عصراسلام: بازار تحلیل و البته شایعه نیز داغ. هر کسی از زاوایهای به آن نگریسته. من نیز در این چند روزه درباره نکاتی مرتبط با این کشتار اندیشیدم که چکیدهشان را در اینجا مینویسم.
۱- این که با هر قتل، دزدی، درگیری خونین و… آنرا به همه مردم ایران و حتی به طعنه به «تمدن ۲۵۰۰ ساله» ربط دهیم، اگر از روی کین و بغض نباشد، در بهترین حالت سادهنگری است. در همه کشورهای جهان این رویدادها و حتی بدتر از آن رخ میدهد. اگر آمار قتل، دزدی، درگیری و… در ایران را در کنار میانگین آمار جهانی درباره همین موضوعات قرار دهیم و دریابیم که آمار این جرایم در ایران بیشتر از میانگین جهانی است، آنگاه میتوانیم آنرا بهعنوان پدیده و مسئلهای اجتماعی در ایران تعمیم بدهیم (و البته در آن صورت هم با اما و اگرهای بسیار). آنچه اکنون بیشتر شاهدیم، خودزنی و «خود خاک بر سر پنداری» است که در شبکههای اجتماعی رایج است.
۲- از نکات حاشیهای این قتل، حدس و گمانهای علمی (توسط کارشناسان و وکلای خبره) درباره جزای این قتلهاست. پدر و مادر بهواسطه اینکه فرزند خودشان را کشتهاند، جزایشان بسیار کمتر از کسی است که غریبهای را کشته باشد. این زنگ هشدار هم برای مردم ایران و هم بهویژه برای دستگاه قضایی جدی است. هنگامی که مشخص شد پدر رومینا پیش از بریدن گلوی دخترش با داس، از وکیل درباره مجازات قتل فرزند پرسیده بود، بایسته بود که بازنگری در قوانین مربوط به قتل یا آسیب به فرزندان بهطور جدی در دستور کار قرار گیرد؛ که شوربختانه چنین نشد. اگر قصاص نادرست است، باید برای همه برداشته شود و اگر حق است، باید در جرایم مشابه و بدون توجه به وابستگی، برای همه یکسان باشد.
۳- پدر قاتل در بازجوییهایش درباره اینکه ارتشی بوده و چند سال سابقه جبهه داشته و چند بار شیمیایی شده و از ۹ سالگی نماز و روزهاش ترک نشده و… سخن گفته. اما سرپرست دادسرای امور جنایی تهران تنها تشخیص داده که او «تفکرات ملی» دارد. در این میان، تجزیهطلبان و قومگرایان نیز همین را بهانه قرار دادهاند تا به ایرانی و ایراندوستی حمله کنند. اینکه چگونه از میان آن همه اعترافی که قاتل درباره پیشینه خود گفته، سرپرست دادسرا تنها تفکرات ملی او را دیده و تنها همین بخش را برجسته کرده، شگفت است. آن هم در حالیکه او انگیزه خود را از قتل، مسائل اخلاقی و لزوم پاک بودن انسانها میداند که این ادعاها بیشتر جنبه مدهبی دارد تا ملی.
از سوی دیگر، اگر یک روحانی یا فرد مذهبی قتلی انجام دهد (به شرط آنکه اصلا رسانهای شود) آیا مسئولین میگویند به خاطر تفکرات مذهبیاش چنین کاری کرده است؟ اصولا ملیگرایی در ایران برخلاف همه کشورهای جهان، به شیوههای گوناگون سرکوب میشود و برچسب ملیگرا زدن به قاتلی چنین سنگدل، یکی از نمونههای تازه آن است.
۴- اگرچه در نکته نخست اشاره کردم که چنین رویدادهایی قابلیت تعمیم به کل جامعه را ندارد، اما نه میتوان چنین جرائم هولناکی را نادیده گرفت و نه میتوان این نکته را نادیده و نانوشته رها کرد که شرایط روانی جامعه ایران دست کم در دو دهه گذشته خوب نبوده و پژوهشهای داخلی و بینالمللی نیز بارها تاکنون به آن اشاره کردهاند.
بیش از چهار دهه زندگی در شرایط جنگ، تحریم، تورمی که گاه از ۵۰٪ فراتر میرود، بیکاری گسترده، سقوط نزدیک به نیمی از جامعه به زیر خط فقر، دلشوره و استرس حمله نظامی و جنگی دوباره، بیپناه بودن زیر بمباران خبرهای سیاه داخلی و خارجی، نبود هیچ روزنه امید به آینده و…، طبیعتا روان جامعه را بیمار میکند. با این همه فشار کمرشکن، تا همینجا هم جامعه و مردم ایران به طور میانگین جامعهای شرافتمند است که حجم جرایم و جنایاتش از این فراتر نرفته است. به قول فخرالدین مزارعی:
«گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟
بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست».
نویسنده: امیر هاشمی مقدم
کانال مقدمه