسلامی به خصوص دعای کمیل، دعای عرفه، مناجات خمس عشر، دعای ابوحمزه غفلت نکرد. جهت علاج این بیماری دردناک باید به ائمه طاهرین علیهم السلام توسل جسته و قسمتی از شب را با محبوب واقعی خلوت کرده و از گناهان گذشته و تقصیرهایی که در عبادت داشته‌ایم یاد کرده و طلب عفو کنیم .با به کار گرفتن این سلسله مسائل ،به تدریج زنگار دل پاک شده و قلب انسان به نور الهی صفا می‌گیرد و شیاطین دل انسان را رها کرده، حق در آن خانه تجلی می‌کند.

ب ) آلودگی به گناه
بعضی از گناهانی که موجب قساوت قلب می شود :
1 . لقمه حرام : غذائی که انسان می خورد به منزلة بذری است که در زمین ریخته می شود و اگر حلال و پاکیزه باشد اثرش در قلب که به منزلة سلطان بدن است ظاهر خواهد شد و قلبی مملو از صفا خواهد داشت و از اعضاء و جوارحش جز خیر و نیکی تراوش نخواهد کرد، لکن اگر آن خوراک پلید و حرام باشد قلب را کدر و تیره خواهد نمود.مثلا خوردن غذایی که مربوط به کسی است واو واقعا وبا رضایت قلبی تعارف می کند ، اشکالی ندارد ولی مهم این است که : این رضایت قلبی را چگونه احراز می کنید ؟ خود انسان ، می تواند حساب کند که این بنده خدا که معمولا با این غذا سیر نمی شد، حالا من از غذای او بخورم ! اگرواقعا هم تعارف بکند آیا آنقدر تمکن دارد که اگر سیر نشد غذای دیگری برای خودش تامین کند ؟ خلاصه اینکه بهتر است که تا می توانید از غذایی که احتمال می دهید چشم دیگری به آن است ؛ مصرف نکنید ، حتی اگر غذا هم مال خودتان بود ولی احساس کردید که کسی دیگر هم به این غذا مایل است ! خوب است که به او نیز بخورانید!
حرم خواری دارای آثار منفی زیادی است ، یکی از آثار مهم لقمه حرام، قساوت قلب و سیاهی دل است. پند و اندرز در او اثر نمی کند، سخت ترین مناظر رقت بار او را متأثر نمی کند. در تاریخ عاشورا می خوانیم که امام حسین (ع) به لشکر عمر سعد فرمودند: «شکمهایتان از حرام پر شده و بر دلهایتان مهر خورده دیگر حق را نمی پذیرید و به آن گوش نمی دهید» و این نکته تاریخی گویای آن است که؛ لقمه حرام قلب را تیره و تار می کند. آنگاه از پذیرفتن حق و تسلیم در برابر آن خودداری می کند و هیچ اندرزی در او تاثیر ندارد و از هیچ جنایتی روی گردان نیست.
2. دوستی شهوات: کسی که دلش با دوستی شهوات دنیایی باشد قلب او از یاد خدا محجوب می گردد.
3. کثرت کلام و زیاد سخن گفتن به غیر ذکر خدا قساوت قلب می آورد.
4. آرزوهای بلند دنیایی: خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود.
5. رفت و آمد با دوستانی که اهل بی بند و باری و حرام باشند.
6. پیامبر فرمود: چهار چیز قلب را می میراند: 1- گناه بر روی گناه افزودن 2- هم سخن شدن زیاد با زنان 3- بگو مگو کردن با احمق – تو می گویی و او می گوید وهرگز به راه نمی آید – 4- همنشینی با مردگان. عرض شد یا رسول الله منظور از مردگان چیست؟ فرمود: هر توانگر خوش گذران. 4 هم چنین از امیر مؤمنان روایت شده: اشک ها خشک نمی شوند مگر به سبب سختی دلها و دلها سخت و سنگین نمی شوند مگر به سبب فزونی گناه 5
7. خندیدن زیاد
8. شنیدن لهو و لعب، چه در قالب موسیقی مناسب مجالس لهو و لعب و چه در قالب حرف های پراکنده دوستان( البته باید توجه داشته باشیم که مراد از حرف های پراکنده، حرف هایی است که ثمره مفید دنیایی و اخروی نداشته و باعث غفلت انسان نیز می شود. این طور نیست که شاد بودن، موجب قساوت قلب شود. البته شادی باید هدایت شده باشد.)
9. دنبال شکار رفتن برای تفریح و گرفتن جان موجودات زنده و پر از لطافت خداوند آن هم نه سر اجبار که برای تفریح این واقعا سنگ دلی است.
10. امام صادق علیه السلام: خداوند متعال به موسی(علیه السلام) وحی فرستاد که ای موسی از فزونی اموال خوشحال مباش، و یاد مرا در هیچ حال ترک مکن چرا که فزونی مال غالبا موجب فراموش کردن گناهان است و ترک یاد من قلب را سخت می کند.
11. خداوند به حضرت موسی فرمود: ای موسی! آرزویت را در دنیا دراز مکن که قلبت سخت و انعطاف ناپذیر می شود

4 . راهکارهایی برای مبارزه با قساوت و مرگ قلب
1. 4 . توبه: امام صادق علیه السلام می فرماید : برای قلوب زنگار است مانند زنگاری که بر مس است پس آن را با استغفار جلا دهید.
2. 4 . کم کردن آرزوهای دنیایی : اینقدر زیاده خواه نباشیم دنیایی که هیچش وفادار نیست مرگ همقدم هر لحظه ماست و داشته ها همه وبال راه پس چرا ما اینقدر به دوردست هایی چشم میدوزیم که جز دردسر و گرفتگی چیزی برایمان ندارد
3. 4 . عبادت خداوند: در زندگی جایی برای عبادت باز کنیم.
4. 4 . صدقه دادن و با فقرا رفت و آمد کردن و دیدن محیط زندگی آنان نیز در رفع قساوت و زنگار دل مفید است.
5. 4 . معاشرت با انسان های مؤمن و با ایمان
6. 4 . ترک مخاصمه و جدل و دعوا
7. 4 . ترک جدی گناهان که از همه مهم تر است. و این در مورد هم باید گفت به تدریج پیش رفت اما به طور جدی چون قلب سنگ شده زمان میبرد تا لطافت خود را بازیابد باید کوشید و نا امید نشد .
8. 4 . شنیدن موعظه ها، خصوصاً سخنان حکمت آمیز ائمه معصومین علیهم السلام ( مانند نهج البلاغه خصوصاً بخش حکمت ها و مباحث دنیا)
9. 4 . پیامبر فرمود: این قلوب را زنگار می گیرد هم چنان که آهن را زنگار می گیرد وقتی آب به آن رسد. گفته شد جلاء آن چیست؟ حضرت فرمود: زیادی یاد مرگ و تلاوت قرآن.
10. 4 . رفتن به مجالس علم. زیرا خداوند قلب ها را با نور حکمت زنده می گرداند هم چنان که زمین مرده را به باران زنده می کند.
11. 4 . اطعام به مساکین و رسیدگی به یتیمان، قلب انسان را نرم می کند.
12 . 4 . امام علی علیه السلام می فرماید: قلبت را با موعظه زنده کن … و او را با یاد مرگ ذلیل گردان[ و خاشع کن]….. و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما.
13. 4 . برای قلب جلائی غیر قرآن نیست.
14. 4 . تفکر، حیات و زندگی قلب است.
15. 4 . روزه گرفتن نیز انسان را به خود آورده و در رفع زنگار قلب مفید است.
16. 4 . خواندن ادعیه ای که از معصومین علیهم السلام رسیده و توجه به معانی بلند آنها بسیار مؤثر است. مناجات خمسة عشر که در مفاتیح الجنان آمده، بسیار زیباست. (این مناجات مشتمل بر پانزده دعاست با نام های مناجات التائبین، مناجات الشاکرین، مناجات الخائفین، مناجات المفتقرین و … که مناسب حال هر انسانی در این دعاها ، مضامین زیادی آمده است.)
17. 4 . عبادت با توجه: به عنوان مثال وقتی می خواهیم نماز بخوانیم فکر کنیم آخرین نمازمان است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد