خانه » همه » مذهبی » مریدومراد-آسیب های رابطه مرید ومرادی-ویژگی های استاد

مریدومراد-آسیب های رابطه مرید ومرادی-ویژگی های استاد


مریدومراد-آسیب های رابطه مرید ومرادی-ویژگی های استاد

۱۳۹۶/۰۵/۰۹


۱۰۴۱ بازدید

بسمه تعالیبا سلاماینکه بعضی معتقد هستند «مرید و مرادی» زمانی که مراد غیر معصوم باشد، اشتباه است و انسان نباید به طور مطلق و ۱۰۰% خود را تحت دیگری قرار دهد، آیا درست است؟

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
از دیدگاه اسلام تنها مى توان مرید معصوم شد؛ چرا که مرید باید از هر نظر تابع خواست مراد خود باشد و این موضوع در غیر معصوم روا نیست. بله ممکن است شخصى را به عنوان استاد و مربى اخلاق و سیر و سلوک برگزید که آدمى تحت تربیت او باشد و ارشادات او را در این زمینه ها بپذیرد.
قبل از آسیب شناسى رابطه استاد و شاگرد به مختصات هر کدام از آنها نیز اشاراتى فهرست گونه خواهیم داشت:
*مختصات مراد و پیر راه:
1. علم او براى خدا باشد نه دنیا.
2. گفتار و کردارش هم خوانى و وحدت داشته باشند.
3. معتدل و میانه رو در سیر و سلوک عملى باشد.
4. مراقبت صغرى و کبرى داشته باشد.
5. در دستگیرى مستعدان و مریدان کوشا، دلسوز و اهل هدایت و هدّیت باشد.
6. حضور در محضر او زبان را از بیهوده گویى و جسارت آمیزى باز دارد و نفس را به یاد خدا آرام نماید.
7. اهل فکر، ذکر و شیدایى درونى و شکستگى قلبى باشد.
8. داراى علم عِنایى ولدّنى باشد.
9. «عبد خدا» باشد.
10. «قیام لله» در همه امور اعم از سخن و سکوت، قال و قدم و… باشد.
*مختصات مرید و شاگرد پیر طریق :
1. اهل بصیرت، فطانت، و فراست بوده، اشارت شناس و رازیاب باشد.
2. روشن دل باشد تا بزرگى و عظمت «پیر» را دریابد.
3. صادق و مخلص باشد.
4. اهل وفا، صفا و پایدار در پیمان ها باشد.
5. آزادمرد و آزاده باشد.
6. رازدار و سرّ نگه دار باشد.
7. پند پذیر و نصیحت شنو باشد.
8. تسلیم و مطیع پیر راه باشد.
9. شریعت محور باشد.
10. مراد را براى خدا باور داشته و دوست بدارد و ارادت ورزد.
11. در صدد امتحان شیخ و مراد خویش بر نیاید.
12. ولایت شناس و ولایت مدار باشد.
لازم به یادآورى است که در نسبت و تعامل استاد و شاگرد، شاگرد و استاد در عرفان اسلامى شیعى توجه به حداقل چند نکته یک ضرورت اجتناب ناپذیر است:
الف) معیار معرفت و معنویت تنها قرآن و سنّت معصومین علیه السلام باشد که تنها «خط قرمز» محسوب شده و همه در برابر «ثقلین» تعهد و التزام داریم و هرگز مراد و پیر را فراتر از کتاب و سنّت ندانیم که کژاندیشى و کژروى محض است.
ب) در طول سلوک عملى از بدایت تا نهایت و آغاز تا انجام فقط «شریعت» ملاک است یعنى «شریعت محورى» در همه سطوح و ساحت هاى سلوکى مبنا و میزان عمل خواهد بود که شریعت از حدوث تا بقاء حضور داشته و به بهانه طریقت یا حقیقت ساقط نخواهد شد بلکه تکلیف در مراحل بالاتر و سطوح والاتر بیشتر و سنگین تر است. )ر.ک: طباطبایى، محمدحسین، المیزان، ج 6، ص 270 – 305 ؛ رسالة الولایه، ص 46 – 47 ، ترجمه صادق حسن زاده ؛ رساله قشیریه، ص 20، 30 و 42 ؛ نفحات الانس، ص 13؛ حلیة الاولیاء، ج 10، ص 121 ؛ فتوحات مکیّه، ج 4، ص 544 و… )
ج) معیار سنجش اعمال و میزان تشخیص کشف و شهود انسان کامل معصوم و صاحبان ولایت کلّیة الهیّه هستند و بس.
*آسیب شناسى رابطه مرید و مرادى:
چنانکه اهل معرفت و سلوک قائده «الرفیق ثم الطریق» را در اهمیت، منزلت، ضرورت و میزان تأثیرگذارى استاد راه و پیر طریق مطرح کردند، به همان اندازه نیز شناخت آفات درونى و برونى و آسیب هاى نظرى و عملى ساحت سلوکى و عرفان عملى مهم و حسّاس است به خصوص اگر به واقعیت هاى تلخ و شیرین عصر جدید پیرامون عرفان عملى و گرایش به سلوکِ عرفانى توجه نمائیم این اهمیت و حسّاسیت بیشتر خودنمایى مى کند.
واقعیت هاى عمومى در سطح جامعه اعم از وجود انسان هاى سالک حقیقى و راستین و در کنار آن باز شدن دکّان داعیه داران و مدّعیان سیر و سلوک و حتى درآمیختگى نامتجانس و بلکه ناجوانمردانه عرفان ناب با عرفان کاذب و دروغین به گونه ایى که عرفان هاى غیر دینى و سکولار و لیبرالیستى نیز با سوء استفاده از عرفان گرایى جامعه اسلامى انقلابى و استفاده ابزارى از عرفان و سیر سلوک در قالب عرفان درمانى، انرژى درمانى، تله پاتى، هیپنوتیزم، احضار روح، تجربه هاى عرفانى شهودى، دعا درمانى، معناگرایى و… هسته ها، حلقات و انجمن هاى ذهن خوانى، تقویت اراده، تسخیر طبیعت، مثبت اندیشى و… را تشکیل داده و برخى نیز به نام مهدویت، عرفان عملى و سیر و سلوک، اجازه داشتن از بزرگان معرفت و معنا خواسته و ناخواسته، با غرض و بى غرض عرفان ناب را دچار آفات و خطراتى کردند که به جاى راهنمایى، رهزنى مى کنند و چون راه رفته و طىّ مقامات معنوى نکرده اند و زمام هدایت فکرى و معنوى نسل جوان را به دست گرفته اند یا آنها را خلوت گزیده و عزلت پیشه و در خود و خلسه فرو رفته و یا دچار توهّمات و تخیلات و پندارزدگى در حوزه عرفان مى نمایند و هنوز با الفباى معارف اسلامى و عرفان ناب آشنایى نداشته خود را عارف و استادان خویش را قطب و قدوه عارفان و سالکان مى نامند و مى دانند و تسلیم مطلق آنها گشته اند و یک جانبه گرایانه مى روند و مراد و استادان آنها نیز انحصارگرایانه دستورهاى ولایى صادر مى نمایند و خویش را نماینده اسلام و جانشین امام زمان(عج) معرفى مى کنند و از صفاى ذهنى و صدق درونى و گرایش هاى معنویت گرایانه نسل جوان استفاده هاى نادرست مى کنند پس:
اى بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستى نشاید داد دست
*اینک به برخى از آسیب هاى رابطه مرید و مرادى اشاره مى شود:
1. چون عرفان درونى و رازها و اسرار آن در سلوک عملى پنهان است شناخت صادق از کاذب، صالح از طالح در حوزه مُرادشناسى و مریدى کردن بسیار دشوار مى نماید و خود سرچشمه آسیب هاى فراوانى خواهد شد.
2. عارفان راستین و استادان عامِ ّ شایسته، جامع و کامل معمولاً و غالباً مجهول، در پرده، و اهل خلوت هستند و از «شهرت» و شناخته شدن اجتناب مى نمایند و غیبت آنها در جامعه، زمینه حضور نااهلان و ناواردان در عرصه سیر و سلوک خواهد شد.
3. نبودن شاخص هاى ثابت و معیارهاى دقیق براى ارزیابى مدعیان راهبرى و ارشاد.
4. وجود انحراف در فرقه هاى مختلف صوفیه به خصوص پس از قرن دهم و یازدهم به این طرف و وجود عناصر درس ناخوانده، غیرمجتهد در اصول و فروع دینى و برپا داشتن حلقات ذکر و مجالس وعظ و اندرز و نماز جماعت هاى… که جامه چوپانى پوشیده و باطن درنّده خو و خون آشام دارند و خود را در میان گوسفندان رام و بى آزار پنهان سازى کردند و دنبال شکار مى گردند و شکارچى نامردى هستند. تا جایى که برخى ساده اندیشان مراد خویش را تا حد عصمت پیش برده و اطاعت محض و بى چون و چرا از آنها مى نمایند و اصل را با فرع اشتباه گرفته و فروع را به جاى اصول نشانده اند و عقل خویش را تعطیل کرده و چشم و گوش بسته دنباله روى مدّعیان دروغین سیر و سلوک هستند.
*نشانه هاى مدعیان دروغین:
1. ریاست طلب است و این طلب را پنهان کرده و فریب کارانه متواضع مى نماید.
2. حسادت دارد (حسدورزى).
3. براى خودش تبلیغ مى کند (یا مستقیم و یا غیر مستقیم از طریق برخى مریدان غافل و…).
4. مرید پرورى و جمع دوستانِ ارادتمند و مطیع محض که سخن هیچ احدى را گوش فرا نداده و تنها تسلیم محض افکار و اراده هاى او باشند و اگر انسان بهترى از حیث علمى و عملى پیدا شد آنها را به سوى آن فرانخوانده و بلکه به بهانه هاى مختلف از مراجعه به عالمان و وارستگان دیگر باز مى دارد در حالى که هر گلى یک بویى دارد و همه علم ها نزد یک نفر نیست. )ر.ک: شوشترى، عبدالقائم، غم عشق، ص 103، ج اول، 1384، قم: طوباى محبت ؛ مجاهدى، محمدعلى، در محضر لاهوتیان، ج 2، ص 407 – 412، چ دوم، 1384 ش، قم: لاهوت ؛ آیت نور، ج 1، ص 232 – 263 ؛ کاشفى، محمدرضا، عرفان و تصوف، ص 200 – 212، قم: نشر معارف، چ اول، سال 1384 ش، قم) در این صورت باید با هوشیارى رابطه خویش را با او قطع کرد و خود را نجات داد.
*ویژگى هاى استاد عرفان:
1. استاد و مُراد سعى و اهتمام نسبت به دارا شدن روح و روحیه اجتهادى در شاگرد و مرادش ورزد.
2. شاگردان را نسبت به قرآن و عترت متعبد و اهل تسلیم تربیت کند.
3. همواره تعادل و تعالى، عقلانیت و معنویت را توأمان در سالک پرورش دهد.
4. معیارهایى را در اختیار شاگرد قرار دهد که بر نفس و تجلّیات نفسانى اش اشراف پیدا کند.
5. تنها انسان کاملِ معصوم و سنت و سیره آنها را ملاک ابدى و تغییرناپذیر براى سنجش همه چیز معرفى کند.
6. خود هرگز از جاده توحید، ولایت، عبودیت، و شریعت خارج نشود.
به هر حال در مکانیسم روابط راهرو و راهبر و فرایند تعلیم و تربیت مرید همواره آسیب هایى رخنه مى نماید که به تناسب زمان و زمینه ها نشانه هایى دارد و مرید باید اهل عقل و درایت، بینش و بصیرت و فراست و فطانت باشد تا گرفتار دام هاى شیطانى و تلبیسات ابلیسى نشود و شرایط استاد، راه هاى شناسایى استاد، مختصات و ویژگى هاى استاد، نوع و مکانیسم رابطه مرید و مراد، ویژگى هاى سالک و مرید همه و همه ما را در شناخت آسیب ها و درمانهایش کمک و یارى مى نماید تا ضمن فهم و درک لزوم استاد خبیر و الهى و اهل ولایت و شریعت خویش را از خطرات این راه خطیر و خطرخیز مصون و معصوم ندانیم و سعى نمائیم اسلام شناسى، عرفان شناسى و عارف شناسى همه جانبه داشته و محمّد و آل پاکش علیه السلام را الگوى جاودانه و جامع قرار دهیم و تحت ولایت مطلقه و الهیّه حجت بالغه حقّ و ولىّ اللَّه الاعظم(عج) قرار گیریم که بیمه خواهیم شد.
موفق ومؤیدباشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد