یکی از مباحث مهم عرفان مبحث «ولایت» و «ولی» است؛ شاید یکی از بلندترین قلهی محبوب و مطلوب عرفا رسیدن به مقام ولایت و معرفی آن است. اهل عرفان با بیانات مختلف «ولی» را معرفی میکنند:
1. «ولی» شخصی است که طاعت او متوالی و پیدرپی است؛ یعنی هیچگاه معصیت در طاعات او رخنه نکرده و مطیع محض خداوند است.
2. «ولی» کسی است دقیقاً چسبیده و در کنار حق است؛ یعنی وی با برداشتن حجابها آنقدر به خداوند نزدیک میشود که کلام حق را میشنود و آنرا حفظ میکند.
3. «ولی» به کسی گفته میشود که حق تعالی متولی حفظ او است و به واسطه اینکه خداوند نگهداری او را خود بر عهده گرفته است، در او ذلت و خواری را (که همان آلوده شدن به معصیت است) قرار نمیدهد؛ بلکه دائماً توفیق خود را (که همان توانایی بر انواع طاعات و مکارم خوبیها است) رفیق او میکند.[1]
از نظر اهل عرفان اگر کسی «ولی»[2] و صاحب ولایت باشد، اما دارای مقام نبوت نباشد حتماً تابع یکی از انبیای الهی است؛ از اینرو عارفان هنگامی که کلمه «ولی» را در مورد غیر نبی به کار میبرند، قید تابع را نیز ذکر میکنند، تا از این طریق مبنا و مقصودشان را نیز بیان کنند، یعنی منظور کسی است که دارای مقام نبوت نیست.[3] احتمالاً این تعبیر ابتدا توسط ابن عربی به کار گرفته شد.[4]
1. «ولی» شخصی است که طاعت او متوالی و پیدرپی است؛ یعنی هیچگاه معصیت در طاعات او رخنه نکرده و مطیع محض خداوند است.
2. «ولی» کسی است دقیقاً چسبیده و در کنار حق است؛ یعنی وی با برداشتن حجابها آنقدر به خداوند نزدیک میشود که کلام حق را میشنود و آنرا حفظ میکند.
3. «ولی» به کسی گفته میشود که حق تعالی متولی حفظ او است و به واسطه اینکه خداوند نگهداری او را خود بر عهده گرفته است، در او ذلت و خواری را (که همان آلوده شدن به معصیت است) قرار نمیدهد؛ بلکه دائماً توفیق خود را (که همان توانایی بر انواع طاعات و مکارم خوبیها است) رفیق او میکند.[1]
از نظر اهل عرفان اگر کسی «ولی»[2] و صاحب ولایت باشد، اما دارای مقام نبوت نباشد حتماً تابع یکی از انبیای الهی است؛ از اینرو عارفان هنگامی که کلمه «ولی» را در مورد غیر نبی به کار میبرند، قید تابع را نیز ذکر میکنند، تا از این طریق مبنا و مقصودشان را نیز بیان کنند، یعنی منظور کسی است که دارای مقام نبوت نیست.[3] احتمالاً این تعبیر ابتدا توسط ابن عربی به کار گرفته شد.[4]