خانه » همه » مذهبی » گمراه شدن مردم

گمراه شدن مردم


گمراه شدن مردم

۱۳۹۸/۰۷/۲۰


۱۰۸۶ بازدید

سلام و تشکر از حوصله شما در پاسخ به پرسش ها .ایا پوشش کامل بدن برای یک زن مسلمان واجب است ؟ در دانشگاه به ما می گویند برهنگی غربیان برگرفته از فرهنگ یونان باستان می باشد و ربطی به استعمار ندارد . مثلا مجسمه حضرت موسی اثر میکل انژ کاملا برهنه است و دیگر این که ایا ممکن است فرهنگ یک قوم کاملا اشتباه باشد . یعنی اومانیسم که از یونان نشیت گرفته و تمامی نقاشی ها و مجسمه های اروپایی انسان را برهنه نشان می دهند کاملا گمراهی باشد ؟ چطور خداوند فرهنگ گمراهی را بین یک قوم پایدار و مستحکم می سازد ؟

مقاله مقاله
آیا شیطان قادر است مگسی خلق کند؟
آیا انسان قادر است پشه ای بیافریند؟ آیا مخلوقات جز اینکه با استفاده از قوانین جاری در عالم خلقت، دست به ساخت چیزی بزنند، کار دیگری هم بلدند؟
آیا تا کنون مخلوقی توانسته است قانونی را در عالم طبیعت ایجاد کند؟!
کار مخلوق، صرفاً کشف قوانین طبیعت و به کار بستن آنهاست. امّا قوانین طبیعت چیستند؟
قوانین طبیعت در حقیقت نمود اراده ی تکوینی خداوند متعال در عالم هستی است .
چگونه ممکن است شیطان مخلوقی که تمام هستی اش به دست خداست، بتواند بر خدا غلبه کند؟!
این خداست که از طریق ابلیس، مردم را امتحان می کند تا از طریق غلبه بر او رشد نمایند یا گرفتار بلا شوند.
لذا فرمود: « وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرینٌ (36) وَ إِنَّهُمْ لَیَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبیلِ وَ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ (37) حَتَّى إِذا جاءَنا قالَ یا لَیْتَ بَیْنی وَ بَیْنَک بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ فَبِئْسَ الْقَرین ــــــ و هر کس از یاد خدا روى گردان شود شیطان را به سراغ او می فرستیم پس همواره قرین اوست؛ (36) و آنها (شیاطین ) این گروه را از راه خدا بازمى دارند، در حالى که گمان مى کنند هدایت یافتگان حقیقى آنها هستند؛ (37) تا زمانى که (در قیامت) نزد ما حاضر شود؛ مى گوید: اى کاش میان من و تو فاصله ی مشرق و مغرب بود؛ تو چه بد همنشینى بودى» ( سوره الزخرف
و بدتر اینکه شما در حالی که توسّط او دریده و به جهنّم برده می شوید، خیال خواهید نمود که افراد خوبی هستید. و بدتر آنکه خیال خواهید نمود، بر منِ خدا هم غلبه کرده اید؛ همچون نمرود و فرعون و قارون و امثال آنها که خیال می نمودند بر خدا غلبه کرده اند.
ـ آیا خدا اراده نموده که همه هدایت شوند؟ظاهراً شما بزرگوار خیال نموده اید که خداوند متعال هدایت همه را خواسته است؛ لذا اینکه همه هدایت نشده اند، نشان از شکست خوردگی اوست. زهی خیال باطل. خداوند متعال، انسان را مختار آفریده، هدایت را در اختیارش گذاشته؛ و هدایت پذیری را به خود آنان واگذار نموده است. لذا اگر همه ی انسانها هم گمراه شوند، گردی بر کبریایی او نمی نشیند. او خواسته است که هر کس خودش خواست، بهشتی شود؛ و هر کس خودش خواست، جهنّمی گردد؛ و محال است غیر از این شود. چون هر چه خدا خواسته، بی کم و کاست محقّق خواهد شد. اگر او اراده کرده بود که همه بهشتی شوند، محال حتّی یک نفر هم جهنّمی شود؛ و اگر اراده نموده بود که همه جهنّمی شوند؛ باز محال بود کسی بهشتی شود. لکن خدا نه این را اراده نموده و نه آن را. بلکه اراده نموده که هر کس بهشتی می شود، به خواست خودش بهشتی شود؛ و هر کس جهنّمی می شود به خواست خودش جهنّمی شود. پس محال است که کسی بدون خواست خودش به یکی از این دو غایت برسد. چرا که در غیر این صورت، اراده ی خدا نقض می گردد.« وَ لَوْ شاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً واحِدَةً وَ لا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ ـــ و اگر پروردگارت مى خواست، همه ی مردم را یک امّت قرار مى داد؛ ولى آنها همواره مختلفند» (هود:118)یعنی اگر خدا اراده کرده بود که همه مومن شوند، همه مومن می شدند؛ و اگر اراده نمود بود که همه کافر باشند، همه کافر بودند. لکن او اراده نموده که کفر و ایمان افراد، به اختیار خودشان باشد. لذا مردم همواره دو گروهند. « وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ وَ الظَّالِمُونَ ما لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ ـــ و اگر خدا مى خواست همه آنها را امّت واحدى قرار مى دا؛ امّا خداوند هر کس را بخواهد در رحمتش وارد مى کند، و براى ظالمان ولىّ و یاورى نیست.» (الشورى:8)« وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لکنْ یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ لَتُسْئَلُنَّ عَمَّا کنْتُمْ تَعْمَلُون ــــ و اگر خدا مى خواست، همه ی شما را امّت واحدى قرار مى داد؛ ولى خدا هر کس را بخواهد گمراه، و هر کس را بخواهد هدایت مى کند؛ و یقیناً شما از آنچه انجام مى دادید، بازپرسى خواهید شد» (النحل:93)یعنی اگر خدا اراده کرده بود که همه مومن شوند، همه مومن می شدند؛ و اگر اراده نمود بود که همه کافر باشند، همه کافر بودند. لکن او اراده نموده که عدّه ای گمراه شوند و عدّه ای هدایت یابند. او اراده نموده که هر کس حقّ را انتخاب نمود، تمام قوانین عالم و تمام ابزارهای رشد در خدمت او قرار گیرند تا او را به بهشت ابدی رهنمون شوند. و اراده نموده که هر کس راه باطل را برگزید، تمام اسبابها بسیج شوند برای ساقط نمودن او در جهنّم. پس اگر کسی بهشت را خواست، خدا بهشت را برای او می خواهد؛ و هر کس جهنّم را خواست، خدا هم جهنّم را برای او می خواهد. لذا آن هم که گمراه گشته جهنّمی می شود، خداست گمراه کننده ی او و خداست به جهنّم برنده ی او. چون خدا اراده نموده که هر کس گمراهی را خواست، بتواند گمراه شود. و اگر او چنین نخواسته بود، کسی قادر نبود به اختیار خویش گمراه شود. لذا او قرآن خویش را هم چنان فرستاد که اگر کسی هوس گمراه شدن دارد، راه برایش بسته نباشد و بتواند از آیات خدا سوء استفاده نموده گمراهی خود را توجیه کند. بر همین اساس فرمود: « هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْک الْکتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکرُ إِلاَّ أُولُوا الْأَلْباب ـــــ او کسى است که این کتاب را بر تو نازل کرد، که قسمتى از آن، آیات محکم است؛ که اساس این کتاب مى باشد؛ و قسمتى از آن، متشابه است؛ امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تا فتنه انگیزى کنند؛ و تفسیر(نادرستى) براى آن مى طلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمى دانند. (آنها که) مى گویند:« ما به همه ی آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگارِ ماست.» و جز صاحبان عقل ناب، متذکر نمى شوند.» (آل عمران:7)آری خدا اراده نموده که هر کس خالصاً مخلصاً حقّ را برگزید شیطان را بر او تسلّطی نباشد؛ و هر کس باطل را برگزید یا نفاق ورزید، شیاطین بر او هجوم آورند؛ و این اراده ای است که بی چون و چرا محقّق می شود؛ و هیچ مخلوقی را یارای آن نیست که این قانون ثابت الهی را خدشه دار سازد. ابلیس نیز جز آنجا که خدا راه را برایش باز گذاشته هیچ غلطی نمی تواند بکند. « … لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلاَّ قَلیلاً (62) قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَک مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکمْ جَزاءً مَوْفُوراً (63) وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِک وَ رَجِلِک وَ شارِکهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلاَّ غُرُوراً (64) إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَک عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ کفى بِرَبِّک وَکیلاً (ابلیس) گفت: « … اگر مرا تا روز قیامت زنده بگذارى، همه ی فرزندانش را، جز عدّه ی کمى، گمراه و ریشه کن خواهم ساخت» (62) فرمود: «برو! هر کس از آنان از تو تبعیت کند، جهنم کیفر شماست، کیفرى است فراوان! (63) هر کدام از آنها را مى توانى با صدایت تحریک کن! و لشکر سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار! و در ثروت و فرزندانشان شرکت جوى! و آنان را با وعده ها سرگرم کن! ولى شیطان، جز فریب و دروغ، وعده اى به آنها نمى دهد.(64) امّا بندگان خاصّ من، تو هرگز سلطه اى بر آنان نداری؛ کافى است که پروردگارت حافظ آنها باشد.» (الاسراء)به وضوح می بینید که ابلیس از خدا می خواهد که مرا زنده بدار تا آنها را گمراه سازم؛ و خدا نه تنها او را زنده می سازد؛ بلکه حیطه ی کاری ابلیس را هم به او یادآور می شود. امّا هشدار می دهد که این آزاد گذاشتن تو، نفعی برایت ندارد؛ بلکه مجازات توست. چون به سبب شیطنت، عذاب خود را شدیدتر می کنی. همچنین آن مردمی که از تو تبعیّت می کنند، مرا عاجز نمی کنند؛ بلکه چون آنها خودشان جهنّم را برگزیده اند، به سبب تو مجازاتشان می کنم. امّا آنها که خالصانه راه حقّ را برگزیده اند، تو کوچکتر از آنی که بتوانی آنها را گمراه کنی؛ چرا که من پشتیبان ایشانم و تو عاجزتر از آنی که در برابر اراده ی من کاره ای باشی. خود ابلیس نیز اعتراف نموده که اوّلاً مدیریّت و ربوبیّت عالم برای خداست؛ و مدیریّت خود ابلیس نیز با اوست؛ لذا ابلیس، خدا را « پرودگار من» خطاب می کند. ثانیاً اعتراف کرده که سلطه ای بر افراد خالص ندارد؛ و تنها کسانی را گمراه می کند که خودشان هوس گمراه شدن دارند. « قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ (36) قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرینَ (37) إِلى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (38) قالَ رَبِّ بِما أَغْوَیْتَنی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ (39) إِلاَّ عِبادَک مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ (40) قالَ هذا صِراطٌ عَلَیَّ مُسْتَقیمٌ (41) إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَک عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَک مِنَ الْغاوینَ (42) وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ ـــــ (ابلیس) گفت: « پروردگارا ! مرا تا روز رستاخیز مهلت ده» (36) فرمود: «تو از مهلت یافتگانى! (37) (امّا نه تا روز رستاخیز، بلکه) تا روز وقت معیّنى.» (38) گفت: «پروردگارا ! چون مرا گمراه ساختى، من زینت می دهم در زمین برای آنها، و همگى را گمراه خواهم ساخت، (39) مگر بندگان مخلصت را.» (40) فرمود: «این راه مستقیمى است که بر عهده ی من است( قانون من همین است) (41) که بر بندگانم تسلّط نخواهى یافت؛ مگر گمراهانى که از تو پیروى مى کنند؛ (42) و دوزخ، میعادگاه همه ی آنهاست» (الحجر)ملاحظه می کنید؛ که ابلیس اوّلاً اعتراف به مدیریّت خدا دارد. ثانیاً خودش اعتراف نموده که بر حقّ جویان سلطه ای ندارد. خداوند نیز تأکید نمود که قانون من همین است که تو فقط افراد به اختیار خویش گمراه شده را رهبری کنی و بر بندگان خالص من تسلّطی نداشته باشی. حال قضاوت نمایید! آیا جز آن شده که خدا خواسته است؟
_ آیا پیامبر صلی الله علیه و آله آمده تا مردم را به اجبار مومن کند؟ انبیاء کاری جز ابلاغ رسالت ندارند؛ و کسی را به جبر مومن نمی کنند؛ و پرده از راز افراد هم برنمی دارند؛ جز در مواردی و برای اثبات اینکه از قلوب افراد خبر دارند. فَذَکرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکرٌ (21) لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (22) إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ کفَرَ (23) فَیُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَکبَرَ (24) إِنَّ إِلَیْنا إِیابَهُمْ (25) ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ ــــ پس تذکر ده که تو فقط تذکر دهنده اى! (21) تو سلطه گر بر آنان نیستى که مجبورشان کنى، (22) مگر کسى که پشت کند و کافر شود، (23) که خداوند او را به عذاب بزرگ مجازات مى کند. (24) به یقین بازگشت آنان به سوى ماست، (25) و مسلّماً حسابشان با ماست» (الغاشیه)« ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما تَکتُمُونَ ــــ بر پیامبر وظیفه اى نیست جز رسانیدن پیام؛ در حالی که خداوند می داند آنچه را که آشکار می کنید ، و آنچه را که پنهان مى دارید.» (المائدة:99)« قُلْ أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْهِ ما حُمِّلَ وَ عَلَیْکمْ ما حُمِّلْتُمْ وَ إِنْ تُطیعُوهُ تَهْتَدُوا وَ ما عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاغُ الْمُبینُ ــــ بگو: «خدا را اطاعت کنید، و از پیامبرش فرمان برید! و اگر سرپیچى نمایید، پیامبر مسئول اعمال خویش است و شما مسئول اعمال خود! امّا اگر از او اطاعت کنید، هدایت خواهید شد؛ و بر پیامبر چیزى جز رساندن آشکار نیست» (النور:54)ملاحظه می کنید که مأموریّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم رساندن پیغام الهی است؛ و از این آیات به وضوح پیداست که عدّه ای نفاق خواهند ورزید؛ لذا خداوند هشدار می دهد که بدانید، من از دون شما آگاهم و هشدار می دهد که از او پیروی نکنید، ضرری به او نمی رسد؛ بلکه خودتان ضرر خواهید. چرا که هر غلطی بکنید سر آخر به دادگاه الهی فراخوانده خواهید شد و حساب شما خداست. پس هر چه مکر دارید به کار گیرید؛ و هر چه خیالات دارید بکنید؛ امّا بدانید که حکومت مطلق برای خداست و شکست و پیروز در پای حساب آخرت و دار ابدیّت معلوم می شود. به قول معرف، جوجه را آخر پاییز می شمارند. حال قضاوت کنید! آیا پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در کار خویش که ابلاغ پیام است، شکست خورده است؟
آیا علی علیه السلام که وظیفه اش اتمام حجّت بوده شکست خورده است؟ امروز هیچ اهل سنّتی حجّتی در مقابل خدا ندارد. چون تاریخ گواه است که خلفای آنها در حقّ اهل بیت علیهم السلام ستم نموده اند؛ و آیه ی 23 شوری، به صراحت تمام، محبّت به اهل بیت علیهم السلام را واجب نموده است. پس اهل بیت علیهم السلام در کار خودشان که اتمام حجّت بوده موفّق بوده اند. اگر مردم خلافت اهل بیت علیهم السلام را نپذیرفته اند، اهل بیت علیهم السلام چه ضرری کرده اند و چه شکستی خورده اند؟ مگر آنها خلافت را برای خودشان موفّقیّت می دانستند؟ خلافت آنها ذرّه ای هم سود برای خودشان نداشت؛ بلکه همه اش سود مردم بود. لذا مردم ضدّ خود و منافع خودشان عمل نموده اند. آیا امام حسین علیه السلام با شهید شدن، شکست خورد؟ او اساساً برای شهادت می رفت. شهادت ابزار او بود برای پیروزی همیشگی. هدف او صرفاً شکست دادن یزید نبود؛ بلکه می خواست، فرهنگی را بنیان نهد که در تمام طول تاریخ، خار چشم دشمنان اسلام باشد. لذا کی بوده که حسینی ها خواب ظالمان را آشفته نکرده باشند. هدف آن است که حجّت بر مردمان تمام شود؛ و همواره چنین بوده و هست. اگر نبود مظلومیّت علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها ، امروز ما چگونه می توانستیم بر بطلان مذهب خلفا استدلال کنیم؟ اگر نبود شهادت امام حسین علیه السلام امروز چیزی به نام انقلاب اسلامی ایران و حزب الله لبنان و امثال آن هم نبود. لذا اسرائیلی ها وقتی می خواهند نقاط قوّت شیعه را بیان کنند؛ دست می گذارند روی فرهنگ عاشورا و فرهنگ مهدویّت.آیا شهادت برای اهل بیت علیهم السلام شکست است؟ آیا خانه نشین بودن برای آنها شکست است؟ شهادت که آرزوی مردان خدا، و فوز عظیم می باشد؛ پس چه شکستی است؟ خانه نشینی ایشان نیز به اذن خداست؛ و آنها از جانب خدا مأمورند که مردم را وادار به پذیرش حقّ نکنند؛ بلکه فقط اتمام حجّت نمایند. چون خدا اراده نموده که مردم هر راهی را اراده نمودند همان راه را بروند و حجج الهی با قدرت اعجاز خویش، آنها را مجبور به گزینش راه حقّ نکنند. این قانون خداست در بین انسانها. در این رابطه نامه ی امیرمومنان علیه السلام به ابوبکر بعد از جریان غصب فدک، راهگشاست.فرمود:« (در زمان رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ) امواج فتنه و آشوب را با سینه ی کشتیهاى نجات شکافتند، و تاج مفاخرت مردم خودپسند را با محدود نمودن جماعت حیله گر و هواپرست فرو گذاردند، و از مبدء فیض و نور بخوبى استفاضه کردند، [ولى پس از وفات پیامبر] میراث نفوس پاک و طاهره را قسمت کردند، و با غصب هدیّه ی پیامبر برگزیده؛ سنگینى بار گناه بر دوش کشیدند، گویا با چشم خود مى بینم که شما کورکورانه همچون شتر چشم بسته به دور آسیاب مى گردید. به خدا سوگند که اگر اذن داشتم سرهاى شما را مانند درو کردن محصولهاى رسیده با داسهاى برنده و تیز و آهنین از تن جدا مى ساختم، و کاسه ی سر دلیرانتان را آنچنان مى شکافتم که چشمهایتان مجروح شده؛ به هراس و حیرت افتید؛ زیرا من از وقتى که خود را شناختم پیوسته جمعیتهاى انبوه را پراکنده ساخته و لشکرها را نابود مى کردم، و نظام و تشکیلات زیر زمینى شما را به هم مى زدم، و آن روز که در میادین جنگ، سران کفر را قلع و قمع مى کردم شما در خانه هاى خود لمیده بودید! آرى من همان پیشواى دیروزتان هستم [که در غدیر خمّ با من بیعت نمودید]، به خدا سوگند که نیک مى دانم شما نمى خواهید نبوّت و خلافت در خانواده ی ما جمع شود، زیرا هنوز کینه هاى بدر و احد را از خاطر نبرده اید. سوگند به خدا اگر بگویم که تقدیر خداوند درباره ی شما چیست از شدّت اضطراب استخوان دنده هاى شما مانند داخل شدن دندانهاى پرگار آسیاب در جسم شما فرو خواهد رفت. اگر [به خلافت شما] اعتراض کنم آن را حمل بر حسد خواهید کرد، و اگر سکوت کنم خواهید گفت پسر أبو طالب از مرگ ترسید. هرگز هرگز!! اکنون این سخن در باره ی من گویند؟! این من بودم که طعم مرگ را به دشمنان مى چشاندم، و در شبهاى تیره و تار داخل مى شدم و در میادین جنگ دو شمشیر سنگین و دو نیزه ی بلند همراه داشتم، و در اوج جنگ و کارزار، بیرقهاى مخالفین را سرنگون مى کردم، آرى این من بودم که هر اندوه و گرفتگى را از رخسار مبارک رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بر طرف مى ساختم. بس کنید! که سوگند به خدا؛ اشتیاق من به مرگ از علاقه ی یک طفل شیرخواره به پستان مادر بیشتر است! خدا شما را مرگ دهد! اگر حقیقت حال شما را از آیات قرآن بیان کنم مانند ریسمان چاه عمیق؛ مرتعش و مضطرب شده، و حیران و سرگردان از خانه بیرون آمده و سر به بیابان گذارید! ولى از این کار چشم پوشى کرده و زندگى را بر خود ساده و آسان مى گیرم، تا در نهایت با دست خالى و دور از خوشیهاى دنیایى و با دلى پاک و عارى از هر سیاهى لقاى پروردگارم را دریابم، و این را بدانید که دنیاى شما در نظر من مانند ابرى است که در هوا برخاسته و پهن و ضخیم گشته [سپس بى هیچ بارشى ] پراکنده شود.شتاب مکنید، زود باشد که پرده هاى تیره ی غفلت و بى خبرى بر طرف شده و نتیجه ی بد و زشت کردارتان را ببینید، و میوه آن دانه هاى تلخى که کاشتید به صورت سموم کشنده و مهلک درو کنید، و این را بدانید که خداوند بهترین حاکم، و رسول با کرامت او خصم شما، و روز قیامت؛ توقّفگاه شما خواهد بود، امیدوارم که خدا آنجا را تنها موقف شما قرار داده و شما را به هلاکت برساند، و السّلام على من اتّبع الهدى!!. » (الإحتجاج على أهل اللجاج، ج 1، ص 95)

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد