خانه » همه » مذهبی » علم پیشین خدا علم امامان

دانلود کتاب های امتحان شده

علم پیشین خدا علم امامان


علم پیشین خدا علم امامان

۱۳۹۸/۱۰/۱۵


۸۳۳ بازدید

۱۰. بسیاری از شیعیان بر این باورند که خداوند پیشاپیش علم هر انچه اتفاق افتاده و می افتد و خواهد افتاد را به پیامبر و امامان داده است اما بالفعل از همه حوادث عالم از گذشته حال و اینده و شمار ریگ های بیابان و قطرات باران و اب دریاها و… اگاه است.

ایه و روایات صحیح السندی بر این عقیده وجود دارد؟ در حالی که خدا از زبان رسول خدا در قران کریم خلاف ان را می‌فرماید، « ما ادری ما یفعل بی ولایکم ان اتبع الا ما یوحی الی…» (احقاف۹)

و قران بعد از ان که داستان نوح را برای پیامبر بازگو می‌کند می‌فرماید: تلک من انبیا الغیب نوحیها الیک ما کنت تعلمها انت و لا‌قومک من قبل هذه» (اعراف۱۸۸)

این ایات خلاف اعتقاد شیعیان است پاسخ چیست؟

علم پیشین الهى نسبت به اعمال ما مستلزم جبر نیست؛ زیرا زمانى جبر است که علت اعمال ما باشد در حالى که خدا از افعال ما آگاه است؛ چون ما آنها را انجام مى دهیم نه اینکه چون او مى داند ما انجام مى دهیم. به عبارت دیگر خداوند موجودى است غیر زمانى و براى او قبل و بعدى نیست و همه زمان ها نزد او یکسان است و گذشته و آینده و حال نزد او مساوى است. پس همین طور که علم دیگران به اعمال ما در حال انجام یا بعد از آن یا قبل از آن رافع اختیار از ما نیست علم قبلى خداوند به اعمال ما رافع اختیار نیست و علم خدا به افعال انسان قبل از خلقت به این معنا نیست که او تقدیر کرده انسان چنین اعمالى را انجام دهد؛ بلکه تقدیر و مشیت الهى بر این قرار گرفته است که انسان اعمالش را از روى اراده و اختیار خودش انجام دهد و خدا نیز علم دارد که هر کسى با اراده و اختیار خودش چه کارهایى را انجام خواهد داد و این مساوى با اراده و اختیار انسان است. آگاهى خداوند نسبت به آینده انسانها مطلبى قطعى و مبرهن است، زیرا گذشته، حال وآینده نسبت براى ما که محاط به زمان هستیم مطرح است در هر مرحله از زمان اجزاء پسین و پیشین آن ازما غایب است، لیکن براى خداوند که موجودى غیر زمانى،بل خالق زمان و مکان است، گذشته و آینده اى نیست و تمام هستى با همه ابعاد و امتدادات زمانى مکانى اش نزد او حاضراست. بنابراین حوادث آینده براى ما آینده است و حوادث گذشته از نظرما گذشته است و در مورد ذات اقدس احدى این مطالب راه ندارد. بنابراین اگر منظورشما این باشد که چون خدا مى داند پس کنشهاى ما از ازل مقدر شده و سرنوشت هرکسى رقم خورده و کسى قادر به تغییر آن نیست، به عبارت دیگر انسان در افعال خود مجبور است. با دقت در بیان فوق، بخوبى روشن مى شود که علم الهى هرگز موجب جبر و نمایشى خواندن افعال بشرى نیست، زیرا زمانى علم الهى موجب جبر است که علم او سبب و علت کنش و رفتار ما باشد، وبه تعبیر دیگر، چون او مى داند که ما انجام مى دهیم،در حالیکه برعکس چون ما چنین مى کنیم خدا مى داند واگر غیر از این مى کردیم آن را مى دانست. پس همانطور که وقتى ما عملى را در برابر دیدگاه کسى انجام دهیم هیچکس نمى گوید چون فلانى مى بیند پس عمل فاعل جبرى است. در رابطه باعلم الهى بر افعال ما در زمانهاى گذشته نیز نباید چنین گفت زیرا زمانهاى گذشته چنانکه بیان شد، نسبت به ما گذشته است و نسبت به خدا گذشته و حال و آینده یکسان مى باشد و فرقى بین علم خدا در زمانهاى سه گانه نیست. همانگونه که از این لحاظ فرقی بین علم خدا و علم ما نیست، اگر علم شما علت و سبب انجام و تحقق معلوم می گردد، علم خدا هم همین طور است و پرواضح است که علم ما هیچ اثرگذاری خارجی ندارد. در عین حال باید توجه داشت که هر انسانى تمام قواى لازم براى افعالش را از ناحیه خدا دارد و اختیارش هم از ناحیه اوست. لیکن جبر، زمانى است که خداوند مستقیما در کنشهاى ما دخالت داشته و قدرت گزینش را از ما سلب کرده باشد در حالیکه وجدانا مى یابیم که در کنشهاى خود انتخاب گریم، و اراده حق تعالى به این تعلق گرفته است که ما با آزادى کامل و در پى هدایتهاى فطرت و عقل و انبیاء هر یک از دو راه سعادت و شقاوت را که توانستیم برگزینیم لیکن پس از پیمودن هر یک نتایج آن دیگر به اختیار ما نیست و سرنوشت محتوم ما بر اساس همان رقم زده خواهد شد. – برای مطالعه گسترده تر ر.ک: دکتر محمد سعیدی مهر، علم پیشین الهی و اختیار انسان، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی تهران، 1375.
بر اساس احادیث و روایات ، امامان علیهم السلام از علم غیب موهبتى از سوى خداوند بهره منداند.
این علم غیب بر دو گونه تصور می‌شود:
1. از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند.
2. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد. دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است . در کلمات دانشمندان مکرراً تصریح شده است که آگاهی پیامبر و امام از غیب، ذاتی نیست، بلکه به تعلیم الهی از راه وحی و غیره و یا آموختن از پیامبر و امام قبل است .
در برخی از احادیث آگاهی از غیب آنان نفی شده است، مقصود این نوع از علم غیب است. و اینک متن برخی از روایات و گفتارهای دانشمندان:
1. بعد از پایان جنگ جمل، علی علیه السلام در بصره خطبه‌ای خواند و در ضمن آن، از برخی حوادث آینده خبر داد یکی از یاران آن حضرت با تعجبی فراوان، به ایشان گفت: «لَقَد اُعطیت یا أمیرالمؤمنین عِلمَ الغَیب» [آیا به شما «علم غیب داده شده؟»] و این جمله اشاره به این بود که «علم غیب»اختصاص به خدا دارد، زیرا خدا است که ذاتاً از همه چیز آگاه است. آن گرامی در پاسخ او خندید و گفت: «لیس هو بعلم الغیب و إنما هو تعلم من ذی علم…» اینکه من از حوادث آینده خبر می‌دهم «علم غیب» یعنی ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست بلکه به وسیله پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من تعلیم شده است…
(نهج البلاغه خطبه صدو بیست و چهار، شرح نهج البلاغه ابن میثم:1/83-85 و ج 3/138-141. شمارة خطبه‌ها و یا کلمات قصار مطابق شرح نهج البلاغه «عبده» چاپ مصر است.)
2. یحیی بن عبداالله بن الحسن به امام هفتم علیه السلام گفت: فدایت شوم اینان (گروهی از مردم) عقیده دارند که شما« علم غیب » دارید. حضرت در پاسخ او فرمود: …نه به خدا سوگند آنچه ما می‌دانیم از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به ما رسیده و از آن حضرت آموخته ایم.
3. شیخ بزرگوار محمد بن، محمد بن نعمان مفید (متوفای 413) می‌نویسد: کسی را می‌توان به طور مطلق دارای صفت « عالم به غیب» دانست که علم او ذاتی باشد و از کسی نیاموخته باشد و علم هیچ کس جز خداوند بزرگ ذاتی نیست و از این رو شیعه معتقد است که نباید درباره امامان به طور مطلق گفته شود، بلکه باید توضیح داده شود که علم آنان مستفاد از امام قبل و از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و سرانجام به تعلیم الهی است.
(اوائل المقالات/38؛ بحار الأنوار26/10.)
۴ . مفسر عالیقدر جهان اسلام مرحوم شیخ طبرسی (متوفای 548) می‌نویسد: به عقیده شیعه کسی را می‌توان با جمله «عالم به غیب» توصیف کرد که همه غیب‌ها را بداند و علم او ذاتی باشد و هیچ کس جز خدا این چنین نیست و اما خبرهای غیبی فراوانی که دانشمندان شیعه و سنی از علی علیه السلام و سایر امامان علیهم السلام نقل کرده‌اند همه از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنان رسیده و رسول خدا نیز از خداوند آموخته است. (مجمع البیان3/261 و 5/205.)
5. رشید الدین محمد بن شهر آشوب مازندانی (متوفای 588) می‌نویسد: پیامبر و امام از غیب آگاهی دارند اما نه به این معنی که علم آنان ذاتی باشد بلکه خداوند، بخشی از علم غیب را به آنان آموخته است، و عقیده به این که علم آنان ذاتی است و با علم خدا تفاوتی ندارد مستلزم شرک می‌باشد.
(متشابهات القرآن،ص 211، مضمون کلام ایشان نقل شد.)
6. کمال الدین ابن میثم بحرانی (متوفای 689) می‌نویسد: منظور از علم غیبی که جز خدا نمی‌داند علم غیبی است که بدون تعلیم و آموختن باشد و «علم غیب»بدون تعلیم، اختصاص به خدا دارد و جز خدا هر کس آگاهی از غیب پیدا کند به تعلیم الهی بوده است.
(شرح نهج البلاغه ابن میثم1/84 و 3/140.)
7. ابن ابی الحدید معتزلی (متوفای 655) می‌نویسد: ما انکار نمی‌کنیم که در میان افراد بشر اشخاصی باشند که از غیب خبر بدهند اما می‌گوییم آگاهی آنان از غیب، مستند به خداوند است و خداوند وسیله آگاه شدن آنان را از غیب فراهم می‌آورد.
( شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید1/427.)
۸ . فضل بن روزبهان همان دانشمند سنی که در اواخر سده نهم و اوائل دهم می‌زیسته، با همه تعصبش در کتاب « ابطال نهج الباطل» می‌نویسد: روا نیست درباره کسی گفته شود: علم غیب دارد، آری، خبر دادن از غیب به تعلیم الهی جایز است و راه این تعلیم یا وحی است و یا الهام، البته نزد کسی که الهام را یکی از راههای آگاهی از غیب می‌داند. (دلائل الصدق مظفر/343)
۹. علامه مرحوم شیخ محمد حسین مظفر می‌نویسد: علم خدا ذاتی است وعلم امامان علیهم السلام به تعلیم الهی است و هیچ کس نباید توهم کند که علم امامان علیهم السلام مانند علم خدا است، پس مانعی ندارد که بگوییم امامان ذاتاً علم غیب ندارند اما به تعلیم الهی، از غیب آگاهی دارند.
(علم الامام/7و47.)
10. علامه طباطبائی در تفسیر «المیزان» می‌نویسد: خداوند ذاتاً از غیب آگاه است و هر کس جز او از غیب آگاه باشد به تعلیم او خواهد بود و هر جا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آگاهی خود از غیب را انکار می‌کند و می‌گوید: علم غیب ندارم معنای آن این است که مستقلاً و ذاتاً عالم به غیب نیستم و هر چه می‌دانم از جانب خدا به من آموخته شده است.
( المیزان20/131-132.)
آیة الله جعفر سبحانی،سیمای فرزانگان ج 2
با توضیح فوق انشاءالله مطلب و نکته اصلی در خصوص صحت اطلاق داشتن یا نداشتن علم غیب معصومین علیهم السلام روشن است . اگر ابهام در برداشت نکته ای مربوط به اصل جواب دارید مجدد بصورت تک پرسش ارسال فرمائید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها