«یحول»: از ریشه «حول»، در معانى: تغییر و دگرگونى و واسطه شدن میان دو چیز استعمال میشود. و مراد از «قلب» در این آیه، معناى ظاهرى(عضو رئیسه بدن) نیست، بلکه همان گوهر مجرّد ملکوتى است که انسانیت انسان به آن بستگى دارد و بسیارى از حالات روحى اعم از ادراکات حضورى یا حصولى حب و بغض و… به آن نسبت داده میشود؛ لذا حیلولت و مانع شدن، معناى مادى ندارد، بلکه امرى کاملاً معنوى است که خداى متعال بدین وسیله میخواهد حاکمیت خودش را بر تمام افکار و اعمال انسان، اعلان دارد.
البته تفاسیر دیگرى نیز میتوان در این مورد ارائه کرد؛ مثلاً گفت: خداوند با مرگ، بین انسان و قلبش حایل میشود؛ چون مرگ نیز با اراده و حاکمیت او است و با مرگ، انسان به نشئه آخرت وارد میگردد. از جمله ثمرات حیلولت خدا بین انسان و قلب را میتوان چنین خلاصه نمود: این نزدیکى نشان دهنده حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطه او بر تمام موجودات است. قدرت و توفیق از او است. فعالیت عقل و روح نیز به دست او است. پس انسان نباید لحظهاى از این قدرت مطلق غافل باشد.
البته تفاسیر دیگرى نیز میتوان در این مورد ارائه کرد؛ مثلاً گفت: خداوند با مرگ، بین انسان و قلبش حایل میشود؛ چون مرگ نیز با اراده و حاکمیت او است و با مرگ، انسان به نشئه آخرت وارد میگردد. از جمله ثمرات حیلولت خدا بین انسان و قلب را میتوان چنین خلاصه نمود: این نزدیکى نشان دهنده حاضر و ناظر بودن خداوند در همه جا و احاطه او بر تمام موجودات است. قدرت و توفیق از او است. فعالیت عقل و روح نیز به دست او است. پس انسان نباید لحظهاى از این قدرت مطلق غافل باشد.