خانه » همه » مذهبی » منظور از اسماء در سوره‌ بقره آیه ۳۱

منظور از اسماء در سوره‌ بقره آیه ۳۱


منظور از اسماء در سوره‌ بقره آیه ۳۱

۱۳۹۹/۰۱/۲۹


۹۸۷ بازدید

سلام در آیه ۳۰ تا ۳۳سوره بقره خداوند به انسان اسمائی یاد میدهد که فرشتگان از نام بردن آن اسماء عاجزند.انها چه اسمائی بودند.

مفسران در مورد معنای «اسماء» در آیه‌ شریفه (وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّهَا)، نظرات متفاوتی مطرح کرده‌اند که بشرح زیر می‌باشد: ۱. منظور از نام‌ها نام تمام نعمت‌ها و اصول و رموز کشاورزی، درخت کاری و تمام کارهای مربوط به امور دین و دنیا را خدا به آدم آموخت.[1] ۲. برخی گفته اند: منظور تمام لغات و زبان‌ها می باشد.[2] ۳. بعضی هم معتقدند: مقصود نام ملائکه و فرزندان خود آدم بوده است.[3] ۴. عده‌ای از مفسران هم بر این باورند که منظور فوائد، امتیازات، و نام‌های حیوانات را خدا به آدم یاد داد و این‌که هر حیوانی به چه کاری می‌آید.[4] ۵. از امام صادق(علیه‌ السّلام) نیز روایتی نقل شده که حضرت منظور از اسماء را نام کوه‌ها، دره‌ها، بیابان‌ها، و حتی نام فرش زیر پای خود، می‌دانند.[5] ۶. در تفسیر نمونه می‌خوانیم: خداوند به آدم علم اسرار آفرینش را آموخت تا از اسرار معنوی و مادی آن‌ها آگاه شود تمام موجودات را بشناسد و نام همه را بداند و حتی از خواص آن مطلع باشد…، استعداد نام گذاری اشیاء را به او ارزانی داشت تا بتواند اشیاء را نام‌گذاری کند.[6] ۷. عده‌ای از مفسرین با تاکید بر روایاتی که نقل می‌کنند معتقدند: اسمایی که خداوند به حضرت آدم نشان داده است همان انوار طیبه‌ حضرت محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین: بوده است.[7]حال که از نظرات مختلف آگاه شدیم توجه شما را به نظری آیت الله جوادی آملی ـ حفظه‌الله ـ که در واقع شرحی بر نظر علامه طباطبایی; می‌باشد، جلب می‌نمایم تا معنای آیه شریفه واضح‌تر شود:
مراد از اسماء همان حقایق غیبی عالم است که به لحاظ «سمه» بودن و نشانه‌ خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، حقائقی که با شعور و عاقل، و مستور به حجاب غیب، و مخزون عندالله و در عین حال خزاین اشیای عالمند.
موجودات عالیه‌ای که همه‌ حقایق عالم شهود، تنزل یافته و رقیقه‌ای از آنان است و همه‌ آن‌چه در آسمان و زمین مشاهده می‌شود از نور و بهای آنان مشتق شده است و به خیر و برکت آن‌ها نزول یافته… به هر حال آن‌چه به آدم تعلیم شد و به او ارائه گردید همان حقایق عالیه عالم، موسوم به «اسماء الله» است و احتمالاً عبارت از همان «مفاتح الغیب» در آیه‌ (وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ)[8] و «خزائن» در آیه (وَإِن مِّن شَیْ ءٍ إِلَّا عِنْدَنَا خَزَائِنُهُ)[9] است.[10]اما در مورد ملائکه می‌توان به دو صورت مطلب را بیان نمود:
صورت اول: چرا خداوند با وجودی که می داند این انسان اهل فساد در زمین و خونریزی می باشد، باز او را خلق کرد؟ برای پاسخ به این پرسش توجه شما را به کلام علامه طباطبایی; جلب می‌نمایم:
در این میان مصلحتی هست که ملائکه قادر بر ایفای آن نیستند و نمی‌توانند آن‌ را تحمل کنند ولی این خلیفه زمینی قادر بر تحمل و ایفای آن هست. آری، انسان از خدای سبحان کمالاتی را نشان می‌دهد و اسراری را تحمل می‌کند که در وسع و طاقت ملائکه نیست. این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است و به طوری که مفسده فساد و سفک دماء را جبران می‌کند.[11]آری، با دقت در آیات مورد بحث و روایات ذیل آن چنین به نظر می‌رسد که گویا مقصود از «انی اعلم ما لاتعلمون» و جریان تعلیم اسماء به حضرت آدم، و وقایع بعد از آن، این است که هر چند عده‌ای در نسل این آدم پیدا می‌شوند که اهل فساد و خون‌ریزی هستند اما در مقابل، در بین این افراد انسان‌هایی پیدا می‌شوند که یا خلیفه‌ی خدا و غیب آسمان‌ها و زمین و مظهر اسماء جلال و جمال خدا می‌شوند و به مقام اسم اللهی می‌رسند و یا بیش از ملائکه و بهتر از ملائکه قدرت و ظرفیت دارند که اسماء خداوندی را به چشم دل شهود کنند. در حالی که تا این اندازه معرفت، و شهود از دست شما (= ملائکه) بر نمی‌آید.
صورت دوم: اگر خداوند همان‌طور که به آدم اسماء را آموخت، به ملائکه هم می‌آموخت آن‌ها نیز عالم به اسماء می‌شدند و در نتیجه، شایسته‌ خلیفة الله شدن می‌شدند.
برای یافتن جواب این پرسش باید توجه داشت که: اولاً خداوند متعال همان حقائق اسماء را که بر آدم عرضه کرد ـ و آدم با قدرت درک و ظرفیتی که داشت توانست آن اسماء را درک و شهود کند ـ به ملائکه نیز عرضه کرد، و خود آن‌ها نتوانستند درک کنند چنان‌چه در ادامه‌ همین آیه می‌خوانیم: «ثم عرضهم علی الملائکه» و آن‌ها در جواب گفتند: «سبحانک لا علم لنا الا ما علمتنا».
ثانیاً تفاوت ملائکه و آدم، در آموزش دادن و ندادن خداوند نبود، بلکه تفاوت اساسی در ظرفیت و استعداد و سعه‌ی وجودی بود که حضرت آدم برای دریافت اسماء داشت و ملائکه آن ظرفیت را نداشتند.
نتیجه‌ گیری
۱. با بیانی که از اسماء مطرح شد به خوبی معلوم می‌شود که اکثر نظرات مفسران قابل جمع می‌باشد و می‌توان گفت: وقتی حضرت آدم به اسمایی که خزائن آن‌چه در آسمان و زمین است و غیب آسمان‌ها و زمین می‌باشند. آگاه می‌شود، پس در واقع به همه‌ اسرار آفرینش، لغات، اسماء کوه‌ها، دره‌ها، همه‌ مخلوقات و… آگاه می‌شود. چنان‌چه می‌گویند: «چو صد آمد نود هم پیش ماست».
۲. و در مورد بخش دوم هم بیان شد که تفاوت در نحوه‌ی آموزش خداوند به آدم و ملائکه نبود بلکه تفاوت دراستعداد و ظرفیت وجودی آدم و ملائکه بود که یکی توانست دریافت کند و دیگری نتوانست.
__________________________________….
[1] . ابن عباس و سعید بن جبیر و بیشتر مفسران به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 118.
[2] . مجمع البیان، ج 1، ص 118 و التبیان، ج 1، ص 136.
[3] . به نقل از مجمع البیان، ج 1، ص 118.
[4] . همان و تفسیر جوامع الجامع، ج 1، ص 36.
[5] . مجمع البیان، ج 1، 118.
[6] . تفسیر نمونه، ج 1، ص 121.
[7] . تفسیر فرات، کوفی، ج 1، ص 56، و تفسیر امام حسن عسگری، ج1، ص 217، و البرهان، ج 1، ص 163. و نور الثقلین، ج 1، ص 54.
[8] . انعام / 59.
[9] . حجر / 21.
[10] . تسنیم، ج 3، ص 169.
[11] . ترجمه المیزان، ج 1، ص 178.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد