برای اندیشمندان دینی این موضوع واضح است و نیاز به دلیل ندارد که قرآن کریم مانند قانون اساسی مسلمانان بوده و هر محتوایی که مخالفت قطعی با آن داشته باشد مورد پذیرش نیست. به عنوان نمونه اگر در گزارشی مشاهده کنیم که مادر عیسی(ع)، بانویی غیر از مریم(س) بوده، به هیچ وجه این گزارش را نمیپذیریم.
با این وجود، در منابع حدیثی شیعه و اهلسنت، روایاتی وجود دارد که به لزوم مقایسه محتوای حدیث با آموزههای قرآن کریم تأکید میکند:
1. روى عن النبی(ص) انه قال: «إذا جاءکم عنی حدیث، فاعرضوه على کتاب الله، فما وافق کتاب الله فاقبلوه، و ما خالفه فاضربوا به عرض الحائط»؛[1] از پیامبر(ص) روایت شده است: هرگاه حدیثى از من به شما برسد، آنرا بر کتاب خدا عرضه کنید، آنچه از آن موافق قرآن بود بپذیرید و آنچه مخالف بود به دیوارش بکوبید.
2. «اذا أتاکم عنّی حدیث فاعرضوه على کتاب الله و حجّة عقولکم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار»؛[2] هرگاه حدیثى از من به شما برسد، آنرا بر کتاب خدا عرضه کنید و با عقلتان بسنجید، اگر مطابق باشد قبول کرده و گرنه به پهنای دیوار بکوبید.
3. رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَدَعُوهُ»؛[3] براى هر حقى حقیقتی است و بر فراز هر صوابى پرتو درخشانى، به آنچه با کتاب خدا موافق است عمل کنید، و آنچه را مخالف کتاب خدا است رها نمایید.
4. امام صادق(ع) فرمود: «مَا لَمْ یُوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ»؛[4] حدیثى که با قرآن همخوان نباشد، دروغی است خوشرنگ و لعاب.
در توضیح روایات بالا باید به نکات زیر توجه کرد:
الف) اگرچه باید روایات مخالف با قرآن را نپذیرفت، اما این بدان معنا نیست که هر مطلبی که در روایتی آمده، حتماً باید مشابه آن در قرآن نیز وجود داشته باشد. و به عبارتی این استنباط نادرست است که اگر مضمون حدیثى در قرآن نیامده بود، باید آن حدیث را کنار بگذاریم، بلکه اگر روایتی مخالفت صریحی با قرآن کریم نداشت، حتی اگر مشابه آن در قرآن نبود، بالقوه قابل پذیرش بوده و برای ارزیابی آن باید به سراغ دیگر قواعد شناخت حدیث(درایة الحدیث) برویم.
ب) همانگونه که در ابتدا گفته شد، این نکته بدیهی است که اگر روایتی به وضوح مخالف قرآن باشد، برای نپذیرفتن آن نیاز به دلیل و روایت نداریم و با حکم عقل ثابت میشود که هر آنچه مخالف صریح قانون اساسی مسلمانان است، قابل پذیرش نیست.
ج) درباره روایات عرضه حدیث بر قرآن، در مباحث اصول فقه این گفتوگو مطرح شده است که آیا روایات مربوط به موافقت و مخالفت کتاب، زیرمجموعه سرفصل «ترجیح احدى الحجتین على الاخرى» میباشد، یا زیرمجموعه «تمییز حجت از لا حجت»[5] که به نظر میرسد گزینه دوم صحیحتر باشد؛ زیرا در این روایات آمده است که احادیث مخالف کتاب، زخرف و باطل است و از طرف ما صادر نشده است و شما باید آنرا به دیوار بزنید، و این تعبیرها گویاى آن است که روایات مخالف با قرآن، از اساس هیچ حجیتی ندارد تا حجیت قرآن را بر حجیت او ترجیح دهیم.[6]
با این وجود، در منابع حدیثی شیعه و اهلسنت، روایاتی وجود دارد که به لزوم مقایسه محتوای حدیث با آموزههای قرآن کریم تأکید میکند:
1. روى عن النبی(ص) انه قال: «إذا جاءکم عنی حدیث، فاعرضوه على کتاب الله، فما وافق کتاب الله فاقبلوه، و ما خالفه فاضربوا به عرض الحائط»؛[1] از پیامبر(ص) روایت شده است: هرگاه حدیثى از من به شما برسد، آنرا بر کتاب خدا عرضه کنید، آنچه از آن موافق قرآن بود بپذیرید و آنچه مخالف بود به دیوارش بکوبید.
2. «اذا أتاکم عنّی حدیث فاعرضوه على کتاب الله و حجّة عقولکم فان وافقهما فاقبلوه و الّا فاضربوا به عرض الجدار»؛[2] هرگاه حدیثى از من به شما برسد، آنرا بر کتاب خدا عرضه کنید و با عقلتان بسنجید، اگر مطابق باشد قبول کرده و گرنه به پهنای دیوار بکوبید.
3. رسول خدا(ص) فرمود: «إِنَّ عَلَى کُلِّ حَقٍّ حَقِیقَةً وَ عَلَى کُلِّ صَوَابٍ نُوراً فَمَا وَافَقَ کِتَابَ اللهِ فَخُذُوهُ وَ مَا خَالَفَ کِتَابَ اللهِ فَدَعُوهُ»؛[3] براى هر حقى حقیقتی است و بر فراز هر صوابى پرتو درخشانى، به آنچه با کتاب خدا موافق است عمل کنید، و آنچه را مخالف کتاب خدا است رها نمایید.
4. امام صادق(ع) فرمود: «مَا لَمْ یُوَافِقْ مِنَ الْحَدِیثِ الْقُرْآنَ فَهُوَ زُخْرُفٌ»؛[4] حدیثى که با قرآن همخوان نباشد، دروغی است خوشرنگ و لعاب.
در توضیح روایات بالا باید به نکات زیر توجه کرد:
الف) اگرچه باید روایات مخالف با قرآن را نپذیرفت، اما این بدان معنا نیست که هر مطلبی که در روایتی آمده، حتماً باید مشابه آن در قرآن نیز وجود داشته باشد. و به عبارتی این استنباط نادرست است که اگر مضمون حدیثى در قرآن نیامده بود، باید آن حدیث را کنار بگذاریم، بلکه اگر روایتی مخالفت صریحی با قرآن کریم نداشت، حتی اگر مشابه آن در قرآن نبود، بالقوه قابل پذیرش بوده و برای ارزیابی آن باید به سراغ دیگر قواعد شناخت حدیث(درایة الحدیث) برویم.
ب) همانگونه که در ابتدا گفته شد، این نکته بدیهی است که اگر روایتی به وضوح مخالف قرآن باشد، برای نپذیرفتن آن نیاز به دلیل و روایت نداریم و با حکم عقل ثابت میشود که هر آنچه مخالف صریح قانون اساسی مسلمانان است، قابل پذیرش نیست.
ج) درباره روایات عرضه حدیث بر قرآن، در مباحث اصول فقه این گفتوگو مطرح شده است که آیا روایات مربوط به موافقت و مخالفت کتاب، زیرمجموعه سرفصل «ترجیح احدى الحجتین على الاخرى» میباشد، یا زیرمجموعه «تمییز حجت از لا حجت»[5] که به نظر میرسد گزینه دوم صحیحتر باشد؛ زیرا در این روایات آمده است که احادیث مخالف کتاب، زخرف و باطل است و از طرف ما صادر نشده است و شما باید آنرا به دیوار بزنید، و این تعبیرها گویاى آن است که روایات مخالف با قرآن، از اساس هیچ حجیتی ندارد تا حجیت قرآن را بر حجیت او ترجیح دهیم.[6]