خانه » همه » مذهبی » ماجرای کفش‌های تازه مسلمان آلمانی

دانلود کتاب های امتحان شده

ماجرای کفش‌های تازه مسلمان آلمانی

آمد شهادتین را گفت. نزدیک ظهر بود. پدر ما منشی داشت، گفت: از ایشان دعوت کنید بیاید مسجد نماز بخواند؛ نماز خواندن را هم یاد بگیرد. به او گفتیم؛ گفت: «می‌آیم، من این یک روزم را گذاشته‌ام برای همین کار.» 

پیاده از منزل تا مسجد حدود یک کیلومتر راه بود. پیاده رفتیم مسجد، ظهر بود من هم رفتم نماز ظهر را خواندیم، نماز عصر را خواندیم، بلند شدیم که خارج شویم متوجه شدیم کفش تازه مسلمان آلمانی را دزدیده اند…به تمام مقدسات، من عرق خجالت به پیشانی‌ام نشست همچنین پدر؛ چون یک ساعت نیست که این شخص مسلمان شده حالا کفشش را برده‌اند. 

یک آقایی بنام حاج باقر نعیمی پور از مسجدی‌ها بود، کاسب بود – رحمت خداوند بر او باد! – بغل گوش من گفت: «چند دقیقه این را نگه دارید من یک جوری حلش می کنم.» آدم محترم و باشخصیت و کاسب محل بود. او پابرهنه حیاط مسجد را طی کرد و سر چهار راه رفت (مسجد فخرالدوله سر چهارراه است) آنجا كفاشی بود. کاسب‌ها با هم آشنا هستند. دو جفت کفش نو و درجه یک برداشت و آورد. به کاسب گفته بود پولش را بعدا من می‌دهم. با هم آشنا بودند، کفش‌ها را آورد و جلوی این آلمانی گذاشت و گفت: هر کدام را مایلید بپوشید. 

او گفت: کفش خودم چه شد؟ یکی از دوستان به مترجم گفت به ایشان بگویید: از برکت وجودتان که مسلمان شده اید، کفشتان را برای برکت برده‌اند.

میرزا خلیل کمره‌ای در خاطرات ناصر الدین کمره‌ای. ص۱۶۸
 
شیخ ناصر الدین کمره‌ای فرزند میرزا خلیل کمره‌ای  ۱۴۰۰.۱.۱۸ بر اثر بیماری کرونا دارفانی را وداع گفت.

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها