خانه » همه » مذهبی » قانون جذب ، سرنوشت

قانون جذب ، سرنوشت


قانون جذب ، سرنوشت

۱۳۹۷/۱۰/۱۸


۱۰۱۰ بازدید

سلام.سرنوشت خودمو من با افکار و جملات و قانونهایی که ذکر شده برای به دست آوردن مطلوب به دست می آرم یا خداوند هم دخیل است در موفقیت یا نا کامی؟

با عرض سلام.
اگر جملات و قانونهایی وجود دارند که جلوی مرگ و تصادفات احتمالی و انواع بیماری‌ها و جلوی دزد و جلوی خرابی ماشین و جلوی پیری و … را بگیرند، یا بتوانند کسی را رئیس جمهور و وزیر و دانشمند و زیبا و قوی و … بکنند، به ما هم یاد دهید.
اگر چنین جملات و قوانینی وجود دارند، چرا کاشفان آنها خودشان به جایی نرسیده‌اند؟! آیا کاشفان این جملات و قوانین، دلشان نمی‌خواست همیشه جوان بمانند؟ آیا نمی‌خواستند رئیس جمهور و وزیر و دانشمند و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل و … شوند؟ آیا نمی‌خواستند تمام ثروت دنیا را داشته باشند؟ آیا نمی‌خواستند معروف‌ترین فرد جهان شوند؟ پس چرا به این موفّقیّتها نرسیدند؟! اوج موفقیّت این گونه افراد آن بوده که کتابهایی در مورد موفّقیّت نوشته و افرادی مثل شما را قانع کرده‌اند که آن کتابها را بخرید و از همین راه به ثروتی رسیده‌اند. بنده حتّی یک نفر از نویسندگان این گونه کتابهای «شبه روانشناسی» را هم سراغ ندارم که به موفّقیّتی حقیقی رسیده باشند. این پندار که جهان بر اساس ذهنیّات ما کار می‌کند و می‌توان با تلقینات ذهنی، جهان را به نفع خود کنترل کرد، پنداری بی‌اساس و غیرعقلانی و غیر علمی است. اگر این‌هایی که ادّعا دارند با «قانون جذب» می‌توان جهان را تابع ذهن خود کرد، بتوانند خانه‌ی دارای سوسک را از سوسک خالی کنند، بنده می‌پذیرم که بتوانند بر کلّ جهان هم تأثیر بگذارند. امّا ذهی خیال باطل که بتوانند بر موجود کوچکی مثل سوسک تأثیر بگذارند کجا رسد بر کلّ جهان. اگر کسی اندکی عقلش را به کار بگیرد می‌فهمد که جهان، بر اساس اراده‌ی هیچ انسانی کار نمی‌کند بلکه بر اساس اراده‌ی خالقش کار می‌کند.
ـ نقدی بر قانون جذب
الف: قانون جذب که در فیلم شبه مستند راز و کتابی با همین نام مطرح شده، به نحو مطلق نه مورد تأیید حکما و متکلّمین اسلامی است و نه مورد تأیید دانشمندان علوم تجربی است و نه مورد تأیید روانشناسی علمی. این فرضیّه صرفاً یک ادّعای بدون دلیل است که نه با براهین فلسفی اثبات می شود و نه با روش علوم تجربی. البته برخی از گزاره های مطرح در این فرضیّه ، در متون دینی نیز وجود دارند؛ امّا این به معنی تطابق این فرضیّه با عقائد اسلامی نیست. اسلام با هر مکتب فکری دیگری مثل مارکسیسم یا لیبرالیسم هم در برخی گزاره ها ممکن است اشتراک ظاهری داشته باشد ؛ امّا باید توجّه داشت که یک مکتب یا نظریّه ، تنها مشتی گزاره نیست بلکه یک ساختار به هم پیوسته است که گزاره ها بخشی از مصالح آن هستند. از اینرو تشابه اسلام با برخی مکاتب یا نظریّه ها که در ظاهر با آنها ، اشتراک گزاره دارد مثل تشابه هواپیما با قابلمه است که در هر دو ، از آلیاژ آلومینیوم استفاده شده است.
ب: اشــکالات قـــانون جـــذب:
عمده مطلب این فیلم و کتاب درباره قانون جذب یا جاذبه است. این فیلم و کتاب ، از برخی مطالب ارزشمند و مفید استفاده می کند برای جا انداختن یک فرضیّه ی شیطانی.
1) بزرگترین عیب این فرضیّه، غلوّآمیز بودن آن است ؛ که تا حدّ زیادی شکل شعار و تبلیغات به خود گرفته است. ترفندهایی در این فیلم و کتاب به کار رفته که شایسته ی یک فیلم یا کتاب علمی نیست. در فیلم یا کتاب علمی باید مستند و منطقی سخن گفت نه احساسی و شعاری. اگر توجّه نموده باشید این فیلم شباهت زیادی به آگهی های تبلیغاتی دارد تا آنجا که برخی شرکتهای ایرانی نیز قطعاتی از آن را به عنوان آگهی تبلیغاتی خود انتخاب نموده اند؛ کما اینکه برخی از شرکتهای هرمی نیز دقیقاً از همین متدها برای فریب اعضای خود استفاده می نمایند. به همین لحاظ این فیلم و کتاب آن از پرفروشترین فیلمها و کتابها نیز بوده اند؛ چرا که از متدهای مغالطه ی تبلیغاتی در آنها استفاده شده است.
2) با این که نویسنده ی کتاب و سازنده ی فیلم ، مدّعی تجربی بودن مطالب خود هستند ولی حقیقت این است که مطالب آن از راه و روش تحقیق تجربی به اثبات نرسیده است. اینکه ما بگردیم و صدها و یا حتّی هزاران مورد موافق با این فرضیّه پیدا کنیم موجب اثبات شدن آن نمی شود. در علوم تجربی ، باید کلّیّت یک قانون فرضی به اثبات برسد. برای مثال اگر ما آب تمام چشمه ها و دریاها و … را آزمایش کنیم خواهیم دید که همه ی این آبها هادی جریان الکتریسیته هستند امّا حقیقت علمی این است که آب هادی جریان الکتریسته نیست ؛ اینکه آبهای روی زمین جریان الکتریکی را هدایت می کنند به خاطر آب بودن آنها نیست بلکه به سبب موادّ محلول در آنها می باشد. پس به صرف استقراء و مشاهده ی صدها و هزاران مورد نمی توان به قانون علمی دست یافت.
حتّی برخی منتقدین این فرضیّه در مغرب زمین ، نه تنها اثبات شدن آن را نپذیرفته اند بلکه ادّعا نموده اند که این فرضیّه ، از راه تجربی غیر قابل اثبات است. چون این فرضیّه نه به روش علوم تجربی ، قابل آزمایش است و نه موارد نقض خود را مشخّص می کند و نه قدرت پیش بینی دارد ؛ در حالی که هر فرضیّه ی تجربی باید واجد این سه ویژگی باشد. برای مثال نظریّه ی نسبیّت اینشتین یک نظریّه ی علمی است چون هم می شود آن را آزمایش نمود ؛ هم اینکه این نظریّه مورد نقض خود را مشخّص نموده است هم از شرائط موجود، پیش بینی هایی روشمندی نسبت به آینده می کند. نظریّه نسبیّت می گوید اگر اثبات شود که چیزی سریعتر از سرعت نور وجود دارد فرضیّه نسبیّت باطل می شود. امّا فرضیّه ی جذب نه قابل آزمایش علمی است نه مورد نقض خود را مشخّص می کند و نه به صورت روشمند، پیش بینی می کند. در مقابل این نقد ، طرفداران فرضیّه ی جذب گفته اند: کارکرد مثبت این فرضیّه که موجب امیدواری انسانها می شود نشانگر درستی آن است. امّا این پاسخ ، قابل قبول نیست ؛ چون بسیاری نظرات علمی با اینکه کارکرد مثبت داشته اند ولی بطلانشان بعد از مدّتی روشن شده است . برای مثال هیأت زمین مرکزی بطلمیوسی قادر بود کسوف و خسوف را با دقّت زیادی محاسبه کند در حالی که خود نظریه نادرست بود. همچنین نظریّه ی ترکیب سرعتها و نظریّه گرانش نیوتن با اینکه هم اکنون نیز به خاطر آسانی و تقریب بالا ، کاربرد دارند ولی توسّط نظریّه نسبیّت خاصّ و عامّ اینشتین باطل شده اند. پس صرف کارکرد داشتن دلیل بر درستی نمی باشد.
3) مطالب این فیلم و کتاب نه تنها با علوم تجربی اثبات نشده ، بلکه نویسنده و سازنده ی آن ، توجیه فلسفی درستی هم از فرضیّه ی خود ارائه نداده اند تا اقلاً بتوان آن را یک فرضیّه ی فلسفی قلمداد نمود.
4) این فرضیّه ، پارادوکسیکال (خود متناقض) است ؛ این فرضیّه مدّعی است که شما به هرچه فکر کنید و آن را محور افکار خود قرار دهید، وجود شما آن را به خود جذب می کند ؛ یا عالم خلقت آن را به شما اعطا می کند. گویی جهان یک غول چراغ جادوست که وظیفه اش برآوردن آرزوهای عمیق شماست. این ادّعای قانون جذب می باشد. از طرف دیگر، سالهاست که طرفداران این فرضیّه در پی اثبات علمی این فرضیّه هستند؛ و آن را محور افکار خود ساخته اند؛ پس چرا وجود آنها راه حلّ را جذب نکرده است؟ یا چرا عالم خلقت ، راه اثبات این فرضیّه را در اختیار آنها قرار نداده است؟
5) از درستی این فرضیّه ، تناقض لازم می آید. اگر کسی خواسته ای داشته باشد ، و دیگری نقیض آن خواسته را داشته باشد و هر دو نیز به قانون جذب عمل کنند ، خواسته ی کدامیک تحقّق خواهد یافت؟؟!! برای مثال کشاورزی با تمام وجود می خواهد امسال سالی بارانی باشد، و همسایه ی کوزه گر او با تمام وجود می خواهد که امسال، سالی کم باران و پر آفتاب باشد، حال جهان به کام کدامیک خواهد چرخید؟! اگر امسال بارانی باشد، قانون جذب در مورد کوزه گر نقض شده است و اگر بارانی نباشد ، قانون جذب در مورد کشاورز نقض شده است. پس در هر حال این قانون عمومیّت ندارد. حال اگر به جای دو نفر با دو خواسته ی متناقض، میلیونها نفر با میلیونها خواسته ی متناقض بخواهند به قانون جذب عمل کنند چه اتّفاقی رخ خواهد داد؟ اگر این قانون درست باشد در آن صورت جهان از هم خواهد پاشید ؛ چرا که عملاً میلیونها انسان با میلیونها خواسته ی ناهمسان در جهان زندگی می کنند.
6) برای برخی مطالب این فیلم و کتاب می توان شواهدی از قرآن و روایات ارائه نمود امّا این بدان معنا نیست که این فرضیّه موافق با نظر اسلام است ؛ بلکه نظریّه ی اسلام در برخی گزاره ها با این فرضیّه اشتراک ظاهری دارد ؛ و این امری طبیعی است. اسلام با بسیاری از مکاتب دنیا اشتراک گزاره دارد ولی کلّیّت آنها را مردود می داند.
7) برخی از گزاره های این فرضیّه ، و نتیجه ی حاصله از برخی گزاره های آن با برخی از مسلّمات وحی و علوم عقلی و برهانی ناسازگار است. برای مثال این فرضیّه به صورت ضمنی منکر قضا و قدر است. همچنین در این فرضیّه ، حاکمیّت مطلق اراده ی خدا بر عالم هستی ، به نوعی مخدوش می شود ؛ در حالی که این مسائل، هم از راه وحی معصوم از خطا به اثبات رسیده اند، هم از راه براهان عقلی.
8) در این فرضیّه ، عالم خلاصه شده است در عالم مادّه ، درحالی که از نظر علوم عقلی و برهانی و وحی معصوم و مکاشفات عرفا ، حکومت عالم مادّه در دست عالم ملکوت و جبروت می باشد ؛ و عالم ملکوت و جبروت بر خلاف عالم مادّه ثابت بوده منزّه از تغییرند. پس فکر و خواست ما بر آنها تأثیری ندارد. تغییرات عالم مادّه نیز بنابه برهان عقلی ، تحت تدبیر عالم ملکوت است.
نظریّه ی اسلام:
اسلام قانون جذب را ابداً نمی پذیرد؛ چرا که فرضیّه ای است غیر منطقی و نامعقول؛ که تنها افراد ساده لوح و فاقد قدرت استدلال و استنباط را می تواند گول بزند. در مقابل، اسلام عزیز جایگزینی برای آن دارد که کاملاً منطقی و معقول می باشد. نظریّه ی اسلام چنین است.
ــ عالم توسّط یک وجود علیم و خبیر و خیر محض (خدا) تدبیر می شود.
ــ تدبیر عالم مادّه از طریق عوالم فوق مادّی صورت می گیرد.« یُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْض. ـــــ امور این جهان را از آسمان به سوى زمین تدبیر مى کند.»(السجدة:5)
ــ غایت همه ی عالم، رسیدن به قرب خداوند متعال است« أَلا إِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْأُمُورُ. ــــ آگاه باشید که بازگشت همه ی امور به سوی خداست. » (الشورى:53). لذا همه ی موجودات مادّی به سوی خدا در حرکتند نه به هر سویی که ما بخواهیم.
ــ خدا انسان را موجودی مختار آفریده است ؛ لذا می تواند با این حرکت عمومی عالم ، هماهنگ شود یا در مسیر عکس آن قرار گیرد.« إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً . ــــ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد(و پذیرا گردد) یا ناسپاسی کند.»(الإنسان:3)
ــ اگر کسی در مسیر حرکت عمومی عالم قرار گرفت ، یقیناً قوانین حاکم بر عالم (سنن الهی) ، در خدمت او خواهند بود و به او کمک خواهند نمود تا به سعادت حقیقی خود ــ نه سعادت توهّمی خود ــ برسد ؛ امّا اگر در مسیر عکس حرکت عمومی عالم قرار گیرد ، اگرچه به خواسته های موقّت خود برسد ، به سعادت حقیقی و ابدی خود نخواهد رسید؛ و زیر چرخ هستی نابود خواهد شد؛ مانند کسی که برخلاف جهت رودخانه شنا می کند. خداوند متعال کلّ عالم را در خدمت انسان قرار داده است ؛ امّا نه به این معنی که انسان بتواند عالم را به میل خود در آورد بلکه به این معنی که همه ی عالم چنان ساخته شده است که اگر کسی به دستورات خدا عمل نمود با او هماهنگ شوند و مزاحمتی برای او ایجاد نکنند و بلکه به سرعتِ تکامل او بیفزایند.« وَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ جَمیعاً مِنْهُ إِنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون . ــــــــ آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است همه را از سوى خودش در خدمت شما قرار داده است ؛ در این امر نشانه هاى(مهمّى) است براى کسانى که اندیشه مى کنند.»(الجاثیة: 13)
ــ مدبّر حکیم عالم ، راه هماهنگ شدن با عالم هستی را از طریق ارسال برنامه ای به نام دین و کتاب آسمانی بیان کرده است. لذا اگر کسی مطابق دین عمل کند یقیناً عالم هستی به نفع او وارد عمل خواهد شد و او به یاری جمیع موجودات و از جمله ملائک که مدبّر عالم مادّه اند ، به سعادت حقیقی و ابدی خود خواهد رسید. اگر کسی تابع دین باشد حتّی شیطان نیز در رسیدن او به سعادت ابدی کمک کننده خواهد بود ؛ چون شیطان برای یک مؤمن حقیقی مانند حریف قَدَری است که با او تمرین خودسازی می کند. همان گونه که یک حریف مناسب باعث رشد یک ورزشکار طالب مقام قهرمانی است. شیطان نیز در رشد انسانهای طالب کمال چنین نقشی دارد. حتّی مشکلات و مصائب ناشی از عملکرد عالم خلقت نیز در حقیقت کمکهایی برای رشد حقیقی انسان هستند.
در این نظریّه انسان به تمام سعادت و خواسته های حقیقی خود می رسد که ممکن است موافق میل طبیعی او نباشند. امّا فرضیّه ی جذب کاری به سعادت حقیقی انسان ندارد ؛ بلکه مدّعی است که انسان با قوانین جذب به هر خواسته ای که دارد می تواند برسد چه این خواسته ها سعادت حقیقی او را در پی داشته باشند و چه نداشته باشند.
در نظریّه اسلام، محال است رسیدن شما به سعادت حقیقی خودتان مانع از رسیدن دیگران باشد؛ یعنی اگر همه ی مردم به قواعد اسلام عمل نمایند، همگی به سعادت حقیقی می رسند؛ در حالی که در قانون جذب، همواره باید عدّه ای زیر چرخ طبیعت نابود شوند تا عدّه ای دیگر بتوانند به آنچه می خواهند برسد.
در نظریّه ی اسلام، آنچه ارزش دارد، تلاش و شناگری خود انسان است؛ یعنی خود انسان با عمل به احکام دین، باید خود را با عالم خلقت هماهنگ کند تا به مقصود نهایی برسد؛ امّا در قانون جذب، انسان فقط آرزو می بافد و غرق در هپروت می شود تا عالم خلقت خودش را با او هماهنگ سازد. روشن است که اوّلی، شدنی است؛ یعنی هزاران انسان می توانند خود را با عالم هستی هماهنگ سازند؛ امّا کدام عاقلی می تواند بپذیرد که عالم خلقت، خود را با خواسته های گوناگون و متعارض هزاران انسان هماهنگ نماید. لذا نظریّه ی اسلام، از یک طرف تشویق به عمل می کند؛ و از طرف دیگر مستلزم فروپاشی عالم خلقت نیست؛ امّا فرضیّه جذب، از یک طرف بشر را به مفت خوری و فرار از عمل و گرایش به آرزوهای افراطی تشویق می کند؛ و از طرف دیگر، اگر درست باشد، مستلزم فروپاشی عالم خلقت است.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد