خانه » همه » مذهبی » مدح و ستایش دیگران

مدح و ستایش دیگران


مدح و ستایش دیگران

۱۳۹۷/۰۹/۲۱


۱۹۲۹ بازدید

سلام.ایا ادمی نباید هیچ گاه مدح و ستایش دیگران چه درغیاب وچه در حضورشان داشته باشد؟

پرسشگر گرامی ، در دین ستایش دیگران به طور کلی و مطلق منع نشده است ، بلکه آنچه که خوب نیست افراط (زیاده روی ) و تفریط ( کم کاری ) در ستایش است ، حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
“الثناء به اکثر من الاستحقاق مَلَقَّ و التقصیرُ مَنِ الاستحقاق عیّ او حسد.
ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگی، تملق و چاپلوسی است و کم گذاشتن و کوتاهی از حد استحقاق، ناتوانی یا حسادت است.
الف )
یکی از رفتارهای نیک در معاشرت و برخورد با دیگران تشویق و ستایش است . بیشتر افراد به جهت غریزه “حب نفس” نیازمندند که مورد توجه و عنایت دیگران قرار بگیرند. توجه به این نیاز در حدی که به افراط کشیده نشود و آثار سوء نداشته باشد خود عاملی در جهت تغییر رفتار یا ایجاد “انگیزه عمل” در انسان‌ها می‌شود.
وقتی کسی را مورد تشویق و ستایش قرار می‌دهیم و به خاطر داشتن صفتی یا انجام کاری می‌ستاییم در واقع حس درونی آن‌ها را ارضاء کرده‌ایم، این عمل باعث جاذبه و محبت و نیز انگیزه یا تقویت او می‌گردد.
اما برای این کار ما نیازمند شناخت روحی‌ و خصلت‌های روانی اشخاص می‌باشیم. تا محرک درونی فرد را به تلاش بیرونی تبدیل کنیم (یعنی انگیزه ایی که فرد در وجودش غلیان می‌کند ما زمینه سازی می‌کنیم تا به فعلیت برسد و عمل او ظاهر شود).
بعضی خصلت تشویق دیگران را ندارند و به دلیل خودخواهی، غرور، حسد یا هر عامل دیگری هرگز زبان به ستایش و تمجید از خوبی‌های دیگران نمی‌گشایند و گفتن یک کلمه تشویق آمیز برایشان بسیار سنگین است. هر چند خودشان مدام دوستدار آنند که مورد تشویق و توجه دیگران باشند.
و برخی دیگر به راحتی زبان به تعریف از دیگران می‌گشایند و نه تنها تشویق خوبان برایشان سنگین نیست بلکه از این کار نیز لذت می‌برند – چقدر تفاوت میان این گروه وجود دارد.
ب ) ضرورت بها دادن به نیکان
داشتن زبان و لحن تشویق آمیز، موهبتی خدایی است که نشان کمال روحی و همت بلند و علاقه به رشد و بالندگی انسان‌ها می‌باشد. تشویق عمل کنندگان به خوبی‌ها زمینه را بیشتر برای عمل صالح خود مهیا می‌کند و نسبت به بدان و بدی‌ها، اثر غیر مستقیم باز دارندگی دارد. اگر در جامعه‌ای که زندگی می‌کنیم میان خوب و بد فرق گذاشته نشود و به شایستگان فرزانه و فداکار و فرومایگان و تبهکاران به یک چشم نگاه کنند این عامل سقوط اخلاقی و ارزشی جامعه است. زیرا صالحان مأیوس و دلسرد می‌شوند و فاسدان جرأت و گستاخی ارتکاب به عمل پیدا می‌کنند.
هر چند سخن از تشویق است ولی مدح و ستایش نیز یکی از جلوه‌های تشویق و روش‌های رغبت انگیز در افراد به شمار می‌آید. از آنجایی که تشویق برای رغبت به کار نیک است اگر کمتر از “ارزش کار” و فضیلت صفات باشد، باعث کم اهمیت جلوه دادن آن کار و صنعت می‌شود
این مضمون کلام حضرت علی علیه السلام که در عهد نامه‌ای که به مالک اشتر نخعی نوشتند. ایشان را به این ارزش گذاری و بها دادن به نیکان و صالحان فرمان دادند:
«لا یکونن المحسن و المسیء عندک بمنزله سواء فانّ فی ذلک تزهیداً لا هل الاحسان فی الاحسان و تدریبا لااهل الاساءه علی الاساه.»(1) ؛
مبادا نیکوکار و بدکردار در نظرت برابر باشند، زیرا موجب کم شدن رغبت نیکوکار به نیکی است و بدکردار را به بدی وادار می‌کند.
این تفاوت گذاری نه تنها با “عدالت” منافاتی ندارد بلکه سوق دادن جامعه به سوی صلاحیت و سعادت است. این تفاوت رفتاری به جهت تفاوت عمل دیگران هم در خانه و میان فرزندان قابل عمل است هم در محیط درسی و میان دانش آموزان و دانشجویان و هم نسبت کارمندان، خدمتگزاران و … اقشار مختلف دیگر.

ج ) تناسب تشویق و ستایش با عمل
هم در بحث تنبیه و هم در مقوله تشویق باید تناسب میان عمل و میزان تشویق مراعات شود تا اثر مطلوب را داشته باشد. بدون این تناسب یا افراط می‌شود یا تفریط و هر دو موجب زیان می‌گردد. البته هر یک از این افراط و تفریط دارای ریشه و علت می‌باشد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
“الثناء به اکثر من الاستحقاق مَلَقَّ و التقصیرُ مَنِ الاستحقاق عیّ او حسد.” (2) ؛
ستایش بیش از حد استحقاق و شایستگی، تملق و چاپلوسی است و کم گذاشتن و کوتاهی از حد استحقاق، ناتوانی یا حسادت است.
[این کلام گهر بار ضمن تأکید بر همان تناسب دو جنبه افراط و تفریط را در این مسأله یادآوری می‌شود و به ریشه آن هم اشاره دارد. زیاده روی در مدح یا از جهالت و نشناختن قدر و ارزش کار سرچشمه می‌گیرد و یا نشانه روحیه چاپلوسی و نوکر صفتی و حقارت نفس و روح است.]حضرت علی علیه السلام در سخنی دیگر می‌فرماید:
“اکبرُ الحُمق الاغراقُ فی المدح و الدَّم”(3)؛ بزرگ‌ترین نادانی، زیاده روی در ستایش یا بدگویی است.
هر چند سخن از تشویق است ولی مدح و ستایش نیز یکی از جلوه‌های تشویق و روش‌های رغبت انگیز در افراد به شمار می‌آید. از آنجایی که تشویق برای رغبت به کار نیک است اگر کمتر از “ارزش کار” و فضیلت صفات باشد، باعث کم اهمیت جلوه دادن آن کار و صنعت می‌شود. مثلا اگر یک دانش آموز پس از یک سال تلاش پیگیر در امر تحصیل و داشتن معدل 20 فقط با یک “بارک الله” و آفرین تشویق شود. روحیه خود را از دست می‌دهد. یا اگر در برابر ایثار و فداکاری چشمگیر فردی تنها مختصری از او سخن به میان آید حق او ادا نشده و بر عکس اگر در برابر کار نیک کوچکی بزرگ‌ترین تشویق‌ها به عمل آید. مثلا در یک مسابقه حضوری برای کسی که یک پرسش عادی را فی المجلس جواب داده یک سفر حج جایزه بدهند. این نیز ارزش آن جایزه را لوث کرده و برای آنان که با تلاش بیشتر. شایستگی‌های والاتری را از نظر عملی و علمی دارند ولی مورد تشویق قرار نمی‌گیرند (یا کمتر تشویق می‌شوند) دلسرد و مأیوس می‌کند.
محبت در خانواده
د ) روش‌های تشویق و ستایش
برخی از افراد را با لفظ محبت آمیز و کلمات تحسین کننده می‌توان تشویق کرد، عده‌ای را با تحویل گرفتن و برخورد احترام آمیز و بعضی را با پول و جایزه، یکی را با مطرح ساختن و نام آوردن، یکی با کتاب و هدیه‌های فرهنگی تشویق می‌شود یکی با لوازم مصرفی خانگی، یکی هم با خوراک و طعام. در این رابطه باید مراعات تناسب میان نوع تشویق با فرد مورد تشویق را لحاظ کرد.
گاهی یک لوح تقدیر و متن زیبا و آراسته و قاب شده. که قیمت مادی چندانی هم ندارد برای کسی بسیار ارزشمند و شوق انگیز تر از آن است که مثلا صد هزار تومان پول نقد به او داده شود (گرچه این روزها صد هزار تومان هم عددی نیست). البته گاهی هم برعکس چون لوح تقدیر برای کسی نان و آب نمی‌شود ولی وجه نقد را می‌تواند در پرداخت قرض و قسط و یا تأمین نیازهای زندگی به کار بندد.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه نسبت به نوع رفتار با فرماندهان نظامی و سران سپاه و ارتش به مالک اشتر توصیه فرمودند که آنان را بر اساس میزان خدمت و تلاش مورد احترام و تقدیر قرار بده و برای آنکه در امر مبارزه با دشمن و جهاد یک دل باشند. زندگی آنان را تأمین کن و خواسته‌هایشان را برآور. آنگاه می‌فرماید:
“وَ واصِل فی حسن الثناء علیهم تعدید ما اَبلی ذو و البلاء منهم، فانَّ کثرةِ الذکر لحسن افعالهم تَهُزُّ الشجاع و تَحرضُ التاکلَ” (4) ؛ پیوسته ستایش نیک نسبت به آنان داشته باش و رنج‌ها و بلاها و آزمون‌های آنان را بر شمار، چرا که یاد کردن بسیار از کارهای نیک آنان، شجاع را به شور و جنبش وا می‌دارد و سست و بی حال را هم به حرکت می‌کشاند.
بعضی خصلت تشویق دیگران را ندارند و به دلیل خودخواهی، غرور، حسد یا هر عامل دیگری هرگز زبان به ستایش و تمجید از خوبی‌های دیگران نمی‌گشایند و گفتن یک کلمه تشویق آمیز برایشان بسیار سنگین است. هر چند خودشان مدام دوستدار آنند که مورد تشویق و توجه دیگران باشند
حضرت امام(ره) از این شیوه تشویقی در آغاز انقلاب و در طول دفاع مقدس استفاده می‌کرد. در آغاز انقلاب عده‌ای طرح انحلال ارتش را مطرح می‌کردند ولی امام از فداکاری‌ها و هم دلی‌های آنان با ملت، ستایش کرد و آنان را به صحنه انقلاب کشید و در سال‌های دفاع مقدس نیز زبان و قلم تشویق آمیز ایشان نسبت به رزمندگان و ارتش و سپاه نقش عمده‌ای در حماسه آفرینی و خط شکنی و شهادت طلبی و پیروزی‌های ماندگار و پر افتخار داشت.
البته تشویق نباید ایجاد “غرور” کند باید ظرفیت افراد را نسبت به تشویق سنجید. حضرت امیر علیه السلام می‌فرمایند:
“کَم مِن مغرور یحسن القول فیه”(5)؛ چه بسا کسانی که با سخن نیک دیگران درباره‌ی آنان مغرور می‌شوند .
هـ ) شرایط تشویق و ستایش
در امر تشویق و ستایش باید نکاتی مورد توجه قرار گیرد که اثر بخشی آن بیشتر شود که به برخی نکات اشاره می‌کنیم:
1- تشویق و ستایش، همراه با درک و تشخیص و کشف استعدادهای رشد طرف مقابل باشد.
2- ارزش عمل نیک و خصلت شایسته، شناخته شود و به فرد مورد تشویق هم شناسانده شود.
3- تشویق و ستایش”رشوه” به حساب نیاید.
4- به اندازه و به جا باشد و از حد معمول و متعارف تجاوز نکند.
5- همراه و توأم با عمل فرد باشد چون فاصله زیاد بین عمل و تشویق، ارزش و اثر بخشی آن را کم می‌کند به خاطر همین است که می‌گویند حق کارگر را قبل از اینکه عرقش خشک شود بدهید.
6- فرد بداند چرا و به خاطر چه کاری مورد تشویق و ستایش قرار گرفته.
7- تشویق و ستایش مبالغه آمیز و یا کمتر از حد مطلوب نباشد.
حضرت علی علیه السلام می‌فرماید:
“أُزجُرِ المسی ءَ بثواب المحسن”(6)؛ با پاداش دادن و تشویق نیکو کار، شخص بدکار و فاسد را از بدی و فساد باز دارید.
به امید آنکه با بهره گیری از تشویق (بیش از توبیخ و تنبیه) زمینه‌های مناسب‌تری برای رشد فضایل اخلاقی در جامعه و خانواده و در رفتار و اخلاق افراد پدید آوریم.
پی نوشت ها:
1- نهج البلاغه فیض الاسلام نامه 53.
2- نهج البلاغه فیض الاسلام حکمت 339
3- عزرالحکم ج2 ص396 (چاپ دانشگاه)
4- نهج البلاغه نامه 53
5- عزرالحکم ج4 ص548
6- نهج البلاغه حکمت 168

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد