خانه » همه » مذهبی » مراحل سیرو سلوک

مراحل سیرو سلوک


مراحل سیرو سلوک

۱۳۹۷/۰۵/۲۰


۱۷۴۷ بازدید

چرا من نمی توانم به مقام نخودکی یا رجبعلی برسم این چیزیه که اکثر بزرگان می گویند به هر سختی وقیمتی باشه می خوام در این راه عشق واقعی قدم بردارم ولی صحبت بزرگان منو دلسردم میکنه تقریبا برای رسیدن به هر برنامه ای تصمیم گرفتم خدا منو کمک کرد ورسیدم اینکه میگن نمیشه خیلی غصه می خورم خواهش می کنم راهنماییم کنید ایا واقعا نمیشه مثلا منم تو ایمان جزئ خواص وافراد نادر بشم وطعم اعلای عشق واقعی رو بچشم البته با نیت خالص اگه ممکن باشه سعی می کنم همه سختیها رو بپذیرم فقط مطمئن باشم که پرونده من امضا شده راهنماییم کنید چون اینجا نه من شما رو می شناسم ونه شما منو می شناسید اینقدر واضح وصریح صحبت کردم دوست ندارم با کسی اینقدر باصراحت احساسم رو بگم الان این حرفها یا از روی ریا زده میشه ویا مورد تمسخر قرار میگیره ویا در کل موجب عجب میشه نامه به شما برای من حکم نامه ای به خدا رو داره که فقط من می دونم وخدا ….

انسان دو نوع سلوک باید انجام دهد سلوک عقلانی و عرفانی. عمل به دستورات شرع مقدس و اهمیت دادن به اموری مانند نماز و خصوصا نماز اول وقت در کنار عمل به واجبات و ترک محرمات راهگشای انسان در قرب به حق تعالی است . بزرگان اهل معرفتی مانند مرحوم آیه الله بهجت در پاسخ به پرسشی در مورد نیاز به استاد فرموده که اگر به انچه می دانید عمل کنید خود این کار استاد و راهنمای شما برای نیل به درجات بالاتر است . ایشان می فرماید :از ما، عمل چندانی نخواسته اند! مهم تر از عمل کردن، عمل نکردن است! تقوا یعنی عمل گناه را مرتکب نشدن! همه می پرسند چه کار کنیم؟من می گویم: بگویید چه کار نکنیم؟و پاسخ اینست: گناه نکنید.«ترک معصیت در اعتقاد و در عمل». افراد غیرمسلمانان نیز اگر بر طبق فطرت پاک خود عمل کنند و اهل ظلم و طغیان و فساد و زشتی نباشند و آنچه را که عقل انها حکم به بدی و زشتی ات می کند ترک کنند و به صفات و فضائل انسانی مانند سخاوت و کرامت نفس و مهربانی و گذشت اراسته و از رزائل نفسامی مانند بخل و حسد و کینه و دروغ و مانند آن به دور باشند می توانند قرب به خداوند پیدا کنند و راه بر انها نیز بسته نیست . البته قرب به حق و نیل به آن دارای مراتب بیشماری است و نباید توقع داشت سلوک همه انسان ها منجر به یک درجه از قرب الهی گردد .سلوک عقلانی مربوط به عقل و محاسبات عقلانی و استدلال و قرب واجبات است و سلوک عرفانی مربوط به حوزه عبادت و بندگی عاشقانه و ریاضت شرعی و انجام نوافل و قرب مستحبات می باشد. مستحب از حب است و کارهای مستحب را سالک و مومن از روی محبت خداوند انجام می دهد و به خداوند نزدیک می گردد. البته در کتاب های عرفانی مانند اوصاف الاشراف منازل و مقاماتی را شمارش کرده اند اما عمده مطلب همان نماز نافله و روزه مستحب و حج و زیارت و تلاوت و ذکر است که همراه با راه رفته ای انتخاب و عملی می شود. گردنه راه خدا سلوک عقلانی است و توصیه ما کوشش در قرب فرایض است. بایدتوجه داشته باشید که سیرو سلوک دارای خطرات و موانع خاص خود می باشد وانچه برای شما مناسب است عمل به واجبات وترک محرمات میباشد: سیر و سلوک داراى چند مانع است :
1- سالک در هیچ لحظه اى از لحظات حرکت خود نباید احساس وصول یا امتیاز برترى کند، اگر چنین آفتى گریبان (( سالک )) را بگیرد، نه تنها از حرکت به مراحل بعدى باز خواهد ماند، بلکه نفس کمال جوى او به قهقرا خواهد رفت.
2- اشتقالات و علایق دنیوى مانند ثروت اندوزى ، مقام جویى ، شهرت طلبى و محبوبیت خواهى میان مردم ، از امور تباه کننده (( سیر و سلوک اند. )) البته اگر ثروت در مقام وسیله اى جهت تنظیم حیات خود و دیگران باشد، نه تنها مانع راه کمال نخواهد بود، بلکه به خاطر مشقت هایى که سالک در این مسیر تحمل مى کند عبادت تلقى خواهد شد.
3- اشباع خودخواهى ؛ به هر شکل و با هر وسیله ، مانع نیرومندى براى سیر و سلوک است ، ادعاى تزکیه نیز سد راه کمال است ، برخى ادعاى تزکیه را به عنوان بیان واقعیت ، ناشى از خودخواهى نمى دانند، اما عرفاى بزرگ این مطلب را نمى پذیرند، زیرا همه عظمت ها و امتیازات سالک ، از الطاف الهى است و استناد آنها به خود، نوعى شرک محسوب مى شود.
4- شکوفایى ها و روشنایى هاى خیره کننده که در حالات عرفانى براى سالک حاصل مى شود از دیگر موانع سیر و سلوک است ، برخى از اهل سلوک با بروز این حالات لذت بار، خود را گم مى کنند و این حالات را آخرین منزلگاه کمال تلقى مى کنند، در حالى که این حالات فقط براى تشویق و تحریک سالک جهت ادامه راه است .
5- به فعلیت رسیدن قدرت هاى شگفت انگیز، نظیر اطلاع از دلها، امور مخفى اخبار گذشته و آینده ، تصرف در امور مادى و نفوس ، گاه سلوک را از کمال باز مى دارد سالک باید بداند که هدف وى وصول به حق است نه تحقق کرامات ، وصول به لقاى الهى ، برتر و عظمت تر از کشف کرامات است .
6- حالت آرامش و آزادى مطلق و با اشراف برنامه عالم هستى از عظمت هاى شگفت انگیز روح است که اگر سالک آن را از خود بداند، ممکن است از عظمت روح غفلت کرده ، ادعاى اناالحق کند.
7- احساس شکوفایى و ابتهاج روح نشانه ورود به جاذبه الهى و تجلى صفات حق تعالى بودن سالک است . سالک باید مراقب باشد که این احساس سد راه کمال او نشود.
درخاتمه باید بدانید اگر پدر و مادر هر چیزی رابه فرزندان توصیه می کنند حاصل تجربه زندگیشان است که درجامعه با ان روبرو شده اند و گرگهای در کمین نشسته را هرروزمشاهده کرده اند بدین لحاظ نصایح انها راخوب گوش داده ومنطقی عمل کن تا خلاف عقل وشرع نباشد. گرچه ممکن است علوم زیادی به نوعی مرتبط به سیر وسلوک باشد ، اما مسلم است که سیروسلوک ، مسیر وراهی است که یک سالک می بایست آن را به سلامت وصحیح طی کند! البته در علم عرفان این روش وسیر را اصطلاحا سیروسلوک نام نهاده اند! و روی همین اصل واساس، که سلوک می بایستی صحیح وبه دوراز انحراف ازدین ناب محمدی صلی الله علی وآله طی شود، لازم دانستیم در موضوع تبیین سیر و سلوک مطالبی را خدمت شما عرضه بداریم و سپس کتابهایی را که خواسته اید به ترتیب اهمیت آن بیان کنیم :
برای پاسخ جنابعالی دوجواب داریم :
الف) جواب کوتاه: به طور کلی برخی از آداب و لوازم سلوک الی الله به طور اختصار در این بیت بیان شده است: صمت و جوع و سهر و عزلت وذکری به دوام // ناتمامان جهان راکند این پنج تمام که به طور اختصار پیرامون آن توضیح می دهیم:
1. صمت (سکوت) : مراد از آن نگهداری و حفظ و کنترل زبان از زیاده روی و گفتار غیرضروری است . سالک باید در گفتار به قدر ضرورت و اقل امکان اکتفا نماید. و این صمت در همه دوران سلوک در همه اوقات لازم است. در حدیثی از حضرت صادق(ع) آمده است: «الصمت باب من ابواب الحکمه و انه دلیل علی کل خیر، یعنی: سکوت دری از درهای حکمت و راهنمای به هر خیر و نیکی است.»
2. جوع (گرسنگی) و کم خوری: البته به اندازه ای که باعث ضعف نگردد و احوال انسان را پریشان نسازد. حضرت صادق(ع) در حدیثی می فرماید: «الجوع ادام المؤمن و غذاء الروح و طعام القلب؛ گرسنگی خورش مومن و غذای قلب و روح او است» گرسنگی موجب سبکی و نورانیت نفس میگردد و فکر در حال گرسنگی می تواند به پرواز در آید غذای زیاد نفس را ملول و خسته و سنگین می کند و از سیر در آسمان معرفت باز می دارد.
3. سهر : منظور بیداری سحرگاهی و به پا خاستن برای عبادت پروردگار در نیمه شب است که از موثرترین وسیله برای تقرب به پروردگار و وصول به رضای حق است و همه بزرگان اهل کمال بر آن تأکید داشته و آیات و روایات فراوانی در این باره داریم و برخی بزرگان رسیدن به کمال را بدون نماز شب و شب زنده داری ناممکن دانسته اند. خداوند در باره بندگان خاص حق می فرماید: «کانواقلیلا من اللیل مایهجعون . و با لاسحار هم یستغفرون؛ مقدار کمی از شب می خوابند و در دل شب و سحرگاه از پروردگار طلب غفران و آمرزش می کنند» (ذاریات، آیه 17 و 18)
4. عزلت: هر چند اسلام دینی اجتماعی است و دستورات اجتماعی آن فراوان است و پیروانش را به ارتباط با یکدیگر و تقویت آن سفارش فراوان نموده و در متن اسلام عزلت و گوشه نشینی و خلوت وجود ندارد ولی در حاشیه آن و به عنوان دارویی مسکن و وضعیتی موقت سفارش به عزلت شده است و منظور کناره گیری از غیر اهل الله است که در ابتدا به صورت کناره گیری ظاهری و فیزیکی است ولی در افرادی که نفس قوی تری دارندمانند انبیا و اولیا و پیروان خاص آنها ، این عزلت ، عزلت با قلب و روح است نه کناره گیری ظاهری و فیزیکی ، هر چند همه پیامبران در طول عمر خود دوره ای از عزلت و خلوت را به صورت چوپانی و انس با طبیعت و دوری از مردم گذرانده اند و هدف این است که نفس ضعیف با تفکر و تقویت معنوی خود ، بتواند در اجتماع حضور یابد و مردم را ارشاد نماید و خود آلوده به آلودگی های اجتماع و انحرافات آن نگردد.
5. ذکر: منظور یاد پروردگار است که یا به صورت ذکر لفظی است و یا ذکر قلبی و عمده توجه و یاد قلبی است و ذکر لفظی وسیله و مقدمه ای برای آن ذکر قلبی است.
ب ) جواب مفصل :
سالک کسی است که راه رسیدن به هدایت وقرب الهی را طی کند و هدف دین بیان روش و هدایت انسان در مسیر قرب الهی است و این موضوع به گستره تمامی آموزه های دینی است ، بنابر این امکان این که بخواهیم تمامی جزئیات برنامه سیر و سلوک به سوی خدای تعالی را شرح دهیم، واقعا نیست، آنچه در ذیل، به عنوان پاسخ، خدمت شما ارسال می شود، خلاصه و بیان کلی راه است، آشنایی با جزئیات راه را باید در طی مطالعات فراوان و توسط اساتید اخلاق و عرفان بیابید. ما به سهم خود می کوشیم تا در این زمینه تا حدودی راه گشا باشیم.
– سیر و سلوک الی الله: سیر و سلوک انسان به سوی خداوند، مهمترین و اساسی ترین وظیفه یک مسلمان است که با عزم و اراده ای استوار و کوششی پی گیر انجام پذیر است.اهمیت این موضوع را می توان از سوره «الشمس» فهمید که خداوند پس از یازده قسم می فرماید: رستگاری و خوشبختی فقط در سایه خودسازی حاصل می شود. براى این منظور، اولین مرحله به تعبیر اصحاب سیرو سلوک «یقظه و بیدارى از خواب غفلت و توجه به غافل بودن خویش» مى باشد. پس از آن مى بایست انسان عزم خود را جزم کرده و تصمیم قاطع بگیرد که همیشه تابع خواست خداوند بوده و همواره در صدد انجام تکالیف الهى باشد، چه در امورى عبادى و چه در امور اجتماعى و دیگر ابعاد زندگى. هر قدمى که بر مى دارد و هر سخنى که مى گوید و هر برنامه اى که دارد نخست ببیند آیا رضاى خداوند در آن مى باشد یا نه والا از آن صرف نظر نماید.در حدیثى آمده است: «کمال در این است که انسان خواسته هایش را در مسیر الهى قرار دهد و نیرویش را در جهت رضایت حضرتش صرف کند».در این مسیر دو کوشش به طور موازی و همزمان انجام می پذیرد:
الف) سلوک نظری:
در این راستا انسان باید آگاهى و معارف خویش را با مطالعات دینى در بعد عقاید، اخلاق، احکام و دستورات الهى افزون سازد، تا با بصیرت و شناخت و آگاهى در راه خداوند قدم نهد و در صراط مستقیم گام بردارد. چه این که بدون آن انسان دچار قشرى گرى، درویش مآبى و صوفى مسلکى خواهد شد. اصلی ترین آگاهی هایی که انسان در این مسیر بدان نیاز دارد چند چیز است: 1- شناخت ذات هستی به عنوان پدید آورنده و ظاهر کننده انسان و جهان. 2- شناخت انسان به عنوان کاملترین مظهر خداوند و پدیده ای که در او استعداد خلافت الهی نهاده شده است و جانشین خدا در زمین است. 3- شناخت رابطه میان انسان با خداوند. این رابطه بر اساس ظهور تعریف می شود ، یعنی انسان مظهر خدا است و کمال او هم در همین مظهریت و تقویت آن است . انسان به هر مقدار که استعداد های الهی خویش را شکوفا می نماید، به خدا نزدیک تر می شود و به هر مقدار که به خدا نزدیک می شود از کمال و سعادت بیشتری برخوردار خواهد شد. 4- رسیدن به قرب الهی و شکوفایی استعداد ها، تنها در ظرف عبودیت و پرستش امکان پذیر است و در خارج از حوزه دین و عبودیت خداوند، چیزی جز فلاکت و شقاوت در انتظار انسان نیست. پرستش؛ یعنی کارهایی که انسان را به خدا نزدیک و شبیه می کند.
ب) سلوک عملى: سلوک عملی هم دارای مراحلی است:
الف) تحقق ظرف عبودیت که خود دارای دو مرحله می باشد.
1- قرب فرایض : در وهله سالک می کوشد واجبات الهى را بدون اندک کم و کاست انجام دهد و از محرمات و معاصى با تمام وجود چشم پوشد.
2- قرب نوافل: در مرحله دوم که مرحله بالاتری است سالک می کوشد تا به مستحبات و نوافل بپردازد و از مکروهات دورى گزیند.
این دو مرحله برای سالک بسیار مهم و اساسی است و نباید نسبت به آنها اهمال کرد. اما روش کار این است که تمرین و ممارست کنید و تمام تلاش خود را بکار بندید و حتی المقدور خود را از گناهان دور کنید و همه واجبات را – همان گونه که در رساله های عملیه آمده است – انجام دهید. این کار تمرین مستمر می خواهد و مدتی وقت شما را می گیرد تا ملکه شما شود. اگر در ابتدای کار دچار مشکلی یا گناهی یا کاهلی شدید, غم به خود راه ندهید و خود را به خدا بسپارید و از شر شیطان و نفس به خدا پناه ببرید و با آب توبه خود را شستشو بدهید تا خداوند شما را پاک کند و توکل خود را از دست ندهید و ناامید نشوید. زیرا در این مرحله شیطان همه تلاش خود را می کند تا شما را از راه بدر کند و با القاء ناامیدی و ناتوانی شما را خسته کند. اما چنانکه گفتیم روزی روز به روز است و باید حلاوت اتیان دستورات الهی و دوری گناه را به خود بچشانید. می توانید برنامه چهل روزه و تمرینهای چهل روزه برای خود بگذارید. آنگاه که در مرحله قرب نوافل به نتیجه مطلوب رسید و نفس خود را بر آن آماده کردید، به سراغ قرب نوافل بروید و همین روش را در آنجا پیاده کنید. در این راه اهتمام به نمازهای پنجگانه شبانه روز و نافله های آن به ویژه نافله شب و سحر خیزی حتی 10 تا 15 دقیقه به اذان صبح توصیه می شود.
ب) در این مرحله سالک می کوشد تا خویش را از تمامى اوصاف رذیله دور سازد و خود را به زیور اخلاق حسنه وملکات فاضله بیاراید ، زیرا وجود صفات رذیله مانع تحقق ظرف عبودیت و قرب است و وجود صفات حسنه در این زمینه به سالک کمک خواهد کرد. به طور مثال کسی که دارای صفت بخل است ، در ظرف عبودیت قادر به انجام واجبات مالی و انفاق در راه خدا نیست و به عکس کسی که جواد است این فرایض و نوافل را به راحتی انجام می دهد. ج) همگام با سایر مراحل کار بزرگ دیگری که باید در دستور و برنامه سالک قراربگیرد مرحله آزاد سازی و کسب حریت است. آزاد ساختن نفس از هر آنچه که او را اسیر خود ساخته و توان پیشرفت و سلوک را از او سلب نموده است ، آزادی او پر خوری ، پر خوابی، پر گویی ، لذت گرایی افراطی، اسارت ثروت ، قدرت ، شهرت، شهوت، عادت، دلبستگی های افراطی به امور دنیوی، وابستگی های افراطی به اشیاء و افراد، مد گرایی، غرب گرایی و خلاصه هر چیزی که به نحوی انسان را اسیر می سازد و امکان حرکت در مسیر عبودیت و قرب را از او سلب می نماید. در این مرحله لازم است از آنچه که او را از خدا دور مى دارد، دورى گزیند و سراپاى وجود خویش و همه اعمال خود را الهى کند. حتى خواب و خوراک و لباس خویش را براى خدا وطبق آنچه او مى پسندد انجام دهد. براى انجام این امور دستور کلی که سالک نیاز دارد تنبه و بیدارى وتوجه و مراقبت دائمى نسبت به خود و افعال و احوال خویش و از همه مهمتر حضور قلب و توجه به معبود در نماز است. مرحوم علامه طباطبائی تأیید بسیاری بر مشارطه و مراقبه و محاسبه دارند. به این معنی که ابتدای صبح با خود شرط کنید که کارهایتان برای خدا باشد و در برنامه ریزی منظم برنامه زندگی معنوی خود را بریزید و در وسط روز مراقب خود باشید که از جاده سلوک خارج نشوید و آخرت شب و پیش از خواب از خود حساب بکشید که تا چه حد بر اساس روش درست عمل کرده اید. پیامبر اکرم(ص) فرمود: من اَخلَص للّه اربعین صباحا جرت ینابیع الحکمة من قلبه الى لسانه. مقصود از این سخن آن است که اگر کسى در چهل روز تمام رفتار و فعالیت ها واندیشه هایش را براى رضاى خدا و در راستاى خشنودى او انجام دهد و نه تنها هیچ گناهى انجام ندهد، بلکه هیچ سخنى و کارى بدون قصد قربت نداشته باشد، پاداشى که خداوند به او عنایت مى کند آن است که پرده ها و حجاب ها را از مقابل دیده و گوش او بر خواهد داشت تا حقایق عالم را بشنود و ببیند، و هنگامى که حقایق عالم و حکمت هاى خلقت را شناخت، قلب او آیینه حکمت الهى مى شود و آن حکمت همچون آب زلال کوثر بر زبان او جارى شده و دیگران را از عطش معنوى نجات خواهد داد. آب کم جو تشنگى آور به دست //تا بجوشد آبت از بالا و پست تو به هر حالى که باشى //مى طلب آب مى جو دائما اى خشک لب کان لب خشکت گواهى مى دهد// کو به آخر بر سر منبع رسد – از عواملی که در سلوک دارای نقشی محوری و زیربنایی است «مراقبه» است که مورد تأکید قرآن کریم و روایات اهل بیت(ع) و بزرگان سلوک است و به منزله عمود خیمه سیر و سلوک است. معنای مراقبه آن است که سالک در همه احوال مراقب و مواظب باشد از آن چه وظیفه اوست تخطی نکند. البته مراقبه معنای عامی دارد و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می کند در ابتدای امر سلوک، مراقبه عبارت است از آن که از آن چه به حال دین و دنیای او نفعی ندارد، اجتناب کند و سعی کند خلاف رضای خداوند در گفتار و کردارش نباشد و به تدریج بالاتر می رود تا آن جا که گاهی مراد از مراقبه توجه به سکوت نفس و گاهی توجه به مراتب حقیقت اسماء و صفات کلی الهی می باشد. – از نکات مهم در راه سلوک و آداب آن رعایت «رفق» و مدارا در سلوک است و این از امور مهمی است که باید سالک الی الله آن را رعایت کند، چون غفلت و بی توجهی به آن سالک را از ترقی و سیر باز می دارد و گاهی به طور کلی از سفر ممنوع خواهد شد. سالک در ابتدای سفر در خود شور و شوق زاید الوصفی می یابد و به دنبال آن سعی می کند اعمال زیاد و عبادات فراوانی انجام دهد و بیشتر وقت خود را صرف عبادت و گریه و تضرع می کند و به هر عملی دست می زند و از هر کسی کلمه ای می آموزد و از هر غذای روحانی لقمه ای بر می دارد. این طرز عمل نه تنها سودمند نمی باشد بلکه زیانبار نیز می باشد چون در اثر تحمیل بار سنگین بر نفس، نفس عکس العمل نشان می دهد و عقب می زند و در نتیجه سالک از همه کارها باز می ماند و دیگر در خود میل و رغبتی برای انجام جزئی ترین کارهای مستحبی پیدا نمی کند. بنابراین سالک نباید فریب شوق اولیه خود را بخورد و بار سنگین بر دوش نفس بگذارد بلکه باید با دوراندیشی استعداد و ویژگی های روحی و وضع کار و شغل و میزان ظرفیت خود را بسنجد و آن مقدار عمل و عبادت که از استعداد او کمتر و کوچکتر است انتخاب کند و بر آن مداومت ورزد تا کاملا بهره روحی و معنوی خود را از آن عمل دریافت کند و وقتی مشغول عبادت است با آن که هنوز میل و رغبت دارد از عبادت دست بکشد تا همیشه خود را تشنه عبادت ببیند. در مورد خوراک و خواب باید حد وسط و اعتدال را رعایت کرد به گونه ای که هم شکم پرور و تنبل بار نیاید و هم باعث مریضی و بی حال و ضعف نشود و رعایت اعتدال در امر سلوک در همه امور شرط اساسی این راه است. – از مسائل مهم در امر سلوک وجود مرشد و استاد راه است که واقعا راه رفته و وارسته باشد و بتواند دست سالک را گرفته و منزل به منزل راه ببرد. از برخی بزرگان نقل شده که اگر انسان نیمی از عمرش را صرف یافتن استادی مناسب و خبره نماید ارزش دارد. البته شناخت استاد راه کار ساده ای نمی باشد و این شناخت جز با مصاحبت و همراهی با او در آشکار و پنهان و اطمینان از او حاصل و عملکرد او حاصل نمی گردد. مدعیان کمال و عرفان فراوانند و همواره کسانی که از کمال و معنویت بهره ای ندارند برای باز کردن دکان و جلب منافع شخصی ادعای ارشاد و راهنمایی سالکان و شیفتگان کمال را داشته اند و باعث گمراهی وانحراف جوانان پاک دل و طالب معنا شده اند و ظهور کرامات و خوارق عادات و خبر دادن از اموری غیبی و سایر کارهای غیر عادی دلیل بر استاد بودن و راهنما بودن کسی نمی باشد. البته اگر دسترسی نداشتن به استادی شایسته و راه رفته معنایش محروم ماندن از کمال و معنویت نمی باشد بلکه می توان با استفاده از راهنمایی ها و هدایت های قرآنی و پیروی از دستورات پیشوایان دینی و دعا و تضرع و توسل به اهل بیت(ع) راه کمال را بپیماییم و با لبیک به ندای فطرت خداجو و رعایت تقوا و انجام واجبات و دوری از محرمات چراغ بندگی را در دل برفروزد و به مقام قرب الهی متناسب با ظرفیت خود برسد. – باید توجه داشت پیمودن راه بندگی و قرب با فعالیت های اجتماعی و تحصیل و کار هیچ گونه منافاتی ندارد و این از ویژگی های دین مبین و سعادت آفرین اسلام است که بین این گونه فعالیت ها و قرب حق هیچ منافاتی قائل نیست و اتفاقا راه کمال از همین کانال می گذرد و اگر نیت خدمت به بندگان خدا و حل مشکلات آنها و پیشرفت میهن اسلامی باشد، تحصیل و خدمت و کار عین خشنودی حق و عمل به دستورات او و موجب تسریع در رسیدن به کمال می گردد.
برخی ازوظایف وآداب « سالک الی الله»:
1- اولین نکته اى که هر سالک الى الله باید پیوسته بدان توجه تام داشته باشد آن است که در این وادى با قدم «رب» پاى گذارد نه با قدم «نفس» زیرا چه بسا انسان در مسیر سلوک عرفانى نیز گرفتار نفسانیت ها و انانیت هاى پیچیده و ناپیدا گشته و هر قدر پیش تر رود در باتلاق انانیت خود فرو رفته و از خدا دورتر مى گردد. بسیارى از انحرافات مدعیان عرفان و بدعت آفرینى آنها در شریعت مقدس با آرم تصوف و عرفان نشانگر وجود این ریشه فاسد در نفس است. از این جا روشن مى شود که بدون پالایش نفس و تخلیه آن از همه رذایل و در رأس آن نفس پرستى راه به عالم لاهوت نتوان برد. 2- التزام به احکام ظاهرى شریعت (خصوصا انجام واجبات و ترک محرمات نه تنها در تمام مراحل سلوک بل حتى براى واصلین نیز لازم و اجتناب ناپذیر است لذا باید با تمام وجود بکوشید واجبات فوت شده را جبران نموده و دربرابر هجوم طوفان زاى هواها و معاصى همواره چون کوه استوار و با استقامت باشید.
3- در میان مستحبات نوافل یومیه بویژه نماز شب جایگاه ویژه اى دارد و بهترین رفرف عروج موءمنان و رساننده به مقام محمود است. ضمن اهمیت دادن به آنها از زیاده روى بپرهیزید و کیفیت و حال وتوجه و حضور قلب رادر عبادات برکمیت آنها ترجیح دهید.
4- ضمن انجام عبادات رعایت سلامت جسمى خود را نیز باید بکنید و آن را نیز در حد متعارف از وظایف خودبشمارید و در همه امور متعادل باشید.
5- فقدان استاد اخلاق ضایعه بزرگى براى شیفتگان خودسازى و طالبان سیر و سلوک است. لیکن جناب عالى از چندطریق مى توانید جایگزین بسیار ارزشمند و مناسبى براى آن بیابید:
الف) استعانت از پروردگار و توسل به اهل بیت(ع) که بدون دستگیرى آنان کارى از پیش نخواهید برد.
ب) انس با قرآن و تلاوت آن با توجه و حال و تدبر در معانى. ج) ارتباط ناگسستنى با دعاهایی که مشتمل بر بلندترین معارف عالیه و آموزنده کرائم والاى اخلاقى اند به ویژه دعاى مکارم الاخلاق، مناجات خمسه عشر و … .
د) مطالعه کتب اخلاقى عرفانى اعتقادى و تفسیر.
هـ ) مکاتبه و رفت و آمد با شخصیت ها و علماى برجسته اخلاق و… .
و ) داشتن حالت مراقبه از نفس و محاسبه اعمال در وقت خواب که این دو در راه کمال و بندگی خداوند دارای نقش کلیدی و محوری می باشند.
نکته مهمی که لازم به ذکر است این است که در اعمال باید توجه به کیفیت و اخلاص آن اعمال داشت نه کمیت و زیادی آن. مهم این است که انسان در میان جامعه و در عین اشتغال به کار و برنامه و مسؤولیت خود، به یاد خداوند باشد و از توجه به او غفلت نکند وگرنه پناه بردن به غار و جنگل و دوری از اجتماع و مردم و فاصله گرفتن از مسؤولیت ها کار دشواری نمی باشد. آشنایان ره عشق در این بحر عمیق//غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده. این شیوه و سیره پیامبران و به ویژه پیامبر خاتم(ص) و خاندان گرامی او است که در عین بودن با مردم و رسیدگی به امور و انجام وظایف شخصی و اجتماعی کمال توجه به خداوند را داشتند و دمی از یاد او غافل نبودند و پیروان خود را به همین شیوه و سنت دعوت کرده اند. – گذشته از مطالب پیش گفته، بزرگان اهل کمال و عرفان دستورات ذیل را جهت وصول و رسیدن به حقیقت و کمال بیان کرده اند که عبارتند از:
1. ترک عادت ها و رسوم بی حاصل و بی ثمر: منظور این است که طالب کمال و سالک راه خدا باید به طور اعتدال در بین مردم زندگی کند. چون گروهی از مردم پیوست غرق در مراسم اجتماعی هستند و ذکر و فکر آنها پیدا کردن دوست بوده و برای حفظ شخصیت خود از هیچ گونه آداب و رفت و آمدهای مضر یا بی فایده دریغ نمی کنند و بر اساس عادت و حفظ آبروی ظاهری اعتباری خود را به تکلف می اندازند و دچار ناراحتی های سخت می گردند و تعریف و توبیخ توده مردم را میزان و معیار قرار می دهند و زندگی و عمر خود را با این ملاک و معیار تلف می نمایند و هر کجا آداب و اخلاق اجتماعی ورسوم مردم حرکت نماید به دنبال آن روانه می شوند و از خود اختیار و اراده ای مستقل از اجتماع و توده مردم ندارند. در مقابل این دسته ، گروهی قرار دارند که از اجتماع و مردم کناره گرفته و همه عادات و رسوم و آداب را کنار گذاشته اند و خود را از مزایای زندگی اجتماعی محروم کرده اند و با مردم ارتباط و معاشرت ندارند و در کنج خلوت آرمیده اند به طوری که انگشت نمای مردم گشته و به گوشه نشینی مشهور شده اند . سالک برای رسیدن به مقصد باید رفتاری بین رفتار این دو گروه اختیار کند و از افراط و تفریط بپرهیزد و در صراط مستقیم حرکت کند و این ممکن نیست مگر این که معاشرت و رفت و آمد با مردم را به حدی که ضرورت و نیاز اجتماع است رعایت کند و به طور کلی می توان گفت: سالک باید در هر امری از امور اجتماعی، نفع و ضرر آن را سنجیده و بی جهت خود را تابع هوا و خواست توده مردم قرار ندهد و به تعبیر قرآن کریم در مقابل آداب و رسوم ناشایست اجتماع باید ثابت قدم و ایستا باشد : «و لا یخافون لومه لائم ؛ در راه خدا از سرزنش ملامتگران نمی هراسند» (مائده، آیه 54).
2. عزم و اراده: همین که فرد سالک و طالب کمال قدم در میدان جهاد می گذارد ، حوادثی سخت و ناملایماتی از طرف مردم و آشنایان و وابستگان که صرفا غیر از هوای نفس و خواسته های اجتماعی مقصدی ندارند متوجه او می شود و با زبان و عمل او را سرزنش می کنند و می خواهند او را از راه منحرف سازند و قدم های او را خرد کنند. در هر منزل از منازل سفر شکل تازه ای برای سالک پیش خواهد آمد که بدون صبر و عزم و اراده آهنین ، دفع و دور ساختن آنها محال به نظر می رسد سالک باید با یاری جستن از نیرو و قوه خداوند چنان عزمی داشته باشد تا در برابر همه این مشکلات ایستادگی نماید و با سلاح صبر و توکل برخداوند همه آنها را نابود سازد و با توجه به عظمت و ارزش مقصد و هدف از این بادهای سهمگین نهراسد و به هیچ وجه بیمی به خود را ندهد: «و علی الله فلیتو کل المؤمنون» (مائده، آیه 11). «و علی الله فلیتو کل المتوکلون» (ابراهیم، آیه 12).
اهل ایمان تنها باید برخداوند اعتماد کنند اعتماد کنندگان تنها باید بر خداوند توکل و تکیه کنند.
3. رفق و مدارا: این امر از مهمترین اموری است که باید سالک راه خدا آن را رعایت کند چون اندک غفلتی در این امر سبب می گردد علاوه بر آن که سالک از سیر و حرکت و ترقی باز می ماند بلکه برای همیشه به کلی از سفر ممنوع گردد. سالک در ابتدای سفر در خود شور و شوقی بیش از اندازه می یابد و به دنبال آن تصمیم می گیرد اعمال و عبادات زیاد و سنگینی به جای آورد و بیشتر اوقات خود را صرف دعا و ندبه و گریه می کند و به هر عمل دست می زند و از هر کس کلمه ای می آموزد و از هر غذای روحانی لقمه ای بر می دارد . این طرز عمل ، نه تنها مفید و سودمند نیست بلکه زیان آور نیز می باشدچون در اثر تحمیل بار سنگین بر نفس، ناگهان نفس در اثر فشار بیش از حد عقب می زند و سالک بدون گرفتن نتیجه از همه کارها باز می ماند و دیگر در خود میل و رغبتی برای انجام کارهای کوچک مستحبی نیز احساس نمی کند و اشکال کارش در این است که میزان و ملاک در انجام عبادات و اعمال مستحبی را ذوق و شوق موقتی خود قرار داده و بار سنگین را بر دوش نفس قرار داده است و وقتی شوق موقتی به پایان رسیدو آن شعله و لهیب تند و تیز فروکش کرد در آن موقع نفس از تحمل این بار گران به تنگ آمده یک دفعه شانه خالی می کند و بار سفر را در آغاز راه یا در بین راه سفر بر زمین می گذارد و از سفر بی زار ومتنفر می گردد. بنابراین سالک نباید فریب این شوق موقت و زودگذر را بخورد بلکه باید با نظری دقیق و آینده نگری استعداد و خصوصیات روحی و وضع کار و شغلی و ظرفیت تحمل خود را بسنجد، عملی را که می توان بر آن مداومت داشته باشد و از استعداد درتوان او قدری کمتر و کوچکتر است انتخاب نماید و به همان اکتفا کند و به آن مشغول گردد تا بهره روحی و ایمانی و معنوی خود را از آن عمل دریافت نماید. بنابراین باید سالک وقتی مشغول عبادت می گردد با آن که هنوز میل و رغبت به عبادت دارد، دست از عمل بکشد تا میل و رغبت به عبادت در او باقی بماند و همیشه خود را تشنه عبادت ببیند. مثل سالک در انجام عبادات مانند شخصی است که می خواهد غذا بخورد، این فرد اولا باید غذایی انتخاب کند که با مزاج او مساعد و هماهنگ باشد و ثانیا: قبل از سیر شدن دست از خوردن بکشد تا میل به غذا پیوسته در او باقی باشد. به طور کلی عبادت موثر در سیر و حرکت تنها عبادت ناشی از میل و رغبت است چنانچه در حدیث آمده است : «و لا تکر هوا علی انفسکم العباده ؛ عبادت را بر خود تحیل نکنید و با اکراه انجام ندهید».
4. وفا: معنای وفا این است که از آن چه توبه کرده دوباره به سوی آن بر نگردد و مرتکب آن نشود و آن چه را عهد کرده و پیمان بسته که به جای آورد از به جا آوردن آن دریغ نورزد.
5. ثبات و دوام : هر عملی دارای صورتی حقیقی و ماندگار است که جنبه تجردی و ملکوتی دارد و عبادات مثل وضو و نماز و روزه و حج و صله رحم و صدقه و امر به معروف و نهی از منکر دارای حقایقی زنده و با شعور می باشند. سالک باید به واسطه عبادات اعمال مرتب و مداوم صورت ملکوتیه این عبادات و اعمال را در نفس خود تثبیت و استوار سازد تا از «حال» به «مقام» ترقی کند. سالک باید به واسطه تکرار عمل ، بهره روحانی و معنوی خود را از آن عمل دریافت کند و تا این معنا برای او حاصل نشده است از عمل باز ندارد و آن جنبه ملکوتی ثابت عمل و عبادت وقتی حاصل می شود که سالک به طور پیوسته و مداوم به عمل اشتغال ورزد تا آثار عمل در درون نفس رسوخ و نفوذ نماید و دیگر بر طرف نگردد. از این جا معلوم می گردد سالک باید عملی را انتخاب کند که مطابق میل او است و قدرت بر ادامه و استمرار آن را دارد و گرنه عملی که در وسط راه رها گردد و به سرانجام نرسد و ثمره آن حاصل نگردد . آثار بدی در نفس انسان به جای می گذارد و با نفس به ستیزو دشمنی بر می خیزد چون همانند نوزادی است که سقط شده و ضایع گردیده است و آثاری ضد آثار عمل در نفس پدید می آید. چون وقتی سال عملی را رها کند و ادامه ندهد، حقیقت آن عمل به طور عکس العمل از سالک دوری می جوید و آثار و خصوصیات خود را نیز با خود می برد. و چون آن عمل ، عمل خیر و نورانی بوده وقتی ناحیه ای از نفس از آن آثار نورانی خالی گردد، ناگزیر آثار ضد آن یعنی ظلمت و تیرگی و شر جایگزین آن می گردد.
6. مراقبه: و آن عبارت است از آن که سالک در همه احوال مراقب و مواظب باشد تا از آن چه وظیفه اش می باشد سرپیچی ننماید و از آن چه بر آن عازم شده تخلف نکند . البته مراقبه معنای عام وگسترده ای دارد و به اختلاف مقامات و درجات و منازل سالک تفاوت می کند. در ابتدای سلوک مراقبه عبارت است از آن که از آن چه به درد دین و دنیای او نمی خورد اجتناب ورزد و سعی کند تا خلاف رضای حق در گفتار و کردارش از او سر نزند ولی به تدریج این مراقبه شدت می یابد و درجه به درجه بالا می رود. گاهی مراقبه عبارت است از توجه به سکوت خود و گاهی توجه به نفس خود و گاهی به بالاتر از آن از مراتب حقیقت اسماء و صفات الهی. باید توجه داشت که مراقبه مهمترین شرط سلوک است و بزرگان بر آن تأکید فراوانی دارند و بسیاری آن را از لوازم حتمی سیر و سلوک شمرده اند. مراقبه به منزله سنگ زیر بنا است و ذکر و فکر و سایر شرایط بر آن بنا نهاده می شود، لذا تا مراقبه صورت نگیرد ذکر و فکر بدون اثر خواهد بود. مراقبه حکم پرهیز از غذای نا مناسب برای مریض دارد و ذکر و فکر حکم دارو را دارد و تا وقتی مزاج خود را پاک ننماید و از آن چه مناسب او نیست پرهیز نکند دارو بی اثر خواهد بود و چه بسا گاهی اثر معکوس دارد. به همین دلیل بزرگان و اساتید راه ، سالک بدون مراقبه را از ذکر و فکر منع می کنند و ذکر و فکر را بر حسب درجات سالک انتخاب می نمایند.
7. محاسبه: عبارت است از این که وقت معینی را در شبانه روز برای خود معین کند و در آن وقت به تمام کارهای شبانه روز خود رسیدگی بنماید. امام کاظم علیه السلام در حدیثی در این باره می فرماید: «لیس منا من لم یحاسب نفسه کل یوم مره؛ کسی که هر روز به حساب خود نرسد از ما نمی باشد». و چنانچه در محاسبه برای سالک ظاهر شود که از وظایف خود تخلف و سرپیچی نموده باید استغفار کند و اگر به وظایف خود عمل کرد ، و نسبت به آنها کوتاهی نکرده، شکر و سپاس الهی را به جا آورد.
8. مؤاخذه : یعنی سالک پس از مشاهده تخلف و خیانت در مقام ادب کردن و مجازات خو بر آید و آن را به نحو مقتضی و مناسب و به دور از زیاده روی و افراط تنبیه و کیفر نماید.
9. مسارعت: یعنی وقتی سالک چیزی را عزم و اراده کرد در انجام آن عجله نماید و آن را به تأخیر نیندازد چون در این راه آفاتی است و برای سالک در هر مقام متناسب با حالش مانعی پدید می آید . سالک باید بسیار زرنگ و باهوش باشد و قبل از آن که مانعی سر برسد او را از اعمال خیر و عبادات و وظایف بازدارد، برنامه اش را به پیش ببرد و در راه وصول به مقصد دقیقه ای فروگذار نکند.
10. ارادت: و آن عبارت است از ارادت به صاحب شریعت، پیامبر بزرگ اسلام(ص) و خلفای حقه آن بزرگوار یعنی امامان معصوم (ع) و در این ارادت چنان باید خود را خالص کند که هیچ غشی در آن نباشد و باید در این مرحله به سر حد کمال برسد زیرا ارادت در تاثیر اعمال دخالتی بزرگ دارد و هر چه ارادت بیشتر و بهتر شو د اثر اعمال در نفس سالک راسخ تر و نیکوتر خواهد بود. و چون همه موجودات مخلوقات خدا هستند سالک باید به همه آنها محبت کند و هر یک را در مرتبه و درجه خود محترم بشمارد. شفقت و مهربانی نسبت به همه منسوبان پروردگار چه حیوان و چه انسان هر یک در مقام و مرتبه خود از آثار محبت به خدا است چنان که در حدیث وارد شده که عمده ترین شعبه ایمان همانا شفقت بر خلق خدا است.
11. نگاه داشتن ادب نسبت به حضرت مقدس پروردگار و خلفای او: معنای ادب عبارت است از توجه به خود که مبادا از حریم خود تجاوزی شده باشد و آن چه خلاف مقتضای عبودیت است از او سر زند. زیرا بنده در برابر مولا باید حد و حریم را نگه دارد و بازگشت ادب به سوی پیروی از طریق و روشی است که بین بیم و امید است. مرتبه کامل از ادب آن است که سالک در همه احوال خو را در محضر حضرت حق سبحانه و تعالی حاضر ببیند و در حال گفتگو و سکون در خوردن و خوابیدن ، در سکوت و حرکت، ادب را ملاحظه کند و اگر سالک دایما به اسما و صفات الاهی توجه داشته باشد ، قهرا ادب و کوچکی بر او مشهود خواهد شد.
12. نیت: عبارت است از آن که سالک در سلوکش منظور و قصدی جز نفس سلوک و فنای در ذات پاک احدیث نداشته باشد و بنابراین باید سرش خالص باشد: «لیعبدوا الله مخلصین له الدین» (بینه، آیه 5)در اخبار زیادی وارد شده که نیت سه مرتبه دارد، از جمله حضرت صادق علیه السلام در حدیثی می فرمایند: «العباد ثلاثه ، قوم عبدوا الله خوفا فتلک عباده العبید و قوم عبدوا الله طمعا فتلک عباده الاجر اء و قوم عبدوا الله حبا فتلک عباده الاحرار» یعنی عابدان سه گروهند: گروهی خداوند را از روی ترس و بیم عبادت می کنند، این عبادت بندگان است. گروهی خداوند را به طمع بهشت و نعمت های الهی می پرستند این عبادت اجیر شدگان است و عده ای خداوند را از روی محبت عبادت می کنند که این عبادت آزادگان است. با تأمل و دقت روشن می گردد که عبادت گروه اول و دوم بی شائبه نمی باشد و بازگشت عبادت آنها به خود پرستی است و در واقع خود رامی پرستند نه خداوند را. چون بازگشت عبادتشان به علاقه های نفسانی خود است و خدا پرستی یا خودپرستی جمع نمی گردد ولی گروه سوم که خدا را بر اساس محبت می پرستند، عبادتشان عبادت واقعی و صحیح است که جز پاکان درگاه الهی به آن نمی رسند: فهذا مقام مکنون «لا یمسه الا المطهرون» محبت عبارت است از انجذاب، یعنی کشیده شدن چیزی به سویی و حقیقتی. دسته سوم پایه عبادتشان را بر محبت کشش به سوی خدا قرار داده و جز تقرب به او هیچ مقصودی ندارند. سالک در آغاز راه با پای محبت گام بر می دارد ولی بعد از طی منازلی و کسب کمالاتی متوجه می گردد محبت با محبوب مغایرت دارد و محبتی را که نردبان ترقی او بوده ، مانع راه خود می بیند. و از این به بعد، سالک تنها محبوب را در نظر دارد و او را به عنوان محبوب عبادت می کند و پس از طی مراحلی متوجه می شود این قسم از عبادت نیز شرک آلود است چون خود را محب و خدا را محبوب دانسته است و خودیت با حب به محبوب منافات دارد و از اینجا سعی می کند حب و عشق را فراموش کند تا به کلی از تغایر گذشته و در عالم وحدت گام نهد و در این هنگام دیگر سالک نیتی ندارد زیرا خودیت و شخصیتی در کار نیست تا نیت از او سر بزند. تا قبل از مرحله سالک خواستار شهود و کشف و مشاهده بود ولی در این مقام به کلی تمام آن اغراض را فراموش می کند و چشم و دل سالک از دیدن و ندیدن و رسیدن و نرسیدن و دانستن و ندانستن و رد و قبول پوشیده خواهد شد.
13. صمت: و آن بر دو قسم است : سکوت عام و سکوت خاص. سکوت عام عبارت است از حفظ زبان از گفتار غیر ضروری و اکتفا کردن به اندازه نیاز و ضرورت و این در همه دوران سلوک لازم است . در مصباح الشریعه از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که «الصمت شعار المحبین و فیه رضا الرب و هومن اخلاق الانبیا و شعار الاصفیا ؛ سکوت علامت اهل محبت و موجب خشنودی پروردگار است». از اخلاق پیامبران و علامت برگزیدگان حق است. قسم دوم که سکوت خاص است عبارت است ازنگه داشتن زبان از صحبت با مردم هنگام مشغول بودن به ذکرهای مخصوص و معین.
14. گرسنگی و کم خوری: به اندازه ای که باعث ضعف و سستی انسان نگردد و باعث پریشانی احوال نگردد. از حضرت صادق علیه السلام نقل شده که فرمود: «الجوع ادام المؤمن و غذاء الروح و طعام القلب ؛ گرسنگی خورش انسان مومن و غذای روح و قلب است». گرسنگی موجب سبکی و نورانیت نفس می گردد و باعث تحرک و جولان فکر و اندیشه می گردد . سیری و پرخوری نفس را ملول و خسته و سنگین کرده و از پرواز در آسمان معرفت باز می دارد .
15. خلوت: عبارت است از کناره گیری از غیر اهل الله مگر به اندازه ضرورت و نیاز. خلوت و دوری از محل ازدحام و غوغا و اجتناب از شنیدن صداهایی که باعث تشویش دل و قلب می گردد باعث تجمع حواس و تمرکز انسان می گردد که امر مهمی در سلوک و حرکت روحانی است.
16.بیداری سحر و شب زنده داری: به آن اندازه که مناسب با طاقت سالک است و بزرگان اهل معنا و کمال عنایت و توجه ویژه ای به عبادت شبانه و بیداری شب داشته اند و گفته اند که بدون آن رسیدن به مقصد و مقام قرب ناممکن است و هر کس در راه معنویت و سلوک بوده از این فیض بهره مند بوده و با شب انس و قرار داشته است.
17. دوام طهارت به اندازه ممکن: یعنی سالک تا ممکن است با وضو باشد به ویژه در هنگام خوابیدن و به غسل های واجب و مستحب اهمیت دهد و از آنها بهره مند گردد، چون رعایت این دستورات شریعت و تعبد به آنها باعث نورانیت دل گشته و راه سلوک را هموار ساخته و زمینه ساز موفقیت و پیشرفت سالک می گردد.
18. اصرار بر تضرع و خاکساری و گریه و دعا و توسل به درگاه الهی و اولیاء پاک و برگزیده او: گرت هواست که معشوق نگسلد// پیوند نگاه دار سر رشته تا نگه دارد.
19. دوری جستن از لذت ها و مشتهیات به اندازه توانایی و اکتفا به چیزهایی که قوام بدن و حیات انسان بسته به آن است .
20. پنهان کردن اسرار: این شرط از شرایط بسیار مهم سلوک است و بزرگان در این باره تأکیدات فراوان و سفارشات زیادی نموده اند خواه در عمل ورد و ذکر خواه در حالات خاصی که برای سالک پیش می آید اگر سالک این شرط را رعایت نکند باعث بروز مشکلات و شداید و موانع زیادی می گردد و سالک دچار بلا و فتنه می گردد.
21. شیخ و استاد: استاد پخته و آشنای راه جز با مصاحبت و همراهی با او در مدتی زیاد شناخته نمی گردد و اظهار امور عجیب و غریب و خبر دادن از امور پنهان و طی الارض و عبور از آب و آتش ملاک و میزان در صلاحیت داشتن استاد نمی باشد.
22. ورد: یعنی ذکرهای زبانی که کم و کیف آن بستگی به نظر استاد راه دارد مگر ذکرهایی که به صورت کلی در کتاب های دعا وارد شده که آن نیازی به اذن استاد ندارد و می توان طبق دستور به آن عمل نمود چون دارای اذن و اجازه عام از طرف خداوند و اولیای او می باشد.
23. نفی خواطر: یعنی تسخیر و در اختیار گرفتن قلب و حکومت بر آن به گونه ای که سخنی و عملی جز با اجازه صاحبش از او سر نزند و هیچ تصور و خاطره ای بر او بدون اجازه وارد نشود و البته این کاری بسیار مشکل و محتاج تمرین و تکرار و استقامت فراوانی است و به همین خاطر گفته اند که نفی خواطر از بزرگترین مطهرات سر و درون است. البته باید توجه داشت در امور ذکر شده رعایت کمال میانه روی و دوری از افراط و تفریط شود و گر نه انسان در وادی ضلالت و گمراهی می افتد و دچار وسوسه های شیطان می گردد و بهترین راه آشنایی با استادی مجرب و آزموده است که هدفش هدایت و ارشاد است نه کسانی که به اسم عرفان و سلوک دکان باز کرده و زمینه انحراف جوانان پاک دل را فراهم می آورند و ادعای سلوک و معرفت دارند در حالی که سر سوزنی از آن بهره ندارد. و هیچ گونه التزامی به شریعت و دستورات و احکام دین مبین ندارند.
– یکی دیگر از کارهایی که توصیه می شود مطالعه کتابهای مفید در این زمینه است:
1- سیر و سلوک ، مولف:مرحوم علامه بحرالعلوم 2- سیروسلوک ، مؤلف مرحوم مجلسی 3- کتاب پنج جلدی مبانی سیر و سلوک الی الله اثر حضرت آیت الله علامه سید محمد حسین طهرانی 4- سیروسلوک استاد حسن زاده آملی 5- کتاب سیروسلوک استاد صفایی حائری کتابهای عمومی این مسیر: 1ـ کتابهای استاد آیت الله حسن زاده آملی 2ـ چهل حدیث امام خمینى (ره) 3ـ آداب الصلاه امام خمینى (ره) 4ـ نقطه هاى آغاز در اخلاق اسلامى مهدوى کنى 5ـ رساله سیرو سلوک علامه بحر العلوم 6 – رساله لب اللباب در سیر و سلوک اولی الالباب درس اخلاق علامه طباطبائی و نگارش علامه طهرانی. کتاب ردیف 5 و6 مکمل هم هستند و انتشارات حکمت در تهران آنها را منتشر کرده اند و دستور العمل مناسبی توسط دو تن از بزرگان عرفان برای راهیان کوی دوست نگارش داده اند که مطالعه و تدبر در آن دو کتاب توصیه می شود. این دو کتاب مبتنی بر روایت ذیل هستند که خود منبع درجه یک برای سیر و سلوک عارفان است.آری اگر این دو کتاب را مطالعه کنید، حقیقت مطلب بیشتر برای شما روشن می شود. 7 – کتابهای مرحوم میرزا جواد ملکی به ویژه رساله لقاء الله ایشان که انتشارات فیض آن را منتشر کرده است. 8 – کتابهای استاد آیت الله جوادی آملی به ویژه اسرار عبادات و تفاسیر موضعی ایشان 9 – کتابهای استاد آیت الله محمد شجاعی به ویژه مقالات ایشان که در سه جلد و در آداب سیر و سلوک نگاشته شده و انتشارات سروش آنها را منتشر کرده است. 10 – حقایق ملامحسن فیض کاشانی و ترجمه ساعد خراسانی 11. تهذیب نفس یا خودسازی: استاد ابراهیم امینی 12. خودشناسی برای خودسازی : استاد مصباح یزدی
بجز این کتابها، کتابهای دیگری نیز است، مثل زندگی نامه بزرگان علماء و عرفاء که در ما ایجاد شوق می کند.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد