خانه » همه » مذهبی » ژاپن در خیز تغییر؛ تجدد، ارتش، فاشیسم و دموکراسی

دانلود کتاب های امتحان شده

ژاپن در خیز تغییر؛ تجدد، ارتش، فاشیسم و دموکراسی

عصراسلام: ژاپن در ابتدای قرن بیستم با ارتش سالاری کامل پا به میدان رقابت جهانی گذاشت و در نیمه قرن بدون ارتش و کاملا خلع سلاح شده به یک کشور غیرمسلح تبدیل شد که تاوان سرسختی سامورایی اش را با ابر قارچی شکل هسته‌ای پرداخت. 

در فرهنگ ژاپن مفاهیمی چون غرور و شرافت فقط به مانند یک واژه نبوده و نیستند. تعصب به واژه شرافت از طریق حفظ آن با قبضه شمشیر به دست می آمد. در افسانه های باستانی ژاپن، دو الهه باستانی به نام‌های ایزانامی و ایزاناگی نیزه ای را بر عمق اقیانوس فرو کرده و برکشیدند و قطران جوشانی که از این نیزه بر اقیانوس ریخت و مجمع الجزایر مقدس ژاپن را بنا کرد. 
مفهوم شرافت با توسل به سلاح و گریز از شکست که چون خفت معنای زندگی را تهی می‌کرد فلسفه سامورایی بود. ژاپنی ها با چنین تفکراتی به مانند یک جزیره دورافتاده از تحولات قرنها با ارامش در سرزمین خود زندگی کردند اما غرش ناوهای دریاسالار متیو پِری فرمانده ناوگان آمریکا در ۱۸۵۴ ژاپن را دچار تشویش کرد‌ و ورود آمریکایی‌ها و اروپایی‌ها به ژاپن آنها را از خواب غفلت بیدار کرد.‌ 

آمریکایی‌ها که به لنگرگاه برای کشتی‌هایشان نیاز داشتند ناخواسته به ژاپنی‌ها فهماندند که دنیا عوض شده. خصوصا زمانیکه ۵ نفر از طایفه چوشو در انبار یک کشتی انگلیسی پنهان شده و پا به اروپا گذاشتند تا ۱۸۸۶ ژاپنی کشوری فئودالی با امپراتور نیمه تشریفاتی بود و قدرت در دستان فئودال‌های نظامی محلی بود که شوگون نام داشتند‌. در ۱۸۶۶ با مرگ امپراتور کومئی جوان، فرزند نوجوانش ماتسو هیتو امپراتور ژاپن شد و دوران طلایی میجی که به “عصر اعاده” نیز معروف است آغاز گشت چرا که امپراتور قدرتی را از شوگون‌ها پس می گرفت که سابقا به او تعلق داشت. حتی مارکسیست‌هایی چون لنین نیز این تحول را مهم می‌دانست و آن را “جنبش انقلابی غیرپرولتاریایی ژاپن” نامیدند.
شعار میجی ” فوکوکو کیو هئی” بود به معنای کشور ثروتمند و ارتش قدرتمند. امپراتور قدرت سابق نهاد سلطنت را احیا کرد و با کنار زدن حکام ملوک الطوایفی مشهور به شوگون ها در راس..‏آنها شوگون سالاری خاندان توکوگاوا مجموعه ای از اصلاحات را آغاز کرد. در ۱۱ فوریه ۱۸۸۹ همگام با ایجاد راه آهن، احداث دانشگاه و کارخانه و ساخت کشتی بخار، میجی نخستین قانون اساسی ژاپن را در مراسم ساده ای به نخست وزیر کیوتاکا کورودا ارائه کرد. در قانون اساسی جدید دولت مدرن با وزارتخانه های مجزا به عنوان قوه مجریه، دو مجلس عوام و اعیان به عنوان قوه مقننه و سیستم قضایی به سبک دادگستری اروپایی تشکیل شد .اما نظام حکومتی به عنوان خادم امپراتور و جایگاه خطاناپذیر او بالاتر از همه به عنوان نماد حیات ژاپن تثبیت شد.
تبدیل سیستم فئودال به نظام متمرکز و تغییرات ساختاری در بافت سنتی بدون مقاومت همراه نبود شد. در همان روز رونمایی قانون اساسی، موری آرینوری وزیر اموزش دولت کورودا به دست یک سنتگرای متعصب که از اصلاحات میجی خشمگین بود کشته شد. ناگفته نماند که برخی از شوگونها نیز با گذشتن ازمنافع شخصی و برای اصلاحات و قدرتمند تر شدن ژاپن بدون مقاومت قدرت خود را به میجی بخشیدند. 
در این مسیر میجی با برانداختن قشون‌های خصوصی و نیروهای سامورایی که در خدمت شوگون ها بودند ارتش ملی به سبک اروپایی ها ایجاد کرد. در کشوری که تفکر و روحیه جنگجویی مانند یک بنیان محکم در شخصیت هر انسان از سوی فرهنگ و اجتماع در او نهادینه می‌شد، و از طرف دیگر ناسیونالیسم مدرن غربی در آن شکوفا و این تعصب را به شکل ملی در کالبد ارتش می‌دمید، جای تعجب نبود که اقتدارگرایی نظامی خیلی زود به اقبال برسد. شیوه اصلاحات آمرانه میجی و ساحت مقدس امپراتور در دید مردم ژاپن را در نظر بگیرید. ‏که او را “تنچی” به معنای پسرخدا می‌دانستند و حالا به این نکته توجه کنید که ارتش به عنوان محافظ سلطنت امپراتور و ادامه الگویی از قدرت او تا چه اندازه محترم خواهد شد. 
سربازان ارتش امپراتور فرزندان همان فرهنگ سامورایی بودند که مفهوم شرافت را در اطاعت مطلق از امپراتور و جانبازی در راه او و سرزمین ژاپن تعریف میکردند. تعریف ژاپن و امپراتور در دیدگاه آنان آنقدر در هم تنیده بود که تصور هر کدام بدون دیگری ناممکن بود. در ۱۹۰۴ زمانیکه آتش جنگ بین روسیه تزاری و ژاپن بر سر پیشروی دو دولت در منچوری و کره درگرفت ژاپنی ها در پورت آرتور..‏و تسوشیما در زمین و دریا پیروز شدند و با تحمیل قرارداد صلح نیوهمپشایر به امپراتوری روسیه در جهان پرآوازه شدند.‌
در ۱۹۱۲ با مرگ ماتسو هیتو و به تخت نشستن یوشی هیتو و شروع “دوره تای شو’ اقتدار نهاد سلطنت و اصلاحات آمرانه متوقف شد و امپراتور بیمار بخش عمده قدرت را به دولت و پارلمان تفویض کرد‌ که به دموکراسی تای شو معروف شد. به شکلی که لیبرالیسم در ژاپن شکوفا شد و تمرین دموکراسی پارلمانی شتاب گرفت پارلمان با مجموعه ای از اقدامات کوشید قدرت نظامیان را تا حدودی کمتر کند. اما در۱۹۱۴جنگ‌ در اروپا شروع شد. 
در ج.ج.۱ ژاپن درجبهه متفقین ایستاد..‏و با حمله به منافع آلمان در شرق دور، دست قیصر را در شرق آسیا بست.‌ اما در کنفرانس صلح پاریس حقوق ژاپن در حد انتظار رهبرانش براورده نشد و سه سال بعد در ۱۹۲۲ آمریکا و بریتانیا در معاهده دریایی واشنگتن، ژاپن را ملزم کردند نیروی دریایی اش را به یک سوم ناوگان آنها کاهش دهد. دموکراسی دوره تای شو با سر بر اوردن خشم ژنرالها از رفتار غرب و نیز ضعیف بودن پایه های دموکراسی ژاپنی در مسیر سقوط قرار گرفت.
در ۱۹۲۶ با درگذشت امپراتور یوشی هیتو دوره کوتاه تای شو به پایان رسید و پسرش هیروهیتو پادشاه کشور شد و تخت نشینی او “دوره شووا” به معنای صلح درخشان نامیده شد که بعدها یکی از طنزهای تلخ تاریخی شد. صلح درخشان و جنگ های بزرگ!!!
پایان دوره تای شو و آغاز دوره شووا زمان اوج گیری قدرت نظامیان بود که می رفت اخرین سنگ بنای مفهوم دموکراسی را هم به نابودی بکشد..‏دموکراسی تای شو همانند همتای آلمانی اش “جمهوری وایمار” به راحتی کنار گذاشته شد. چرا که هواخواهی نداشت. در این دوره امپریالیست ها از اقبال برخوردا شدند.
امپریالیستها کسانی بودند که بیشتر آنها بعد از پیروزی ۱۹۰۴ بر روسیه ایده تشکیل امپراتوری بزرگ ماورای دریایی ژاپن همانند بریتانیا را در سر داشتند. ایده ای که بیان می‌داشت سرزمین کوچک و کوهستانی ژاپن با جامعه پیشرفته و صنعت مولدش خیلی زود در تامین مواد خام خود محتاج خواهد بود و ملت شایسته ژاپن باید با تسخیر سرزمین های سایر ملل و استثمار آنها به شیوه اروپایی ها در ردیف قدرتهای بزرگ قرار گیرد. 

در ادامه سنت “عصر اعاده” به جا مانده از دوره میجی،  این بار به جای فئودالها و خوانین محلی، تکنوکرات ها ،فن سالاران و طبقه متجدد صاحب ثروت و قدرت سیاسی تحت تاثیر فضای رادیکال ناسیونالیستی، قدرت خود را به امپراتور اعاده کرده و..‏اصطلاحا میدان را خالی کردند. این حرکت برگرفته از گسترش ناسیونالیسم توسط افراطیونی نظیر کیتا ایکی تئوریسین و مروج اصلی فاشیسم ژاپنی بود. او بر خلاف ناسیونالیست‌های توسعه گرا، امپراتور را مقدس نمی‌دانست و او را فردی در نظر میگرفت که همانند ایده حزب ناسیونال سوسیالیست آلمان باید یک 

رهبر کاریزماتیک و در خدمت ملت ژاپن باشد. از آنجا که ایکی گرایشات سوسیالیستی داشت و حرفهایش افراطی تلقی میشد توسط دولت خطرناک براورد شد. چرا که او خواهان کودتای ارتش در حمایت از امپراتور و نابودی نمادهای باقیمانده دموکراسی بود‌ اما در داخل ارتش، این تفکرات باعث..‏تلفیق فاشیسم با امپریالیسم ارتشی شده بود. و نیز اینکه نشر این ایده ها موجب شد تا عمده جریانات سوسیالیست ژاپن در اوایل دهه ۳۰ در چرخشی عجیب به سمت نظامیان افراطی دست راستی به صورتی یکصدا خواهان حکومت مقتدرانه ارتش باشند.
اما  هیروهیتو بر خلاف ماتسوهیتو شخصیت آمرانه‌ای نداشت و یا بسان هیتلر جاه طلب و ایده پرداز نبود.‌ او باروحیه ای لطیف بیشتر ترجیح میداد به جای سوارکاری با ارتشیان، در آزمایشگاه قصر به مطالعه زیست دریایی بپردازد پس قدرت را به ارتش بخشید. و از آنجا که هیچ یک از ژنرالها نمی بایست درجایگاهی محبوبتر و بالاتر از امپراتور قرار می‌گرفت، درنتیجه رهبر کاریزماتیکی زاده نشد و حکومت ژنرالها مجموعه‌ای از چند رهبر و جناح بود.‌
انشقاق امپریالیست های ارتشی به دو جناح راه امپراتور(کودوها) و جناح کنترل(توسی ها)مجموعه ای از درگیری های داخلی را رقم زد که نقطه اوج آن کودتای ۲۶ فوریه ۱۹۳۶ به تقلید از تفکرات کیتا ایکی بود‌. نهایتا جناح توسی بر اوضاع مسلط شد و با کمک سازمان امنیتی ” کمپتای” همانند گشتاپو به جان مخالفان افتاد‌ در این دوره تفکر امپریالیستی کامل بر ژاپن حاکم بود‌. 

‏اوضاع نابسامان اقتصادی و رفتار از بالا به پائین بریتانیا و آمریکا با توکیو در جریان معاهده دریایی واشنگتن و بعد از آن باعث شد تا اقبال به کارایی کابینه ژنرالها افزایش یابد تا غرور ملی احیا شود.
در حدود این تحولات بعد از قدرت گیری نظامیان سوسیالیست ها و مارکسیست ها سرکوب شده و نیروهای لیبرال نیز در فضای غوغاسالاری ژنرالها جایی برای عرض اندام نداشتند.‌انفعال هیروهیتو در برابر ارتش در۱۹۳۱به اشغال منچوری و جنگ یکطرفه ژاپن باچین منجر شد. ژاپن دربرابر اعتراض جامعه جهانی با مشاهده موضع منفعل آمریکا و بریتانیا ۶ سال بعد در۱۹۳۷ با تهاجم دوم به جمهوری چین ملی شهر نانکینگ را نیز اشغال کرد‌. 

ارتش ژاپن که سربازانش در نبرد ۱۹۰۴ با روسیه در نهایت شرافت نظامی به اسرا رسیدگی و از اعمال زور علیه غیر نظامیان خودداری کرده بودند درنوامبر۱۹۳۷ در نانکینگ با یک سقوط اخلاقی باورنکردنی به جان غیرنظامیان تسلیم شده افتاده و درشش هفته ۳۰۰ هزار غیرنظامی را قتل عام کردند. تاثیر فاشیسم ژاپنی و القای برتری نژادی همانند آلمان، ناشی از اعتماد به نفس ناشی از پیشرفت ها و پیروزی های بزرگ سیاسی اقتصادی اواخر قرن۱۹ و ابتدای۲۰ و سپس دوره ای از تحقیر بود که از یک سو چینی ها را همانند یهودیان موجوداتی مادون انسان و ارزش در نظر میگرفت و از سوی دیگر به دنبال بازپس گیری به اصطلاح حقوق خود از قدرتهای جهان همانند نازیها به جان کشورهای ضعیف افتاده بود‌. 

این جنون رفتاری و افسارگسیختگی روانی از ژاپنی‌های ارام و مودب نیروهای متوحش و ویرانگر ساخته بود که به زودی در تجاوز جنسی نیز نمود خود را نشان داد. برپایی عشرتکده‌های مملو از دختران اسیر در سرزمین های اشغالی گوشه ای از این انفجار توحشی بود.‌ در عرصه داخلی تا شروع دهه۴۰ نظامیان تمامی جناح‌های سیاسی را به نوعی از میدان کنار زدند.  رهبرجناح توسی‌ها هیده کی توجو در اکتبر ۱۹۴۱ دولت را به دست گرفت. 

حال آنکه درسپتامبر همان سال ژنرالهای ارتش و نیروی دریایی در دولت کونیاکی کویسو نقشه جنگ با آمریکا را ریخته بودند. ژنرالهای جنگ طلب در ستاد ارتش حتی تحمل ژنرال صلح طلبی چون یاماموتو فرمانده ناوگان مشترک نیروی دریایی را هم نداشتند که گفته بود نتیجه جنگ با آمریکا شکست است و او را تهدید به ترور کردند. یاماموتو نهایتا به ناچار طراح عملیات حمله به پرل هاربر شد. 

اما بعد از شکست در میدوی و شروع سال ۱۹۴۳ با پیشروی آمریکا در اقیانوس آرام و شکست های ماریانا و فیلیپین در۱۹۴۴ همراه با بمباران های مرگبار متفقین نتیجه سیاست‌های کابینه ژنرالها به مردم ژاپن خود را نشان دادند. اساسا جنگ با آمریکا در دسامبر۱۹۴۱ با اندکی تغییرات در سیاست خارجی قابل پیشگیری بود. اما ژنرالها تصمیم قطعی خود را گرفته بودند. یا روزولت تحریم نفت و فولاد ژاپن را لغو میکرد یا جنگ. موضع روزولت هم مشخص بود. لغو تحریم در ازای خروج از چین. 

نبرد با آمریکا در ان برهه اقدامی بسیار نابخردانه و به ضرر منافع ملی ژاپن بود‌. اما توسعه طلبی بی محابای ژنرالها در دو حمله به چین و سپس اشغال کامبوج، لائوس و ویتنامِ فرانسه و تصرف پایگاه های فرانسویها در جنوب شرق اسیا آمریکایی ها را به تکاپو واداشت تا برای عقب نیفتادن در مسابقه قدرت با تحریم های فولاد و نفت توکیو را تحت فشار بگذارند. اما ژنرال‌ها به قدرت ارتش خود بسیار مغرور شده بودند و بدون توجه به هشدارهای یاماموتو نمایش اقیانوس ارام را به روی صحنه بردند. 

نمایشی که نقطه اوج آن در سپتامبر۱۹۴۵ به طلوع نور انفجار هسته ای در آسمان هیروشیما انجامید. لجاجت ژنرالها در ادامه جنگ و منش سامورایی سربازان در تسلیم ناپذیری در نهایت باقدرت مرگبار اتمی شکسته شد. متفقین درپوتسدام به صراحت اعلام کرده بودند طوری ژاپن را نابود خواهند کرد که گویی هرگز وجود نداشته و این یعنی آنها درصورت ادامه جنگ به چیزی رحم نخواهند کرد. ولی حتی در ان شرایط نیز گروهی از ارتشیان قصد داشتند با کودتا و خلع دولت جنگ را تا نابودی ادامه دهند که هیروهیتو برای اولین و اخرین بار در عمرش با قاطعیت مخالفت کرد و تسلیم را پذیرفت. 


منابع:
مشروح تاریخ ژاپن در مقدمه کتاب نانکینگ نوشته آیریس چانگ 
میجی،امپراتور ژاپن و دنیای او  نوشته دونالد کین 


باسکرویل

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها