حق الناس سخت است. انسان گمراه از هدایت ، اعمالش را نفسانیت زیبا جلوه می دهد. نفسانیت بر اساس حق طلبی نیست براساس صیانت ذات است. من بمانم. من برتر باشم. من در علو باشم. من سیر باشم. زن و بچه ام تامین گردند. حال قدرتم را ببرم. التماس مردم و نخبگانشان را بشنوم.
ای بیچاره!
فردا سرپایی در قیامت. چند میلیون نفر می گویند ما در اثر رفتار اقای آستانه در فلاکت افتادیم. عفت فروختیم. برای تامین اجاره دست کج کردیم. برای ماندن در منصب ، راه مردم را زدیم. در فلان قرار داد خوردیم. نه نخوردیم ولی دستور ریس بود. ریس مبخواست مسجد و مدرسه از پول رشوه بسازد. خدا عالمترین قاضی است.
همه این ها شاکی آنروز تو هستند کجا میری آستانه؟ از چه ترسیدی؟ حکم مرگت را امضا میکرد؟ مگر آخرش مرگ نبود؟ بعد مگر بدون اراده خدا تویی که کار درست را انجام می دادی، اگر میمردی، شهید راه احسان بودی. اگر می ماندی روسفید حق بودی و آن خطاها و روسیاهی ها را خدا می شست.
ای آستانه چه کردی با خود؟ شرک بستی بر خدایت خدایت شد آن کسی که حرف ناحق می زد. تو ترسیدی. تو خود را سوختی ، گرچه او هم عقوبت خواهد شد. توحید را نفهمیدی آستانه. توحید یعنی انسان ، بر نفس ات توکل نکن. به خدایت پناه ببر که در حقی که برای خود می پنداری ، رد دیگری باشد.
به خدایت پناه ببر. اگر هزار بار گفتهای که عزت و ذلت دست خداست، به او توکل کن. نه به دروغهای حقیر خودت. دروغ و کبر و خودخواهی جایی انبار می شود. شانس بیاوری در این دنیا عقوبت شوی، بیچاره گردی و در برابر خدا زخم بایستی که بس ام بود.
شانس نیاوری، هر دروغ و نخوت و امضایت، یک جحیم است. یک فرشته عذاب است. سیلی بر صورت و پشتش میزنند. می پرسی خدایا امان بده از فرشتههای عذابت. رحم کن. میگوید اینها فرشتههای عذاب تواند. تو ساختیشان. تو لذت بردی، سود بردی، حکم راندی با این فرشتهها. روز برداشت فرشته است در مزرعه ای که کاشتی. ای آستانه انسان باش. در مزرعهات تخم فرشته عذاب نکار. نفس باهوشتر از خودخواهی توست در امان نیستی. ای آستانه. مواظب باش.
کریم حق خود می بخشد. اما حق مردم را مهر داغ و ننگ می زند بر پیشانی ات.
ای آستانه، آدم شو. قیامت نزدیک است و فصل درو می رسد. کاش فرشته تو نیکو باشد . کاش سیلی نخوری. خدایا به تو پناه میبرم از توحیدی که در برابر تو توسط نفسم ساخته ام . از هزار شرک بدتر است. یا رب ببخش و هدایت کن.
علی صارمیان