خانه » همه » آموزشی » اصطلاحات حقوقی

دانلود کتاب های امتحان شده

اصطلاحات حقوقی

 

اصطلاحات حقوقی

بخش اول

اصطلاحات حقوق مدنی

 

قانون

به معنی ((آئین ، روش و اندازه )) و در اصطلاح حقوقی عبارت است از قواعد و مقرراتی است که با تشریفات مقرر در قانون اساسی از طرف مجلس شورای اسلامی وضع شده و یا از راه همه پرسی و مراجعه به آراء عمومی به طور مستقیم به تصویب می رسد .

حقوق

حقوق جمع حق است و حق امتیاز و توانایی خاصی است که هرفرد به موجب قانون در برابر یگران نسبت به اشیاء یا اشخاص داراست و می تواند هرگونه تصرفی در حق خود نماید .

اموال

اموال جمع مال است . مال تمام اشیاء و حقوقی است که دارای ارزش اقتصادی بوده و قابل مبادله و دادوستد باشد .

مالکیت

مالکیت رابطه ای اعتباری است که بین شخص و چیزی مادی تصور می شود و در اصطلاح حقوقی حق مالکیت حقی است دائمی که به موجب آن شخص می تواند در حدود قانون تصرف در مالی را بخود اختصاص دهد و به هر طریق که مایل است از تمام منافع آن استفاده ببرد .

عین

یعنی مالی که در عالم خارج جدای از سایر اموال مشخص و قابل اشاره باشد مثل این کتاب ، آن اتومبیل ، که این عین معین است .

منفعت

فواید و ثمراتی است تدریجی که از اعیان اموال حاصل می شود .

اموال مثلی و قیمی : دو چیز زمانی مثلی و مثل یکدیگرند که ازنظر قیمت و صفات همانند هم باشند به گونه ای که بتوان در مقام وفای به عهد هر یک را بجای دیگری به دائن، تسلیم کرد مثل دوسکه یکصد ریالی یا دوکتاب از یک چاپ و یک ناشر ،برعکس ، قیمی مالی است که در عرف ، خود آن عین ، منظور باشد و نتوان چیز دیگری را به جای آن قرارداد مثل نسخه های خطی و نظایر اینها .

حق

اختیار و توانایی خاصی است که به موجب قانون برای شخص نسبت به شخص و یا چیزی ایجاد شده و به مقتضای این توانایی صاحب حق ( ذوالحق ) میتواند در آن تصرفی کرده و یااز اعمال حق خود صرفنظر کند ( لکل ذیحق ان یسقط حقه) مثل حق فسخ قرارداد ، ( خیارات ) حق الرهانه برای مرتهن در عقد رهن .

حکم

عبارتست از امرو نهی و الزام از طرف قانون گذار که به طور مستقیم کاری را مباح یا واجب ویا ممنوع میسازد و آثار حقوقی خاصی بر اعمال اشخاص بار می کند که معمولا قابل اسقاط وصرفنظر کردن نیست مثل لازم بودن عقد نکاح ، جائز بودن عقد ودیعه  .

وقایع حقوقی

آن دسته از وقایعی است که آثار حقوقی آن نتیجه اراده شخص نیست و به حکم قانون به وجود می آید . مثل فوت و یا تولد شخص .

اعمال حقوقی

اعمال ارادی است که به منظور ایجاد اثر حقوقی خاص انجام می شود و قانون نیزاثر دلخواه بر آن بار می کند . به عبارت دیگر عمل حقوقی عملی ارادی است که اثرش با آنچه که فاعل ان می خواسته منطبق است مانند عقود و ایقاعات .

عقد

عقد در لغت به معنی گره زدن و بستن است که در اصطلاح حقوقی هم از معنی لغوی خود دور نیفتاده است زیرا ایجاب و قبول سبب بستن و گره زدن پیمان و قرارداد می گردد . عقد در امور مالی معامله نامیده می شود .

ایقاع : دسته ای از اعمال حقوقی است که با یک اراده انجام می شود و در آن نیازی به توافق نیست یعنی یک شخص تصمیم میگیرد و اثر حقوقی بر آن تصمیم بار میشود مثل طلاق ، ابراء ، فسخ قرارداد و نظایراینها .

اقسام عقود

الف: عقود معین و غیر معین

1- عقود معین (بانام ) : عقودی است که در قانون مدنی دارای عنوان معین است مثل بیع ، اجاره ، ودیعه ، عاریه ، ضمان ، رهن ، نکاح .

2- عقود غیر معین ( بی نام ) : عقودی است که در قانون دارای عنوان نبوده و نیز دارای مقررات اختصاصی مذکور در قانون نباشد که شرایط و آثار آنها برطبق قواعد عرف معین می  شود ، این عقود در حقیقت موضوع ماده 10 ق . م هستند مثل قرارداد چاپ و نشر ، تولید پوشاک ، بیمه .

ب: عقود تملیکی ، عقود عهدی

عقد تملیکی

عبارت از عقدی است که به وسیله آن انتقال مالکیت حاصل می شود . 

عقد عهدی

عبارت است از عقدی که ایجاد تعهد و حق دینی برای یکطرف در مقابل طرف دیگر ( ویا برای طرفین در مقابل یکدیگر ) و یا انتقال و اسقاط تعهد می نماید .

ج : عقود رضایی وتشریفاتی

عقد رضایی

عقدی است که با حداقل عناصر لازم برای تشکیل عقد یعنی قصد و رضای طرفین و توافق آنها تشکیل میشود .

عقد تشریفاتی یا شکلی

عقدی است که علاوه بر تحقق شرایط اساسی صحت معاملات تشریفات مخصوصی لازم دارد تا بتواند دارای آثار قانونی شود . در قانون مدنی ایران عقد تشریفاتی وجود ندارد .

عقد عینی

عقدی است که برای تشکیل و انعقاد آن ، تنها دو عنصر قصد و رضای طرفین و توافق آنها کافی نیست بلکه تحقق قبض نیز ضرورت دارد .

عقود معمولی و عقود الحاقی

عقد الحاقی : عقد الحاقی عقدی است که در آن یکی ازطرفین عقد خصوصیات عوضین وشرایط عقد را یکجا پیش بینی وبه طرف مقابل پیشنهاد می کند و طرف مقابل یا باید کلیه خصوصیات و شرایط را بپذیرید و قرارداد را امضاء کند و یا از قرارداد صرفنظر نماید . مثل عقود بیمه ، قراردادکار در موسسات بزرگ تجاری و صنعتی و دولتی ، قرارداد حمل ونقل زمینی و دریایی و عقودی که مشترکین با شرکت تلفن و آب و برق و گاز منعقد می سازند .

عقد (معامله ) صوری (وبه قصد فرارازدین) : معامله صوری معامله ای است که طرفین آن قصد جدی برای به وجود آوردن آثار حقوقی آن معامله را ندارند مثل بیع شرط در سابق که صورتا بیع بود ولی در واقع وسیله ای برای استقراض و اخذ ربح محسوب می شد .

عقد (معامله ) فضولی : معامله فضولی معامله ای است که شخصی بدون داشتن سمت نمایندگی برای دیگری انجام می دهد ، به کسی که بدون سمت معامله فضولی می کند فضول و به کسی که طرف معامله فضول است اصیل و دیگری را مالک یا غیر می گویند .

عقد بیع

یکی از مهمترین و متداول ترین عقود معینه ، عقد بیع است . بیع در لغت به معنی فروش است و در برابر شری به معنی خرید آمده است . ولی گاه به خریدوفروش هم بیع گفته می شود . بیع کاملترین عقد معوض تملیکی است .

معاطات (عقد ومعامله معاطاتی ) : معاطات آن است که هر یک از بایع و مشتری به دیگری مالی را بدهد و در برابر چیزی از او دریافت دارد بدون بیان صیغه مخصوص .

اقسام عقد بیع ( به اعتبار موعد تسلیم مبیع وثمن و یا یکی از آن دو : عقد بیع به این اعتبار 4 قسم است .

1- بیع نقد : و آن بیعی است که ثمن و مبیع هردو حال ونقدی وبدون مدت می باشند .

2- بیع نسیه : و ان بیعی است که در ان ثمن ( کلی در ذمه ) نسیه و مدت دار باشد ولی مبیع حال و بدون مدت باشد .

3-بیع سلف یا سلم : و ان بیعی است که در ان ثمن نقد بوده ولی مبیع وموضوع معامله کلی و مدت دار باشد که عرفا چنین بیعی را پیش فروش یا پیش خرید می گویند .

4- بیع کالی به کالی ( دین به دین یا نسیه به نسیه ) : بیعی که هم مورد معامله و هم ثمن معامله کلی و نسیه و مدت دار است .

اقاله: در اصطلاح علم فقه و علم حقوق به معنای برانداختن و بهم زدن معامله است با تراضی و سازش طرفین .

عقود معین بانام :

اجاره

اجاره در فقه عبارتست از تملیک منفعت به عوض معلوم چنانچه ماده 466 ق . م می گوید : اجاره عقدی است که به موجب آن مستاجر مالک منافع عین مستاجر می شود ، اجاره دهنده را موجر و اجاره کننده را مستاجر و مورد اجاره را عین مستاجره گویند .

عاریه

عاریه مشتق از عاراست که به معنی عیب و ننگ آمده است و چون عاریه گیرنده از عاریه خواستن ننگ و عار دارد این عقد را عاریه نامیده اند . که در اصطلاح حقوقی عاریه عقدی است که به موجب آن احد طرفین به طرف دیگر اجازه میدهد که از عین مال او مجانا منتفع شود .

ودیعه 

 عقدی است معین ، مجانی ، عهدی ،جایز که ق . م در ماده 607 در تعریف آن می گوید ودیعه عقدی است که به موجب آن یک نفر مال خود را به دیگری می سپارد برای آنکه آن را مجانا نگاه می دارد.

مزارعه

عقد مزارعه همانند مضاربه نوعی شرکت کار و سرمایه است .

مساقات

مساقات هم نوعی شرکت کار و سرمایه است در امر باغداری که صاحب درخت میوه با عامل کارگر قرارداد می بندند که او عهده دار عملیات باغبانی و به ثمر رسیدن میوه ها باشد و به نسبت معینی مثل نصف ، ثلث ، ربع که با یکدیگر توافق می کنند هرکدام از مالک و کارگر سهمی ببرند .

مضاربه

مضاربه نوعی شرکت عقدی است آنهم نه شرکت دویا چند سرمایه بلکه شرکت کار و سرمایه یعنی یک یا چند نفر به عنوان مالک ، سرمایه ای نقدی برای تجارت می گذراند و یک یا چند نفر دیگر به عنوان عامل عملیات تجارتی را به عهده دارند . در این نوع شرکت باید قبلا از نظر تقسیم سود که به چه نسبت مشاعی باشد توافق شده باشد .

جعاله

جعاله عبارتست از اینکه کسی مالی را به عنوان اجرت و یا مژدگانی برای عملی قراردهد که در اصطلاح حقوقی عبارت است از التزام شخصی به اداء اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از اینکه طرف معین باشد یا غیر معین .

شرکت

منظور از شرکت اینست که چند نفر به گونه مشاع در مالی شریک شوند . شرکت بر دونوع است شرکت 1- غیر عقدی یا مطلق که طبق ماده 571 ق.م شرکت عبارتست از اجتماع حقوق مالکین متعدد در شیئی واحد بنحو اشاعه 2- شرکت عقدی : عبارتست از عقد و قراردادی بین دویا چند نفر بر معامله نمودن .

قرض: عقد قرض را به این جهت به این اسم نامیده اند که مقرض ( قرض دهنده ) قطعه ای از مال خود را از خود جدا می کند وبه مقترض ( قرض گیرنده ) وام می دهد .

سبق و رمایه

سبق یا مسابقه یعنی دوانیدن حیوانات سواری و رمایه به معنی تیراندزی به صورت مسابقه است و بطور کلی سبق و رمایه نوعی قرارداد جمعی و شرط بندی برای مسابقه اسب دوانی یا شتر دوانی یا نظیر اینها و یا تیراندازی است .

وکالت

وکالت عقدی است که بموجب آن یکی از طرفین طرف دیگر را برای انجام امری نایب خود می نماید .

ضمان

عقدی است لازم و عهدی که بین ضامن و مضمون له منعقد میشود و در نتیجه آن ضامن دین مدیون اصلی را در مقابل طلبکارش برعهده می گیرد . بدون اینکه اهلیت یا رضایت مدیون اصلی شرط باشد .

حواله

عقدی است مبتنی بر انتقال دین و طلب و از جمله عقود معین و لازم است که قانون مدنی آن را در ماده 724 چنین تعریف کرده است حواله عقدی است که بموجب آن طلب شخصی از ذمه مدیون به ذمه شخص ثالث منتقل میگردد .

کفالت

عقدی است که به موجب آن احد طرفین در مقابل طرف دیگر احضار شخصی ثالثی را تعهد می کند .

صلح

 عبارتست از تراضی و توافق بر امری خواه تملیک عین باشد یا منفعت یا اسقاط دین و حق و غیر آن ، بهر حال صلح بر دو قسم است : 1- صلح بردعوی2- صلح بدوی .

صلح بر دعوی 

صلح ممکن است در مورد رفع تنازع و اختلافات موجود واقع شود .

صلح بدوی و ابتدایی 

معامله مستقلی است که مبتنی بر تسالم و سازش و توافق باشد که برخی آن را هر نوع توافقی که عنوان یکی از عقود معین را نداشته باشد دانسته اند .

رهن

عبارت از عقدی است که به موجب آن مالی وثیقه دین قرار میگیرد . رهن عقدی است که به موجب آن مدیون مالی را برای وثیقه به دائن می دهد .

هبه

هبه : مصدر است به معنی بخشش و تملیک بلاعوض ، و در اصطلاح فقهای امامیه دارای دو معنی ( اعم و خاص ) می باشد .

1- هبه به معنی اعم : که تملیک مال بدون عوض می باشد که در هبه در این معنی مترادف با عطیه است و شامل هدیه ، جایزه ، نحله ، صدقه و وقف می گردد .

2- هبه به معنی اخص : هبه در این معنی که در قانون مدنی آمده است : عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجانا به کس دیگری تملیک می کند . تملیک کننده را واهب و طرف دیگر را متهب و مال مورد هبه را عین موهوبه می گویند .

شفعه : یکی از طرق تملک اخذ به شفعه است که اساسا برای دفع شریک ناخوانده ( و دفع ضرر ناشی از شرکت ) و رفع زحمتی که لازمه حال اشاعه است در شرع و قانون ایجاد شده است چنانچه ماده 808 ق . م می گوید : هر گاه مال غیر منقول قابل تقسیمی بین دو نفر مشترک باشد و یکی از دو شریک حصه خود را به قصد بیع به شخص ثالثی منتقل کند شریک دیگر حق دارد قیمتی را مشتری داده است به او بدهد و حصه مبیعه را تملک کند . این حق را حق شفعه و صاحب آن را شفیع می گویند .

الف : مقتضای ذات عقد : و آن اثر و امری است که عقد برای پیدایش آن اثر منعقد میگردد که میتوان آن را هدف و مقصود اصلی و اساسی از عقد دانست .

ب: مقتضای اطلاق عقد : و آن عبارت از امری است فرعی ف که هرگاه عقد به طور مطلق یعنی بدون قید و شرط واقع شود عقد اقتضای آن امر را خواهد داشت .

اماره و اصل

اماره به معنی علامت است و آن امر معلومی است که به وسیله آن ، امر مجهولی که مورد ادعاست ثابت می شود اماره کاشف از واقع است و حکمی را که از طریق اماره بدست می آید حکم واقعی می گویند . اماره در مقایسه با اصل ، از اعتبار بیشتری برخورداراست زیرا اصل ( اصول عملیه ) هرچند قاطع دعوی می تواند باشد ولی کاشف از واقع نیست بلکه وظیفه عملی مکلفین و افراد را در هنگام جهل به وافع و عدم وجود دلیل بیان می کند .

اذن و اجازه

اذن : در اصطلاح فقهی و حقوقی همان موافقت قبلی با امری است که در این معنا با کلمه اجازه تفاوت دارد زیرا اجازه به معنای موافقت بعدی مالک است که از آن به تنفیذ تعبیر می کنند .

تفسیر موسع و مضیق

در تفسیر قوانین دو روش علمی وجود دارد که عبارتند از :

تفسیر موسع

تفسیر مضیق

1- تفسیر موسع : آن است که معنی و قلمرو اجرای مواد قانونی را تا آنجایی که قابلیت کشش دارد از طریق قیاس و مقایسه بتوان توسع داد و حکم ماده قانونی را به مواردی هم که قانون به آن تصریح نکرده است اعمال کرد .

تفسیر مضیق یا محدود : و آن اینست که در تفسیر به منطوق قانون و آنچه به طور صریح و منجز بیان شده توجه شود یعنی از معنی مواد قانونی تجاوز ننموده و حدود اجرای آ ن را به موارد سکوت قانونی توسعه ندهیم .

تنقیح مناط قطعی : تنقیح به معنی پیراستن و حذف زوائد و مناط به معنی علت است بنابراین تنقیح مناط به معنای یافتن و تعیین علت حکم است .

وحدت املاک : اصطلاحی است که بیشتر حقوقدانان جدید آن را در هنگام تجزیه و تحلیل مسائل حقوقی بکار برده اند که اگر علت حکم به طور صریح در قانون نیامده باشد بوسیله عقل آن را درک و استنباط نماییم .

حجت از نظر تحلیلی بر سه قسم است : 1- قیاس 2- استقرا 3- تمثیل

قیاس منطقی

دلیلی است که از چند قضیه تالیف یافته و ذاتا مستلزم اثبات قضیه دیگری است مثل انسان جاندار است ، هر جانداری جسم است پس انسان هم جسم است .

استقراء

استقراء عبارتست از بدست آوردن قاعده کلی به وسیله تحقیقاتی که از چندین قضیه جزیی به عمل می آید ( یعنی از جز به کل رسیدن ) به این نحو که چندین قضیه معلوم با هم مقابله می شوند و در نتیجه علت حکم در آنها شناخته می گردد .

تمثیل

( تمثیل در اصطلاح فقهای امامیه و علم اصول فقه ، قیاس نامیده می شود وباطل است وحجت نیست و آن رسیدن از جز به جز است ) تمثیل عبارتست از به کاربردن حکم قضیه معلومی است در قضیه مجهولی که مثل آن میباشد .

قیاس : استدلال از کلی به جزیی است .

استقرا :استدلال از جزیی به کلی است .

تمثیل : استدلال از جزیی به جزیی است .

((پاره ای از اصول عملیه ((

اصل استصحاب

استصحاب در لغت به معنی همراهی است و در اصطلاح فقهی و حقوقی معنایی نزدیک به معنای لغوی خود دارد که آن را به ابقاء ماکان تعریف کرده اند یعنی حکم نمودن به بقای آنچه قبلا وجود داشته است .بنابراین هرگاه به وجود امری در گذشته یقین داشته  و اکنون  نسبت به بقای آن شک داریم با توسل به این اصل از اصول عملیه یقین سابق را از دست نمی دهیم .

اصل عدم ( یا عدم حادث یا استصحاب عدم )

رطبق این اصل ((اصل ، عدم چیزی است تا وجودش ثابت شود .)) زیرا همه چیز از عدم و نیستی به وجود پا نهاده است بنابراین اثبات عدم نیازی به دلیل و برهان ندارد بلکه این وجود است که باید ثابت شود .

اصل تاخر حادث 

هرگاه پیدایش دو امر در نزد ما مسلم باشد ولی تقدم و تاخر آن مورد تردید واقع شود در اینصورت با توسل به این اصل از بلاتکلیفی و سرگرانی می توان رهایی یافت .

اصل برائت

یکی دیگر از اصول عملیه ، اصل برائت است اصلی که در موارد سکوت قانون عدم تکلیف رااظهار می کند و شخص را از شک و تردید نسبت به وجود حکمی ، خارج می سازد و نیز برمبنای این اصل ، شخصی را در برابر شخص دیگر نمی توان مدیون شناخت ( برائت ذمه ) و یا اورا مجرم و گنهکار دانست مگر اینکه خلاف آن با دلیل ثابت شود .

اصل تاخر حادث

هر گاه پیدایش دو امر در نزد ما مسلم باشد و لی تقدم و تاخر آن مورد تردید واقع شود در اینصورت با توسل به این اصل از بلاتکلیفی و سرگردانی می توان رهایی یافت

قاعده استیمان موجب عدم ضمان امین است

منظور از قاعده فوق آنست که هرگاه از طرف مالک یا قانونگذار (و به حکم قانون ) به کسی اذن داده شود که در مالی برای نگهداری یا استفاده از منافع آن ( و نیز نگهداری آن ) تصرف کند ، اگر آن مال بدون تعدی و تفریط از جانب گیرنده ( امین یا ماذون ) تلف یا ناقص شود او ضامن نخواهد بود .

اقسام امانت

امانت بر دو قسم است:الف:امانت مالکانه ب:امانت شرعی یا قانونی

امانت مالکانه:ان است که شخصی خود مالش را فقط برای نگهداری (مثل مورد ودبعه ماده 607 ق م )ویا تصرف ونگهداری(مثل مورد اجا ره عاریه ماده 635 ق م )به دیگری سپرده باشد که دراینصورت مال در دست گیرنده آن امانت مالکی محسوب می شود .

امانت شرعی یا قانونی : آن است که مال از طرف خود مالک در دست امین داده نشده است بلکه او به موجب حکم شرع و قانون مجاز به نگهداری مال دیگری شده است چنانچه مالی مولی علیه دردست ولی و یا قیم و یا مال یافته شده ( لقطه ) در دست یابنده و یا مال دیگری که از دزد یا غاصب توسط شخصی پس گرفته شده باشد در دست گیرنده امانت شرعی و قانونی است .

در خیارات و بعض احکام راجع به آنها

طبق ماده 396ق . م خیارات از قرار ذیل هستند :

1- خیار مجلس 2- خیار حیوان 3- خیار شرط 4- خیار تاخیر ثمن 5- خیار رویت و تخلف وصف 6- خیار غین 7- خیار عیب 8- خیار تدلیس 9- خیار تبعض صفقه 10- خیار تخلف شرط که قانون مدنی علاوه بر خیارات ده گانه درضمن بعضی از مواد خود بعضی خیارات دیگر را هم پیش بینی کرده است مثل خیار تفلیس در ماده 380 ق .م .

خیارات بر دوقسم هستند :

الف :خیارات مختص : خیاراتی هستند که فقط در عقد بیع یافت می شوند .

ب: خیارات مشترک : خیاراتی هستند که اختصاص به عقد بیع ندارند و ممکن است در هر یکی از معاملات لازم یافت شوند .

قاعده اسقاط حق ( اسقاط حق خیار )  :حق خیار از حقوق مالی است بنابراین قابل اسقاط است . طرفین می توانند ضمن عقد ، سقوط بعض و یا تمام خیارات را شرط کنند چنانچه ماده 448 ق . م به این امر تصریح دارد .

نسخ : یعنی قانون موخر ( بعدی ) حکم قانون مقدم ( قبلی ) را از بین می برد به عبارت دیگر نسخ جلوگیری از امتداد زمانی قانون است .

((در الزاماتی که بدون قرارداد حاصل می شود ))

((در اسباب ایجاد ضمان قهری ))

برطبق ماده 307 ق . م امور ذیل موجب ضمان قهری است :

1- غصب و آنچه در حکم غصب است .

2- اتلاف .

3- تسبیب .

4- استیفاء .

ضمان بر دو قسم است : 1- ضمان عقدی 2- ضمان قهری .

ضمان عقدی : عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است به عهده بگیرد .

ضمان قهری : عبارتست از مسئولیت در انجام امری  یا جبران زیانی که کسی در اثر عمل خود به دیگران وارد آورده است که اسباب این مسولیت را به ترتیب ذکر آنها در قانون مدنی در ذیل می آوریم :

غصب

غصب یعنی استیلای جابرانه و عدوانی بر مال غیر است چنانچه ماده 308 ق . م در بیان غصب می گوید ” غصب استیلا بر حق غیر است بنحو عدوان ، اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است ”  .

اتلاف و تسبیب

  به تصریح ماده 307 ق . م اتلاف و تسبیب دو سبب از اسباب ضمان قهری اند هر چند که در اتلاف مستقیم تقصیر شرط نیست ولی در تسبیب تقصیر لازم است .

استیفاء

استیفاء عبارت است از بهره مند شدن کسی از عمل غیر یا منفعت بردن از مال کسی برحسب اذن صریح یا ضمنی او که در اینصورت عامل یا صاحب مال مستحق اجرت یا اجرت المثل است .

امور حسبیه

امور حسبی

 امور حسبی به امر غیر ترافعی می گویند و آن اموری است که دادگاهها مکلفند نسبت به آن امور اقدام نموده و تصمیمی مقتضی اتخاذ نمایند بدون اینکه رسیدگی به آنها متوقف بروقوع اختلاف و منازعه بین اشخاص و اقامه دعوی از طرف آنها باشد . مثل تعیین قیم برای محجورین ، امور راجع به غایب مفقودالاثرو امین ، حفظ و تحریر ترکه متوفی و رسیدگی به ترکه متوفای بلاوارث .

موت فرضی

قانون مدنی در ماده 1019 در این باره می گوید حکم موت فرضی غایب در موردی صادر می شود که از تاریخ آخرین خبری که از حیات او رسیده مدتی گذشته باشد که عادتا چنین شخصی زنده نمی ماند .

حجر

جر در اصطلاح حقوقی به معنی عدم اهلیت استیفاء امده است . ممکن است شخصی به علت کمی سن ( صغر ) و یا کمی عقل ( سفه ) و یا نداشتن عقل ( جنون ) محجور گردد و یا ورشکستگی از تصرف در حقوق مالی و اموال خود و دیگران ممنوع گردد .

سفه و رشد

بر مبنای نظر بسیاری از فقها رشد ملکه اصلاح مال و مانع افساد آن است که از آن به عقل  معاش و بلوغ اقتصادی ندارد و نفع و ضرر را تشخیص نمی دهد .

بلوغ

بلوغ در لغت به معنی رسیدن است و در شرع و عرف منظور اینست که کودک با رسیدن به سن معینی از نظر طبیعی ( جسمی ) و قوای هوشی تحول می یابد که اماده شرکت در عرصه زندگی خانوادگی و اجتماعی می گردد .  

صغیر

صغیر بردوگروه است :

1- صغیر غیر ممیز: یعنی کودکی که هنوز توانایی فهم معاملات را ندارد و قانون به حکم طبیعت اثری بر اعمال و گفتار او بار نمی کند چون اهلیت تصرف ( نه تملک ) و قصد انشاء ندارد .

2- صغیر ممیز : کسی که شعور کافی و قدرت اراده کردن ( قصد انشاء ) دارد ولی بخاطر حمایت از او و ایجاد انضباط در خانواده محجور و ممنوع شده است یعنی حجر او چهره حمایتی دارد ولی قرارداد های سودآور و مجانی را می تواند بپذیرد ( قسمت آخر ماده 1212ق . م ) . البته گفتنی است که از جهت اهلیت دارا شدن حق تملک ( اهلیت تمتع ) هیچ تفاوتی بین کودک و بالغ وجود ندارد . ( ماده های 957 و 956 ق.م )

حضانت

در لغت به معنی پروردن است و در اصطلاح فقه و حقوق عبارتست از نگهداری مادی و معنوی طفل به توسط کسانیکه قانون مقرر داشته است که منظور از طفل همانا صغیر است و صغیر کسی است که به سن قانونی و بلوغ نرسیده است . باری این حضانت هم حق و هم تکلیف ابوین است .

معسر

شخص غیر تاجری است که بواسطه عدم کفایت دارایی و یا عدم دسترسی به مال خود قادر به پرداخت مخارج دادرسی و یا دیون خود نباشد .

نکاح

نکاح عبارت از رابطه حقوقی است که به وسیله عقد بین زن و مرد ( برای تشکیل خانواده) ایجاد می شود. نکاح در قانون مدنی بر دو قسم است :

1- دائم 2- موقت یا منقطع.

نکاح دائم :  رابطه حقوقی است که به وسیله عقد بین زن و مرد برای همیشه حاصل می شود .

نکاح موقت یا منقطع : نکاحی است که برای مدت معینی ایجاد رابطه زناشویی می کند و بههمین جهت منقطع نامیده میشود .

مهریه یا صداق = کابین فارسی

مهر

عبارت است از مالی که زوج برای نکاح به زوجه تملیک می نماید و زن به مجرد عقد نکاح مالک آن می شود . ( به ماده 1083 و نیز ماده 1085 ق.م توجه کنید )

مهرالمسمی

مهری است که در عقد نکاح معین می گردد که مقدار آن منوط به تراضی طرفین است .

مهر المثل

در نکاح دائم که در آن مهر ذکر نشده باشد اگر قبل از تعیین مهر المسمی بین زوجین نزدیکی واقع شود زوجه مستحق مهرالمثل خواهد بود که در تعیین مهرالمثل حال زن از حیث وضعیت طبیعی همانند زیبایی ، سلامت ، بکارت و وضعیت اجتماعی او ( همانند دانش، عفت وموقعیت خانوادگی )در نظر گرفته می شود.

مهر المتعه

هر گاه مهر در عقد ذکر نشده باشد و شوهر قبل از نزدیکی و تعیین مهر المسمی زن خود را طلاق دهد زن مستحق مهر المتعه است . که بر طبق این ماده برای تعیین مهر المتعه حال مرد از حیث غنا و فقر مللاحظه می شود .

مهرالسنه

مهری است که پیامبر اکرم ( ص ) برای همسران خود و نیز برای ازدواج حضرت زهرا (س) باعلی (ع) تعیین فرمودند که میزان 500 درهم بوده است ( هر درهم حدود 6/12 نخود نقره مسکوک است که ارزشی معادل یک درهم دینار طلا داشته است و دینار معمولا سکه ای طلا به وزن یک مثقال بوده است . )

طلاق

مصدر است و به معنی رهایی بکار رفته است در اصطلاح عبارت از پایان دادن به زناشویی و نکاح دائم از طرف شوهر است زیرا بر طبق ماده 1133 ق.م (( مرد می تواند هر وقت که بخواهد زن خود را طلاق دهد . ))طلاق یک ایقاع تشریفاتی است و باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع گردد.

طلاق خلع

خلع ( به ضم خ ) از خلع ( به فتح خ ) گرفته شده است و خلع به معنی جدا کردن و کندن جامه است و وجه تسمیه و نامگذاری آن به این جهت است که زن و مرد برای یکدیگر مثل لباس و جامه هستند و جدایی آن دو به منزله کندن لباس است .

طلاق مبارات

در اصطلاح آنست که میانه زن و شوهررنجش به هم رسد و زن تمام مهر خود و یا بعض آن را و یا مال دیگری را که کمتر از مهر باشد به شوهر می بخشد و در عوض شوهر او را طلاق می دهد .

عده

به کسر عین ، اسم است و در اصطلاح چنانچه در ماده 1150آمده است عبارتست از مدتی که تا انقضای آن زنی که عقد نکاح او منحل شده است نمی تواند شوهر دیگر اختیار کند .

نشوز

ناسازگاری و نافرمانی زن نسبت به شوهر است و در فقه و حقوق عدم اجرای وظایف زوجیت از طرف زن است آن هم بدون مانع شرعی و قانونی که در اینصورت زن ناشزه استحقاق نفقه نخواهد داشت .

شقاق

شقاق مصدر باب فعال و مفاعله و به معنی دشمن طرفینی ( از  دو طرف) است و اصطلاحا وقتی بکار می رود که زن و شوهر وظایفشان را نسبت به یکدیگر انجام نمی دهند .

فراش

فراش در لغت به معنای بستر وفرش و گستردنی و نیز به معنای مرد و شوهر آمده که در اصطلاح فقه و حقوق به معنای زوج استعمال شده است و مقصود از قاعده فراش اینست که طفلی که از زن شوهر دار به دنیا آمده است فرزند شوهرش فرض می شود و ملحق به اوست مشروط بر اینکه از تاریخ نزدیکی تا زمان تولد کمتر از 6 ماه و بیشتر از ده ماه نگذشته باشد .

نفقه

نفقه در اصطلاح عبارت از چیزهایی است که شخص برای زندگانی احتیاج به آن دارد مثل خوراک ، پوشاک ،مسکن واثاثیه منزل چنانچه در ماده 1107 ق . م آمده است ، نفقه عبارت است از مسکن والبسه وغذا و اثاث البیت که بطور متعارف با وضعیت زن متناسب باشد که قانون در دو مورد نفقه افرادی را به عهده دیگری گذاشته است .

1- نفقه زوجه 2- نفقه اقارب ماده 1196 ق . م که در نفقه زوجه دو شرط موجود است اول : نکاح دائم باشد ( ماده 1106 و 1130 ق . م ) دوم : تمکین زن از شوهر ماده 1108 ق.م ( در مورد نفقه رجوع کنید به آیات 7 سوره طلاق و 233 سوره بقره ) .

موانع و محرمات نکاح

ازدواج بااینکه امری مطلوب و مورد رغبت است و در اسلام به آن توصیه های فراوانی شده با این حال ازدواج در پاره ای موارد و با برخی اشخاص جایز نیست که به آن محرمات نکاح می گویند این موارد و اشخاص به چهار دسته تقسیم میشوند :

1- دسته اول : حرمت و محارم نسبی است مثل ازدواج با خواهر ، مادر ، عمه و خاله .

2- دسته دوم : حرمت و محارم سببی که به علت روابط سببی حرام میشوند که گاهی از آن به مصاهره ( دامادی ) نیز تعبیر می کنند که این خود بر دو قسم است (1047 ق.م )یکی حرمت عینی مثل ازدواج با مادر زن و دیگر حرمت جمعی است مثل جمع بین دو خواهر ( ماده 1048 ق.م ) که خداوند در آیه 23 سوره مبارکه نساء محرمات نسبی و سببی را بیان فرموده است .

3- دسته سوم : حرمت رضائی چنانچه پیامبر اکرم فرموده اند : (یحرم من الرضاع ما یحرم من النسب ) و آن حرمتی است که به سبب شیرخوارگی بین دو نفر به وجود می آید که به آن محرمات رضاع می گویند که در شرع و قانون قرابت رضاعی مثل قرابت نسبی دانسته شده است  .

4- دسته چهارم از محرمات نکاح : منظور از این قسمت کسانی هستند که به علت عوارض خارجی حرام شده اند مانند محرمات به ایلاء ، ظهار ، لعان ، کفر( یعنی ازدواج با زن غیر کتابیه ) و نکاح دائم مازاد بر چهار نکاح دائم ( قانون مدنی نسبت به تعداد آنها ساکت است ) و همچنین زنا و یا نکاح با زن شوهر دار و یا در عده دیگری که موجب حرمت ابدی است ( ماده 1050 ق.م ) وسه طلاق ( ماده 1057 ) و نه طلاق ( ماده 1058ق.م ) که به توضیح بعضی از آنها می پردازیم .

ایلا در لغت به معنی سوگند خوردن است و آن سوگند خوردن بر ترک نزدیکی کردن با زن دائمی است برای همیشه یا بیشتر از چهار ماه آنهم ، به جهت ضرر رسانیدن به زن .

ظهار

ظهار و مظاهره نوعی قهر کردن شوهر از زن بوده و به عنوان وسیله ای برای جدایی به کار می رفته و طلاقی بوده است که پیش از اسلام در زمان جاهلیت متعارف بوده است و آنان چنین تصور می کردند که با ظهار گفتن و طلاق ظهار دادن ، زن ، مادر شوهر میشود .

لعان

ریشه لعن و لعنت و لعان به معنی لعنت خواندن زن وشوهر به یکدیگر است .

وصیت

وصیت تصرف حقوقی انسان است در اموال و امور خود که معلق بر فوت او می باشد و آن سفارش هایی است که آدمی در مورد ثلث اموالش و یا در مورد اداره امور و تربیت فرزندان کوچکش – که ولی آنهاست – برای بعد از مردن خود می نماید.

وصیت بر دونوع است :

تملیکی

عهدی 

1- وصیت تملیکی : انسان حق دارد که تا حدود ثلث ثروت خود را بر طبق وصیت ( بدون نیاز به اجازه وارث ) مجانا به هرشخصی ببخشد و یا به هر مصرفی که خود مایل است برساند که این امر را وصیت تملیکی گویند .

وصیت عهدی : وصیت عهدی عبارت است از اینکه شخصی یک یا چند نفر را برای انجام امر یا اموری یا تصرفات دیگری مامور می نماید .

صلح محاباتی : صلح بر دو نوع است صلح معاوضی و صلح محاباتی . در صلح معاوضی چیزی را که شخصی صلح می کند تقریبا معادل و هم ارزش چیزی است که به دست می آورد مثلا خانه ای را که ده میلیون می ارزد به همین مبلغ صلح می کند در حالی که صلح محاباتی مقابل آن است یعنی چیزی را به بهای بسیار نازلی صلح می کند مثلا وقتی که همان خانه را در ازای یک سیرنبات صلح می کند .

ارث یا میراث

ارث : عبارتست از دارایی متوفی بعد از کسر حقوق و دیون ونیز واجبات مالی و وصایای میت تا ثلث ترکه ارث تحقق پیدا نمی کند مگر با موت حقیقی یا فرضی مورث .

موانع ارث

موانع ارث عبارتست از صفت یا فعلی که در وارث باشد و یا از او صادر شود که در نتیجه او را از تمام یا بعض ارث محروم و ممنوع می سازد که این موانع که وارث را از تمام ارث محروم می سازد عبارتند از :

الف : کفر : یعنی کافر از مسلمان ارث نمی برد ولی مسلمان از کافر ارث خواهد برد .

ب: قتل : قتل عمدی از جمله موانع ارث است بنابراین کسی که مورث خود را عمدا بکشد از ارث او ممنوع میشود .

ج:حمل : حمل ارث نمی برد مگر اینکه زنده متولد شود .

د: لعان : پس از لعان کردن ، زن وشوهر از یکدیگر ارث نمی برند .

ه: تولد از زنا : ولدالزنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمی برد .

و: وجود درجه مقدم و نیز طبقه مقدم از طبقات ارث : بنابراین طبقه بعد وقتی ارث می برند که از وارثین طبقه قبل کسی نباشد .

ز: باهم مردگی : اگر تاریخ فوت اشخاصی که از یکدیگر ارث می برند مجهول و تقدم و تاخر هیچیک معلوم نباشد اشخاص مذبور از یکدیگر ارث نمی برند .

حجب

حجب : در لغت به معنی منع است و در اصطلاح فقه و قانون مدنی ایران حالت وارثی است که بواسطه بودن وارث دیگر از بردن ارث کلا با جزئا محروم میشود . ( ماده 886 ق.م ) حجب بر دوقسم است :

الف : حجب حرمانی : حجبی است که به کلی وارثی را از ارث محروم می کند مثل حجب طبقه اول نسبت به طبقه دوم و طبقه دوم نسبت به طبقه سوم بنابراین برادرزاده با بودن برادر یا خواهر متوفی از ارث محروم می شود . یا برادر ابی با بودن برادران ابوینی از ارث محروم خواهد شد .

ب: حجب نقصانی یا حجب از بعض: حجبی است که سهم وارث را از حد اعلی به حد ادنی تنزل می دهد مثلا سهم و فرض شوهر از 2/1 به 4/1 می رسد اگر چنانچه برای زوجه اولاد باشد و همچنین تنزل سهم زن از 4/1 به 8/1 در صورتی که زوج دارای اولاد باشد .

 

اصطلاحات حقوق کیفری

بخش دوم

جزای اسلامی

 

حدود

حدود جمع حد است . مجازاتی است که نوع و میزان کیفیت آن در شرع تعیین شده است.

قصاص

قصاص به معنی انجام دادن مثل جنایت است .

دیات

دیات جمع دیه است دیه را در زبان فارسی خونبها می گویند و آن مال واجبی است که به سبب جنایت بر نفس یا عضو از طرف جانی به مجنی علیه یا به ولی یا اولیاء دم او ( که همان ورثه مقتولند ) باید پرداخت شود .

تعزیرات

در نظام کیفری اسلام نوع دیگری ازمجازات وجود دارد که گونه و اندازه و چگونگی آن از طرف قانونگذار اسلام معین نشده است و تعیین مقدار وکیفیت آن بر حسب شرایط زمان ومکان و مصالح اجتماعی و شخصیت مرتکب آن ، به عهده قاضی است که آن را به ( ما یراه الحاکم ) توصیف کرده اند .

 

دلایلی چند از ادله اثبات دعوای جرائی

اقرار

اقرار : اقرار مصدر است که از واژه قرار ( یعنی ثابت بودن ) گرفته شده است که معانی مختلفی برای آن شناخته اند از جمله اثبات امری و پذیرفتن مطلبی که در مقابل انکار و رد کردن است .

 

قسم و قسامه

عبارتست از به شهادت طلبیدن خداوند برای بیان امری به سود خود وزیان دیگری که باید بنام خداوند تعالی و صفات مختصه او باشد و به جهت احترام به خداوند است که قسم قاطع دعوی است ( ماده 1331 ق .م ) و قسامه در حقوق جزای اسلامی یکی از طرق اثبات قتل است و آن عبارت از پنجاه سوگند است که مدعی قتل عمد که باید وراث فعلی مقتول باشد . باید به تنهایی یا با شرکت 49 نفر از خویشاوندان ذکور خویش یاد کند و اگر عدد آنها کمتر از حد نصاب باشد باید قسم را تکرار کند تا به پنجاه قسم برسد .

عاقله

عبارتست از بستگان ذکور نسبی پدر و مادری ( ابوینی ) یا پدری (ابی ) به ترتیب طبقات ارث بطوریکه حین الفوت می توانند ارث ببرند که آنان بصورت مساوی عهده دار پرداخت دیه خواهند بود به شرط اینکه معسر نبوده بلکه مالدار باشند .

 

حق الله و حق الناس

 

در نظام کیفری اسلام جرائم از جهت موضوع تعدی به حق الله و حق الناس تقسیم می شوند که بنابر قول مشهور فقها مجازات های حدود حق الله است ( بجز سرقت و قذف که واجد هر دو جنبه حق اللهی و حق الناسی هستند ) و مجازات های قصاص اعم از قصاص نفس و قصاص عضو حق الناس است ولی تعزیرات ممکن است حق الله یا حق الناس.

درباره admin

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد

تازه ترین ها